تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

نمایشگاه «موج سبز» در رم

شکوفه منتظری
shokoofeh@radiozamaneh.com

همزمان با سالگرد دهمین انتخابات پرجنجال ریاست جمهوری در ایران، نمایشگاه عکسی از آثار برخی از عکاس‌های خبری ایران در رم برگزار شده است.

Download it Here!

این نمایشگاه که «موج سبز» نام دارد، در حقیقت مروری بر اتفاق‌های سال گذشته‌ی ایران است. برگزارکننده‌ی این نمایشگاه، مؤسسه‌ی «آزیاتیکا فیلم مدیاآله» است.


رضا گنجی، عکاس ایرانی مقیم ایتالیا

رضا گنجی، عکاس ایرانی مقیم ایتالیا، هماهنگ‌کننده‌ و مسئول اجرایی این پروژه به ما گفت:

این نمایشگاه، در قالب برنامه‌ای به نام «صداهایی از ایران» برپا شده است و در آن آثاری از چند عکاس خبری معروف ایرانی ارائه شده است. عکس‌هایی از آقایان حسن سربخشیان، جواد منتظری، جواد مقیمی، علی اوغازیان و هم‌چنین خود من. این نمایشگاه مروری است بر آن‌چه سال گذشته در ایران اتفاق افتاده است.

به نوعی می‌توان گفت که این عکاسان خبری خود قربانی سوژه‌هایی شدند که از آنها عکاسی کردند. چون همه‌ی آنها به دلیل حرفه‌شان در تنگناهایی قرار گرفتند و مجبور به ترک ایران و مهاجرت شدند.


ما در این نمایشگاه ۴۰ تابلو داریم، در اندازه‌‌های ۴۰ در ۶۰ سانتی‌متر، در سه بخش «شادی و امید»، «صدای سکوت» و «التهاب و سرکوب». به این ترتیب می‌توانیم روایت داستانی سال گذشته‌ی ایران را در این آثار ببینیم.


به‌نظر شما این نمایشگاه در بیان این سه نوع احساس متفاوت، که در واقع کل پروژه بر پایه‌ی آن شکل گرفته، موفق بوده است؟

با توجه به استقبالی که شد و واکنشی که ما از بازدیدکنندگان دیدیم، به‌نظر می‌رسد تاحدی در بیان روایت داستانی مورد نظرش موفق بوده است. ما در شروع نمایشگاه، تابلوها و عکس‌هایی را می‌بینیم که شور و اشتیاق مردم را نشان می‌دهند. مردمی که مایلند در انتخابات شرکت کنند و همه خوشحالند. جمعیت زیادی در آن تابلوها نمایش داده می‌شود. وارد بخش دیگر نمایشگاه که می‌شویم، اعتراضات را می‌بینیم. مردمی که سکوت کرده‌اند و این سکوت در عکس‌ها عیان است.

در این عکس‌ها مردم تابلوهایی را دست‌شان گرفته‌اند که روی ‌آن‌ها شعارهایی را که نمی‌توانند به زبان بیاورند یا نمی‌خواهند به زبان بیاورند، نشان داده‌اند. شعارهایی مثل «رأی من کجاست؟» یا «روی دو پا مردن بهتر از روی دو زانو زندگی کردن است» و خیلی از شعارهای دیگر مثل «کشتار را متوقف کنید» یا «ما را نکشید».


وقتی از این بخش جلوتر می‌رویم، با توجه به تابلوهای دیگری که روی دیوارها هست، متوجه می‌شویم که فضا عوض می‌شود. همه‌جا دود و آتش و ضرب و شتم است و گسیل نیروهای پلیس و بسیج در خیابان. در انتها هم دو تابلو هست که مربوط به نداست. عکس‌هایی از محل کشته شدن ندا و هم‌چنین از یادبودی که مردم برای مرگ ندا در محل کشته شدن او برگزار کرده اند..

بنابراین فکر می‌کنم که روایت به خوبی ارائه شده است. همه‌ی آن کسانی که برای دیدن نمایشگاه آمده بودند، وقتی با من صحبت می‌کردند، این حس را به من دادند که ما در بیان داستان موفق بوده‌ا‌یم.

