تاریخ انتشار: ۹ تیر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
سینمای ایران در هفته‌ای که گذشت

باز یک جای کار می‌لنگد

امیر محمد بهرامی‌نوا

سینمای ایران پر است از متنها و حاشیه‌های گوناگونی که هر کدامشان ممکن است فقط در ایران اتفاق بیفتد. «همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید»؛ سینمای ایران هم از این قاعده مستثنا نیست، بخصوص حالا که سکان این کشتی تقریبا به گل نشسته یک سال است دست یک تیم جدید است، که اگر قبلی‌ها این کشتی را به گل نشانده‌اند، این آقایان ظاهرا به تخته‌پاره‌های کشتی هم رحم نمی‌کنند و دارند چنان بلایی بر سر این سینما می‌آورند که نه از تاک نشان ماند و نه ازتاک نشان!

با این اوصاف از این هفته قصد کرده‌ایم به آنچه در طول یک هفته قبلش در این سینما رخ داده است بسیار گذرا نگاهی بیندازیم. این اتفاقات شامل متن‌ها و حاشیه‌ها باهم می‌شود. بی‌شک در ادامه‌ی روند این قلم بی‌ایرادتر می‌شود و نگاهش به اتفاقات تیزبینانه‌تر.

یک: خانوم سوپر استار،آداب فرش قرمز را نمی داند یا...؟!

فرش قرمز هم از آن رسم هایی است که مثل خیلی از تقلیدهای سینمای ایران از هالیوود و سینمای غرب هنوز جا نیفتاده است و تا بیاید جا بیفتد تصور نمی‌کنم به عمر صاحب این قلم قد بدهد. فرش قرمز را معمولاً برای اکران افتتاحیه یک فیلم می‌گیرند تا عوامل فیلم را به مخاطبان سینما معرفی کنند و همچنین تا حد زیادی برای فیلم تبلیغ کنند تا تماشاگر بداند با چه محصولی و چه هنرپیشه‌ها و احیاناً سوپراستارهایی طرف است.

بر این اساس چند وقتی است که در سینمای ایران این مراسم با همان نام فرش قرمز راه افتاده است و آخرین فرش قرمزی که برگزار شد، حاشیه‌های بانمکی را با خود به همراه داشت. بشنوید از سابقه‌ی مراسم فرش قرمز در سینمای ایران و این فرش قرمزی که به جنجال کشیده شد.

فرش قرمز سینمایی در ایران با فیلم «محاکمه در خیابان» ساخته‌ی مسعود کیمیایی باب شد. نخستین «فرش قرمز» سینمای ایران در سینما ناهید تهران برگزار شد. بعد از آن چند فیلم دیگر مثل «آل» هم به صرافت برگزاری فرش قرمز افتادند تا اینکه نوبت به «هفت دقیقه تا پاییز» ساخته‌ی علیرضا امینی رسید.


هدیه تهرانی روی فرش قرمز «هفت دقیقه تا پاییز» ساخته‌ی علیرضا امینی راه نرفت

اما در این مراسم هدیه تهرانی بازیگر نقش اول زن غایب بود و مجری مراسم، از غیبت او گلایه كرد و از قول این بازیگر، از حضار به دلیل بدقولی عذرخواهی كرد. نیما حسنی نسب گفته بود: «متأسفانه هدیه تهرانی جایی كه قول نمی‌دهد، می‌رود و خود را دچار مشكل می‌كند؛ اما جاهایی كه قول داده و حضورش مشكل‌ساز نخواهد بود، حضور نمی‌یابد!»

پس از آن بود که هدیه تهرانی در رسانه‌های خبری اعلام كرد: «اینجانب به هیچ عنوان و به هیچ‌كس قول شركت در این مراسم را نداده بودم. مردم خود بهتر می‌دانند كه من معمولاً در چنین مراسمی كه با سروصدا و تشریفات خاص (همچون پیاده شدن از لیموزین و راه‌رفتن بر روی فرش قرمز و...!) همراه است، حاضر نمی‌شوم و اصولاً این حضور را به دلیل عدم تناسب با شرایط روز جامعه جایز نمی‌دانم.»

