تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
پیشگفتار برای چاپ تازه کتاب در زمانه

روا و ناروا در سینمای ایران

علی امينی نجفی


سینمای ایران از جنبه‌های گوناگون قابل بررسی است. کتاب »روا و ناروا در سینمای ایران» این موضوع را در بستر کشمکش سنت و مدرنیته، که وجه بارز دوران معاصر تاریخ ماست، بررسی می‌کند.




تاريخ ورود سينما به ايران کمابيش مصادف است با برخورد جامعه‌ی ايران با مدرنيته و «ثبت حقوقی» آن با صدور فرمان مشروطيت (۱۴ مرداد ۱۲۸۵). در ميان مظاهر زندگی مدرن که در آغاز دوران تازه به ایران راه یافت، سینما بهتر و بيشتر از هر پديده‌ی ديگری «روح عصر مدرن» را بازتاب می‌داد. سرگذشت سينما در ميهن ما به طرزی نمادين با سير مدرنيته در اين جامعه پيوند خورده است. جامعه‌ی سنتی و مهم‌ترين پاسدار آن - روحانيت - در برابر همه‌ی پديده‌ها و نهادهای مدرن سرسختانه مقاومت ورزيد. خصومت با «صنايع اجنبی»، حتی با پديده‌های «بی‌آزار» و سودمندی مانند واکسن و الکتریسیته معروف است، چه رسد به رسانه‌ای چون سينما که نقش آن در باز کردن چشم و گوش مؤمنان آشکار بود.


کتاب «روا و ناروا در سینمای ایران»از علی امینی، روی جلد کتاب، طرح از بابک حسینی

تصادفی نیست که این رسانه را يکی از پيروان صديق جنبش مشروطيت وارد جامعه کرد. در واقع تاريخ سينما در ميهن ما از روزی آغاز شد که روشنفکری به نام ميرزا ابراهيم خان صحافباشی یک سالی قبل از اعلام مشروطيت، يک «دستگاه ماشين سينه‌موتوگراف» به کشور وارد کرد و آن را در اختیار عموم قرار داد. این تأکيد لازم است که آنچه مظفرالدين شاه چند سال جلوتر به مباشرت «عکاس‌باشی» خود، از فرنگ سوغات آورده بود، چيزی نبود جز اسباب تفننی شاهانه، که ربطی به «رسانه‌ی سينما» نداشت. همين اقدام صحافباشی، که فیلم را از انحصار شاه و اشراف بیرون آورد و در اختیار «شهروندان» قرار داد، خود اقدامی بود مدرن.


اين نيز بس معنی‌دار است که اولين ضربه بر نهال نوپای سينما به دست مدافعان «مشروعه» فرود آمد که در برابر «مشروطه» قد علم کرده بودند. به شيخ فضل‌اله نوری، مجتهد معروف، خبر رسيده بود که در خيابان چراغ برق تهران مردی «فاسدالعقیده» مردم مسلمان را به اتاقکی تاريک می‌برد و به‌آنها عکس زنان بی‌حجاب نشان می‌دهد؛ زنانی که زنده هستند و حرکت می‌کنند و اطوار می‌ريزند و دل می‌برند! شيخ نيز بی‌درنگ در جهت ادای «تکليف شرعی» دسته‌ی عوام را به طرف سینما راه انداخت. فرجام اين لشکرکشی آشکار بود: سالن سينما خراب شد و اموال صحافباشی به يغما رفت؛ خود او را نفی بلد کردند، تا چند سال بعد در غربت و آوارگی دق کرد و مرد.


بدين ترتيب کار اين اولين سالن سينما بيش از يک ماه دوام نداشت، اما آن مرد با فداکاری راه را گشوده بود. پس از اعلام مشروطه به همت کسانی چون مهدی خان روسی و اردشيرخان ارمنی سالن‌های بيشتری باز شد و کسب و کار سينما رونق گرفت. سازوکار تکنيکی سينما، جنبه‌ی تفریحی و سرشت «جادویی» آن، لاجرم تماشاگران را جذب می‌کرد. فيلم‌ها عمدتاً از روسيه می‌رسيدند و تماشاگران همچنان اقليتی از روشنفکران متجدد و سنت‌شکن بودند.


