خانه > رادیو سیتی > نقد فيلم > رد پای سروش و میرحسین در سینمای ایران | |||
رد پای سروش و میرحسین در سینمای ایرانامیر محمد بهرامی نواسینمای ایران به مقطع حساسی رسیده است:از یک سو سیل فیلمفارسیهای روی پرده دارد نفس تماشاگر را میگیرد و از سوی دیگر نگاههای غیر تخصصی در این عرصه باعث شده همان تک فیلمهای خوبی هم که در این سینما ساخته میشود با چالشهای جدی روبرو شوند. یکی از آخرین فیلمهایی که دچار این تناقض و سوءتفاهم شده، «طلا و مس» ساختهی همایون اسعدیان است که با سهلانگاری تهیهکنندهی فیلم اثرگذاریاش به کمترین حد ممکن رسیده است. تهیهکنندهی «طلا و مس»، منوچهر محمدی است. کسی که در کارنامهاش علاوه بر پستهای مهم دولتی در دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی در عرصه سینما و تلویزیون، مثل ریاست اداره کل نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی در دورهی مرحوم سیف الله داد، و همچنین مدیر عاملی خانه سینما تهیهکننده فیلمهای بعضاً باارزشی در سینمای ایران بوده است. در این جا نگارنده قصد ندارم کارنامهی محمدی را بررسی کنم. فقط میخواهم از طریق این شخص و دو فیلمش به معضل تازهی سینمای ایران اشاره کنم که اگر زودتر فکری برایش نشود پای هر شخص بیسوادی را به این عرصه باز خواهد کرد و آن وقت است که دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود.
بد نیست کمی به عقب بازگردیم و از فیلمی بگوییم که منوچهر محمدی در سال ۸۲ کار کرد به نام مارمولک که همان زمان هم بازتابهای متفاوتی را برانگیخت. مصلحت بر نمایش «مارمولک » نیست! مارمولک فیلمی دیگرگون از سینمای ایران در نقد روحانیت است که البته در پایان به این قشر تشخصی ویژه میدهد. گو اینکه محمدی اصلاً قصد نداشت نظامی را زیر سئوال ببرد که خود در آن مسئولیتهای فراوانی داشته است. اما مارمولک به هر حال چالش برانگیز شد. فیلم در جشنوارهی فجر با استقبال بینظیر مردم روبرو شد و در اردیبهشت ۸۳ روی پرده رفت. اما سه هفته از اکران فیلم نگذشته بود و فیلم داشت رکوردهای فروش تاریخ سینمای ایران را جابجا میکرد که خبرهایی آمد مبنی بر آنکه میخواهند نمایش فیلم را پایان دهند. محمدی در این خصوص در گفت و گویی میگوید: «اگر نخواهم وارد جزییات بشوم و تنها به کلیات بسنده کنم و عصارهی دلایلی که باعث شد مارمولک جمع بشود را بیان کنیم به بحث «مصلحت» میرسیم. گفتند مصلحت نیست نمایش فیلم ادامه پیدا کند. این مصلحت همان حوزهی دخالت سلیقهای است. وقتی این دخالت زیاد شود حد و مرزی وجود ندارد. از این اتفاقها هم میافتد.» شنیدن این حرفها از زبان کسی که خودش زمانی مسئولیت مستقیم سینمای ایران را برعهده داشته، بسیار دردناک است. در همان زمانی که مارمولک اکران شده بود، از محمدی به خاطر فیلمش شکایتهای قضایی زیادی شد، به طوریکه بر اساس یکی از این شکایات برای محمدی از دادگستری مشهد حکم جلب سیار گرفته شد و آنطور که خودش میگوید، اتهام ارتداد هم به او زدند.
