خانه > رادیو سیتی > نقد فيلم > نگاهی به عمو بونمی، آخرین اثر پدیدهی سینمای جهان | |||
نگاهی به عمو بونمی، آخرین اثر پدیدهی سینمای جهانعارف محمدیarefcinema@yahoo.comچند ماه پیش سینماتک «انتاریو» در کانادا فیلمهای برتر یک دههی اخیر سینمای جهان را با رأیگیری از سوی منتقدان و کارشناسان و مدیران جشنوارههای سینمایی جهان اعلام کرد و در بهت و حیرت بسیاری از سینمادوستان رتبهی اول را به یک فیلمساز تایلندی داد، با نامی که دشوار میتوان آن را تلفظ کرد و بهآسانی در ذهن نمیماند. آپبچاتپونگ ویراستاکول کارگردانی است که با فیلم «نشانهها و یک قرن» به این موفقیت دست یافت. او که به خاطر دشواری اسمش مایل است او را «جو» صدا کنند امسال نیز با آخرین اثرش «عمو بونمی، کسی که زندگیهای قبلیاش را به یاد میآورد» موفق به کسب جایزهی نخل طلای جشنوارهی فیلم کن شد. در این مقاله نگاهی به این اثر خواهم داشت و به جای اسم کامل فیلم از «عمو بومنی» استفاده میکنم. عمو بومنی به طرف یک غار بهراه میافتد عمو بومنی که کلیههایش از کار افتادهاند و بک بیمار دیالیزی است به روستایی جنگلی آمده تا روزهای آخر عمرش را در آنجا و در کنار عزیزانش سپری کند. هنگام صرف شام در تراس منزل، عمو بومنی و خواهرزنش جن و پسر عموی جوانش تونگ در حال گفتوگو هستند که روح همسر عمو بومنی به نام هوی که چهارده سال پیش فوت کرده ظاهر میشود. چند دقیقه بعد نیز روح پسر آنهابه نام بون سانگ که سالها پیش در جنگل ناپدید شده بود، در شمایل یک میمون و با چشمانی درخشنده و قرمز به جمع آنها میپیوندد. پسر توضیح میدهد که هنگام عکاسی از ارواح میمونها، خودش نیز به شکل یکی از آنها درآمده است. آنها به آرامی و بهسختی به سوی غاری که عمو بومنی معتقد است محل تولدش در اولین زندگی قبلیاش بوده و قصد دارد زندگی فعلیاش را در آنجا به پایان برساند، بهراه میافتند. نامهای به اشباح نابوان آخرین اثر ویراستاکول چیدمان ویدیویی و نهایی یک پروژهی هنری چندگانه است. فیلم در ناحیهی «ایسان» در شمال شرقی تایلند و به طور مشخص در دهکدهی «نابوآ» در «ناکون فانوم» واقع در مرز تایلند و لائوس به تصویر کشیده شده است. در اصل این اثر بلند سینمایی مکمل یک چیدهمان یا «ویدیو اینستالیشن» در هفت قسمت و دو فیلم کوتاه به نامهای «نامهای به عمو بونمی و اشباح نابوان» است که در سال ۲۰۰۹ به نمایش درآمدند. عمو بومنی: اینجا دنیا آمدم، اما نمیدانم انسان بودم یا حیوان عمو بومنی در همان سکانس آغارین خود و با نمایش نماهایی طولانی از جنگلی در هوای گرگ و میش و بوفالویی که طناب خود را پاره میکند و در جنگل سرگردان است، پیامآور فیلمی است که بسیاری از تماشاگران علاقهمند به سینمای قصهگو و پرتحرک تحمل آن را نخواهند داشت. اما در این اثر، جادویی نهفته است که گویی بیننده را هیپنوتیزم میکند. فیلم در یک نگاه دربارهی تناسخ و دگردیسی و خاموشی است. اگر چه نمیدانیم که عمو بومنی واقعاً در تناسخ در چه شمایلی ظاهر شده، اما نشانههای موجود در سکانسهای مختلف ذهن را با خود درگیر میکند.
