تاریخ انتشار: ۱۶ شهریور ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

ترانه‌ی جنجالی «دلبر ۱۴ ساله»

ترانه‌ی جدید «صدیق شباب»، خواننده‌ی افغان مقیم آلمان با عنوان «دلبر ۱۴ ساله» به تازگی بین افغان‌های مقیم اروپا جنجال برانگیخته است.

Download it Here!

در اروپا، ۱۴ سالگی، سن قانونی برای رابطه‌ی جنسی نیست، اما آن طور که یکی از مصاحبه‌شوندگان ما گفت، در افغانستان، با توجه به فرهنگ مرمدم محلی ازدواج با دختر زیر ۱۸ سال مشکل ایجاد نمی‌کند و در نتیجه بسیاری از مردم افغانستان در آثار هنری و سایر زمینه‌های اجتماعی توجه زیادی به چنین نکاتی ندارند.

«مریم میرزاد»، منتقد ادبی مقیم دانمارک، معتقد است که متن این ترانه احترام به حق و حقوق زنان نمی‌گذارد؛ به‌خصوص دختران ۱۴ ساله که زیر سن قاونی محسوب می‌شوند.

وی می‌گوید:

یک هنرمند باید متوجه باشد که چه بیان می‌کند، چه می‌گوید و چه ترویج می‌کند. به‌خصوص اگر یک هنرمند نفوذ زیادی بین مردم داشته باشد. شاید برای ما که مقیم اروپا هستیم یک‌سری چیزها بسیار عادی است و یک‌سری چیزها هم اصلاً در زندگی‌مان وجود نداشته باشد؛ در حالی که در کشورهای خودمان، یعنی در زادگاه‌مان عادی و رواج داشته باشند.


مریم میرزاد، منتقد ادبی مقیم دانمارک

متن این ترانه از نظر من و از نظر دوستانی که آن را باهم شنیدیم و درباره‌اش گپ زدیم، اصلاً به دختران و زنان احترام نمی‌گذارد. وقتی آدم متن ترانه‌ای را می‌شنود، جز ملودی آن، به غیر از نوای ساز باید چیز جالبی برای شنیدن داشته باشد.

وقتی متن این ترانه را می‌شنوید، با خود می‌گویید: به راستی چرا باید اجازه دهیم که این جور چیزها نوشته و یا خوانده شوند؟ ما در زمان و دوران مدرن زندگی می‌کنیم. شاید در افغانستان که در طول این سال‌ها جنگ بوده، فکر برخی و قشرهایی از مردم خاموش مانده باشد.

شاید افکار آنها آن قدر در زمینه‌های مختلف روشن نباشد. به همین دلیل یک خواننده، نه فقط خواننده، هرکس و هر هنرمند دیگری، باید متوجه باشد که مطلبش چیست و به مردم چه می‌گوید و چه چیزی را ترویج می‌کند. من فکر می‌کنم این ترانه، نوعی بی‌احترامی به دختر، به زن و به نسل ما است.

«نجیب‌الله امیری»، روزنامه‌نگار افغان که در عین حال در افغانستان به‌سر می‌برد و این ترانه را از طریق تلویزیون و رادیوهای محلی بارها شنیده، معتقد است که متن این ترانه با فرهنگ و قوانین رایج جامعه‌ افغانستان منافات ندارد.

وی می‌گوید:

این ترانه براساس سروده‌های قبلی آماده شده است. یعنی در زمان‌های قدیم و حتی در حال حاضر نیز در افغانستان، ۱۴ سالگی دختران را نسبت به پسران، سن جوانی می‌دانند. یعنی سنی که دخترها تازه به بلوغ می‌رسند و می‌توانند چهره‌ا‌ی رسا و اندام درشتی داشته باشند.


نجیب‌الله امیری، روزنامه‌نگار افغان

این تصوری است که در اینجا نسبت به یک دختر جوان وجود دارد. این ترانه هم براساس همان تعبیر و تصور سروده شده و در زبان ما رایج است. آهنگی هم که صدیق شباب آن را زمزمه کرده، براساس همان شعرها است. در افغانستان بعضی‌ها اندک مخالفتی با این آهنگ کردند. آنها می‌گویند که این آهنگ باعث می‌شود ازدواج‌های قبل از وقت یا عشق‌بازی‌ با افراد سن پایین ترویج شود. در کل اما بیشتر تعبیرها چنین نبوده است و نیست.

