تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
نگاهی به نمایش «تراژدی با کمدی اضافه»

قراردادهای شخصی!

آرش پارسا

نویسنده: آنتون چخوف، کارگردان: اسماعیل شفیعی، دستیارکارگردان: مهدی رضاخانی، آهنگساز: پیروزارجمند، طراح صحنه: رضا مهدی‌زاده، طراح لباس: گلنازگلشن، طراح گریم: افسانه قلی‌زاده، منشی و مدیرصحنه: راحله شمس‌آبادی.

بازیگران: مهرداد مصطفوی، حامد پشتیبان. تالارمولوی، سالن اصلی، آبان و آذر ۱۳۸۸، ساعت ۱۷.۴۵.


انتخاب نور شمع توسط کارگردان باعث شده تا مخاطب با فضایی سرد و خسته‌کننده مواجه شود

آنتون چخوف یکی ازبزرگ‌ترین درام‌نویسان روس به شمارمی‌آید که آثارجاودانه‌ای مانند: «سه خواهر، دایی و انیا، باغ آلبالو و...» را به رشته تحریردرآورده است.

نمایشنامه «تراژدی با کمدی اضافه»، از دو نمایشنامه «آواز قو» و «بازیگر تراژدی علی‌رغم میل خود» تشکیل شده است.

نمایشنامه «آوازقو» در سال ۱۸۸۸ به رشته تحریردرآمده است و این اثر، اقتباسی از دو داستان کوتاه خود چخوف به نام‌های: «در پاییز» و «کالچاس» است.

نمایشنامه دوم را هم چخوف متأثر از علاقه‌ای که به نمایش‌های وودویل داشت، نوشت.


اختلاف فاحشی که بازیگر با شخصیت نمایشی چخوف دارد، باعث دوری مخاطب از اثر و باور نکردن بازیگر بر روی صحنه می‌شود

در نمایشنامه‌های چخوف زندگی واقعی که درهمدردی و تساهل و کار مفید و شخصیت جدی جلوه‌گراست، در مقابل زندگی توخالی که با خشونت و خودفریبی و ملال و ابتذال همراه است قرارمی‌گیرد.

قهرمان‌های آثارچخوف زندگی خود را یا با پنهان کردن حقیقت دردناک در پشت خیال‌پردازی‌ها و توجیه‌های گوناگون و یا با غرقه کردن خود در کارهای پوچ و مبتذل روزانه بر باد می‌دهند.

چخوف با بکارگیری شیوه‌هایی در درام‌نویسی که خود او باعث تکامل‌شان شد، یعنی از طریق عمل غیرمستقیم، گفت‌وگوی درونی، کاهش ملودرام با طنزگویی و مخالف‌خوانی، حالت و فضا، پایان‌های بی‌اوج و تغییرات جزیی در تیپ‌های معمول نمایشی به نگارش آثارش پرداخت.

در نمایشنامه «آواز قو»، چخوف داستان بازیگر پیری را روایت می‌کند که پس از سال‌ها بازیگری، اکنون تنها و فرتوت در صحنه تاریک نمایشی ایستاده است که زمانی تماشاگران بی‌شماری او را تشویق می‌کردند.

چخوف با طراحی گفت‌وگوی درونی و تک نفره بازیگر با صحنه و سالن نمایش، موقعیت تراژیکی برای مخاطب تجسم می‌کند.

چخوف از طریق زیرلایه‌های اثرخود به تماشاگر یورش می‌برد و تمام پیش‌فرض‌های او را مورد هدف قرارمی‌دهد. او از تماشاگر می‌خواهد تا در برخورد با یک اثر نمایشی، موضعی منفعلانه از خود نشان ندهد و پس از دیدن هر تئاتری بیندیشد.

در نمایشنامه دوم هم «بازیگر تراژدی علی‌رغم میل خود»، چخوف جامعه مصرفی را به تصویرمی‌کشد که تمام افراد حاضر در آن، از ادای وظیفه خود شانه خالی می‌کنند و تمام وظایف خود را بر دوش شخص دیگری می‌گذارند.

