Nov 2010


تلنگری به نقد ادبی

علی صیامی: نویسنده را نمی‌توان به چیزی«وادار» کرد. نویسندگی عینِ رهایی‌ست. حتی رهایی از هر چیز و هر کس. از هر تئوری و قانون. نویسنده‌ی خوب همیشه دستِ‌کم یک گام از منتقد جلوتر است. این منتقد نیست که نویسنده را شگفت‌زده می‌کند، این نویسنده ‌است که او را هاج ‌و واج می‌کند. می‌پرسم: وقتی «نقد» ادبی داریم، می‌توانیم «نسیه»ی ادبی هم داشته باشیم؟



تحلیلی بر شعر امروز، شاعر دیروز
یك نسل آسیب‌دیده

آرش نصرت‌اله‌ای: برای شعر نیاز به زبانی داریم كه از سرعت موضوعی مناسبی برخوردار باشد و بتواند با طی پروسه‌ای به آنچه عالی‌ترین شكل بیان است، دست یابد. فكر نمی‌كنم هرچه می‌نویسم، شعر من باشد‌، فكر می‌كنم بهترین چیزی كه می‌توانم بنویسم، شعر من است. نخبه‌گرایی در شعر دهه‌ی هفتاد رابطه‌ی شعر با مخاطب را مختل می‌کند. شعر امروز تاوان آن را پس می‌دهد.



ادبیات شهری یا از شهر نوشتن

ایلیا فرنوش: پدید آمدن داستان شهری می‌تواند بهانه‌ای برای پرداختن عمیق‌تر به مسائل شهری و شهرنشینی باشد. این نوع داستان می‌تواند به موضوعاتی از قبیل: روابط انسانی در کلان شهرها، شهرهای بزرگ، متوسط و کوچک، موضوعات زندگی شهری مثل ترافیک، آپارتمان‌نشینی، دوری از طبیعت و…، گسترش بی‌رویه‌ی شهرها، هنر در شهر (داستان با لوکیشن موزه، فرهنگسرا، سینما و…) و مسائلی از این دست بپردازد.



عکس‌هایش را بخوانید

ایرج قانونی به نقدی که بر یکی از ترجمه‌های او شده پاسخ می‌گوید. موضوع بر سر کتاب "کلبه هایدگر" اثر اَدَم شار (نشر ثالث، ۱۳۸۹) است. سهیلا میرشکاک در نشریه ویژه‌نامه الف خردنامه همشهری شماره ۵۷ ص ۷۴ و ۷۵ دست به نقد ترجمه این کتاب زده است. ایرج قانونی معتقد است که نقد و بررسی کتاب آدابی دارد که منتقد ترجمه‌ او از آن بهره نبرده است.



به مناسبت شصتمین سالگرد تولد شمس لنگرودی
شرحی بر شگفتی شعر برای ستایش تو

داریوش معمار: این یادداشت مختصر نه نقدی بر آثار «شمس لنگرودی» است، نه نگاهی به عقاید وی و نه شرحی بر احوال او، بلكه پاس‌داشتی مختصر برای شاعری‌ست كه در آستانه‌ی ۶۰ ‌سالگی بازتاب زندگی‌اش چیزی جز دوست داشتن، عشق و انسان نیست، شاعری كه با احساسی شوخ، عاطفه و طبعی ظریف و اخلاقی شرافتمندانه، همه‌ی دوستان خود را شیفته‌ی روش گفتن و نوشتن‌اش ساخته و در نهایت اشتیاقی درخشنده را در كورسوی حوالی او می‌توان یافت.



بهشت و جهنم جوایز ادبی

فرهاد حیدری گوران: جوایز ادبی در وضعیت موجود تنها یک مأموریت دارند و آن این است که فضای ادبیات را تحت نظارت و کنترل خود درآورند و از آن بدتر در جایگاه فرهنگ معترض، کل تولید ادبی را در قالب رسمیت موجود بازتولید و نشان‌دار کنند. در این فرایند، ادبیاتی که رسماً شکل می‌گیرد، به‌دلیل حاشیه‌ی امن تولید و توزیع و تکثیر آن، وجه غالب می‌یابد و حتی می‌تواند کل گستره‌ی غیررسمی تولید ادبی را هم متأثر و خنثی کند.



