خانه > وبلاگ زمانه > فلسفه رسانه | |
فلسفه رسانهبیطرفی رسانهای، افسانه یا واقعیت؟در یک ماه گذشته همزمان با اوج گرفتن اخبار متناقض دربارهی حضور یا عدم حضور سیدمحمد خاتمی در انتخابات آینده، همسو با رسانههای وابسته و یا نزدیک به دولت کنونی؛ در وبلاگستان نیز گروهی از روزنامهنگاران و وبلاگنویسان، شمشیر را هم برای خاتمی و هم برای روزنامهنگارانی که تلویحاً از حضور خاتمی استقبال کردهاند، بستهاند. در این متن صرفاً میخواهم اتهاماتی را که متوجه روزنامهنگاران حامی خاتمی شده، با معیارهای حرفهای روزنامهنگاری مرور کنم. واقعیتهای نامعتبر به روایت خبرگزاری فارسامکانِ نفوذِ خبرنگاران خبرگزاری فارس به لایههای نزدیکتر به هستهی قدرت، البته کمتر به توانایی خبرنگاران خبرگزاری فارس ربط دارد. این احتمال که مدیران بانفوذِ فارس صرفاً ناظران بازیهای سیاسی نیستند و خود نیز جزو بازیگران هستند، نه تنها این فرصت را در اختیار خبرگزاری فارس میگذارد که بدون دغدغههای مرسوم در فضای رسانهای کشور، از رقبای خود در عرصهی خبررسانی پیشی بگیرند؛ بلکه فرصتِ خبرسازی را در میدانی بدون رقیب در اختیار آنها قرار میدهد. در حالی که خبرگزاریهای دیگر نظیر ایسنا و ایلنا، گاهی علیرغم اطمینان از خبرهای سیاسی مهم، در انتشارش تردید میکنند و در خفا زیر چشمی منتظر میمانند تا در صورت انتشار خبر در فارس آن را کار کنند؛ خبرگزاری فارس به راحتی و بدون دغدغهی پیگرد قانونی، حتا در سطح وزارتخانهها خبرسازی میکند. پنج فیلمی که اوباما باید ببیندباراک اوباما که جدای از شعار تغییرش، این روزها به نماد تمایل جهانی به «تغییر» تبدیل شده، در زمان مبارزات انتخاباتی، سوژهی بسیاری از رسانههای جهان شده بود، پس از موفقیت در انتخابات هم از زوایای متفاوتی زیر ذرهبین قرار گرفته است. زن بروکس، یکی از نویسندگانِ گاردین در مطلبی با عنوان «فیلمهایی که اوباما باید ببیند»، پیشنهاد کرده که سناتور ۴۷ ساله آمریکا، به فاصله دو ماه و اندی تا آغاز رسمی دوره ریاستجمهوریاش، پنج فیلم را تماشا کند. او مطلبش را با فیلمِ محبوب اوباما آغاز کرده است. صراحت رسانهایگفتگوی عباس عبدی، روزنامهنگار صریحاللهجه ایرانی با سعید حجاریان، تئوریسین گروه بزرگی از اصلاحطلبان در ایران شاهد خوبی برای بحث صراحت رسانهای است. حجاریان با بازترین بیان ممکن از بنیادیترین مشکلات جامعه و سیاست ایران حرف میزند. موضوع و انگیزه خود مصاحبه هم جالب است: «مدتی است که در خیابان، کسانی که احیاناً من را میشناسند بعد از سلام و علیک میپرسند که آقای عبدی «آخرش چه میشود؟» این سؤال برای همه مطرح است.» لطفا ما را از این صفحه بیرون کنیددر کنفرانسی جهانی که رسانههای مختلف نماینده دارند و بر لزوم آموزش روزنامهنگاری تأکید میکنند، نمایندگانی از رسانههای ایرانی شاید لازم نباشد شرکت کنند؛ چرا که تا اطلاع ثانوی حرف زدن از رسانههای مستقل، شوخی بزرگی است که کسی را نمیخنداند. تحول مفاهیم در ژورنالیسم عصر دیجیتالبه مناسبت سوم ماه می: سازمان ملل شعار خود را برای رسانه های آزاد «دسترسی به اطلاعات و قدرت بخشیدن به مردم» انتخاب کرده است. مایه های قدرت بخشی به مردم دست کم از یک دهه پیش با همه گیر شدن عصر دیجیتال وجود داشته است اما تنها در این اواخر امکانات و افق های تازه خود را نشان داده است و البته هنوز هم چندان که باید عمومی نشده است. نگاهی به رسانه های جریان اصلی در بازار رسانه ای فارسی نشان می دهد که تصورات رسانه ای حاکم همچنان از مدلهای کهنه عصر ما قبل دیجیتال تبعیت می کند. شهروندانِ دولتِ گوگوشبعد از اینکه نوشتههای وبلاگی را دربارهی اجرای اخیرِ خانم گوگوش در دُبی دیدم – که روایت کرده بودند مردم از اقشار و طبقات و پایگاههای مختلف اجتماعی آنجا حاضر شده بودند – دریافتم چه اندازه دوست داشتم در کنسرت میبودم. دوست داشتم از نزدیک، شهروندانِ دولتِ گوگوش را