خانه > بیژن روحانی > فرهنگ و هنر > مسیحیت و حفاظت از اصالت مادی آثار تاریخی خانه > بیژن روحانی > میراث فرهنگی > مسیحیت و حفاظت از اصالت مادی آثار تاریخی | |||
مسیحیت و حفاظت از اصالت مادی آثار تاریخی
پیش از این بحثی را در مورد نگاه حوزههای فرهنگی و مذهبی مختلف به مقوله حفاظت از ارزشهای تاریخی و هنری آغاز کرده بودیم و قرار بود آن را ادامه دهیم. بحثمان از اینجا آغاز شده بود که در میانه سده بیستم، پرسشی اساسی در برابر فعالان حوزه حفاظت و شناخت آثار فرهنگی - تاریخی قرار گرفت: پرسش از اصالت. یعنی این که در حفاظت از یک اثر تاریخی - فرهنگی آیا جنبهها و ارزشهای مادی آن در درجه اول اهمیت قرار دارند و یا ارزشها ناملموس و غیرمادی. سپس بحثی را در مورد نگاه ویژهی یهودیت به این مقوله داشتیم و این که به طور کلی در یهودیت، ارزشها غیرمادی و غیرملموس هستند و از تضادی سخن گفتیم که گاه میان پژوهشگران، باستانشناسان و حفاظتگران آثار تاریخی و فرهنگی حوزه یهودیت با برخی پیروان راستکیش یا ارتدوکس بر سر تقدم و تأخر ارزشهای قابل حفاظت پیش میآید. در این گفتار با جابهجایی حوزه بحث، نگاهی مختصر به اندیشههای غربی در این مورد و تأثیرات تفکر مسیحی بر آن خواهیم داشت.
جایی که اصطلاحاً حوزه فرهنگی «غرب» نامیده میشود (با تمام تفاوتهایی که بین اجزای داخلی و خردهفرهنگهای آن برقرار است) حفاظت از ارزشهای مادی یا به بیان دقیقتر حفاظت از جوهر مادی و مواد و مصالح سازنده یک اثر تاریخی - فرهنگی، تضمینکننده حفظ اصالت آن است؛ اصلی که در ابتدا و در این لحظه ممکن است برای ما نیز بدیهی به نظر برسد. شاید بتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا مگر به جز تلاش در جهت حفاظت از «جوهر مادی» یک اثر میتوان از ارزشهای غیرمادی آن نیز حفاظت کرد؟ اما این پرسش در سایر حوزههای فرهنگی و تمدنی به پاسخی مشابه منجر نمیشود. اندکی کند و کاو در فرهنگهای دیگر نشان میدهد که این نظریه الزاماً همه جا نظریه برتر و غالب نیست. پیش از این با ذکر مثالهایی از حوزه دینی و فرهنگی یهودیت به گوشهای از این اختلاف نظرها اشاره شده بود. با این حال تا کنون بیشتر منشورها و دستورالعملهای جهانی که برای چگونگی حفاظت از ثروتها یا میراث فرهنگی تدوین شدهاند تحت تأثیر ارزشهای جهان فکری غرب، در مرحله نخست بر حفاظت از ماده اصلی سازنده یک اثر تاریخی تأکید کردهاند و آن را شرط اصلی حفظ اصالت آن دانستهاند. اما گاهی این دستورالعملهای «جهانی» با برخی ارزشهای فرهنگی بومی در مناطق دیگر دنیا در تضاد بوده یا حداقل انطباق کامل نداشته است. در پیگیری ریشه توجه به حفاظت از ارزشهای مادی در جهان غرب، غیر از آن که باید زیباییپرستی هلنی و سپس هنر رومی مورد توجه قرار گیرد، اما شناخت ارزشهایی که از راه مسیحیت نیز در این حوزه فرهنگی و تمدنی راه یافته، لازم است. در ابتدا ممکن است چنین به نظر رسد که مسیحیت نیز همچون یک دین تکخدایی با ریشههای ابراهیمی مدافع ارزشهای صد در د غیرمادی بوده است. اما جایگاه حفاظت از جوهر مادی به عنوان تضمینی برای حفظ قداست و اتصال با الوهیت در دین مسیح پیدا میکند، بعدها به طور مستقیم در رنسانس به ارزشی سکولار تبدیل میشود که خود را در حفاظت از ویرانههای معماری دوران باستان، و مشخصاً بقایای مواد و مصالح آن نیز نشان میدهد. از این نظر بخشی از تاریخ مسیحیت، تأثیر مهمتری بر رویکرد مادهگرایانه در حفاظت از ارزشهای تاریخی و هنری بر جای گذاشت. کافی است آن را از این نظر با فلسفه افلاطون بسنجیم که جهان ایدهها بر جهان مادی برتری دارد.
