تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
روزانه‌ها؛ خاطرات ماه می ۱۹۶۸،‌ روز بیست‌ و ششم

پیروزی به قیمت خون، یک شکست است

Download it Here!

تلفن‌های متعدد فوشه، وزیر داخله یک لحظه قطع نمی‌شود. وکیل، وزیر، نجیب‌زاده، تجار، مقامات محترمِ جامعه، یک‌بند از او می‌خواهند «هر طور» هست، به غائله خاتمه بدهد. از او شدت عمل و قاطعیت می‌خواهند. «هر طور هست» کلمه خطرناکی است و در همان لحظه هم ژیسمار، رهبر جوان دانشجویان سعی می‌کند از حمله به کاخ ریاست جمهوری ممانعت به عمل بیاورد.

پاسخ فوشه به تلفن‌ها این است: «پیروزی به قیمت خون، یک شکست است» و این همان چیزی است که رهبر دانشجوها می‌کوشد به جماعت برانگیخته شده تفهیم کند.

این معجزه تنها در یک دموکراسی امکان به وجود آمدن دارد که یک وزیر و رهبر مخالفانش، هر کدام جداگانه، اما به دلیلی واحد، به یک فکر مشترک، به این فکر برسند. چرا که بالاتر از هر چیز، بالاتر از انقلاب و بالاتر از ضد انقلاب، بالاتر از همه کشمکش‌ها و تضادهای سیاسی و اجتماعی، بالاتر از اختلاف‌های مذهبی و ایدئولوژیکی، حقوق بشر و ارزش جان آدمیزاد قرار دارد. فوشه و ژیسمار سر تا پا متضاد با همدیگر، متعلق به فرهنگ مشترکی هستند: فرهنگ احترام به انسان و حقوق او.

ساعت سه شب، شب سخنرانی دوگل، فوشه از رادیو پیغام می‌دهد: «مردم فرانسه! این لشوش و الوات هستند که از اعماق پاریس بالا آمده‌اند و خود را پشت صفوف دانشجویان پنهان کرده‌اند. آن‌ها با جنونی جنایتکارانه می‌جنگند؛ می‌سوزانند؛ ویران می‌کنند و باعث بی‌آبرویی دانشجویان می‌شوند. مردم پاریس! دانشجویان! این لجن‌ها را استفراغ کنید بیرون!»

و دانشجوها سراسر دیروز همان شعار چند روز پیش را در جواب حرف‌های وزیر تکرار می‌کنند: «لات و لوت ماییم.» اما این بار، این شعار، کارساز نیست. مردم شروع کرده‌اند به ترسیدن؛ به تردید؛ به سرگیجه؛ به مخالفت با این جوان‌های تا دیروز سمپاتیک و جالب.


ژرژ پمپیدو و ژاک شیراک در نشست گرونل

پمپیدو هم منتظر همین لحظه بود. از دیروز در ساختمان قدیمی وزارت کار واقع در شماره ۱۲۷ کوچه گرونل، نشستی بین او و دستیارانش با نماینده‌های سندیکاهای کمونیست س.ژ.‌ت و سوسیالیست س.اف.د.ت و صاحبان صنایع، برگزار شده که از این پس در تاریخ به همین نامِ نشستِ گرونل ثبت خواهد شد و به ماجرای ماه می خاتمه خواهد داد.

فرانسه‌ی لب پرتگاه چشم به این نشست دوخته و دانشجوها خشمگین و تلخ و ناامید به زد و خورد با پلیسی که آن هم به سهم خودش جان به سر شده، ادامه می‌دهند. سرنوشت جنبش‌شان تبدیل شده به اعدادی که روی سیم‌های چرتکه‌ی گرونل زیر انگشت‌های ژاک شیراک و ادوارد بالادور، دو نفری که نخست‌وزیر‌های آینده فرانسه خواهند بود و امروز وردست‌های ژرژ پومپیدو هستند، همراه با رهبران سندیکاها، بالا و پایین می‌رود.

در کنفرانس گرونل تنها کسی که سعی می‌کند اندک گوشه چشمی به خواسته‌های دانشجویان داشته باشد، نماینده س.اف.د.ت، سندیکای سوسیالیست‌ها است که خارج از درصدها و اعداد، گاه به گاه سخنرانی‌های طولانی و خسته‌کننده‌ای می‌کند در مورد سلسله‌مراتب ... و روابط کهنه کارگر و کارفرما ... و آهنگ غیرانسانی و کشنده کار در کارخانه‌ها ... و فقر عمومی کارگران ... به خصوص مهاجران ... و امثالهم ... که در مواجهه با نگاه‌های عصبانی دولتی‌ها و کمونیست‌ها کوتاه می‌آید.

و سرانجام امروز گرونل با بالا بردن سطح حداقل دستمزد تا میزان ۳۵ درصد به طور اورژانس و افزودن هفت درصد در ماه اکتبر آینده و کاستن از ساعت کار و استقرار رسمی دفتر سندیکاها در کارخانه‌ها و بهبود شرایط بازنشستگی، کمک‌های خانوادگی و تحمیل مخارج دوره‌های بالا بردن کیفیت کارِ کارگرهای متخصص به کارفرما، تمام می‌شود.

در هر دو روز، جلسات تا سه و چهار صبح ادامه دارد. برنده اصلی س.ژ.ت و قهرمان روز، ژاک شیراک است که بیشتر مسائل را در راهروها و در دقایق استراحت با صحبت‌های تک‌تکی و زیرگوشی با حریف‌ها حل و فصل می‌کند.

و چیزی که سرانجام آن‌ها را به طرف یک مصالحه شتاب می‌دهد و باعث به نتیجه رسیدن سریع این نشست می‌شود، اعلام یک میتینگ عمومی در میدان ورزشی بزرگ شارلتی از طرف سواژو و ژیسمار و سایر رهبران دانشجویی است و احساس خطر از پیوند دانشجوها و «پیر مندس فرانس» شخصیت بزرگ سوسیال دموکرات که تنها کسی است که می‌تواند به خاطر سوابقش همتای دوگل در جناح چپ باشد.

فرانسه دیگر از آشفتگی خسته است. بیمارستان‌ها پر از مجروح است. بیکاری مردها را در خانه کلافه کرده است. بحث‌های سیاسی بین خانواده‌ها شکاف انداخته است. بچه‌ها شروع کرده‌اند به بی‌ادبی و نافرمانی از والدین، به خصوص رفتار دخترهای جوان بسیار گستاخانه شده است.

اعتصاب کارمندان گمرک به فلج اقتصادی اضافه کرده. شایعه‌ها روز به روز عجیب‌تر و هولناک‌تر شده است. هر روز صبح فرانسوی‌ها می‌ترسند از خواب که بیدار می‌شوند دنیا را زیر و رو شده ببینند.

درباره همین زمان است که نویسنده ایرانی‌الاصل فرانسوی، مرد تئاتر و ترانه‌سرای بسیار آلامدِ روز «سرژ رضوانی» کتابی می‌نویسد به نام «چینی‌ها.» همه طنز و تناقض‌های این روزهای فرانسه را می‌توانید در این کتاب که به صورت نمادین مسأله را تجسم داده، ببینید. این کتاب سال‌ها پیش به فارسی هم ترجمه شده است.

Share/Save/Bookmark

بخش‌های پیشین
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)