ببینم که پیر و جوان و مذهبی و بیدین و سالم و علیل نمیشناسد و مرزهایش به ایران و ایرانی محدود نمیشود. کتاب و کودک خیلی دوست دارم یک چاپخانه داشته باشم در سمرقند. نه به خاطر این که عاشق کتابی به زبان تاجیکی و خوشرنگ هستم، بلکه به خاطر این که کودکان تاجیک به آن نیاز دارند. چنان نیاز دارند که یادشان رفته کتاب می تواند نو باشد، کتاب می تواند با زبان تاجیکی باشد با زبان مادری خودشان رسانه های زنانه؛ قدرت نیمه ی پنهانی که آشکار میشوددرواقع داشتن تریبون حتا در حد یک سایت اینترنتی برای فعالان جنبش زنان، از ابزار مهم قدرت اجتماعی محسوب می شود. سایتهای خبری و اطلاع رسانی زنانه و وبلاگهای زنان، نه فقط موجب گسترش توجه عمومی به جنبش زنان ایران شده اند که گویش متداول رسانه ای را نیز که همواره از پرداختن به مسائل پشت پرده خانواده ها ابا داشت و در مسیر حفظ شرایط موجود قدم برمی داشت، دگرگون کرده اند. نشانه های اپیدمی سانسور - بخش یکم سانسور ما را بیمار کرده استسانسور شدید و چند جانبه را می توان با یک بیماری همانند دانست که شیوع یافته و به اصطلاح به یک اپیدمی تبدیل شده است. نشانه های این بیماری را می توان در سانسورگر، سانسور شده و هرکس که با سانسور در ارتباط بوده است پیدا کرد. رسانه تحت سانسور هم یک رسانه بیمار است: نشانه های بیماری را می توان در پیام و ساختار و گردانندگان رسانه دید: پیام مخدوش است، ساختار رانتی است و گردانندگان با سانسور خوی گرفته اند. گردشی در عجایب المخلوقات جدید - پاره دوم رسانه، فحشا و امر مقدسرسانه موجود پلیدی است از روز اولی که به وجود آمده است. چه وقتی رادیو بود چه وقتی سینما شد و بعد تلویزیون و ویدئو و سپس ماهواره و سپس تر اینترنت. معنای فحشای اینترنتی چه می تواند بود جز آنکه نمایشگر کثرت است و تنوع است و تکثیر کننده این کثرت وحشت آور برای وحدت طلبان؟ برای کسانی که رسانه ایشان را پس می زند. رسانه در گوهر خود خواهان کثرت است. و این برای ایشان جز فحشا نیست. راههای یکطرفه رفتن رسانههااطلاعات مربوط به سرکوب گسترده، قتل و شکنجههايی که کشورهای راستگرا و همپيمان آمريکا مثل ترکيه، اندونزی، عربستان سعودی، مراکش، السالوادور، گواتمالا و بسيار کشورهای ديگر، به سادگی از جريان غالب رسانهای حذف میشود و در نتيجه امکان بحث و بررسی و انتقاد عمومی از آنها سلب میشود. اين اطلاعات با چنان کارآيی و يکپارچگیای سرکوب میشوند که اگر در کشورهای ديگر رخ میدادند، آنها را «تماميتخواه» و مستبد نام میدادند. رفتارشناسی رسانه های قدیم و جدیدرسانهها دستخوش دگرگونی و تغییر جهتاند؛ اما تغییر جهت رسانهها تنها به معنای «کوچک علیه بزرگ» نیست. دموکراتیزه کردن رسانهها به معنای بازگرداندن قدرت تحلیل اخبار، کامنت گذاشتن و صاحب نظر بودن به مردم در زمانیست که آنها تکنولوژی ارزان وبلاگ، دوربین دیجیتال و اینترنت با پهنای باند وسیع را در اختیار دارند. البته با این تغییرات زمینهی آزمون و خطاهای فراوانی هم پیش میآید. تجربههایی پدید میآیند که در غوغاها و جار و جنجالها نیمهکاره میمانند یا هرگز به هدف نمیرسند. اما بسیاری از آنها هم موفق میشوند و راهی نو پیش روی ما میگشایند. هر خبری می تواند «باورنکردنی» باشددلایل مختلفی وجود دارد که رسانه ها مطالب شوخی با ظاهر جدی منتشر می کنند. مهمترین دلیل حرفه ای و مسئولانه آن همیشه هشدار دادن به خواننده است که در برابر هر مطلبی که می خواند موضع انتقادی خود را حفظ کند. جهان ما پر از گزارش های بی پایه و دروغ و تحلیل های آبدوغ-خیاری و حرفهای من-عندی است که گاه برای سرگرمی و شوخی و خنده صرف نوشته می شود و گاه نیز برای گمراه کردن خواننده و تحریک افکار عمومی و جهت دادن به آن بر اساس میل صاحبان رسانه. اتکای صرف به آنچه رسانه ها بگویند تعطیل خرد انتقادی است. زمانه؛ فرصتی برای حوزهی عمومی جایگزیناکنون به مددِ رسانههای