خانه > بیژن روحانی > میراث فرهنگی > میراث فرهنگی و سیاست کشورهای اسلامی - بخش اول | |||
میراث فرهنگی و سیاست کشورهای اسلامی - بخش اولبيژن روحانی
در گفتارهای پیشین به نگاه حوزههای فرهنگی گوناگون از جمله یهودیت و مسیحیت به مقوله حفاظت از آثار تاریخی-فرهنگی اشاره مختصری کردیم. در این گفتار به سراغ جهان اسلام میرویم تا گوناگونی و تنوع روشهای مواجهه با ثروتهای فرهنگی را در متن آن بررسی کنیم.
چند ماه پیش از آن که انفجارهای پیاپی روز یازدهم سپتامبر، نگاه دنیای غرب را متوجه گروههای تندرو اسلامی کند، حکومت طالبان، بوداهای دره بامیان در افغانستان را منفجر کرد و با این عمل خود پرسشی بنیادین و اساسی را مطرح نمود: جهان اسلام چگونه باید با ثروتهای فرهنگی پیشا اسلامی خود برخورد کند؟ اما به نظر نمیرسد پاسخ طالبان به این پرسش چندان طرفداری در کشورهای مختلف مسلمان داشته باشد یا توانسته باشد به یک نظریه فرهنگی فراگیر و مسلط تبدیل شود. غیر از نهادهای بینالمللی و کشورهای غربی، بخش عمدهای از رهبران مذهبی مسلمانان نیز حرکت طالبان را محکوم کردند. آن چه که سرزمینها یا کشورهای اسلامی خوانده میشود، گستره وسیعی است از مالزی و اندونزی تا ترکیه و مصر و عراق و یمن. خواه دولتها و حکومتهای این کشورها اسلامی باشد، خواه لاییک. با این حال پیشینه تاریخی این مناطق تفاوتهای بزرگی با یکدیگر دارند. از این رو مسائلی که در حوزه ثروتهای فرهنگی در این سرزمینها مطرح میشود، متفاوت و چندگانه است. در حالی که عربستان سعودی، به عنوان کشوری که دین اسلام در آنجا ظهور کرد و رشد یافت، دارای مقدسترین مکانها برای مسلمان است و بخش اعظم ثروتهای فرهنگی آن را اماکن مذهبی تشکیل میدهد، وضعیت در کشورهایی مانند ایران و عراق و مصر و سوریه و ترکیه متفاوت و پیچیدهتر است. تاریخ طولانی و پیشینه فرهنگی پیش از اسلام در این کشورها، عملاً لایههای متفاوتی از آثار فرهنگی-تاریخی را به عنوان مسألهای نه فقط برای حفاظت، که در درجه اول برای اندیشیدن پیش روی اهل فرهنگ آن قرار میدهد. مسألهای که حتی بازتاب آن را آثار ادبی مدرن، در کلام روشنفکران و در حرکتهای اجتماعی میبینیم. با این حال اگر بخواهیم بحث را ساده کنیم، باید گفت که در این سرزمینها، هنوز شاهد ظهور یک نظریه فرهنگی فراگیر و همهجانبه که بتواند تناقضات فرهنگی لایههای مختلف تاریخی را در خود توضیح دهد یا حل کند، نبودهایم. از این رو گاهی شکافهایی میان پرداختن به بخشهای مختلفی از ثروتهای فرهنگی - اعم از مادی یا غیر مادی - در این جوامع دیده میشود.
