تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گزارشی از جشنواره‌ی رقص آمبرلا در لندن

رقص زیر باران

محمد عبدی

لندن همیشه بارانی، در ماه اکتبر برای ما یک چتر سفارشی داشت که در زیر آن جهان دیگری را نوید می‌داد که در آن از باران بی‌وقفه خبری نبود- و اگر هم بود، این چتر رنگارنگ از نور و حرکت، ما را در پناه خود جای می‌داد: جشنواره رقص آمبرلا(چتر).

این جشنواره‌ی یک ماهه که یکی از مهم‌ترین جشنواره‌های رقص مدرن در اروپا به حساب می‌آید، از سال ۱۹۷۸ تاکنون، گزیده‌ای از رقص‌های مدرن را از سراسر جهان گرد می‌آورد و و در مشهورترین سالن‌های لندن نظیر باربیکن، کوئین الیزابت هال و پلیس(The Place) رو در روی مخاطبانش قرار می‌دهد.


گروه استفن پترونیو

یکی از مهم‌ترین گروه‌های معاصر یعنی گروه مرک کانینگهام با اجرای چهار روز آخر جشنواره در سالن باربیکن، توجه‌ها را به خود جلب کرد. عنوان اثر جدید این گروه «تقریباً نود» بود که برای اولین بار به مناسبت تولد ۹۰سالگی مرک کامینگهام در نیویورک اجرا شد.

این اثر که ترکیبی از رقص، طراحی، ویدئو، نور و موسیقی بود، در ادامه‌ی آثار این هنرمند سرشناس، با بازسازی فضای آینده، سعی داشت چهره‌ای متفاوت از انسان و زیبایی‌ها و مشکلاتش ترسیم کند و توانست با وجود کهولت سن طراح، خود را به‌گونه‌ای شاداب و جوان برای مخاطبانش به نمایش بگذارد.


گروه مرک کانینگهام

اما دیگر اثر اجرا شده در باربیکن، «من هوا را قبل از خودم می‌نوشم» از گروه استفن پترونیو، به‌رغم عکس بسیار زیبای پوسترش(رقص زیر آب؛ که البته چنین صحنه‌ای در اجرا وجود نداشت!) انتظارات را برآورده نکرد. این اثر طولانی که از گروه کر نوجوان هم برخوردار بود، با وجود تلاش برای مدرن بودن، بسیار خسته‌کننده و کلیشه‌ای از کار درآمده بود و رقصنده‌های جوان آن هماهنگی خوبی نداشتند. رقص‌هایی که این گروه روی صحنه اجرا کردند، گاهی به‌خاطر شلوغی بیش از حد و صداهای ناهنجار نمی‌توانستند با تماشاگر ارتباط بگیرند و او را از نظر عاطفی درگیر کنند. در همان حال دلقکی که در ابتدای رقص ظاهر می‌شد و بعد بر روی یک میله تا انتهای نمایش می‌نشست، هیچ نکته‌ای به اجرا اضافه نمی کرد و تنها ادایی برای متفاوت بودن به نظر می‌رسید.


صحنه‌ی دیگری از هنرنمایی گروه استفن پترونیو

اما در «ریورساید استودیو»، یکی از بهترین آثار این جشنواره به اجرا درآمد: گروه کریستینا کاپریولی. این طراح رقص جوان ایتالیایی‌الاصل که در سوئد تحصیل و زندگی می‌کند، با شش رقصده‌ی زن جوان، فضایی خلق می‌کند که شدیداً مخاطب را با خود درگیر می‌کند. تماشاگران دورتا دور بر روی زمین می‌نشینند و رقصنده‌ها در میان خط‌های عمودی بسیار بلندی که به پرده کرکره می‌مانند- و در واقع سمبلی از درخت‌های بلند هستند- به رقص می‌پردازند؛ در حالی‌که موسیقی به دقت ساخته شده، فضایی خلق می‌کند که شدیداً با درونمایه اصلی این اجرا هماهنگی دارد: انسان مدرن و مضمون رابطه در دو وجه- رابطه‌ی انسان با همنوع و رابطه‌ی او با طبیعت. هر حرکت رقصنده‌ها و برخوردهای آنها که به رقص‌های دو نفره و تک نفره می‌انجامد- با حرکاتی گاه افتاده بر روی زمین که خستگی انسانی را به نمایش می‌گذارد- بعدی سمبلیک در جهت پیشبرد این مضامین دارد.


صحنه‌ی دیگری از هنرنمایی گروه مرک کانینگهام

اما تریشا براون پر سر و صداترین میهمان این جشنواره بود؛ یکی از اسطوره‌های رقص معاصر که بارها در این جشنواره شرکت کرده و این بار هم در یک نشست با تماشاگران به گفت و گو پرداخت.