ترازِ جدید ـ مثل وبلاگها ـ حوزههای خصوصی و عمومی دیگر مرزهای سفت و سختِ قبلی را ندارند. مرزها به کمکِ رسانههای نو، شکسته. وبلاگها، مانندِ برنامههای خانوادهی تلهویزیون، تقلیدی تصنّعی از فضای واقعی خانه نیستند: آنها خانههای واقعی وبلاگنویسانند و به تَبَعِ وبلاگستان، «زمانه» هم با ضبطِ «خانگی»، آمده تا حدود و ثغورِ فضای عمومی و خصوصی را به هم بریزد و این بار، آدمهای واقعی را در مکانهای واقعی، جایگزینِ آدمهای مقلّدی سازد که در مکانهای مصنوعی سعی در تولید صمیمیّتی میکردند که هدفش «پذیرش» در مکانهای خصوصی بود. ما نمیخواهیم یکی از انبوه مشتریهای رسانه باشیمیکی از ویژگیهای دوستداشتنی «مهر» هفتهنامهی پرمخاطبِ حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، این بود که در آن سراغی از مثلاً «صفحهی بزرگان کاریکاتور» نمییافتیم؛ بلکه میدانستیم هر هفته با «صفحهی نیکآهنگ کوثر» مواجهیم. این نویسندگان مهر ـ میرفتّاح، نبوی، افخمی، کوثر، جعفریان و دیگران ـ بودند که صفحه داشتند و ستونها به عناوینی انتزاعی مثل «اندیشه»، «داستان»، «طنز» و چه و چه اختصاص نمییافت. رسانهی پیشرو در همین ایستگاه متوقّف نمیمانَد. چنین رسانهای گامی پیشتر میگذارد و سعی میکند عرصه را وقفِ مصرفکننده کند. کاری که وبلاگستان عملیبودنش را به سادگی نشانمان داده است: وبلاگستان نشان داده که مکان فردی و نمایش عمومی در حوزهی رسانهای ممکن است. آدمها اینجا ـ آنطور که مهدی جامی نوشته بود ـ «موجودات بیشکلی به اسم مردم» ـ «انبوهه» ـ نیستند؛ آنها «فرد»ند. «زمانه» به خوبی این آموزهی وبلاگستان را به کار بسته است. اهميت سرنوشت فردی در تحول رسانه ایرسانه ها را که نگاه کنيد عموما از موجودات بی شکلی به اسم مردم حرف می زنند. سياستمداران و تا حدود معينی گروههايی از نخبگان گويا تنها چهره های مشخص رسانه ها هستند. چهره مردم در آن به طور شخصی پيدا نيست. رسانه های فارسی زبان بخصوص هنوز از عصری می آيند که در آن جامعه اصل بوده است. همه چيز به خاطر جامعه مطرح می شده است. جمع اصل بوده و فرد آن ميانه گم می شده است. امروز زمان ورق خوردن اين فصل و گشايش به سوی فرد است. پذيرش فرد و شخصيت او و سرنوشت او و شنيدن صدای او ست که فارق رسانه جامعه گرا و فردگرا ست. رسانه قرن بيستم رسانه شکل دادن به جمع بود و رسانه قرن بيست و يکم رسانه هويت بخشی به فرد و برجسته سازی خبر و نظر اوست. انقلاب رسانه ایامروز نه رسانه های ابودلقکان کمانچه کش جواب نيازهای ما ست و نه رسانه های ايدئولوژيک دولتی يا آنتی-دولت. قدرت در بازگشت به مردم و نو کردن روشهای رسانه ای و تعريف مجدد آنها برای همسويی با مردم همچون پديدآورندگان رسانه ای است. کنار گذاشتن گله و شکايت از دست مردم و نظر های تيز و صريح ايشان است. راه باز کردن برای پسند آنها ست و دست برداشتن از هدايت ايدئولوژيک و تعيين تکليف کردن برای مخاطب که چه بپسندد و چه نپسندد. رسانهها در تعطیلات، بلاگرها در جاده چالوسچراغ زمانه که همیشه روشن است حتی در تعطیلاتی از این دست که ملت یا در رخوت بهاره به سر میبرند یا در جادههای بین شهری پرتصادف. چگونه می توان همه را صاحب رسانه کرد؟ما می کوشيم نخست آنچه زمين مانده را از زمين برداريم. تنها بعد از آن است که می توانيم به کارهای کاملا تازه برسيم. اما نخست بايد تمام کسانی را که از رسانه محروم بوده اند در حد امکان صاحب رسانه کرد. طبعا ما تنها می توانيم نمونه هايی را نشان بدهيم و از جايی آغاز کنيم (مثلا از قصه و روايت و خاطره و وبلاگ). اما اگر موفق شويم، کسانی ديگر و رسانه هايی ديگر هم به اين انديشه خواهند پيوست. ما برای کارها و پيشنهادهامان کپی رايت هم قائل نيستيم. مهم انتشار اين انديشه است که هر رسانه بايد توانسته باشد فرصتی برای کسانی ايجاد کند که رسانه نداشته اند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|