خانه > رادیو سیتی > نقد فيلم > تلفیق پورن و سینمای مؤلف | |||
تلفیق پورن و سینمای مؤلفنادر افراسیابی«ماجراهای رختخوابی»، (Bedways) تازهترین و یکی از هیجانانگیزترین دستاوردهای سینمای آلمان است که این روزها در برلین با اقبال تماشاگران و رسانهها مواجه شده. تلفیقی از فیلم پورن و سینمای مؤلف. سکس و فلسفه به روایت یک کارگردان جوان اما بااستعداد آلمانی. آیا سکس یک تجربهی ذهنی است؟ این پرسش، محوریترین موضوع «ماجراهای رختخوابی» است و کل فیلم تلاشی برای طرح این پرسش و یافتن پاسخی برای آن به عنوان یک پیشنهاد و نه یک دستورالعمل اخلاقی است. فیلم داستان فیلم شدن این پرسش را روایت میکند. نینا (با بازی: میریام مایت) اعتقاد دارد که سکس یک تجربهی ذهنی نیست. او گمان میکند با «دوربین» میتواند به تجربههای جنسی انسانها عینیت ببخشد اما هنوز راهکاری برای عینیت بخشیدن به این موضوع پیدا نکرده.
او فقط دو هنرپیشه دارد: زنی به نام ماری (با بازی: لانا کوپر) و مردی به نام هانس (متیاس فاوست). آنها در یک آپارتمان متروکه و قدیمی در برلین دور هم جمع میشوند که یک فیلم ارزانقیمت اما جدی بسازند. با کمترین امکانات، بدون حتی یک فیلمنامه. نینا اعتقاد دارد که راه، همان مقصد است. او می داند که تن دو معشوق اول باید به هم عادت کند و هدفش این است که کاری کند که در فیلمش تنِ بازیگران بدون تحریف واقعیت و بدون دخالت او به عنوان کارگردان به هم عادت کند. درام پورنی که در ذهن او شکل گرفته میبایست بدون سانسور و بدون در نظر داشتن معیارهای اخلاقی، به طور کاملاً عریان با بیپردهترین تصاویر روی پرده سینما بیاید. این هدف اوست. در این میان اما مشکلاتی پیش میآید. برای مثال بازیگر مرد نگران است که نکند در مقابل دوربین، موقع فیلمبرداری «راست نکند»، و بازیگر زن اعصابش از دست کارگردان خرد است که چرا دستورات صریح و مشخص نمیدهد. کارگردان هم در این درام سه نفره ناگزیر در نقش یک رواندرمانگر ظاهر میشود. او مدام بازیگرانش را تسلی میدهد. میگوید: «اینقدر بهش فکر نکن. اگر بهش فکر نکنی راست میشه خود به خود.» یا در جای دیگر میگوید: «هر چی من بهت گفتم انجام بده. به من اعتماد داشته باش.»
ماجرا به همین سادگی و به همین پیچیدگی است: دو نفر، یک زن و یک مرد باید از تن هم لذت ببرند، اما مقابل دوربین. یعنی محرمانهترین و طبیعیترین حالت انسانی ناگهان به واسطهی دوربین به یک امر عمومی و غیرطبیعی تبدیل میشود. در اینجاست که کارگردان، به عنوان شخص سوم و به عنوان کسی که بین تن بازیگر و چشم تماشاگر حضور دارد، برای حضور خود معنی میتراشد. فیلمی در فیلم. یک فیلم پورن در قالب یک فیلم مؤلف. از همین جا از آن پرسش آغازین به پرسشهایی اصلیتر راه میبریم: آیا سکس یک نمایش است؟ آیا میشود با هم سکس داشت و نقش بازی نکرد؟ آیا انسانها میتوانند صادقانه و بیپرده و بدون واهمه با هم عشق بورزند، یا اینکه یک دوربین نهان به نام اخلاق، و ترس و تصوری که ما برای خودمان از مردانگی و زنانگی ساختهایم در رختخواب ما حضور دارد و مانع میشود از آنکه واقعاً خودمان باشیم و آنجور که دوست داریم به هم عشق بورزیم و از تن هم لذت ببریم؟ چنین است که برای یافتن پاسخهایی برای این پرسشها، شخصیتهای داستان در فیلم «ماجراهای رختخوابی» در آپارتمانی متروکه و قدیمی در برلین مدام با هم میخوابند. فیلم در واقع بر اساس یک موقعیت شکل میگیرد و داستانی وجود ندارد و طبعاً کارگردان هم تنها یک وظیفه به عهده دارد: کاری کند که بازیگرانش تا میتوانند از تن هم لذت ببرند. او در واقع به تعبیر میشل فوکو «طعمهی کنجکاوی بی حد و حصر نسبت به سکس» میشود. و در این میان گروه موسیقی زیرزمینی «هاوت» (به معنای «پوست») که یک گروه آنارشیستی است و خاستگاهش به بیست سال پیش که دیوار برلین فروریخت برمیگردد، میخواند: قانون خودت را خودت وضع کن، از قانون خودت پیروی کن و هر وقت دوست داری، قانون را بشکن.