آیا انتخاب و ترکیب این سه حس متفاوت، عمدی بوده و قصد داشته یک روند تاریخی را نشان دهد؟ اگر این طور بوده، آیا التهاب و سرکوب پایان ماجراست؟

البته انتخاب این سه بخش به این شکل عمدی بوده است، ولی حتی اگر ما می‌خواستیم، شکل دیگری از چینش عکس‌ها را هم داشته باشیم، امکان‌پذیر نبود. چون روایت تاریخی دقیقاً همین شکل بوده است. البته ما فکر می‌کنیم که داستان هنوز ادامه دارد، و این سرکوب نمی‌تواند پایان ماجرا باشد و این، نقطه‌ی پایانی بر نمایشگاه نبوده و نیست. تنها یک روایت تاریخی از وقایع یک‌سال گذشته‌ی ایران است.


من در بین نام عکاسان به هیچ زنی برخورد نمی‌کنم. آیا دلیلش این است که عکاس خبری زن برای شرکت در این نمایشگاه وجود نداشته است؟

نه، اصلاً چنین چیزی نیست. چون عکاسی خبری ایران از زنان و مردان عکاس تشکیل شده است. بیش‌تر به دلیل زمان کمی بود که ما تا برگزاری نمایشگاه داشتیم. چون از ایده‌ی برگزاری نمایشگاه تا خود برگزاری نمایشگاه، که ما می‌خواستیم هم‌زمان با سالروز انتخابات باشد، زمان زیادی باقی نمانده بود. بسیاری از عکاسان مرد هم هستند که الان خارج از ایرانند و آثارشان در نمایشگاه نیست.

ما در مرحله‌های بعدی این نمایشگاه، که شهریور‌ماه برگزار خواهد شد، احتمالاً آن عکاسان را نیز همراه خود خواهیم داشت. همین طور آثار عکاسان زن را که بسیار به غنی شدن این نمایشگاه می‌توانند کمک کنند.


هدف اصلی شما از برگزاری این نمایشگاه چه بود؟ آیا می‌شود یکی از اهداف شما را ارتباط با مخاطب غیر ایرانی عنوان کرد؟

یکی از اهداف ما همین است. قصد ما این بود که توجه مردم در خارج از کشور و هم در داخل کشور را البته اگر صدای ما در ایران هم شنیده شود، به موضوع عکس و عکاسی، مشکلات و محدودیت‌هایی که در زمینه‌ی عکاسی خبری در ایران وجود دارد، خصوصاً مشکلاتی که در سال گذشته برای عکاسان خبری بوجود آمد جلب کنیم.

می‌دانید که موضوع عکس و عکاسی در طول سال گذشته یکی از برجسته‌ترین موضوعاتی بوده که تأثیر خودش را در وقایع سال گذشته‌ی ایران به وضوح نشان داده است.

این را هم باید بگویم که ما این رویداد را به همه‌ی هنرمندان و خصوصاً به عکاسانی تقدیم کرده‌ایم که در سال گذشته به زندان افتادند و دوربین‌های‌شان شکسته شد.

تاریخ تصویری


جواد مقیمی، عکاس خبرگزاری فارس که مجبور به ترک ایران شده و اکنون در ترکیه به‌سر می‌برد، از دیگر عکاسان شرکت‌کننده در این نمایشگاه بوده است. او فضای عکاسی‌اش را در روزهای نخستین پس از انتخابات خرداد ۸۸ این‌گونه توصیف می‌کند:

من این عکس‌ها را بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران گرفتم. خب فضا خیلی محدود و بسته بود. به خاطر این که خبرنگارهای خارجی را ممنوع کرده بودند. من هم چون عکاس خبرگزاری فارس بودم، نمی‌توانستم به همین راحتی بگویم خب من می‌روم عکاسی کنم. ریسک بزرگی بود. ولی من هم داوطلبانه مثل همه‌ی آن مردمی که به خیابان‌ها می‌آمدند، به خیابان‌ها می‌رفتم و از اتفاقاتی که می‌افتاد عکاسی می‌کردم. من این عکس‌ها را به صورت مخفیانه برای خبرگزاری‌های خارجی ارسال می‌کردم. به خاطر این که می‌دیدم تاریخ کشورم است و نمی‌توانم در خانه یا محل کارم بی‌تفاوت بنشینم و از اینترنت و تلویزیون خبرها را دنبال کنم.