در دیدگاه مسیحی همواره بحثی طولانی در مورد وجه خدایی مسیح وجود داشته است. تقریباً تمام فرقههای مسیحیت به این امر اعتقاد دارند که مسیح تجسیم خداوند در کالبد انسانی است. یعنی خداوند در قالب یک انسان حلول کرد و از این طریق مدت زمان معینی را میان مردمان و در مکانهایی مشخص گذراند و سپس با مصلوب شدن، گناه انسانها را پاک کرد و سپس به آسمان باز گشت. این دید تاریخی که برای حضور خداوند از طریق حضور در قالب مادی روی زمین، قائل به یک بازه زمانی و یک محدوده جغرافیایی است و او را از این راه در تماس با زندگی سایر انسانها میداند، تأثیر خود را در ارزشگذاری بر وجه مادی آثار فرهنگی نیز بر جای گذاشته است. اگر خداوند (یا پسر او؛ یا کلام جسمیافته او، طبق باور مسیحیان) از طریق حلول در کالبد انسانی در دوره معینی از تاریخ انسانی روی همین زمین بوده است، پس آثار باقیمانده از مسیح او نیز مقدس یا دارای حرمت است. این باور، در پسزمینه رسم گرامیداشت «یادگارهای مقدس» به خصوص در کلیسای رمی و آیین کاتولیک وجود دارد. آن چه به اصطلاح Relic نامیده میشود و از کلمهای لاتین (Reliquiae) به معنای باقیمانده ریشه گرفته است. پس باقیماندههای «مادی» باید حفظ و محترم شمرده شوند. این رسم به طور دقیق به حفاظت از وجه مادی اثری باقیمانده از مسیح و سپس حواریان، قدیسان وشهدای مسیحیت اشاره دارد. در این دیدگاه اتفاقاً آن چه که اهمیت دارد، حفظ تکتک ذرات مادی و مواد و مصالح آن است. این «یادگارهای مقدس» ابتدا شامل باقیمانده پیکر، مو، ناخن و سپس لباس و کمی بعد هر آن چه یک قدیس با آن در تماس مادی بوده است، میشد. ماده در اثر همجواری با «واقعیت برتر یا الهی» میبایست مورد حفاظت قرار بگیرد. به زودی و در قرون ابتدای رواج مسیحیت در امپراتوری روم، تلاش برای یافتن صلیب حقیقی مسیح و دیگر ابزاری که برای شکنجه او استفاده شده بود، آغاز شد. کاتولیکها و ارتودکسها معتقدند که صلیب راستین یا حقیقی در همان قرن چهارم میلادی پیدا شد. در دوران جنگهای صلیبی، شوالیهها و سپس زائران بستههای کوچکی از خاک سرزمین و بخشهایی از دیوار اورشلیم را با خود به یادگار میآورند. شهری که مسیح، در آن به صلیب کشیده شده بود و قبل از مرگ بر خاک آن قدم گذاشته و به دیوار و باروی شهر نظر انداخته بود.
در این جا، باقیماندههای معماری از این نظر که مسیح و قدیسان بر آن نظر انداختهاند جایگاهی ویژه پیدا میکند. در قرون وسطا نمونههای فراوانی از تجارت پرسود بقایای مقدس نیز وجود داشت. با این حال در آیین ارتدکس، شمایلنگاری قدیسان در برابر آیین گرامیداشت باقیماندههای مقدس در کلیسای کاتولیک قرار میگیرد. این تفاوت بسیار ظریف و البته به همان اندازه مهم است. گر چه محترم شمردن یا قداست قائل شدن برای اشیایی که در تماس با قدیسین بوده، در بخشی از فرهنگ جوامع مسلمان نیز وجود دارد؛ اما در نهایت رویکرد فرهنگ اسلامی در جهت حفظ اصالت مادی آثار فرهنگی و تاریخی کاملاً متفاوت است. دلایل این امر را در آینده بررسی خواهیم کرد. اما ذکر این نکته همین جا ضروری است که در هر حال مسیحیت بخشی از فرهنگ غربی را تشکیل میدهد و نه تمام آن را؛ و این فرهنگ اجزای سازنده دیگری نیز دارد. اما بسط و توسعه این نظریه تاریخی، زمانی که به دوران رنسانس و سپس به دوران سکولاریزه کردن بقایای معماری میرسد، گر چه جهت خود را عوض میکند، اما هسته اصلی آن اعتقاد ابتدایی همچنان قابل بازشناسی است. در این دوران دیگر ویرانهها و مواد و مصالح به جای مانده از معماری دوران باستان و پیشامسیحی اهمیت و اعتبار پیدا میکند. جایی که برای اومانیستها، ویرانههایی که روزگاری در آن سیسرون، ویرژی و سزار دیده شده یا قدم زده بودند، دارای ارزش نمادین میشود. جایی که مطابق قوانین سختگیرانه هنر بیزانسی، شمایل تصویر شده، ارزش یک نسخه آرمانی از صورت الهی را داشت. یعنی همین نسخه تصویر شده نیز ارزش و اعتبار خود را از نسخه اصلی، یا خداوند دریافت میکرد. برای همین بر خلاف کلیسای کاتولیک یا رومی، اینجا «جوهر مادی» یا همان ماده تشکیلدهنده یک اثر نقاشی، چندان ارزشمند نبود؛ بلکه آن چه میبایست حفظ میشد شکل یا فرم بصری آن بود. اما شاید در ادامه بخشی از همان رویکرد ارزشگزاری به باقیماندههای قدیسین است که در دوران معاصر، وقتی پس از اتحاد آلمان شرقی و غربی، دیوار برلین فرو میریزد، آن را تکهتکه و در قطعات و بستهبندیهای کوچک به توریستها میفروشند و هر کس دوست دارد قطعهای از آن را با خود داشته باشد. انگار مالکیت بخشی از آجر و سیمان دیوار، مالکیت بخشی از جسم و جوهر تاریخ است. در گفتارهای بعد این بحث را با دقیقتر شدن در تحولات بعدی دیدگاه غربی و همچنین با پرداختن به دیدگاههای اسلامی ادامه خواهیم داد. مرتبط: ادیان و حفاظت از ارزش های تاریخی- فرهنگی: یهودیت
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
موضوع بسيار جالبي است. منتظر ادامه اش.
-- ماني جاويد ، Dec 31, 2007