تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
این هفته با سینما در غرب

از رضوان خان تا مارچلو

نادر افراسیابی

My Name is Khan

رضوان خان (هنرپیشه‌ی افسانه‌ای سینمای بالیوود، شاهرخ خان) باید رسالتی را به انجام برساند: این مرد هندی مسلمان می‌بایست به رئیس جمهور آمریکا بگوید که او یک تروریست نیست.


رضوان خان می‌خواهد به رئیس جمهور آمریکا ثابت کند که تروریست نیست

رضوان خان که به بیماری آتیسم (در خودماندگی) مبتلاست به دلیل هندی بودنش و رفتار غریب بیمارگونه‌اش، همه فکر می‌کنند که او یک تروریست بنیادگرای مسلمان است. او که در این مدت موفق شده ملیت آمریکایی بگیرد، به خاطر قیافه‌اش، نام خارجی و مذهبش، شغلش را از دست داده و دختری هم که عاشقش بوده او را به همین خاطر ترک کرده .

My Name is Khan آمیزه‌ای است از دو فیلم معروف: « Rain Man » و « Forrest Gump » و تولیدکنندگانش امید دارند که به جهانی شدن سینمای هندوستان کمک کند.

ژانر: درام، هندوستان، 2009

کارگردان: کاران جوهر

Mammut

یک زوج مرفه نیویورکی، الن (با بازی Michelle Willams ) و لئو ( با بازی Gael Garcia Bernal ) آن‌قدر تحت فشار کاری هستند که ناچار می‌شوند ترتبیت دختر خردسال‌شان، جکی (با بازی Sophie Nyweide ) را به یک پرستار فیلیپینی به نام گلوریا (با بازیMarife Necesito ) بسپرند. گلوریا هم از فقر ناگزیر شده دو پسر خردسالش را در فیلیپین بگذارد و برای کسب درآمد بهتر به نیویورک مهاجرت کند. وقتی لئو برای به انجام رساندن کاری می‌خواهد به تایلند سفر کند، در طی چند روز فاصله‌ای را که از نظر اقتصادی بین جهان اول و جهان سوم وجود دارد درک می‌کند. او از یک سو از زندگی مرفه در هتل مجللی که در آن اقامت دارد لذت می‌برد و از سویی دیگر با فقر وحشتناکی که در خیابان‌های تایلند به چشم می‌خورد رنج می‌برد.


زن و شوهر مرفه و جوان نیویورکی وقت ندارند به دختر هشت ساله‌شان برسند

در درامی که کارگردان سوئدی لوکاس مودیسون ( Lukas Moddyson ) بر پرده‌ی سینما به نمایش می‌گذارد، انشقاق جهان به دو قطب مرفه و فقیر و تضاد میان فقیر و غنی در عصر گلوبالیزم به خوبی نمایان می‌شود. علاوه بر این پیامدهای این دوگانگی و اثراتی که بر روحیه‌ی اشخاص می‌گذارد، موضوعی است که کارگردان به خوبی از عهده‌ی آن برمی‌آید. این فیلم نه تنها یک فیلم انسانی و عدالت خواهانه و اجتماعی است، بلکه تصاویر بسیار زیبایی هم دارد.

ژانر: درام، کارگردان لوکاس مودیسون، محصول مشترک سوئد، آلمان و دانمارک، 2009

Cindy liebt mich nicht

فرانس (با بازی Clemens Shick ) و داوید (با بازی Peter Weiß ) از نظر شخصیتی دو مرد کاملاً متفاوت در بهترین سال‌های زندگی خود هستند. فرانس در یک بار پشت پیشخان کار می‌کند و داوید استاد دانشگاه است. آنها بدون آن که از حضور هم مطلع باشند، هر دو عاشق یک زن هستند. وقتی معشوقه‌ی این دو، یعنی ماریا ( با بازی Anne Schaefer ) به طور غیرمنتظره‌ای ناپدید می‌شود، این دو مرد از حضور یکدیگر آگاه می‌شوند. آنها به اتفاق به جست و جوی ماریا برمی‌آیند.


وقتی سیندنی مفقود می‌شود، دو مردی که خاطرخواه او هستند از وجود هم مطلع می‌شوند

کارگردان آلمانی هانا شوایر ( Hanna Schweier) بر اساس رمانی به نام« سندی عاشق من نیست» نوشته‌ی یوخن مارتین گوتچ نخستین فیلمش را ساخته است.

ژانر: درام، آلمان، 2009

Marcello Marcello

ایتالیا، 1956 م. در جزیره‌ی آماترلو رسمی وجود دارد: وقتی دختری به هجده سالگی می‌رسد، همه‌ی مردانی که عاشق او هستند باید با آوردن هدایایی عشق‌شان را به او ابراز کنند. این هدایا البته برای دختر در نظر گرفته نشده، بلکه بیشتر برای به دست آوردن توجه و محبت پدر و دختر تهیه می‌شود. پدر دختر است که به تنهایی تصمیم می‌گیرد، دخترش را به کدام مرد بدهد.


مارچلو عاشق دختر شهردار شده است

مارچلو (با بازی ) از این رسم نفرت دارد. وقتی که عاشق النا (با بازی ) دختر شهردار می‌شود، ناگزیر برای به چنگ آوردن دختر محبوبش به این سنت تن می‌دهد. در مسابقه برای تهیه بهترین هدیه و به دست آوردن دل پدر النا اتفاقات هیجان‌انگیز و خنده‌داری روی می‌دهد.

ژانر: کمدی، محصول سوئیس و آلمان، سال 2009

کارگردان: Denis Rabaglia

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)