چند اثر اولیه براون، به طور مجانی بارها و بارها برای تماشاگران اجرا شد که یکی از آنها که رقص بر روی لباس‌های آویخته بر طناب است، و مرز میان رقص و هنرهای تجسمی را می‌شکند، از مشهورترین طراحی‌های او به شمار می‌رود.

در واقع تأکید رقص معاصر برای از بین بردن مرز میان رقص و هنرهای تجسمی است و با ترکیب حرکات رقص با ویدئو و چیدمان، این مرز بیش از پیش به زیر سؤال رفته است. از این رو گالری هیوارد، یکی از معروف ترین گالری‌های لندن هم به عنوان بخشی از این جشنواره، نمایشگاه ویژه‌ای را مرتبط با رقص با عنوان «حرکت:طراحی رقص شما» تشکیل داده که در آن تماشاگران در چیدمان‌ها شریک می‌شوند و به عنوان بخشی از اثر در می‌آیند.

اما چهار اثر از چهار دوره‌ی این هنرمند فعال به عنوان آخرین محصول گروه تریشا براون در کوئین الیزابت هال اجرا شد و تازگی و طراوت آنها، پس از گذشت چند دهه تماشاگر را شوکه کرد.

در بخش آدمک یخی، چهار رقصنده با لباس توری در جلو چهار تصویری که عکس‌های سیاه و سفیدی از زندگی را به نمایش می‌گذارند، می رقصند و تصویری به‌یادماندنی از حرکاتی بدیع و مدرن در ترکیب با عکس‌هایی ظریف و دیدنی که دائم در پس‌زمینه در حال عوض شدن هستند، خلق می‌کند و در سکوت مطلق تماشاگر را کاملاً با فضای اثر درگیر می‌کند، و بیش از بیش تمایل این هنرمند را برای بیان پست مدرن و ترکیب رقص و هنرهای تجسمی به نمایش می‌گذارد.

در بخش آخر اثر هم ترکیب غریبی می‌بینیم که در فضایی مه‌آلود حالتی وهم‌انگیز و در عین حال اسطوره‌ای و تاریخی می‌یابد و باز نوعی چیدمان را با رقص ترکیب می‌کند و سکوت حاکم بر آن، بدون استفاده از هیچ نوع صدا یا موسیقی، از جسارت این طراح رقص خبر می‌دهد که چند دهه‌ی قبل، یکی از عناصر مهم و جذاب صحنه اش را عامدانه حذف می‌کند.

اما دانیل لویل پس از پنج سال با اثر جدیدی به جشنواره آمبرلا بازگشته: اثری جنجالی با عنوان «عشق،اسید و گردو» که در آن چهار رقصنده به صورت کاملاً برهنه ظاهر شدند. لویل سعی دارد با عریان کردن رقصنده‌هایش شکنندگی انسان و آسیب پذیر بودن او را به نمایش بگذارد و در این راه ابایی از جنجالی شدن ندارد. او هم، از چهار فصل ویوالدی سود می‌جوید، و هم، موسیقی راک دهه‌ی هفتاد، و سعی دارد به شکلی مینی‌مالیستی به روایت روابط انسانی بپردازد.


استاد کهنه‌کار رقص پرتغال، روی هورتا هم با آخرین اثر خود که یک رقص دو نفره است، سعی دارد عشق و رابطه را با نگاهی نو روایت کند و شخصیت‌های «عاشقش» را به شکلی واشکافی کند. هورتا ظاهراً علاقه‌ی خاصی به لندن دارد و بسیاری از آثار خود را در سالن «پلیس» لندن در دوره‌های مختلف اجرا کرده است.

باراک کارشال طراح رقص اسرائیلی هم رقصی را با حضور ده رقصنده‌اش به اجرا گذاشت که در آن از موسیقی بالکان تا موسیقی باروک با هم ترکیب شده و در فضاهای مختلف مورد استفاده قرار گرفته بود.

در ادامه‌ی تلاش جشنواره آمبرلا برای معرفی چهره‌های جدید، امسال از آفریقا گروه تازه‌ای به سرپرستی فاستین لینیکولا در جشنواره اجرا داشتند که این طراح رقص با استفاده از موسیقی پاپ کنگو و لباس‌های سنتی و واستفاده از نوازنده گیتار معروف این کشور- فلام کاپایا- بر روی صحنه، سعی داشت حال و هوای گرم و زند‌ه‌ای را به اجرایش بدهد و به دلیل تفاوت ساختاری رقص‌اش، تماشاگر غربی را به خود جلب کند.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)