خاندان پهلوی البته به گسترش سينما ياری رساند، اما در اين دوران بر سينما همان رفت که بر ساير مظاهر مدرنيته. رضاخان با سينما موافق بود و حتی، طبق معمول، با زور و قلدری به رواج آن کمک کرد! مأموران او مردم را درخيابان شکار و به زور وارد سالن سينما می‌کردند! 
«تجدد» دلخواه رضاخان، تجددی بود مهار‌شده و قابل‌هدايت. حکومت از طرفی خواهان گسترش سينما بود، اما از طرف ديگر غول «مميزی» را به جانش انداخت تا پا از گليم خود درازتر نکند. بدین ترتیب سینما از راهی ديگر باز گرفتار سنت شد. نظارت رسانه‌ی مدرن را از جوهر «مدرنيته» خالی کرد.

در سراسر کشور هرجا که تعصب مذهبی فرمان می‌راند، سينما غايب بود. مردم عادی متن جامعه رابطه‌ی پایداری با سينما نداشتند. به‌دليل نفوذ روحانيون حتی بسياری از شهرستان‌های پرجمعيت از سينما محروم بودند. نمونه‌ی معروف آن سينمائی است که در سال ۱۳۴۹ در شهر قم گشايش يافت، که درجا تخريب شد و به غارت رفت. طرفه آن که در همین شهر امروز چهار سینما وجود دارد که همه در دوران «جمهوری اسلامی» شروع به کار کردند.

می‌توان نتیجه گرفت که 
تأسیس «جمهوری اسلامی» به کشمکش سنت و مدرنیته پایان نداد، بلکه تنها آن را به مسیری تازه انداخت. آیت‌الله خمينی در اولين سخنرانی خود پس از تصرف قدرت، نظری داد که نوعی بازنگری در برخورد سنتی روحانيت شيعه با سينما به شمار می‌رود. او گفت: «ما با سينما و راديو و تلويزيون مخالف نيستيم... سينما اختراع مدرنی است که بايد در خدمت تربيت مردم به کار رود.» او دریافته بود که حذف سينما نه مفيد است و نه عملی، در جایی که بتوان آن را به «خدمت» گرفت.

درباره محتوای این کتاب

این کتاب که به شکل مجموعه مقالاتی در تارنمای رادیو زمانه منتشر خواهد شد، سیر سینمای ایران را در پرتو نبرد سنت و مدرنیته پی می‌گیرد، به ویژه در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی که مرحله‌ی حاد این کشمکش است. از این نظر کتاب تحولات سیاسی جامعه را با دقتی بیشتر کاویده است.

در مقالات و کتاب‌های بیشماری که منتشر شده، اطلاعات فراوانی از وضعیت سینمای ایران ارائه شده، اما از مناسبات پرپیچ و خم و گاه متناقض این رسانه با حاکمیت سیاسی کمتر سخن رفته است. کتاب حاضر تلاش دارد این کمبود را جبران کند. هدف آن است که نقش و جایگاه سینما را در صحنه و مناسبات سیاسی کشور بشناسیم. در کتاب نخست جایگاه سینما در نظام جمهوری اسلامی تشریح شده و سپس، با توجه به سرشت پویای این رسانه، دگرگونی‌های آن را در روند تحولات سیاسی دنبال کرده‌ایم. بر کار سینماگرانی که به طور کلی بر تکامل سینمای بومی تأثیر بیشتری داشته‌اند، درنگ بیشتری صورت گرفته است.

همین جا یادآوری کنیم که این کار پژوهشی با محدودیت‌ها و کاستی‌های آشنای شرایط خارج از کشور نگاشته شده است. بیشتر از اسنادی یاد شده که در خارج در دسترس بوده و به فیلم‌هایی اشاره شده که اینجا توانسته‌ایم ببینیم. برای برخی از اطلاعات از گفت‌وگو با دوستان سینماگر و منتقد سود برده‌ایم. روشن است که اسناد و فیلم‌های بسیاری از قلم افتاده است.

این کتاب یک بار در سال ۲۰۰۱ به همت آقای داوود نعمتی توسط «نشر نیما» (در اسن آلمان) منتشر شد. کتاب تیراژی محدود و بازتابی اندک داشت. این احتمال هست که در سالهای اخیر شرایط فیلم‌سازی در ایران اندکی تغییر کرده باشد، اما نکات مندرج در این کتاب در خطوط اصلی خود همچنان معتبر است.

نگارنده کتاب را برای نشر تازه در «رادیو زمانه» از نو ویرایش و داده‌های آن را در مواردی که مقدور بود «به روز» کرده است. و در پایان سپاس از «زمانه» که با بازنشر این کتاب را به شکل مجموعه مقالات مستقل در دسترس گروه بزرگتری از خوانندگان قرار می‌دهد.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)