ما وقتی از دختر ۱۴ ساله یاد می‌کنیم، یعنی دختری را در نظر داریم که زیر سن است یا زیر سن قانونی است و هنوز به بلوغ نرسیده است. این تعبیر، تعبیری شاعرانه است و از ذهنی تراوش کرده که تنها مثالی آورده و به چنین چیزی، یعنی روابط جنسی توجه نشده است، چه برسد به این که بخواهد چنین چیزی را ترویج کند. بیشتر براین نظر هستند که این یک سرود و یک ترانه است و به آهنگ آن بیشتر توجه می‌شود.

به نظر مردم، این ترانه موسیقی بسیار عالی‌ای دارد. فکر نمی‌کنم تاثیر منفی داشته باشد. چنین چیزی وجود ندارد. مردم افغانستان به‌جای این که به معنا و مسائل دیگر توجه کنند به آهنگ آن توجه دارند و آن تعبیرهایی که در زبان فارسی وجود دارد. اینطور نیست که به مسائل حقوق بشری و ازدواج‌ و رابطه با دختران سن پایین توجه کنند. بیش‌تر به آهنگ و موسیقی‌ای که این شعر دارد توجه می‌کنند.

«صدیق شباب» را در حالی پیدا کردم که از جشنواره‌ی بین‌المللی Vastochniy Bazar از مسکو برمی‌گشت. نام این جشنواره به زبان فارسی یعنی: «بازار شرقی». وی در این جشنواره‌ که با شرکت حدود ۵۰ خواننده از نقاط مختلف دنیا برگزار شد، برای اجرای ترانه‌ی «قرصک» به معنای کف زدن، موفق به دریافت دیپلم افتخار شد. ویژگی این جشنواره در آن بود که خوانندگان باید ترانه‌ای قدیمی و محلی را با سبک جدید و امروزی اجرا می‌کردند و این کاری است که شباب در آن مهارت فراوان دارد.

در گفت‌وگویی کوتاه با صدیق شباب، از او درباره‌ی ترانه‌ی «دلبر ۱۴ ساله» پرسیدم که جنجال برانگیخته است. او به رادیو زمانه گفت:

این آهنگ از آهنگ‌های بسیار مشهور قدیمی پنجشیر است که آوازخوانی بسیار مشهور به‌نام احمدآقا آن را اجرا کرده است. اسم اصلی این خواننده، احمد ولی پنجشیری‌ها است که با همان نام محلی خود، احمد میا کار می‌کند. ترانه‌ی او همین طور بسیار کوتاه و با همین نام معروف است.


صدیق شباب، خواننده‌ی افغان مقیم آلمان

او آوازخوانی بوده که همیشه شعرهای عرفانی را بر اساس اصل آنها، به تصنیف درمی‌آورد و می‌خواند. قسمت اول آهنگ از ایشان است؛ ولی قسمت دوم از لحاظ تکنیکی از خود من است. شعر این آهنگ از شاعر بسیار خوب کشورمان نسیم اسیر است.

خود کلمه‌ی ۱۴، از لحاظ ادبی، نوعی تشبیه است. بسیار پیش آمده که شاعرها وقتی با کلام عاشقانه کسی دیگر را مخاطب قرار می‌دهند او را مهتاب شب چهارده می‌نامند. هیچ‌وقت ما نشنیدم که بگویند ماهتاب ۱۸ ساله. همیشه شنیدم که می‌گویند ماهتاب ۱۴ ساله. یعنی جوان است یا ماه شب چهارده است.

در اینجا هم نوعی نازکی مطرح است. شاعر اصلاً محبوب و مخاطب خود را به ۱۴ تشبیه کرده است. انسان اگر در اصل موضوع دقیق شود، خود کلمه‌ی ۱۴ نشانگر جوانی است. عشق، جوان است. چه فرد ۸۰ ساله دچار آن شده باشد، چه ۱۵ ساله یا ۱۷ ساله. به اصل اگر فکر کنیم، عشق، نوعی نیروی جوانی است. همیشه پیش می‌آید که انسان با خداوند عشق بورزد و او را ۱۴ ساله تصور کند.باز می‌تواند کسی ۱۴ سال غم بکشد، یا ۱۴ سال در غم بوده باشد؛ در جست‌وجو بوده باشد. در اینجا هدف این نیست که کسی به فرد ۱۴ ساله‌ای نظر داشته باشد.

من می‌خواستم این ترانه‌ی قدیمی را بازخوانی و روی آن کار کنم و کردم، اما اینکه چه قدر به شنوندگان خوش آمده یا خیر، نمی دانم. هدف من از خواندن ترانه همین است که گفتم: بازخوانی یک ترانه‌ی قدیمی.