سوء‌استفاده از روابط اجتماعی و حمله به زندگی مصرفی افراد جامعه از مهم‌ترین مضمون‌هایی است که چخوف دراین نمایشنامه به آن‌ها می‌پردازد.


در بخش دوم نمایش که «بازیگر تراژدی علی‌رغم میل خود» اجرا می‌شود؛ مخاطب ارتباط بهتری با اثر برقرار می‌کند

شفیعی در مقام کارگردان، فراتر از متن عمل نکرده است. در نمایش اول، کارگردان همان روایت و منظری را برای مخاطب انتخاب می‌کند که متن نمایشی پیشنهاد داده است.

همین امر باعث بوجود آمدن روایت کند و خسته‌کننده‌ای درنمایش اول می‌شود که مخاطب کمتر با آن ارتباط برقرار می‌کند.

نکته‌ی دیگری که در نمایش اول تأثیر منفی بر این ارتباط می‌گذارد، انتخاب نادرست بازیگر توسط کارگردان است. اختلاف فاحشی که بازیگر با شخصیت نمایشی چخوف دارد، باعث دوری مخاطب از اثر و باور نکردن بازیگر بر روی صحنه می‌شود.

انتخاب نور شمع توسط کارگردان برای نمایش اول هم بر این عوامل افزوده می‌شود تا مخاطب با فضایی سرد و خسته‌کننده مواجه شود.

تنها انتخاب و طراحی خلاقانه در نمایش، طراحی صحنه اثر است که هم کارکردی نمایشی پیدا می‌کند و هم کارکردی زیبایی‌شناسانه.


تصاویری از نمایش «تراژدی با کمدی اضافه»

در بخش دوم نمایش که «بازیگر تراژدی علی‌رغم میل خود» اجرا می‌شود؛ مخاطب ارتباط بهتری با اثر برقرار می‌کند.

تناسب میان فضای متن و طراحی صحنه اثر، نزدیکی بازیگران با شخصیت‌های نمایش دوم، نور پردازی مناسب فضا و...؛ ازعواملی است که باعث موفقیت اجرای دوم نمایشنامه چخوف می‌شود.

در واقع مخاطب با مضمونی که در نمایش دوم مطرح می‌شود ارتباط بهتری برقرار می‌کند.

موضوع ارتباطی میان شخصی که قدرت را در دست دارد و فردی که چاره‌ای جز پذیرش این قدرت ندارد، باعث بوجود آمدن موقعیتی جذاب برای تماشاگر می‌شود که تا به انتها اثر را همراهی می‌کند.

بازی بازیگران هم درنمایش دوم نسبت به تناسب بازی‌های‌شان در نمایش اول، باورپذیرتر و جذاب‌تراست. ولی مهم‌ترین عنصری که درنمایش دوم ازسوی کارگردان نادیده گرفته شده، عنصر ریتم است.

نمایش دوم با ریتم مناسبی شروع می‌شود ولی پس از ورود روستایی به خانه دوستش، ریتم نمایش دچار کندی و یک‌نواختی می‌شود.

این اتفاق برای برخی از لحظات نمایش مناسب است، ولی در بیشتر لحظات باعث ضربه زدن به فضای نمایش و در نیامدن اتفاقات داستان می‌شود.

در بخش بازیگری هم، مهرداد مصطفوی در نقش پیرمرد بازیگر نمایش اول، موفق عمل نمی‌کند. او در طراحی شخصیت پیرمرد، المان‌هایی را انتخاب می‌کند «لرزیدن بدن، تغییرصدا»، که امروزه دیگر در دنیای بازیگری رئالیستی جایی ندارند.

حامد پشتیبان که نقش محوری‌تری در نمایش دوم دارد، موفق‌ترعمل می کند، ولی در لحظات اوجی که شخصیت احساسی می‌شود و تمپوی درونی شخصیت بالاست، چندان موفق عمل نمی‌کند.

نمایش «تراژدی با کمدی اضافه»، بیش از آن‌که در راستای برقراری ارتباط با مخاطب گام بردارد؛ به سوی ایده‌های شخصی و قراردادی میان کارگردان و گروه اجرایی‌اش حرکت می‌کند.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)