همان زمان محمدی در نامهی تندی که سال گذشته در هیاهوی مبارزات انتخابات دورهی دهم ریاست جمهوری به رییس شورای نگهبان نوشت، درد خود را چنین بیان کرد: «جناب آقای جنتی خاطر مبارک هست، حتماً هست، زمانی که فیلم مارمولک ساخته شد جنابعالی بدون اینکه آن را دیده باشید و صرفاً بر اساس شنیدهها دربارهی آن چه گفتید؟ شما مارمولک را فیلمی موهن و زشت برشمردید، به تبع شما دیگر یاران و برخی از هم صنفان شما سازندگان آن را ضد انقلاب، عامل صهیونیستها، باجبگیران کاخ سفید خطاب کردند و رؤسای دادگاههای وقت مشهد، اردبیل، تبریز، رشت در صدور حکم دستگیری و بازداشت با یکدیگر مسابقه گذاشته بودند. آن فیلم کدام شخصیت روحانی، کدام مسئول، کدام صاحب قدرت را مگر نشانه رفته بود که این چنین همه برآشفته شده بودید. که فریاد وا اسلاما، وا روحانیتا بر آسمان رفته بود. این روزها جنابعالی اگر نه به عنوان یک شهروند که حتماً به عنوان ناظر بر انتخابات فیلمها و مناظرههای انتخاباتی را میبینید که باید به اقتضای شغلی که بابتش مسئولیت دارید ببینید. نظر مبارکتان چیست، آبروی روحانیت نمیرود، آبروی انقلاب به بازی گرفته نمیشود، سهم امام اسباب مسخره نمیشود، آبروی مسلمین (که از خونشان مهمتر است) اسباب کسب قدرت نمیشود؟ جناب آقای جنتی میان گریه و گریهی تلخ تفاوت است. من در زندگی سه بار تلخ گریستهام. اول بار در پذیرش قطعنامه، بار دوم در رحلت جانسوز امام و بار آخر این شبها با دیدن مناظرهها و انتخاباتی که شما آن را مدیریت میکنید. جناب آقای جنتی من تهیهکننده فیلم مارمولک هستم و به آن افتخار میکنم چرا که در آن فیلم دزد خردهپایی در همجواری با لباس روحانیت متنبه میشود و در پایان دعا میکند این لباس باید به اهلش برسد.» از اینجا بود که محمدی در همان دامی افتاد که ناخواسته خودش برای خودش پهن کرده بود و اجازه داد تا حرف و حدیثهای زیادی برای آخرین فیلمش، «طلا و مس» به وجود بیاید. طلا و مس یا مارمولک ۲؟! طلا و مس هر چه هست فیلم قابل احترامی در سینمای ایران است. اما نکتهی تأمل برانگیزش خطای مستقیم تهیهکنندهی فیلم در گرفتن تأیید از کسانی است که هیچگاه تخصصی در سینما نداشتهاند.آنها می توانستند مثل سایر مردم فیلم را در سینما ببینند،اما با اکرانهای خصوصی فیلم در حوزهی علمیه قم، این فیلم به خوب به یک فیلم حاکمیتی تبدیل شد و نظرهای مثبت و منفی زیادی را از این زاویه برانگیخت. در خبرها آمد که موضوع ساخت فیلم سینمایی «طلا و مس» از سوی شهرداری تهران در ملاقات با مراجع عظام تقلید مطرح شده و مراجع تقلید نیز با ابراز رضایت از چنین اقداماتی تداوم این گونه اقدامات در حوزه فرهنگ و هنر را خواستار شدهاند. همچنین قرار شد نسخهای از این فیلم برای رؤیت مراجع عظام به قم برده شود. این کار البته انجام شد و حتی سید حسن خمینی نوه آیت الله خمینی هم فیلم را دید و پسندید.