در نهایت هم نوبت به حسنی‌نسب، منتقد سینما و مدیر سایت سینمای ما رسید که نامه سرگشاده‌ای منتشر کند. در بخش‌هایی از این نامه آمده است: «خانم تهرانی؛ مردمی که ادعا کردید بهتر می‌دانند، این روزها خیلی آسان به اینترنت دسترسی دارند و با یک جست‌و‌جوی ساده در گوگل و سایت‌های دیگر می‌توانند عکس‌های شما را با ژست‌های عجیب در مراسم‌های مشابه جشنواره‌های درجه دو غربی مثل سن سباستین ببینند.

آن عکس‌ها و آن جشنواره که یادتان هست؟ همین مردم حتما قضاوت خواهند کرد که این تصاویر و این ژست‌های جلوی دوربین عکاسان جهانی با شرایط فرهنگی جامعه‌ ایران که شما در آنجا نمایندگی‌اش می‌کردید، تناسبی دارد یا نه؟ اعتراف می‌کنم که از هوش و درایت شما بعید می‌دانستم که در توضیح و توجیه عدم حضورتان در یک مراسم افتتاحیه داخلی برای مردم سینمادوست و علاقه‌مند چنین استدلال کنید که:

«اصولاً این حضور را به دلیل عدم تناسب با شرایط جامعه جایز نمی‌دانم.» چگونه است که آن شکل حضور در آن فستیوال‌های خارجی را جایز می‌دانید و این یکی را نه؟ واقعاً اگر آن همه تلاش و تکاپو برای رساندن فیلم بهمن قبادی به فستیوال کن (یادتان که هست؟) نتیجه می‌داد، از لیموزین و فرش قرمز و مراسم آنجا هم همین‌طور دوری می‌کردید؟! یا اگر همراه با سازنده «شیرین» پای‌تان به فستیوال‌های ریز و درشت جهانی می‌رسید، باز هم به عدم‌تناسب فرهنگی و این جور چیزها فکر می‌کردید؟! خانم تهرانی؛ متأسفم که تمام تلاش‌های ده ساله‌تان برای راه رفتن روی فرش قرمزهای جشنواره‌های فرنگی بی‌نتیجه ماند. کاش لااقل به حرمت کشورتان، مردمی که دوست‌تان دارند و کسانی که با احترام و اشتیاق زیر پای بازیگر هنرمند کشورشان فرش قرمز پهن کرده بودند، این چند جمله را نمی‌گفتید. شاید آن‌وقت عدم حضورتان در مراسم کمتر آزاردهنده و توهین‌آمیز جلوه می‌کرد. شاید آن وقت کمتر کسی به فکرش می‌رسید ازتان بپرسد در شرایط ملتهب سال گذشته چطور آن همه وقت و انرژی و هزینه را صرف پرتجمل‌ترین و گران‌ترین نمایشگاه هنرهای تجسمی ایران کردید و منابع مالی آن همه تجمل و تفنن برای مکاشفه در باب قطرات آب و باران را چگونه تأمین کردید؟! واقعاً برپایی نمایشگاه بزرگ عکس‌های طبیعت در آن روزهای عجیب با «شرایط جامعه» تناسب داشت که حالا در مقابل یک افتتاحیه کوچک، اما پراحترام برای هنرمندان و سینماگران خوب ایرانی دم از عدم تناسب با شرایط جامعه می‌زنید؟ ... اجازه بدهید این حکایت را بگذارید و بگذاریم برای وقت دیگر.»

حالا جدا از اینکه تهرانی چه واکنشی نشان خواهد داد و اینکه آیا قضیه همین جا ختم می‌شود یا نه، باید به این نکته توجه کرد که برگزاری فرش قرمز می‌تواند یکی از رونق‌دهنده‌های پیکر بی جان سینمای ایران باشد. حالا که این امکان دارد جای خود را در سینما باز می‌کند و رواج می‌یابد، از اهالی سینما انتظار خویشتن‌داری و دوراندیشی بیشتری می‌رود.

دو:کیفری سخت برای کیفر!