ابتداییترین و دم دستیترین مثال، تقسیمبندی ثروتهای فرهنگی به دوران پیش و پس از اسلام است که خواه ناخواه نشانگر نوعی گسست درونی در نظریهپردازی است. این گسست، گاه خود را در نحوه معرفی، حفاظت و ارائه این آثار نیز نشان میدهد. اما مسأله تنها به این بخش محدود نمیشود. تنوع قومی در بسیاری از این کشورها به خصوص در خاورمیانه، جایی که اقوام مختلف، هر چند با مذهب مشترک، گاه در گستره یک سرزمین زندگی میکنند، در کنار مسائل تاریخی حلنشده، مانع دیگری در همگونی نظریات و سیاستهای فرهنگی است. بنابراین مسائل تاریخی و ثروتهای فرهنگی به جای مانده، مسألهای مهمتر از تنها چند تیر و ستون است که فقط به کار موزهداران و علاقهمندان پر و پا قرص تاریخ هنر بیاید. اما با این حال تلاش برای جمع کردن و کنار هم نشاندن این پارههای فرهنگی و ساختن موزاییکی که هر بخش سهم ويژه خود را در آن داشته باشد، چنان ناچیز بوده است که میشود از آن صرف نظر کرد. قرن بیستم برای این جوامع، گر چه دستآوردهای فکری و فنی غرب را برای شناخت گذشته به ارمغان آورد؛ اما در عین حال با بیدار شدن موج «ملیگرایی» در این کشورها، صورت مسأله جدیدی را نیز طرح کرد که پاسخ هر کدام از این جوامع به آن متفاوت بوده است. در گفتارهای بعد با مثالهایی از عراق و ترکیه و ایران و مصر این گوناگونی پاسخها را بررسی میکنیم. پس از موج «ملیگرایی» امواج «اسلامخواهی» نیز از راه رسید. هر کدام از این حرکتها تبعات فرهنگی خاص خود را به همراه داشت و تأثیراتی بر تعامل با ثروتهای فرهنگی بر جای گذاشت. کافی است به عنوان مثال پیچیدگیهای فرهنگی کشوری مانند ترکیه یا مصر را در کنار مسائل فرهنگی ایران به خاطر بیاوریم. این امر باعث میشود تا نگاه «کلیگرا» به جوامع اسلامی جای خود را به بررسیهای جزییتر روی مسائل خاص هرکدام از این مناطق بدهد.
ترکیه که سرزمینی است که بخشی از ثروتهای فرهنگی آن با دنیای یونانی و رومی نزدیکی دارد و یکی از مهمترین شهرهایش یعنی استانبول را کنستانتین امپراتور روم بنا کرده است و از طرف دیگر بخش مهمی از میراث فرهنگی (مادی و معنوی) آن را یادگارهای امپراتوری عثمانی تشکیل میدهد، در سده بیستم رویکرد متفاوتی در بازاندیشی نسبت به لایههای تاریخی خود داشته است. مصر نیز به عنوان یکی از کانونهای مهم تولید اندیشه اسلامی، دانشگاه الازهر - و در عین حال با برخورداری از پیشینه تاریخی چند هزار ساله نمیتواند از صنعت توریسم صرف نظر کند. جایی که بسیاری از گروههای تندرو در آن رشد و نمو کردهاند، در حفاظت از میراث فراعنه لحظهای تردید به خود راه نداده است. با این حال رفتار عربستان سعودی با بخشی از میراث اسلامی نیز برای بسیاری از فعالان حوزه میراث فرهنگی در کشوری مانند ایران عجیب است. در عربستان سعودی تقریباً اهمیت چندانی به خانهها، بازار، بافت تاریخی و گورستانهایی که دارای آثاری حتی از تاریخ ظهور و صدر اسلام است، داده نمیشود و بسیار از آنها تاکنون تخریب شدهاند. طرح توسعه مسجد الحرام و نیز ساخته شدن برجها و آسمان خراشها در کنار آن چهره تاریخی این مکان مذهبی را به کلی دگرگون کرده است. بنابراین جان کلام در این است که نمیتوان از یک سیاست فرهنگی واحد و مشابه در کشورها و مناطق اسلامی سخن گفت. سیاستهای فرنگی در این سرزمینها تابعی از سیاستهای کلانتر دولتها و حکومتها و از آن مهمتر فرهنگ بومی آنها بوده است. در گفتار آینده بحث را در مورد هر کدام از حوزههای متفاوت فرهنگی و همچنین نگاه قرآنی به ثروتهای فرهنگی ادامه خواهیم داد. مرتبط: ادیان و حفاظت از ارزش های تاریخی- فرهنگی: یهودیت مسیحیت و حفاظت از اصالت مادی آثار تاریخی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
بسیار عالی
-- اختر ، Jan 4, 2008به بالاترین فرستادم
اختر
بیژن عزیز،
-- Alireza ، Jan 4, 2008موصوع بسیار جالب و در عین حال پیجیده ای است.
سپاسگزارم که این بحث رو آغاز کردید و امیدوارم که ادامه پیدا کند...
موفق باشید...
علیرضا فرخی