تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
نگاهی به فیلم اوریون، ساخته‌ی علی زمانی عصمتی

جامعه‌ای با دردهای بغرنج و کهنه

بابک مستوفی

علی زمانی عصمتی (متولد یزد، با یک فیلم بلند نمایش داده نشده با عنوان «کوچه‌های باریک» در سال ۱۳۸۳) در دومین فیلمش با عنوان «اوریون»، از فضای ساده و امکانات اندک و لوکیشن‌های معدودش سود می‌جوید تا در دل اجتماع امروز ایران قصه‌ای تلخ را روایت کند.


دختری که عاشق استادش شده و خیال می‌کند از او باردار شده است.

پرداختن به این موضوع که «اوریون» اساساً به دلیل سوژه‌اش امکان نمایش در ایران را ندارد و یک بار در مرحله‌ی تدوین در خرداد سال قبل با یورش نیروی انتظامی به خانه‌ی علی زمانی عصمتی و ضبط تصاویر و بازجویی از کارگردان مواجه شد و همچنین تصویری که از ایران برای مخاطب خارجی به نمایش می‌گذارد، تصویری است تار و تیره، بحث مفصل جداگانه‌ای است، اما حقیقت این است که در نهایت این فیلم بخش تاریکی از جامعه‌ی سنتی ایران را عیان می‌کند و اتفاقاً تصویر این بخش تاریک از جامعه‌ی سنتی معمولاً در سینما پنهان مانده و بسیاری ترجیح می‌دهند با آن رو در رو نشوند.

«اوریون» قصه‌ی دختر دانشجویی را بازگو می‌کند که با امیر، استاد خود رابطه برقرار کرده و فکر می‌کند که باردار است. امیر دوستان دوره دبیرستانش را گرد آورده تا کمکش کنند، اما نیروی انتظامی سر می‌رسد و دستگیرشان می‌کند. در بازجویی‌ها دختر اعتراف می‌کند که با استادش امیر رابطه داشته، اما امیر سعی دارد قضیه را به شکل دیگری جلوه دهد. در این میان پدر و مادر سنتی دختر هم سر می‌رسند... .

زمانی عصمتی از نقطه‌ی اول در حیطه‌ای ممنوع پا می‌گذارد و قصه‌ای جنجالی را انتخاب می‌کند که از همان آغاز با شرایط امروز حاکمیت ایران همخوانی ندارد، در نتیجه فیلم را از ابتدا به صورت مخفی می‌سازد و ابایی هم ندارد که در صحنه‌ای روسری دختر از سرش بیفتد یا دختر و پسر همدیگر را در آغوش بگیرند، یا درباره‌ی روابط سکسی پسرانه در دوران دانش‌آموزی حرف بزنند. از این جهت شاید در طی ۳۰ سال گذشته برای نخستین بار است که در این فیلم و در سینمای ایران شاهد چنین صحنه‌هایی هستیم.


سرگردانی و درماندگی در کویری که زندگی در متن سنت‌هاست؟

نبود امکانات مالی و مخفیانه ساخته شدن فیلم طبیعتاً موجب ضعف‌هایی شده، اما کارگردان با هوشیاری از نبود امکانات به نفع فیلم سود می‌جوید. مثلاً از این نکته که او طبیعتاً امکان فیلم‌برداری در یک بازداشتگاه نیروی انتظامی یا کلانتری را نداشته، به این شکل استفاده می‌کند که صحنه‌ی بازداشتگاه، در یک اتاق کوچک اتفاق می‌افتد که به بیرون راه دارد و دستیار یکی از آنها موفق می‌شود به بازداشت‌شدگان الکل و چیپس و ماست برساند.

در واقع با این ترفند فیلم‌ساز از این محدودیت استفاده می‌کند و شرایط را به هجو می‌کشد. نگاه کارگردان به اتفاق تلخی که در حال رخ دادن است، هرچند واقعی و رئالیستی است، اما در نهایت طنز تلخی در فیلم نمود دارد که به‌ویژگی اصلی آن بدل می‌شود. صحنه‌ی مست کردن آنها در بازداشتگاه نمونه‌ی روشنی از این رویکرد است. این شکل به هجو کشیدن شرایط و فضا شاید مهم‌ترین عامل موفقیت فیلم باشد و باعث می‌شود ضعف‌های تکنیکی و فضاسازی کمتر به چشم بیایند.