بارها تأکید شده است که آهنگ و شیوه‌ی اجرای این ترانه در داخل افغانستان مورد استقبال قرار گرفته است و از رسانه‌ها مدام پخش و بازپخش می‌شود. انگار مردم داخل افغانستان با متن این ترانه مشکلی ندارند. برعکس، شنوندگان فارسی‌زبان خارج از افغانستان و خارج از منطقه در اروپا به این ترانه اعتراض دارند.

آیا این اعتراض به خود شما، منتقل شده که چرا این آهنگ را اجرا کرده‌اید؛ در حالی که می‌توانستید یک آهنگ به اصطلاح تشویق‌کننده برای زنانی بخوانید که در افغانستان دارند برای حق خودشان مبارزه می‌کنند؟

به این سئوال دو جور می شود جواب داد. اول این که جوانان یا آن نسل افغانی که در خارج از افغانستان زندگی می‌کنند از ادبیات محل دور هستند؛ از ادبیات فارسی دور هستند. برای آنها بسیار مشکل است تا اصطلاحاتی را که در محل و به زبان عموم رایج است به درستی متوجه شوند.

این افراد در فرهنگ دیگری زندگی می‌کنند و از فرهنگ فارسی دوری گرفته‌اند. مسئله‌ی دوم برداشت شخصی افراد است که چطور به یک شعر و ترانه نزدیک شوند و آن را درک کنند. من اینها را گناهکار نمی‌دانم و اعتراضی به قضاوت‌شان ندارم، اما این مشکل را دارند که از فرهنگ ما دور افتاده‌اند. از فرهنگ و زبان و از ادبیات ما دور افتاده‌اند.

چطور می‌شود به اینها مستقیم بگویی: چطور در نگیرم از غم ۱۴ ساله؟ (یعنی چطور نسوزم از غم ۱۴ ساله؟) آیا منظور تو را متوجه می‌شوند؟ مشکل اینجا است. خود شاعر به من گفت که این ترانه باید با محتویات اصلی آن خوانده شود. من می‌دانستم که این‌طور بدفهمی‌ها پیش خواهد آمد. شاعر گفت: «خیر این ترانه قدیمی و محلی است و همان‌طور که هست باید انعکاس بدهی و به گوش مردم برسانی.»

ترانه‌ی بعدی شما روی چه موضوعی خواهد بود؟ بازهم می‌خواهید چنین ریسک‌هایی را تکرار کنید؟

هر اثر هنری‌ای که منتشر می‌شود، مردم درباره‌ی نقاط مثبت و منفی‌ آن گفت‌وگو می‌کنند. به نظر من این خوب‌تر است. اگر گفت‌وگویی شود، خوب‌تر است. چون ما هرچه سر موضوعی گفت‌وگو کنیم، به فرهنگ و زبان و ادبیات خود وارد تر می‌شویم و چنین باید باشد.

این وظیفه‌ی هنرمند است که ترانه و آهنگ‌های قدیمی و فراموش‌شده ‌را بازخوانی کند و آن را همان‌طور که هست به نسل بعدی و سینه به سینه انتقال بدهد؛ ولی مهم این است که با شکل اصلی آن انتقال داده شود. در ترانه‌ی بعدی هم کوشش می‌کنم به اصل متن وفادار باشم و آن شعری را که در وطن رواج دارد بخوانم. در فکر آن نیز هستم که چطور این شعرهای قدیمی را با آهنگ‌های نو بخوانم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