تاملی بر مراسم تشییع یک نویسنده

فروغ ن. تمیمی: مراسم بزرگداشت و تشییع نویسنده‌‌‌‌ی هلندی، هری مولیش به طور مستقیم از رادیو و تلویزیون سراسری هلند پخش شد؛ بزرگداشتی دید‌‌نی و زیبا. ترکیبی از موسیقی کلاسیک، شعر، فیلم و سخنرانی دوستان و دختران نویسنده که در حضور جمعی از شخصیت‌های سیاسی و ادبی این کشور انجام شد. او یکی از مفاخر ملی هلند بود. آثار او صدها هزار خواننده داشت و به سی زبان هم ترجمه شده بود.



کلیمیان به‌عنوان یک اقلیت مذهبی و رمان مقاومت

ویدا وفایی: رمان «زیر آفتاب خوش‌خیال عصر»، نوشته‌ی جیران گاهان، از اندک رمان‌هایی است که در ادبیات معاصر ایران پس از انقلاب به موضوع کلیمیان می‌پردازد. روز یکشنبه، ۱۶ آبان با حضور فرشته نوبخت، محمد عاملی، و سعید سبزیان درباره‌ی این رمان یک نشست ادبی برگزار شد. سعید سبزیان به موضوع ادبیات مقاومت پرداخت، محمد عاملی تعریفی از اقلیت‌ها در یک جامعه به‌دست داد و فرشته نوبخت به موضوع ادبیات و اسطوره اشاره کرد.



داستان عاشقانه‌ی «داغ ننگ»

ونداد زمانی: فرهیختگان ایرانی از بدو تماس با جهان صنعتی شده، با فرخندگی و شتاب تمام به انتقال بهترین، جدی‌ترین و انتزاعی ترین شاهکارهای موجود در غرب همت گماشتند ولی هیچگاه به طور پی‌گیر و آکادمیک به ادبیات سرگرم کننده، عاشقانه، ترسناک و پلیسی موسوم به ادبیات عامه‌پسند گوشه‌ چشمی نیفکندند. به همین دلیل، شیوه‌ی تبعیض‌گذارانه‌ و بی‌حرمت‌کننده‌ای که در اطراف ادبیات عامیانه ایجاد شده بود باعث فرار نویسندگان خلاق و هوشمند کشور از این عرصه مهم گشت.



پاسخ حسین ایمانیان به گفته‌های امیر احمدی آریان در انتقاد از دو نوشته‌ی او در رادیو زمانه
در پاسخ به گفته‌های یک منتقد

حسین ایمانیان: از ۱۲ کاندیدای نهایی جایزه‌ی گلشیری ۹ کتاب از نشر چشمه است؛ غرق شدن در عددها، چیزی جز علت‌جویی‌های وسواسی برای آفتاب نیست. حتی اگر در مورد یک جایزه‌ی خاص حرف تو صحیح باشد، نمی‌شود انکار کرد که مجموع تأثیراتی که جایزه‌ها، لااقل در فروش کتاب‌های بی‌مایه، بر جا گذاشته‌اند، در نهایت به نفع همان بنگاه اقتصادی‌ای است که نام برده‌ام. جمع و تفریق‌های ریالی، اما، باشد برای آن‌هایی که «استدلال» می‌کنند و «اسناد حقوقی» در اختیار دارند و «عصبی» نیستند.



تفاوت‌های شعر دهه‌ی ۷۰ و ۸۰
از انکار دیگران تا کشف جهانی نو

فرحناز عباسی: عده‌ای از شاعران دهه‌ی ۷۰ بر اساس تعاریف و تئوری‌های از پیش آماده شعر نوشتند و عده‌ای هم از روی دست آنها همان شعرها را تکرار کردند، و این تکرارها عیان شد و کار به جایی رسید که گویی همه‌ی اشعار را فارغ از امضاء زیرشان یک نفر سروده است. هم‌ازین رو باید گفت ساختار یکدست و کیفیت‌های بیانی قابل پیش‌بینی و شبیه هم از مهم‌ترین مشخصات شعر دهه‌ی ۷۰ است.



پژوهشی درباره‌ی مازوخیسم

برگردان علی صیامی: ما معتقدیم، هیچ نویسنده‌ای نتوانسته مانند مازوخ از گفتمان فانتاسم و تعلیقِ آن بهره‌ بگیرد. او توانسته به طرزی شگفت‌انگیز از عشق سکس‌زدایی کند و سکس را در تمامیت تاریخ بشری ببیند. سرنوشت مازوخ از دو سو ناعادلانه رقم خورد. ساختِ تعریف‌واژه‌ی مازوخیسم از نامش نه تنها چیزی برایش نداشت؛ حتا برعکس هم عمل کرد. درست در همان دورانی که تعریف‌واژه‌ی مازوخیسم مصرف متداول و روزانه یافت، مطالعه‌ی آثارش فراموش شد.