جام جهانی فصلی مرده برای سینمای ایران و احیاناً جهان است. در این فصل هیچکس دوست ندارد فیلمش را اکران کند،اما به هر حال سینماها را نمی‌شود خالی گذاشت. بنابر این قرارداد فیلم‌هایی که از قبل ثبت شده، باید اکران شود؛ ولو مصادف شود با جام جهانی. اما در سینمای ما اتفاقات بانمکی بعضی وقت‌ها می‌افتد که یکی از این اتفاقات جابجا کردن فیلم‌ها برای اکران در این دوره است.

فیلم قربانی این تبانی آشکار بین سینمادار و شورای صنفی نمایش، فیلم سوم حسن فتحی به نام «کیفر» بود که به ناچار در این دوره اکران شد و در حال حاضر به قول فتحی پول تبلیغاتش را هم در نیاورده است. فتحی که قصد کرده بود سیاست سکوت در این رابطه پیشه کند بالاخره سکوت خود را شکست و مقابل خبرنگاران از این تبعیض آشکار گله کرد:


حسن فتحی از قربانی‌شدن فیلم‌اش «کیفر» گله کرد

«این‌ روزها تنها می‌خندم. بزرگواری گفته بود كه وقتی تراژدی تمام شود، خنده آغاز می‌گردد. اكنون زمان خنده‌ام است. ما از سویی بابت وضعیت سینمای ایران و از سوی دیگر بابت وضعیت اكران این فیلم به خنده افتاده‌ایم.» وی در ادامه با اشاره به شرایط نامناسب اكران «كیفر» گفت: «به شخصه با اكران این فیلم در چنین شرایطی مخالف بودم، اما تهیه‌كننده‌ی این فیلم نظرات دیگری داشت كه به هرحال باید نظرات او را هم شنید.عده‌ای از منتقدان باسابقه‌ی سینما پیش‌بینی می‌كردند، این فیلم پرفروش‌ترین فیلم سال باشد، اما این اتفاق نیفتاد و اكنون جا دارد كه این مسأله مورد بررسی قرار گیرد. برخی از فیلم‌ها مورد حمایت‌های سینمای دولتی قرار می‌گیرند و امكانات خوبی به آنها اختصاص داده می‌شود. امكاناتی كه گاه حتی به یك یا چند میلیارد تومان هم می‌رسد.»

حسن فتحی در ادامه از شرایط اكران و تبلیغ این فیلم گلایه كرد و گفت: «فكر نمی‌كنم مخاطب از دیدن آن پشیمان شود.» سپس پیش از نمایش فیلم، حسن فتحی اكران امروز فیلمش را به اهالی مطبوعات و منتقدان تقدیم كرد.

سه: کرامات شیوخ سینما!

زهرا امیرابراهیمی را حتما می شناسید. همان بازیگری که یکی از فیلم‌های خصوصی‌اش [یا فیلمی که ادعا می‌کردند فیلم خصوصی اوست] لو رفت و به خاک سیاه نشست. مجبور شد از ایران مهاجرت کند و عطای این خاک را ببخشد به لقایش. اما این بار از خود او نمی‌خواهیم حرف بزنیم، از ترکش‌هایی می‌خواهیم بگوییم که هنوز بر اثر تصویرش در سینمای ایران به بعضی جاها اصابت می‌کند.


فیلمی که زهرا امیرابراهیمی بازی کرده بود، جنجال‌برانگیز شد

چند سال قبل، تقریباً همزمان با همان فیلم کذایی فیلمی ساخته شد به نام «سر به هیدالو» که امیر ابراهیمی در ان بازی کرده بود. بعد از آن اتفاق فیلم که اتفاقاً در گونه‌ی معناگرا هم ساخته شده بود، توقیف شد و تا حالا هم به نمایش در نیامده است.این آقایان که بر سر کار آمدند، چون می‌خواستند خودشان را آزاداندیش بنمایانند گفتند فیلم را با همان تصویر بازیگر زنش نمایش می‌دهیم. اما ظاهراً کار بالا گرفته است، چون مجتبی راعی حرف دیگری می‌زند.