اما نگاه بیماری که روی دست نگاههای ناآگاهانه زد از سوی علیرضا پناهیان در جمع دانشجویان بیان شد. بیهیچ توضیحی این نگاه را بخوانید: «علیرضا پناهیان با اشاره به یکی بودن تهیهکننده هر دو فیلم مارمولک و طلا و مس، به بخشهای متعددی از فیلم پرداخته و تاکید کرد: در هر دو فیلم ساخته شده توسط این تهیه کننده، ضربه به روحانیت مد نظر بوده اما در مارمولک به صورت مستقیم این امر صورت میگیرد و در طلا و مس صورت کار حفظ جایگاه روحانیت به نظر میآید اما در باطن مسائلی غیرحقیقی از زندگی روحانیون با هدفهای قبلی ارائه میشود.» وی که نقد خود را از جملات انتهایی فیلم شروع می کند ادامه میدهد: «در این قسمت حب به انسان، زمینهی رسیدن به حب الهی مطرح میشود که این مخالفت صریح با موازین شرعی است.» «پناهیان، فرزند سالاری در خانوادهی روحانیت، پناه بردن یک روحانی جهت انجام اموری از خانواده به آهنگهای خارجی و غیرشرعی، تعلیم گرفتن ابراز احساسات روحانی فیلم به خانواده خود از یک پرستار بدحجاب، انجام امور مثبت اجتماعی توسط فرد روحانی در اوقاتی بدون لباس روحانیت، نمایش تحقیر و تمسخر روحانی سید فیلم در جامعه، انفعال روحانیت در اثرگذاری بر جامعه و بیشتر اثرپذیری از آن و سایر موارد متعدد از فیلم را از جمله موارد توهینآمیز فیلم طلا و مس به جامعه روحانیت کشور قلمداد کرد.» این سخنان به همین جا ختم نمی شود و پناهیان پا را از این هم فراتر می گذارد. رد پای سروش در طلا و مس پناهیان نگاه و نظر اصلیاش را در سخنرانی دیگری دربارهی فیلم ابراز میکند. او اساساً فیلم را منتسب به نظرات دکتر سروش و میرحسین موسوی میداند و فیلم را از این زاویه به شدت نقد می کند. پناهیان با بیان اینکه در این فیلم طلبهای نشان داده میشود كه كاری به جامعه ندارد و دردهای جامعه برایش موضوعیتی ندارد، تأکید میکند: «این همان چیزی است كه اسلام امریكایی میخواهد به ما القا بكند و امام(ره) به شدت این نكته را به اهالی هنر تذكر دادند.» وی در پاسخ به این مسئله که گفته میشود ما میخواستیم زندگی یك روحانی را از لحاظ عاطفه و عشق به نمایش بگذاریم اظهار داشت: «شما اگر واقعاً قصدتان این بوده، درد و خون دل خوردن یك روحانی را آن جایی كه دارد برای دین زحمت میكشد به نمایش می گذاشتید و یا احساس مسئولیت و وظیفهی یك روحانی را نسبت به دین به مفاهیم عاطفی مورد بررسی قرار میدادید.» حجت السلام پناهیان در مورد یكی از شخصیتهای فیلم به نام استاد رحیم که در آخرین دقایق فیلم می گوید؛ «آن ولایتی که شرط قبولی اعمال است، دوستی در راه خداست»، میگوید: «شما در طول تاریخ كدام یك از علما ومراجع را در آیات و روایات میبینید كه بگویند آن ولایتی كه شرط قبولی اعمال است دوستی در راه خداست و وقتی این جمله در آخر فیلم گفته می شود یعنی نتیجهی این فیلم این جمله بوده است كه ما ولایت را با این معنی بپذیریم.» وی با قرائت بخشی از سخنرانی آیتالله خمینی در جمع هنرمندان افزود: «از نظر امام خمینی(ره) آن هنری مورد قبول اسلام است كه مروج اسلام ناب محمدی و كوبندهی اسلام امریكایی باشد و هنری را جزء این را نمیپذیرد.» «در قسمتی از این فیلم كه سید رضا، همسرش را به بیمارستان برده وبستری كرده بود وقتی پرده را میكشد تا کسی همسرش را در این وضعیت نبیند، یک صحنهی طنزآمیز ساخته شده و موجب خنده حضار میشود. من وقتی با كسانی كه فیلمساز و هنرمند و آشنا به مباحث هستند بحث میكردم، میگفتند این صحنه برای ایجاد خنده و به طرز حرفهای ساخته شده كه نشانگر این است، میخواهند فرهنگ بدحجابی را در جامعه ترویج دهند و فرهنگ حجاب را بكوبند.» پناهیان در ادامهی انتقادش در مورد طرز فكر این فیلم اظهار داشت: «آقای میر حسین موسوی در اظهارات خود گفته است كه ما باید قرائت رحمانی از دین داشته باشیم. این همان جملهای است كه آقای سروش در ارائهی دكترین خود گفته و این فیلم هم همین را به ما میگوید.» این نگاه ، چکیده و بانگر و نمایانگر جریانی است که در یک سال گذشته در ایران به راه افتاده است. چنین برخوردهایی متفاوت و غیرکارشناسانه با فیلم «طلا و مس» به تازگی شدت گرفته است. این دامی است که منوچهر محمدی برای خود پهن کرد و حالا دیگر هر که از راه میرسد به خودش اجازه میدهد تا نگاه و نظر خود را رسانهای کند و به غیرکارشناسی بودن این عرصه پر و بال بیشتری بدهد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|