خانه > پرسه در متن > ادبیات ایران > سانسور و ادبیات مقاومت | |||
سانسور و ادبیات مقاومتم. امشاسبند«ادبیات مقاومت» در آثار گلشیری، شاملو، پارسیپور، براهنی، دانشور، نفیسی، معروفی، سناپور، مندنیپور، و .... واژهی غصب شدهی «ادبیات مقاومت» را باید احیاء کرد. رسانههای رسمی ایران، آن را در معنای «حقیقیاش» به کار نمیبرند. مقاومت چگونه با سرمایهگذاریهای کلان «خود» حکومت و در تحکیم «خود» حکومت و به دست طرفداران «خود» حکومت معنا مییابد، آیا نباید در این واژهی سوء تعبیر شده تجدید نظر کنیم؟
مقاومت در ادبیات به معنی عصیان، نوآوری و مبارزه با «نانویسایی» (نک. پایینتر) است. ادبیات مقاومت مترادف «رئالیسم اجتماعی» نیست، بلکه اتفاقاً ضدرئالیستی، نوگرا، بازبینانه، تابوشکن و مظهر خلاقیت است. شاید اولین چیزی که به ذهن خواننده بیاید ادبیاتی آلوده به سیاست و ایدئولوژی باشد، اما در واقع ادبیات مقاومت با درونیترین نیازهای انسان (از امنیت گرفته تا سکس) و ریشهدارترین دغدغههای فرهنگی و اجتماعی بشر (برابری، گذشتهی تاریخی، هویت) مرتبط است که با مثال روشنتر خواهد شد. مقاومت شگردی کلیشهای و دستوری نیست که بشود آن را بر ادبیات تحمیل کرد بلکه به نسبت اینکه سلطه چگونه بر روح، فکر، احساس، جسم و هنر سایه میاندازد، استراتژیهای مقاومت هم متکثر میشود. بنابراین در جای جای دنیا اگرچه سانسور و مهار ادبیات وجود داشته شکلهای مشابه و متفاوتی از مقاومت وجود داشته است. ادبیات مقاومت در صدد نمایاندن وضعیت و سرنوشت سرکوب شدههاست و می خواهد متن را به رسانهی صدای اقلیتها، حاشیهای شدهها، و همهی کسانی تبدیل کند که صدایشان را باختهاند. پس به این معنا آن چیزی که در داخل ایران به نام ادبیات مقاومت معرفی میکنند مصداق زبانشناختی ندارد، بلکه غصب یک واژه برای دوگانه کردن سرکوب است. روزگاری ایران با جنگ تحمیلی رو به رو شد و در آن زمان به معنای حقیقی کلمه نویسندهای که با زاویهی دید بیطرفانه نویسای زبان سوختگان و صدمهدیدگان جنگ باشد نداشتیم، و صرفاً کارخانهی ایدئولووژیسازی حکومت تلاش میکرد باورهای بنیادیاش را به قالب ادبی و هنری دربیاورد. در ابتدای بحث به مفهوم «نانویسایی» اشاره کردم. این واژه به معنی سلب خلاقیت، سلب صدا و سلب نویسندگی است. به این معنا که در سایهی سانسور، نویسندگی از نویسنده سلب میشود. و بخشی از موضوع من مقاومت در برابر این «نویسندگیزدایی» یا «نانویساسازی» خواهد بود. در این راستا استراتژیها و شگردهای نویسندگان مقاومت را در آثار مختلفی از ایران و سایر کشورها شرح میدهم که از بلاغت آزادیخواهی استفاده میکند.
