خانه > رضا دانشور > گفتگو > «ادبیات تبعید با ادبیات مهاجرت تفاوت دارد» | |||
«ادبیات تبعید با ادبیات مهاجرت تفاوت دارد»رضا دانشور
«پرویز قلیچخانی»، بچهی محلهی صابون پزخانه، انبار گندم، میدان شوش ِتهران، و قهرمان فوتبال و ستاره بازیهای آسیایی سال چهل وهفت، و فوتبال سالهای چهلِ ایران، هوادار و مبارز سیاسی، تبعیدی، روزنامهنگار؛ و حالا مرد شصت ودوسالهای که یکی از نمونههای موفق چیرگیِ معنوی بر عواقبِ ناگوار غربت، بیکارگی و بیحاصلی و شکست است. کمتر ایرانی خارج از کشور است که مجله «آرش» را نشناسد. تاریخچهی این نشریه به نوعی آیینه تاریخ بخش مهمی از روشنفکری ایران است و لااقل بخش مهمی از آن، منعکس کنندهی نمودار تحول فکری چپ ایرانی است. «آرش» مجلهای دموکراتمنش با گرایش روزافزونی به مسائل حقوق بشر است؛ و طبعا همواره متوجه به مسائل داخل ایران. یکی از معدود نشریههایی که شرایط سخت، و گاه ناممکنِ کار در غربت را تاب آورده و تاکنون، حدود شانزده سال، دوام داشته. این امر در درجه اول مدیون همت پرویز قلیچخانی است؛ و بعد معاونت دوستان و همکارانش. آخرین شمارهی مجلهی آرش 600 صفحه است و همه در بارهی تبعید. در واقع اگر بهصورت کتابی معمولی چاپ شود، حدود 3000 صفحه کتاب خواهد شد و دائرهالمعارفی است حول محور موضوعِ تبعید در ابعاد مختلف، که هر کدامشان یکی از نقطه نظرات اساسی و مسائل و معضلات جامعه تبعیدی و جامعه ایرانی را مورد بررسی وزمینه کار قرار داده است. در این شماره از مجله که حاصل غریب به یکسال تلاش او و گروهی از یاریدهندگانش است، کوشش شده تصویری جامع از جنبههای گوناگون وضعیت تبعید ایرانیان بهدست داده شود.
آقای قلیچخانی! موضوع آخرین شمارهی آرش، تبعید است. چرا تبعید؟ ـ از دید من بهعنوان مدیرِ نشریهای که در تبعید منتشر میشود؛ تفاوتی هست بین ادبیات تبعید، و مهاجرت. فرقی اساسی بین این دو وجود دارد و نشریه آرش هم خود را یک نشریه تبعیدی میداند. بههمین خاطر به مقولات تبعید پرداختیم. هرچند که در این 600 صفحه به معضلات کل مهاجرین در همین زمینهها پرداخته شده؛ از جمله در زمینه داستان، شعر، تئاتر و سینما. در واقع به مسالهی مهاجرین هم پرداخته شده است. قصد خود من این بود که یک دائرهالمعارف کوچکی در این زمینهها و در رابطه با مسائل تبعید باشد. منظورتان از تفاوتی که بین «مهاجرت» و «تبعید» میگذارید چیست؟ ـ به عقیدهی من، ادبیات تبعید، ادبیاتیست که در جامعهی خود اجازه چاپ ندارد. ممکن است خود نویسنده تبعیدی نباشد؛ ولی ادبیاتی است که در جامعه اجازه انتشار ندارد و سانسور میشود. ولی ادبیات مهاجرت ادبیاتی است که در واقع خودِ تولیدکننده آن آگاهانه مهاجرت کرده، یا حتی میتواند تبعیدیای باشد که دورهای تبعیدی بوده و امروز بهصورت مهاجر زندگی میکند؛ و تولیداتش تولیداتی است که به راحتی در ایران هم قابل چاپ است. بنابراین، این شمارهی آرش که در حقیقت میتوان گفت یک شماره تاریخی است، شمارهی بدون سانسوری است راجع به موقعیت بخشی از ملت ایران که دور از سانسور زندگی میکنند. در نتیجه انتظار میرود کاری کامل و بدون مشکلات ناشی از سانسور