Oct 2010


ارزش انتقادی «ایران» و «ایرانیت»

سعدی به «حب وطن» ارج می‌نهد، با وجود این می‌گوید: «نتوان مُرد به سختی که من اینجا زادم». در این حکمت، «حب وطن» و زندگی و مرگ با «سختی»، دربرابر هم قرار می‌گیرند و سعدی جهان‌دیده به ما می‌گوید که رواست آسودگی را انتخاب کنیم، رواست آسودگی را بر «حب وطن» ترجیح دهیم.
وطن چیست؟ وطن زادگاه ماست، زبان ماست، انبوهی ادب و آداب است، یادهای مشترک است، مجموعه‌ای از بناهای یادبود زبانی (کتیبه و کتاب و تصنیف و مثل و شعر و حکایت) و بناهای یادبود مجسم (مجسمه و قبرستان و نیایشگاه و کاخ و ویرانه‌های باستانی) است. ما بدان نوعی اعتماد داریم، اعتماد کودک به آغوش مادر، و این گمان مبهم را داریم که آسودگی آنجاست و اگر سختی هست، در آن امکان‌هایی هم برای چیرگی بر سختی‌ها وجود دارد.
در بیت سعدی، آسودگی در وطن جست‌وجو نمی‌شود. در موقعیتی وطن آن‌چنان شده که در آن تنها سختی وجود دارد، زیستن به سختی و مردن به سختی. اما اگر بخواهیم آسودگی را در خود وطن جست‌وجو کنیم، بایستی با این پرسش درگیر شویم که آیا وطن می‌تواند بر سختی موجود غلبه کند.