به همین دلیل به خواسته‌ی خود به خیابان‌ها رفتم و این کار را انجام دادم تا بعدها از نظر وجدانی ناراحت نباشم که چرا از این اتفاق مهمی که در ایران رخ داد عکاسی نکردم. این ریسک منجر به این شد که من مجبور شوم خاک ایران را ترک کنم. چون مدیران خبرگزاری متوجه شدند که فرستادن این عکس‌ها کار من بوده و من دیگر نمی‌توانستم در ایران بمانم.

فریاد سکوت


عکس‌ها؛ از نمایشگاه «موج سبز»، رضا گنجی

جواد منتظری، عکاس خبری ایرانی، یکی دیگر از عکاس‌های شرکت‌کننده در این نمایشگاه است. او در توضیح کارهایش به من گفت:

شب قبل از انتخابات، به یکی از دوروبری‌هایم گفتم: ببین بنزین ماشینت را پر کن و آن را بگذار توی پارکینگ. از من پرسید: برای چی؟ گفتم: برای این که فردا انتخابات برگزار می‌شود و اصلاً معلوم نیست چه اتفاقی در این مملکت می‌افتد. با این چیزی که من دیدم، فکر می‌کنم که اتفاق‌های ناجوری بیفتد. بنابراین باید آن قدر بنزین داشته باشی که اگر لازم شد تهران را ترک کنی، بتوانی از تهران بروی بیرون.

خب دیدیم که از فردای انتخابات چه اتفاقاتی در مملکت افتاد، اما آن آدم، که من این حرف‌ها را به او زده بودم، به جای ترک تهران، خیابان‌ها و میادین اصلی تهران را به همراه دیگر دوستانش، به‌عنوان اعتراض به زیر پاشنه‌هایش گرفت. من هم به خاطر کارم رفتم عکاسی کنم و گزارشی از تظاهرات سکوت مردم بگیرم که در اعتراض به نتایجی بود که از صدا وسیما اعلام شده بود.

در این تظاهرات سکوت، اتفاقی افتاد که من برای اولین بار آن را تجربه می‌کردم. من هیچ‌وقت از تظاهرات سکوت، عکاسی نکرده بودم. مردم ساکت بودند و من مدام به این فکر می‌کردم که این‌ها حرف‌های‌شان را چه جوری بیان می‌کنند و چه جوری صدای‌شان را به دیگران می‌رسانند که یک دفعه دیدم پلاکارد‌هایی دست‌شان گرفته‌اند و روی آن پلاکارد‌ها حرف‌ها و اعتراض‌های‌شان را نوشته‌اند. در واقع بغض‌های‌شان را نوشته بودند! همان لحظه به این نتیجه رسیدم که چقدر بهتر است من اصلاً بیاییم روی همین موضوع فوکوس کنم و از این شعارها عکس بگیرم.

خب، نتیجه‌ی آن چند روز تظاهرات سکوت، این شد که من توانستم مجموعه‌ی خیلی قشنگی جمع کنم. مجموعه‌ای از شعارها که در دل و سینه‌ی مردم نهفته بود و آن‌ها را روی کاغذ آورده بودند و حاضر نبودند صدای‌شان دربیاید. این سوژه‌ای شد که من تهیه کردم و اسمش را هم گذاشتم: «فریاد سکوت».

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

با سلام اگر با مدیران نمایشگاه ارتباط دارید پیشنهاد بدهید این نمایشگاه را در اینترنت منتشر کنند . نمایشگاه عکس مجازی برگذار کنند

-- فرشید فاریابی ، Jun 19, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)