باشد. ولی ظاهرا خودتان هم انتقاداتی به حاصل کار دارید. راجع به این انتقادات صحبت کنیم. ـ قبل از تایید یا تکذیب نظر شما باید بگویم قصد من در این ویژهنامه، بهوجود آوردن یک دائرهالمعارف کوچک از طرف خانواده روشنفکری چپ بود که به اعتقاد خودم 40 ـ 30 درصد بیشتر انجام نشده است. مشکلات و مسائلی که وجود داشت از جمله همان ضعفی که شما در بخشهای مختلف اشاره کردید، باعث شد این ویژهنامه، آن چیزی که باید میشد، نشود که امیدوارم در شمارههای آتی بشود. بخش «جنبش چپ» در این ویژهنامه بسیار ضعیف است؛ ضمن اینکه من به دوستان زیادی مراجعه کردم که متاسفانه چون کار اساسی نشده بود؛ نشد که تکمیل شود. هر چند که ما در جنبش چپ، شکست جهانی خوردیم و چپ هنوز از آن بحران نتوانسته خودش را بیرون بکشد؛ ولی در زمینههای دیگر راضی هستم و بهنظر من خیلی پیشرفته و قابل قدردانی از دوستانی است که در بخشهای مختلف، زحمت کشیدند. اما در مورد آن جامعه ایرانی که گفتید، فکر میکنم هنوز یک درهمی در نگاه به تبعید و مهاجرت وجود دارد. امیدوارم بتوانم در یک ویژهنامهی کاملی این مسئله را مطرح و فکر و اندیشه دوستانی را که در این زمینه صاحبنظرند مطرح کنیم. اینکه ادبیات مهاجرت به چه ادبیاتی میگویند؟ و ادبیات تبعید، چه نوع ادبیاتی است؟ و چرا امروز رژیم با هوشیاری تمام این مسئله را مخدوش میکند و این دو ادبیات را یکسان میکند؟ هر چند بعضی از دوستانمان در خارج نیز، در دامن زدن به این نظرها مقصرند.
به نظر شما «چپ» امروز بهخصوص در مورد ایران چه معنی میدهد؟ به این نظر که چپ کم آورده؛ یا روشنفکری چپ بههر حال از مسائل عقب مانده، اعتقاد ندارم. همچنین اعتقاد دارم هنوز ویژگی جامعه روشنفکری ما روشنفکری چپ است؛ و اینکه در این سه دهه اخیر، در جامعه روشنفکری چپ سرکوب بسیار وحشتناکی که شده، مسائل جهانی بیتاثیر نبوده است؛ و در واقع یک مقدار به عقب رفته. اما این عقب رفتن بهمعنای دست برداشتن از آرمان انسانی آن نیست. چون اعتقاد دارم آن آرمان همچنان در سرجای خودش باقی است؛ ولی چپ وظیفه دارد یک بازاندیشی به فکرهای گذشتهاش بکند و آن گل و لجنی را که اطراف این اندیشه را گرفته از خودش پاک کند. بههر حال چپ نشان داده که در این سالها همچنان در عرصه ادبیات و فرهنگ و مسائل اجتماعی، پیشرو بوده؛ و امروز هم آن پیشرویی خود را به نمایش میگذارد. فکر میکنم چپ همچنان غالب بر جو روشنفکر ایران است؛ مخصوصا اینکه آن رادیکالیسم خودش را از دست نداده، و همچنان رادیکالیسم را با خودش حمل میکند. ـ بله باید بشود؛ و اتفاقا چپ تنها نیرویی است که این برخورد را با خودش کرده است. تک تک سازمانهای سیاسی، روشنفکران چپ منفرد حتی با خودشان این برخورد را کردهاند. امروز در عرصههای مختلف که نگاه میکنیم؛ میبینیم در آنها تغییرات بسیار اساسی بهوجود آمده است و یک مقدار از آن زائدههایی که دور و برش بود را از خودشان دور کردهاند. به نظر من، سیسال، در مسائل اجتماعی،زمان زیادی نیست. با فرو ریزی جهان سوسیالیست موجود، و تحقق جهان سرمایهداری در عرصه جهانی و مسلط شدن بر تمام ارتباطات جهانی در واقع زمان برای