همراهی جوایز ادبی با دستگاه سانسور

فرهاد حیدری گوران: تا هنگامی‌که سانسور و ممیزی وجود دارد، هرگونه داوری ادبی و انتخاب آثار "برتر" چیزی جز همراهی با سانسور و سرپوش نهادن بر دم ‌و‌دستگاه ممیزی رسمی نیست. می‌پرسم وقتی ده‌ها و بلکه صدها مجموعه داستان و رمان به هر دلیل امکان نشر نمی‌یابند، آیا می‌توان مثلا از میان ۱۰۶ رمان ، اثر "برتر" را برگزید و آن را بر تارک رمان‌های سال نشاند؟ مگر نه این است که در همان کانونی که هوشنگ گلشیری از ستون‌های اصلی‌اش بود مبارزه با سانسور و حذف در اولویت قرار داشت؟



چند نکته پیرامون مقاله‌ی حسین ایمانیان درباره‌ی رمان «یکشنبه» و حواشی دیگر
از صداقت و جسارت تا تعطیل استدلال

امیر احمدی آریان: حسین ایمانیان حداقل یک خوبی بزرگ دارد و آن هم جسارتش است. جسارت او موجب می‌شود با خودمان مواجه شویم و به تأمل در نفس بپردازیم. جایی که هیچ کس توی روی دیگری حرف نمی‌زند، همه حرف‌هاشان را برای گفتن درگوشی به دوستان‌شان نگه می‌دارند و ذره‌ای جسارت ایستادن پای عقیده‌شان را ندارند، او از کسی نمی‌ترسد و حرفش را صراحتاً می‌نویسد و با امضای خودش منتشر می‌کند.



دایره‌المعارف فارسی: دُر نادیده ‌مانده

فرشته مولوی: دایره‌المعارف فارسی که به دایره‌المعارف مصاحب شهرت دارد، یکی از شمار گوهرهای پنهان گنجینه‌ی کتاب ما ایرانیان است. این کار ستاره‌ای‌ست از آسمان روشن دهه‌ی چهل که هنوز همانندی نیافته است. کاری‌ست که اهل فن، کسانی چون کامران فانی و داریوش آشوری، آن را «معجزه» می‌دانند؛ و دانشنامه‌شناسی چون عبدالحسین آذرنگ آن را به «قله‌ی دماوند» مانند می‌کند.



سانسور و ادبیات مقاومت

م. امشاسبند: ادبیات مقاومت در صدد نمایاندن وضعیت و سرنوشت سرکوب شده‌هاست و می‏خواهد متن را به رسانه‌ی صدای اقلیت‌ها، حاشیه‌ای شده‌ها، و همه‌ی کسانی تبدیل کند که صدایشان را باخته‌اند. پس به این معنا آن چیزی که در داخل ایران به نام ادبیات مقاومت معرفی می‌کنند مصداق زبانشناختی ندارد، بلکه غصب یک واژه برای دوگانه کردن سرکوب است.



نگارشی از جنس نور، یا نوشتن در تاریکی

ناتاشا امیری: دیدگاهی است که دنیا را در مسیری که یک سرش رو به نور دارد و سر دیگرش تاریکی ترسیم میکند. نویسنده‌ی تاریک شاید دغدغه‌های كلی مثل انتقاد و بازتولید فرهنگ یا سختی‌های اجتماعی هم داشته باشد، اما ایده‌های مخرب را از جائی غیر از شعور خلاق دریافت می‌کند. او خودش را بر سکوی افتخار مجسم می‌کند؛ چاپ کتابش، عکس‌هایش در نشریات، مصاحبه، شهرت، کف زدن، بردن جوایز... این تجسم او را به نوشتن ترغیب می‌کند.



تأملی بر خاطرات زندان شهرنوش پارسی‏پور
خاطرات گم‌شده در زندان‌های جهان

شهلا زرلکی: نویسنده‌ی خاطرات، نویسنده‏ای است که حداقل یکی دو اثرش همچنان خوانده می‏شود و علاقه‏مندان خودش را دارد.«طوبا و معنای شب» را به یاد می‏آوردم و شیفتگی نوزده‏سالگی‏ام را نسبت به این رمان و نویسنده‏اش. اما خاطرات زندان شهرنوش پارسی‌پور لذت خوانش مرا دچار اختلال کرد. تا آنجا که می‏دانم خاطرات باید در نظم و منطقی روایی تعریف شود و همه چیز تا آن جا که حافظه یاری می‏کند باید سر جای خودش باشد.