او بعداز چند سال از اکران نشدن «سفر به هیدالو» گلایه کرد و در گفت وگویی در این‌باره عنوان کرده، توقیف این فیلم مانند ضرب‌المثل «گنه کرد در بلخ آهنگری /به شوشتر زدند سر مسگری»است و همانطور که جایی مانند تلویزیون فیلم‌های خوب بازیگری مثل نیکول کیدمن را نشان می‌دهد، این فیلم هم می‌تواند اکران شود. جواد شمقدری معاونت سینمایی هم درباره‌ی مشکل این فیلم گفته، «سفر به هیدالو» فیلم خوبی است فقط مشکل آن بازیگر زن فیلم است. عجب معاون سینمایی باحالی داریم: از کرامات شیخ ما این است/شیره را خورد و گفت....!

چهار: فیلمی با دو پایان

فیلم «هفت دقیقه تا پائیز» با دو پایان اکران عمومی شده است. این خبر اتفاق جدیدی در سینمای ایران محسوب می‌شود و در تاریخ سینما این کشور به ثبت می رسد. عوامل تولید این فیلم نسخه‌ای از فیلم را اکران کرده‌اند که سکانس پایانی آن را حذف کرده‌اند. اما دست به ابتکار تازه ای زده‌اند و نسخه‌ی اصلی فیلم را در چند سینما که با مخاطبین سینما روبروست همزمان با نسخه‌ی جدید اکران کرده‌اند.

این هم از آن اتفاق های جالب سینمای ایران است. شنیده بودیم در سینمای امریکا یک نسخه اکران سینماها وجود دارد و یک نسخه کارگردان، که عموماً در فرمت ویدئویی فیلم و در ویدئوکلوپ‌ها عرضه می‌شود که تماشاگر را ترغیب کند تا دی وی دی فیلم را هم بخرد و فروش فیلم بالاتر برود. دیگر این یکی خیلی جدید است. ما عادت داریم در سینمای جهان خرق عادت کنیم. این تازه اول کار است، منتظر باشید تا غافلگیری‌های بعدی!

پنج: ووووزلا در سینماهای شهر!

مسابقات جام جهانی در این هفته در سینماهای تهران به شکل زنده روی پرده می‌رود و بلیت آن هم ۴۰۰۰ تومان ناقابل است. بلکه مردم با این کلک به سینما کشیده بشوند. برای فیلم نمی‌آیند مهم نیست، دست‌کم برای دیدن فوتبال که می‌توانند بیایند. تا لحظه‌ی نوشتن این مطلب بر اساس شنیده‌ها استقبال خوبی از این طرح شده است و در مراحل بالاتر جام جهانی احتمالاً در سینماها شاهد کری خواندن هواداران تیم‌های مختلف برای هم و احیانا حضور ووووزلاهای آفریقای جنوبی هم خواهیم بود.


مسابقات جام جهانی در این هفته در سینماهای تهران به شکل زنده روی پرده می‌رود

نکته‌ی ناگفته این ماجرا این است که پول بلیت پخش این مسابقات به جیب کی می رود. قطعاً جیب تهیه‌کننده‌ای نمی‌رود که فوتبال را به جای فیلمش پخش می‌کنند. پس به جیب سینمادار می‌رود و اعوان و انصارش. طرحی ابتکاری است، مثل سایر طرح‌های سینمای ایران، اما مثل همان طرح‌ها باز یک جای کار می‌لنگد.

شش: کورش کبیر در ابعاد بین‌المللی

تنها خبر جدی سینمای ایران در این روزها خبر آغاز پروژه‌ی کورش کبیر است. نیازی که از مدت‌ها قبل پس از ساخت فیلم ۳۰۰ حس می‌شد، هر چند کمی دیر اما بالاخره از شوی یک تهیه کننده‌ی خصوصی پاسخ داده شد. خبر این بود: با امضای توافق‌نامه کارگردانی پروژه‌ی سینمایی کوروش کبیر توسط مسعود جعفری جوزانی، مرحله‌ی نخست کار بر روی این اثر بین‌المللی آغاز شد.