«اوریون» حتی قصه‌ی خودش را هم به هجو می‌کشد: تمام داستان بر این محور بنا می‌شود که دختر از رابطه داشتن با این مرد باردار شده، اما او در زندان دچار خونریزی ماهیانه‌اش می‌شود و به طرز ظریفی به تماشاگر باهوش گوشزد می‌کند که او حامله نبوده و تمام ماجرا بر اساس اشتباه او به‌خاطر تأخیر در خونریزی ماهیانه‌اش شکل گرفته است.


مادر و دخترش. دو نسل از زنان ایرانی.

در عین حال فیلم تصویری از بی پناهی زنان را هم ترسیم می‌کند. دختر هیچ جایی برای گریز از این شرایط ندارد و زمانی که به شکلی تمثیلی قصد دارد از دست سربازی بگریزد، این چکمه‌های سرباز است که در کادر قرار می‌گیرد و حضور مسلط خود را به نمایش می‌گذارد.

تنها پناه این دختر به گمان خودش، استاد - دوست پسرش است که این نکته در صحنه‌ای که او پیش از سقط جنین سرش را بر سر سینه این مرد می‌گذارد، نمود پیدا می‌کند. اما خیلی زود مشخص می‌شود که او هم تکیه‌گاه مناسبی نیست و در حضور قاضی تنها به فکر رهایی خود از این مهلکه است، در حالی‌که دختر خرد شده به او می‌گوید:« فکر کردی اگه اعتراف کنی، من باهات ازدواج می‌کنم؟ نه، اگه تو هم بخوای من نمی‌کنم!»

با این‌که فیلم در عین حال روایتگر تنهایی و دردهای مردهای قصه هم هست (که از طرفی می‌تواند بازتاب دنیای شخصی فیلمساز و برآمده از جمع‌های دوستانه‌ی خودشان در جمع‌های خصوصی باشد؛ مثال روشن‌اش دیالوگ‌های صحنه‌ی بازداشتگاه است)، با این حال کفه‌ی ترازو به طرف دختر قصه سنگین می‌شود و در اواخر فیلم، ما از سرنوشت مردهای ماجرا بی‌اطلاع می‌مانیم و فیلم دختر را تعقیب می‌کند، در حالی‌که پدر و مادرش او را از زندان بیرون آورده‌اند و پدر سنتی بسیار عصبانی در کویری بی‌انتها می‌راند.


علی زمانی عصمتی، فیلم‌ساز. کارگردان «اوریون»

فیلم بسیار هوشمندانه به پایان می‌رسد. هر نوع پایان دیگری (از جمله کشته شدن دختر توسط پدر) می‌توانست کاملاً کلیشه‌ای و شعاری از کار دربیاید، اما فیلم‌ساز به‌درستی پایان بازی را برای فیلمش در نظر می‌گیرد که در آن دوربین ثابت از درون اتوموبیل نظاره‌گر خانواده‌ای است سنتی که گریز و گزیری ندارد و تنها در کویری ملتهب گیر افتاده است. نمای طولانی پایانی زیباترین نمای آن است: فیلم درمانی را تجویز نمی‌کند و تنها نظاره‌گر جامعه ای است با دردهایی بغرنج و کهنه.

صحنه‌‌ای از فیلم اوریون ساخته‌ی علی زمانی عصمتی

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

همه چیز در باره فیلمی که نمی توانیم ببینیم خوب می نماید و متن گزارشی خوبی است. فقط کاش انتقادی به سنت کمابیش ناجوانمردانه باب می کردید که زنان جوان باید عاشق مردان مسن ( استاد، حاجی، پهلوان، مبارز سیاسی، فیلسوف و از همه بیشتر هنرمندان مسن شاعر و موسیقی دان و نویسنده و مرد درویش و ...) گردند.
امیدوارم این استا زیاد پیر نباشد چون ماجرای عشق زنان جوان به استادان در سینمای ایران هر سال به نسبت بالا رفتن سن بازیگران معروف مثل آقای انتظامی فاصله سنی بیشتری بین عاشق جوان و استاد مسن ایجاد می کند.
چرا فیلمی نیست که زن شاعر و فیلسوف و هنرمند و مبارز سیاسی، مرد جوانی را افسون جذابیت انسانی اش نمی سازد؟

این سنت شوم اجتماعی مزین شده به فرهنگ و هنر را ناخواسته برای دختران و خواهران مان بازسازی نکنیم

-- ونداد زمانی ، Nov 14, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)