عمو بومنی در سکانسی میگوید: «فقط میدانم در این مکان بهدنیا آمدهام، اما نمیدانم یک انسان بودم با یک حیوان» و با تکیه بر این جمله شاید عمو بومنی در تناسخاش آن بوفالوی سرگردان در جنگل یا میمون پر جنب و جوش روی درختان جنگل دورافتاده باشد و با آن گربهماهی که در سکانسی زیبا و سحرکننده با شاهزادهای ناشاد زیر آبشار آمیزش میکند. عمو بومنی، سینمایی فلسفی و معناگرا مثل این است که «عمو بومنی» سینما به مفهوم رایج آن نیست، بلکه نوعی مکاشفه و سرشار از تصاویری رمزآلود و پرکشش است در قالب سینمایی فلسفی و معناگرا. گرچه سبک فیلمسازی ویراستاکول با برداشتهای طولانی و ضد قصه و با قالبی فلسفی یادآور آثار فیلمسازانی چون برگمن، تارکوفسکی، اوزو و در نمونههای ایرانیاش، شهید ثالث و کیارستمی است، اما در سینمای او جدا از اهمیت دیالوگها که مشخصهی آثار چنین سینمایی است، تصاویر نقش مهمی در جذب مخاطب و درگیر کردن او با فیلم دارند. همانطور که اشاره کردم اگر هم تماشاگر با فیلم و مفاهیم آن ارتباط برقرار نکند اما مسحور تصاویر شده و حداقل تا مدتی به آنچه که تماشا کرده میاندیشد. عمو بومنی مثل یک سفر سالکانه است که انسان را برای ساعاتی از هیاهوی مادی و روزمرهی زندگی فارغ و از فضای موجود جدا میکند و در تاریکی سینما او را در خلسه فرومیبرد. عمو بومنی در تفکری عمیق به دلایل بیماریاش میاندیشد و در سکانسی خطاب به بستگانش در غار میگوید: «من وقتی در ارتش بودم کمونیستهای زیادی را کشتم و این بیماری تقاص آن قتلهاست». این جمله به سرکوب خشونتبار طرفداران کمونیست توسط ارتش تایلند در سال ۱۹۶۵ اشاره دارد. آپبچاتپونگ وبراستاکول در مصاحبهای به این نکته اشاره کرده که گرچه فیلم انعکاس کارهای دیگرش در چیدمان اولیه و دربارهی ناحیه ایسان با تاریخ خشونتبارش است اما اعتقاد دارد که او یک اثر سیاسی نساخته و فیلم بیشتر برآمده از خاطرات شخصی اوست. عمو بومنی مانند یک لالایی کودکانه است عمو بومنی مانند یک لالایی کودکانه است که قصد دارد حرفهایی پیچیده را به زبانی ساده بیان کند. کارگردان در گفتوگویی با «بانکوک پست» میگوید: «وقتی شما فیلمی دربارهی تجدید خاطره و مرگ میسازید، متوجه میشوید که سینما هم با مرگ مواجه شده است.» ابن جمله گویی فیلم را به بیانیه ای در رثای مرگ سینما تبدیل کرده است. اما باید به ویراستاکول یا «جو» گفت: با وجود فیلمسازانی تجربهگرا و مستقل چون تو سینما هرگز نمیمیرد.
از «گلوله» تا «عمو بومنی» آپیچاتپونگ ویراستاکول متولد بانکوک و با ریشه ای چینیتبا ، در «خون کان» در تایلند بزرگ شده است. پدر و مادرش هر دو پزشک بودند. او در سال ۱۹۹۴لیسانساش در رشته مهندسی را از دانشگاه خون کان دریافت کرد. اولین فیلم کوتاهش را در سال ۱۹۹۳ساخت و با نام «گلوله» به نمایش درآورد. سپس به انستیتو هنر شیکاگو رفت و در سال ۱۹۹۷فوق لیسانساش را در رشتهی هنرهای نمایشی با گرایش فیلمسازی دریافت کرد. اولین فیلم بلند او با نام «یک موضوع پر رمز و راز در ظهر» یک مستند داستانی بود که در سال ۲۰۰۰به نمایش درآمد و جایزهی اژدها و ببرهای جشنوارهی فیلم ونکوور در کانادا را کسب کرد. در سال ۲۰۰۰ با فیلم Blissfully Yours موفق به کسب چندین جایزهی جهانی از جمله یکی از جوایز اصلی جشنوارهی فیلم کن در فرانسه شد. در سال ۲۰۰۴ با فیلم «مرض گرمسیری» جایزهی هیئت داوران کن را بهدست آورد. بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶چند فیلم کوتاه و یک چیدمان ویدیویی ساخت تا اینکه در همان سال فیلم «نشانهها و یک قرن» علاوه بر کسب جایزهی بهترین تدوین و کارگردانی و فیلمبرداری در جشنوارهی فیلم آسیا در بسیاری از جشنوارههای معتبر جهانی شرکت کرد. «عمو بومنی کسی که زندگیهای گذشتهاش را به یاد میآورد» آخرین اثر ویراستاکول، در سال ۲۰۱۰برندهی نخل طلای کن شد و در نظرخواهی سینماتک کانادا رتبهی اول آرای منتقدان و نویسندگان سینمایی را بهعنوان بهترین فیلم بهدست آورد. این اثر نمایندهی کشور تایلند در مراسم آکادمی اسکار در بخش فیلمهای خارجی است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|