جالب است که شما به این نکات بسیار ریز وپنهان هم توجه میکنید اگر در ایران زنان به لحاظ حاکمیت گرفتاری دارند و پاسداران محبوب امام دوازده گاهی با لگد وگاهی با باتوم بر سر و صورت وپای نحیف وظریفشان میکوبند تا آن غایب احسنتی به آنان بگوید و جیره ماهانه شان در صدی افزایش یابد اما اجتماع وجامعه شاید بتوان گفت نود وپنج در صدش مشکلی با زن ندارند و آن 5 در صد هم در درون شاید نداشته باشند اما در برون باید عملشان خوشایند جنتی ومصباح ها باشد وچون جیره خواری هم یک نوع اعتیاد آنهم از بد جورش میباشد اینان همان ریتم چنتی ها را مینوازند کاری به دل خود ودور وبر خود ندارند اما در افغانستان مشکل دو تاست یکی ریش درازان عصا بدست و وااسلاما کنان در پست های دولتی و مجلس وغیره سعی بر سد کردن راه زنان در نشو ونماهای اجتماعی وسیاسی را دارند ملاله جویا را فراموش نکرده ایم دیگر خود اجتماع است که با زن مشکل دارد و این همراهی وهمسفری بورقه وپیچه زنان از قرنها پیش تا قرن 21 میرات غیرت مردانه است که به اجبار بر سر وروی وپای زن افغان پیچیده شده است وهمین نیز اختیارش را سلب کرده است تا 9 ساله کودکی نیز با یک کشیده ویا یک اخم وخفه شو بدام پیری گرفتار آید که جای پدر بزرکش را دارد واجتماع مردانه وغیرتمند افغان را هم نه کک میگزد ونه اصلا دلی در میان است تا به روزگار این دخترکان یا دلبران 14 ساله حداقل بسوزد آنگاه که ترانه وآهنگ میشود خود این دلبری 14 ساله از زبان پیران کمر خمیده عصا بدست برای جوان شدن تداعی میکند آدم متاسف به شعور ودرک وفهم امیری ها که ریش وپشمی هم ندارند میشود که چقدر از قافله فرهنگ ودرک اجتماع عقب مانده اند و عنوان روزنامه نگاری را هم یدک میکشند اگر اینگونه بد خوانی ها که معمولا کار عده ای جوان بیسواد که تنها بدنبال نام وشهرت وپولند اجرا میشود از عشق پسری حداقل 24 ساله به دلبر14 ساله میگفت دردی نداشت اما همین 14 ساله دلبر هم در ایران همین دلبری را میکند یعنی گوینده وآرزومند همانا پیر وپرتالهای رو به قبرند نه آنانی که نسبت سنی کمی با دلبر 14 ساله دارند در ضمیر ناخود آگاه اجتماع تداعی دیگری ندارد جز آنکه پیری له ودرب وداغان شده هوس دهن غنچه و هیکل ریز ومیزه دلبر نوشکفته را دارد عشق هم سالان از معصومیت وپاکی خودش بر خوردار است اما فسیل شده فسیل است نه چیزی دیگر به اینگونه جوانها میدان ندهید به زنان در بند افغان خیانت بیشتر نکنید اصلا به مقدس مادران فردا توهین نکنید بگذارید اینها بروند همان آفنگهای بیگانه با فرهنگ ما آهنگ غربی را بخوانند بسیاری از جوانها هم هستند که چشم ورو وخط خال دلبر را میخوانند اما قشنگ وزیبا بگذارید آنها بیایند وکارشان را بکنند ترانه وآهنگ آنگاه که خوانده میشود متن ترانه بیشتر در ذهن میماند تا آهنگ بر خلاف آقای امیری هرچند این ترانه قدیمی باشد اما نباید به میدان ستم آورده شود وشمشیر طالب ها گردد البته طالب ها تنها به گروه طالبان محدود نمیشود که من بنام یک ایرانی با طالب های بی ریش وپشم ادکلن زده افغان در اروپا بسیار برحورده ام که شعورشان در رابطه با زن همان است که طالب ها به این خواننده بینوا از دانش اجتماعی وفرهنگ هم میگویم ممکن خوب بخوانی خوب هم گیتار بزنی آنگاه که اجتماعی را که برایش میخوانی نشناسی وندانی تاتیر کارت چیست تنها وقت دیگران را میگیری زیرا مدتی بعد گم میشوی وکسی تورا نخواهد شناخت در بین به اصطلاح هنرمندان جوان ایرانی هم همین است بسیاری آمدند و الان کسی نه میداند کجایند کیستند چه خوانده اند

-- دارا ، Sep 7, 2010

صدیق شباب، از تو متشکرم و از شما هم خانم سمرقندی که اطلاع دادید که 14 سال سن قانونی برای ازدواج در افغانستان است. بمحض برقرای صلح و آرامش میروم افغانستان. میخوام با یک 14 ساله ازدواج کنم.
چه جای خوبیه افغانستان (سرزمین جدید من افغانستان).
زندگی , 14 ساله و دیگر هیچ.

-- جلال ، Sep 7, 2010

در افغانستان سنگسار هم می شود و خیلی ها هم با آن موافقند. بسیاری کارهای دیگر ضد انسانی بخصوص در رابطه با زن ها هم می شود، پس خواندن در مورد آن ها اشکالی ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دفاع از این خواننده فقط توجیه است. بهتر است که بگوید ندانسته و دیگر این کار را نمی کند تا این همه توجیه کند.

-- شقایق ، Sep 7, 2010

salam khli khob bod

-- بدون نام ، Sep 8, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)