علی معلم (تهیه‌کننده این پروژه) ضمن اعلام این خبر افزود: «شخصیت کوروش از جهت جایگاه تاریخی و ملی، پایه‌گذاری امپراتوری چندملیتی و بزرگ جهان، بنیانگذاری حقوق بشر و احترام به ادیان ۶۰۰ سال پیش از میلاد (زمانه‌ای که هنوز در جهان بحث حقوق بشر حضور اولیه هم نداشت)، پذیرش این شخصیت تاریخی از جانب ادیان الهی (به خصوص ذکر این شخصیت در قرآن کریم با عنوان ذوالقرنین) در شرایط امروز جهان که قدرت‌های بزرگ و بی‌تاریخ درصدد نفی جایگاه ایران در معادلات جهانی هستند، بسیار حائز اهمیت است. از این رو اقدام برای ساخت این پروژه‌ی ملی که از مرحله‌ی نخست به توان یکایک ایرانیان و دست‌اندرکاران و متخصصان شریف سینمای ایران متکی خواهد بود در دستور کار قرار گرفت.

مسعود جعفری جوزانی کارگردان ایرانی که در سالیان گذشته از ابتدای دهه‌ی ۶۰ تا امروز جایگاه ویژه‌ای در آثار متعدد خود از جاده‌های سرد و شیر سنگی تا مجموعه‌ عظیم در چشم باد در سینمای ما داشته است، گزینه‌ی شایسته‌ی‌ رهبری هنری این پروژه‌ بزرگ است.»

معلم افزود: «به جهت حفظ اصالت این پروژه در مرحله‌ی‌ نخست قرار بر این شده که سرمایه‌گذاری روی این پروژه متکی به ایرانیان توانمند و فعال در حوزه‌ اقتصاد و دوستدار وطن انجام و مراحل سرمایه‌گذاری به صورت شفاف دنبال شود. از این رو با نظر به حجم بالای سرمایه‌ای این پروژه و لزوم وابستگی آن به سرمایه‌های خصوصی با اعلام عمومی پذیرش سرمایه‌گذاری از سوی ایرانیان پاک‌نهاد که در گوشه و کنار جهان و ایران بزرگ اسلامی علاقمند به حمایت از این اثر ملی هستند، از علاقمندان درخواست می‌کنیم نحوه‌ی مشارکت خود را اعلام کنند.»علی معلم افزود: «جزئیات بیشتر در مورد فیلم کوروش کبیر که متکی به متخصصان سینمای ایران خواهد بود و از بازیگران بین‌المللی و ایران و تکنولوژی‌های جدید در ساخت آن استفاده می‌شود در آینده در اختیار رسانه‌ها قرار خواهد گرفت.»

بالاخره یکی پیدا شد که می خواهد در سینمای ایران کار جدی بکند. البته اگر هزار سنگ جلوی پایش نیندازند و پایش را لنگ نکنند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

در مورد خانم هدیه تهرانی تکلف روشن است
این خانم فر صت طلب که در کنار جنایتکارانی مثل مشائی می نشیند ونمایشگاه تر تیب میده و عکس میگره تکلیفش روشنه
من هیچ فرقی بین او و فروزان فیم فارسی قبل انقلاب نمدانم.
در مورد بقیه موارد اشاره شده در مقاله بالا
پر واضح است در چنین سیستم حکومتی از وضع اسفناک سینما . تاتر و هنر بطور کلی
انتظاری بهتر از این نمیشود داشت.
این جانوران حکومتی به سر تا پای مملکت و فرهنگش
ری....ه اند که با تمام آبهای اقیانوسهای جهان پمک شدنی نیست.
بقول اشرف الدین گیلانی
حاجی بازار حراج است حراج
میفروشند همه ایران را.

-- مهران ، Jun 30, 2010

شنیدم که تهرانی تازگیها نقاش شده و نمایشگاه می ذاره. مشایی گرون ترین تابلوش رو که سه میلیون تومن بوده خریده. در ضمن برای گشایش نمایشگاه هم به او وام می دن. وام گنده. که این روزا همچو وامی به هر که نمی رسه. باید خیلی دردونه باشی که بتونی وام بگیری. می گن خیلی هم به نرخ روز خر مقدس شده. مبارکش باشه. دیگه برام مهم نیست که چه فیلمی بازی می کنه.

-- مهناز ، Jul 1, 2010

امروز همه چیز تحت وضع سیاسی و اوضاع نابسامان ایران بی ارزش است.
همه اینها پشیری ارزش ندارد.
همه چیز سیاسی است.
باید تکلیف حکومت روشن شود تا بعد چیزی به نام سینما معنی پدا کند و هرچیز دیگر از هنر و فرهنگ و ...

-- رضا ، Jul 2, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)