خانه > رادیو سیتی > هفت هنر > لهستان سه - ایران دو | |||
لهستان سه - ایران دوبابک مستوفیجشنواره ادینبورگ امسال مانند سال گذشته از ایران نشانی ندارد و تنها نمایشی که به ایران مربوط است، نمایشی است با نام «لهستان سه، ایران دو» کار مشترک مهرداد سیف و دوبروولسکی که در بخش جنبی جشنواره(فرینج) به مدت ۲۱ شب در طول ماه آگوست در این شهر بارانی اسکاتلند اجرا شد. مهرداد سیف از نوجوانی به همراه خانوادهاش به بریتانیا مهاجرت کرده، و در این سالها به عنوان کارگردان تئاتر فعال است و بیشتر اجراهای او مضامینی بر محور ایران دارند. در این نمایش پردهای وجود دارد که بر آن تصاویری به نمایش در میآمد و دو کارگردان - بازیگر نمایش، یکی ایرانیالاصل و دیگری لهستانیالاصل، قصههای زندگی خود را بر محور این بازی فوتبال روایت میکنند. در واقع نمایش آشکارا برداشتی است از شیوهی نقالی در تئاترهای سنتی ایران که در آن نقال روی پردهای نقاشیشده، داستان را تعریف میکند و سعی دارد مخاطب را به شکلهای مختلف با داستانش درگیر کند.
اینحا هم دو راوی ماجرا سعی دارند با ترفندهای مختلف نمایش را پیش ببرند. حتی استفاده از عصا برای نشان دادن بخشی از پرده، نوعی رجوع مستقیم به نقالی است. در واقع نمایش میخواهد بر این محور خود تأکید کند، در عین حال که قصد دارد از زبان طنز بهره بگیرد. زندگی دو راوی هرچند بخش مهمی از نمایش است و وجه شخصی آن را برجسته میکند اما در نهایت قرار است در لایهای از ابهام مفهوم سیاسی - اجتماعی خود را پررنگ کند و با دستمایه قراردادن یک بازی فوتبال که ۳۴ سال پیش برگزار شده- با بازی دو تیمی که در بروشور به عنوان بهترین تیمهای ملی لهستان و ایران در تمام دوران لقب گرفتهاند- تفاوتهای تلاش مردم این دو کشور در راه دستیابی به آزادی را بررسی کند. در نهایت این مسابقه با پیروزی لهستان به پایان رسید و ایران بازی را واگذار کرد، که همین را در واقعیت تلاش دو کشور برای آزادی هم میشود جست و جو کرد: لهستان رقابت برای دستیابی به آزادی را برد و ایران در این راه عقبتر است. اما روایت دو راوی نظم کافی برای هدایت تماشاگر به این مفهوم را ندارد و بیشتر به شکل تکه تکه و گریزی به لایههای مختلف تاریخ باقی میماند و نمیتواند در نهایت تصویری از این مقایسه را برای تماشاگری که چیز زیادی دربارهی تاریخ این دو کشور نمیداند، ترسیم کند. هر چند روایت مهرداد سیف بیشتر به وقایع سیاسی و اجتماعی طول این دوران اشاره دارد، اما روایت دوبروولسکی اشارهی بسیار کمتری دارد و نمیتواند تماشاگر را به تم اصلی نمایش هدایت کند. برای مثال در توضیحات او تصویری از لهستان امروز ارائه نمیشود، در حالیکه این ضروری به نظر میرسد، و در مقابل، در بخش ایران، وضعیت ملتهب جامعهی امروز این کشور و وقایع انتخابات و جنبش سبز، مورد توجه ویژه قرار میگیرد. سیف با اشاره به سوابق خانوادگی خود و مبارزات خانوادهاش در زمان شاه، به ایران امروز میرسد و تلاش او برای رأی دادن که سرانجام بینتیجه میماند و در نهایت این انتخابات موجب یک جنبش اجتماعی در ایران میشود. همهی این روایت در دل روایت زندگی او از کودکی و پدر و مهاجرت آنها به بریتانیا قرار میگیرد و حتی به مسائلی میرسد که امروز مانع از سفر او به ایران شده است. همهی این ماجراها در دل نقالی سیف از اوضاع و احوال ایران به همراه عکسهایی از او و خانوادهاش و مسائل سیاسی و اجتماعی ایران طی چند دهه به نمایش در میآیند تا تصویری از ایران ارائه کنند. اما در نهایت باز این تصویر به هیچ وجه کامل نمیشود و تنها اشارههای گذرایی را به وضعیت ایران و زندگی خود سیف دارد. نقالها در طول نمایش از هر شوخیای استفاده میکنند و گاه با تماشاگران هم حرف میزنند تا حالت صمیمانهای را ایجاد کنند. اجرای نمایش در یک بار کوچک، به این امر کمک میکند، اما در عین حال کمبود فضا و امکانات را به روشنی یادآوری میکند و از ابهت نمایش میکاهد. شوخیهای نمایش اجراکنندگان و خانوادهی آنها را دربرمیگیرد. مثلاً بازیگر لهستانی شوخی میکند که برخی از تماشاگران گمان کردهاند که زوج هنری این کار، همجنسگرا هستند، و به شوخی کردن با لباسش میپردازد. در انتهای نمایش آنها لباسهایشان را با هم عوض میکنند: لباسهای دو تیم فوتبال در سال ۱۹۷۶ که هر یک از آنها به تن دارند و در انتها به سبک بازی فوتبال با هم عوض میکنند تا نشانی از دوستی باشد. با این حال بازیگر لهستانیالاصل از ابتدا تکلیف را روشن میکند که در اسکس بریتاینا به دنیا آمده و تنها پدرش لهستانی است؛ پدری که نقش مهمی در بازگویی وقایع بعد از جنگ جهانی دوم در لهستان دارد و سرانجام به بریتانیا مهاجرت میکند. بخش لهستانی نمایش شاید بدون آن که از پیش مقرر شده باشد، شوخیهای بیشتری دارد، اما بخش ایران جدیتر و سنگینتر است و گاه به تلخی میگراید. در عین حال اما قسمتهایی از حرفهای بخش لهستان و شوخیهای آن، گاهی بسیار طولانی میشود. بهخصوص قسمت مربوط به کتابچهی معرفی بازیکنان فوتبال لهستانی و اشتباهات آن که به درازا میانجامد و تماشاگر را خسته میکند، در حالیکه می توانست بسیار کوتاهتر و در عین حال موفقتر باشد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|