چپ، زمان کوتاهی بوده است. در همین زمان کم میبینیم اقشار روشنفکر جامعه با خودش برخورد نکرده، و این «چپ» است که مرتب به خودش چوب میزند و خود را به نقد میکشد. اگر هر کدام از ما شرافتمندانه به وجود خودمان فکر و مراجعه کنیم، میبینیم که چقدر تغییر کردهایم. من خودم بهعنوان یک آدم چپ، وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم با سالهای 60 ـ 57 اوایل انقلاب، زمین تا آسمان فرق کردم. قطعا تغییر هم میتواند خیلی آهسته باشد؛ ولی نسبت به اقشار دیگر روشنفکری فکر میکنم خیلی تغییر کردم و امروز حاضر نیستم که آزارم به مورچه هم برسد. قبلا یادمان هست که اوایل انقلاب همه خیلی رادیکالیسم چپ داشتیم و برخوردهای حاد با ـ حداقل ـ مخالفین خود. ولی امروز این زایدهها مقداری از ما پاک شده. قطعا خیلی کم است و باید بیشتر از این پاک شود؛ اما نیروی چپ نسبت به دیگر نیروها، یکی از نیروهایی است که بیشتر با خودش برخورد و خود را نقد کرده است. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . بخش دوم این گفتوگو را در اینجا بخوانید!
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
من بیشتر از انکه نظر داشته باشم، مشتاقم این شماره ارش 600 صفحه ای مورد بحث را داشته باشم و بخوانم. چنانچه ممکن باشد دسترسی اسان را اعلام کنید. ضمنا من امکانی برای خریدن در خارج و غیره ندارم. ممنونم و سپاسگزار
-- alireza ، Jan 28, 2008Az aghaye daneshvar baraye agahsazi ma nasle jadid ke ertebatemoon ba jonbeshhaye nasle ghabl ghat shode bood manoon va sepesgozaram.
-- sahar ، Feb 1, 2008dar zemn bardashte man az sohbathaye ahgaye ghelich khani in bood ke yek proseye takamoli ensani va ideologiki ra ke dar morede ensane agah va roshanfekri mesle ishan rokh dade ra beyek jonbeshe be name chap nesbat midahand.
در خصوص اين گفتگو چند مطلب به ذهنم رسيد كه خدمت جناب آقاي قليچ خاني و شما عزيزان زمانه عرض مي كنم :
-- شاهرخ تندرو صالح ، Feb 21, 20081 - تفاوت موجود بين ادبيات مهاجرت و تبعيد تفاوتي است كه مي بايست با آن از منظر مساله شناسي ادبيات اجتماعي و ادبيات اعتراض به آن پرداخت .
تفكيك علمي اين دو مقوله مي تواند موضوعات بسياري را به شكل روشن پيش روي منتقدين ادبي ما بگستراند .
2 - به نظرم مي بايست مفهوم چپ با وضوح تعريف شود . اين كلي گويي براي موضوع ادبيات مهاجرت و تبعيد ايران ابهام بيش از پيش به تعريف چپ در ادبيات ايران مي دهد . حال آن كه طيف گسترد هاي از آثار ادبي نويسندگان مهاجر در قلمرو تعريف حاضر قابل گنجاندن نيستند . به عنوان مثال : سوره الغراب مسعودي . رماني قابل اعتنا كه به نوبه خودش جهشي در رفتار نويسنده ايراني با ذهن و زبان است خارج از قلمرو تعريف شده جناب قليچ خاني عزيزمان است.
3 - دو حوزه گسترده ميزبان ادبيات مهاجرت و تبعيد ايران را اروپا و امريكا تشكيل مي دهد . به نظرم اين دو حوزه نيز بايستي با تفكيك موضوعي مورد بررسي انتقادي باشند .
به سهم خودم از جناب آقاي قليچ خاني براي انتشار اين ويژه نامه پر بار سپاسگزارم .