قانونشکنی در فیلم «ماجراهای رختخوابی» به نوعی آنارشی میانجامد و لذتجویی و میل به تجربهگری باعث میشود که بازیگران همهی خلاقیت خود را به کار گیرند و همانقدر که اخلاقیات را فراموش میکنند و به سنتها پشت پا میزنند، به همان نسبت نوآوری کنند و از حد تواناییهاشان فراتر بروند. کارگردان (در داستان فیلم، نه کارگردان واقعی فیلم) امید دارد که تولیدکنندهای پیدا کند و وقتی که بالاخره با زحمت فراوان کسی را پیدا میکند، این تولیدکننده به او میگوید: «مشکل تو این است که سکس در فیلم تو به کالا تبدیل میشود.» اما این کالا از جنس کالایی نیست که برای مثال در فیلمهای پورن سراغ داریم. سکس به عنوان یک کالا در فیلم «ماجراهای رختخوابی» تحریککننده نیست، بلکه تماشاگر را به تفکر وامیدارد. در همان حال، این فیلم به خاطر صراحت بیان و تصاویر بیپردهاش نشان میدهد یک فیلم اروتیک هم نیست. تلفیقی از فیلم جشنوارهای، فیلم پورن و فیلم اروتیک. فیلمی که در هیچ قلمرویی قرار نمیگیرد و خودش میخواهد قلمرو خودش باشد و خودش را با خود تعریف کند. «ماجراهای رختخوابی» ساختهی کارگردانی است به نام رولف پیر کارل. او که در سال ۱۹۷۰ در شرق آلمان (کوتبوس) متولد شده به ساختن و تولید فیلمهای ارزان، تجربی و مؤلف اشتهار دارد. «تجربههای رختخوابی» نخستین تجربهی قابل تأمل این کارگردان بااستعداد است. مسلماً به زودی این فیلم درخششهای دیگری هم خواهد داشت و این آخرین بار نخواهد بود که به این فیلم میپردازیم.
صحنهی پایانی فیلم «ماجراهای رختخوابی» بسیار گویا و بیشباهت با آثار بکت نیست: در آخر فیلم خانم کارگردان، و دو هنرپیشهاش وارد کابینهایی میشوند که در آنجا میتوان فیلمهای پورن تماشا کرد. آنها در مقابل دوربینهایی که در کابینهاشان نصب کردهاند جلق میزنند و در همان حال جلق زدن همدیگر را تماشا میکنند. اگر تا این لحظه هر کس برای خودش و در مقابل دوربین بازی خودش را میکرده، در پایان همه با هم یک بازی را انجام میدهند. اگر بپذیریم که ارگاسم و مرگ با هم ارتباط دارند و با هر ارگاسم انسان چیزی از لذت مردن را هم تجربه میکند، در صحنهی پایانی «ماجراهای رختخوابی» هر سه بازیگر به تنهایی میمیرند. آیا حقیقت دارد که انسان مدرن به تنهایی عشق میورزد و در تنهایی هم میمیرد؟ در این فیلم زیبا، پرسشها را پایانی نیست. مشخصات فیلم: Bedways |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
با هر ارگاسم انسان چیزی از لذت مردن را هم تجربه میکند؟
-- payam ، Jun 5, 2010تا حالا چند بار مردید؟
من هم مفهوم "لذت مردن" رو نمی فهمم
-- بدون نام ، Jun 7, 2010لذت مردن چونان بسیار است که قیاسش را با هر چیز دیگری ناممکن می بینم
-- کورش ، Jun 9, 2010