نسبت دادن صفت مقاومت به ادبیات در کشوری که استبداد را تجربه میکند، دشواریهای تکنیکی و تفسیری خاص خودش را دارد: کدام نویسنده جزو «نویسندگان مقاومت» است؟ کدام یک همسوی حکومتند؟ جواب دادن به این سؤالات مستلزم این است که مقاومت را بر یک محور تعریف کنیم که یک سوی آن همکاری با سلطه و منتهیالیه دیگر آن «به چالشگیری سلطه» است. در این میان حداقل پنج طیف نویسندهی مقاومت با سطوح مختلف مقاومت قابل تعریف است. واضح است که نویسندههایی که کتاب هایشان را در داخل کشور منتشر میکنند ادبیاتی مهارشده دارند. اولین نکتهای که به ذهن خوانندهی این مقاله میآید این است که پس چگونه نویسندهای در زیر چشمهای کنترلکنندگان میتواند نویسندهی مقاومت باشد؟ پاسخ بسیار واضحتر از سؤال است اما کشف آن نیاز به تحلیل تکنیکها و صناعات ادبی (از جمله صناعات بیان، معانی و بدیع و بلاغت) دارد. واضحتر اینکه، نوشتهها میتوانند در شکل رادیکال به بیان عصیانها و مخالفتها بپردازند، یا اینکه به معیارهای کنترل تن بدهند و اتفاقاً نتیجه را به شکل مطلوب خود پیش ببرند. یعنی در عین حال که به کنترل و سانسور یا ممیزی تن میدهند، عصیان را در همین تسلیم نمایان کنند، و در سایهی کنترل به وجوه هنری دست بیابند. بدیهی است که باید با ذکر مثال این «صناعات مقاومت» را تشریح کنیم. این کار دشوار در ادبیات چند کشور دنبال خواهیم کرد. اما هنوز باید دید سانسور چیست؟ در لوای استبداد فقط نویسنده ها، روزنامهنگاران یا ناشران همسوی حکومت ها دچار مشكل نشده نشدهاند.
انگلستان در سال ۱٥۳٨ قوانینی طرح کرد كه به موجب آن نویسندهها و ناشران میبایست از مجلس خاصان یا از نمایندههای سلطنتی مجوز میگرفنند. همیشه حکومتها از آن سوی مرزها ترسیدهاند و این ترس را با کنترل انتشارات و بهویژه ورود و خروج نشریات از مرزها نشان دادهاند. ولی ادبیات هم در سکوت ننشسته است. نشر قاچاقی و زیرزمینی ابتداییترین شکل مقاومت دربرابر سانسور بوده است و با الفاظی مانند «توهینبه مقدسات» یا «هتك حرمت» و «اخلال در امنیت ملی» و هرگونه هتک حرمت به شاه، دولت، مجلس یا وزارت دادگستری، یا ولی فقیه روبهرو بودهاند. نویسندههای خاطی با لفظ مجرم محاکمه و روانهی زندان شدهاند یا در بدترین حالت اعدام شدهاند. در ممالک مختلف دنیا، رژیمهای سركوبگر و تمامیتخواه ادارات سانسور و ممیزی به راه انداخته و ادبیات را مهار کردهاند. كشورهای كمونیستی (بهویژه روسیه، چكسلواكی، مجارستان، رومانی و آلبانی) و اسلامی (ایران، عربستان، سوریه، عراق، و...) به شدت مجوز چاپ و نشر را کنترل میکردند، و در مورد واردات كتب، نشریات و مجلات خارجی حساسیت به خرج میدهند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
بسیار ضعیف بود. اصلا هیچ بود.
-- ارغنون ، Nov 4, 2010نویسنده در ابتدا اسم بزرگان ادبیات معاصر را می آورد:
«ادبیات مقاومت» در آثار گلشیری، شاملو، پارسیپور، براهنی، دانشور، نفیسی، معروفی، سناپور، مندنیپور، و ...
اما در ادامه هیچ توضیحی در مورد کار آنها نمی دهد.
صبر داشته باش ارغنون. مثل اینکه این مقاله ادامه دار است.
-- بدون نام ، Nov 4, 2010سلام. این موضوع قرار است در قالب مقالات بعدی ادامه پیدا کند؟
-- بدون نام ، Nov 4, 2010چرا هیچ؟ موضوع مقاله امشاسبند نقد براهنی و گلشیری که نبود. داره درباره ادبیات مقاومت حرف می زنه و می گه که حکومت با مصادره این کلمه داره یه سانسور دوگانه اعمال میکنه. باید گفت یک سانسور سه گانه. چون قضاوتهای این شکلی هم باید به این وضعیت اضافه کرد
-- بدون نام ، Nov 5, 2010