خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > «تهران نیویورک»؛ جلوهای از گالریهای تهران | |||
«تهران نیویورک»؛ جلوهای از گالریهای تهرانپانتهآ بهرامیگوناگونی، رنگارنگی و چند صدایی در گالریهای تهران، نمایشگر وسعت و تنش این شهر است. شهری با جمعیت جوان و پر از تناقض. چشمانداز هنری در تهران، انعکاس بینظمی سامان یافته نیز هست؛ تناقضی آشکار.
گالریها مانند قارچ در این شهر میرویند. به جز برخی گالریهای مجلل، بسیاری از نمایشگاهها به دلیل ترس از نیروهای امنیتی و یا بخشاً گریز از پرداخت مالیات، به زیرزمین منتقل شدهاند. بعضی دیگر از آثار در گالریهای سامانیافته در منازل، تنها با دعوتنامه قابل مشاهده است و بازدیدکنندگان بسیار بااحتیاط وارد میشوند. بسیاری از هنرمندان ایرانی برای این که بتوانند سانسور و محدودیتها را دور بزنند، شیوه، سبک و روش خود را درونی، رمزی و سری کردهاند. برخی هنر را به خاطر زندگی دنبال میکنند، در حالی که گروهی دیگر به خاطر هنر زندگی میکنند. بههرحال انگیزهی آنان هرچه باشد، آنچه بلافاصله در هر اثر هنری نمودار میشود، نفوذ عطر طغیان سیاسی- اجتماعیای است که انعکاسدهندهی بحران سیاسی موجود است. آثار ۴۰هنرمند ایرانی در درون و برون مرزهای ایران زینتبخش «گالری لیلا تقینیا- میلانی هلر» در نیویورک است. این نمایشگاه «تهران نیویورک» نام دارد و با همکاری هنر خاورمیانه سامان یافته است و آثار متفاوتی مانند نقاشی، عکس، مجسمه، چیدمان و ویدئو- نقاشی را دربر دارد. آثار هنرمندان بسیاری، از جمله شادی قدیریان، مریم بیات، سیامک فیلیزاده، مهدی فرهادیان، داریوش قرهزاد، رضا درخشانی، حسین عدالتخواه، فرهاد مشیری، همیلا وکیلی، نظر موسوینیا، رعنا جوادی، فرح اصولی، آرمان استپانیان، فرید لاشایی و محمود بخشی، تنها برخی از این آثار است.
رؤیا فراست هنرمند ایرانی که در ۱۴ سالگی ایران را ترک گفته است، سه چیدمان در نمایشگاه «تهران نیویورک» ارائه داده است که با آهن ساخته شدهاند. آثار او ترکیبی از لطافت و سختی، از احساس و نفوذناپذیری است و بنمایهی اصلی آثارش، تقابل بین آزادی و محدودیت است. رؤیا در مورد علاقهاش به این سبک کار میگوید: من کار فیریکی را خیلی دوست دارم و از چکش کردن، جوشکاری، کوباندن، جوشیدن و با آتش کار کردن خیلی خوشام میآید. خوبیاش آن است که میتوانم آنها را به هم وصل کنم، دوباره بشکنم و از نو بسازم. در کار سنگ که باشی، سنگ را که بتراشی دیگر نمیتوانی آن را آنطور که میخواهی به هم وصل کنی. ولی در کار جوشکاری، میتوان اثر را از اول ساخت.
در واقع، نوعی خلاقیت، نوعی آفرینش و ساختن چیز جدیدی است. همینطور است؟ من اصولا کارم را با هیچ ایدهای شروع نمیکنم. با شکلی که از آن خوشام میآید، شروع به کار میکنم و بعد که شروع به ساختن آن میکنم، کاملا چیز دیگری از آب درمیآید که من اصلا تصور نمیکردم. مواد اولیهی این کارها از چیست؟ از آهن. تمام آن آهنی است. آهنها را میبرم و به هم جوش میدهم، با چکش میکوبم، گرم میکنم و بعد بههم وصل میکنم. نام این اثر «چشم سوزن» است. کارهای من از یک رو خیلی نرم و از یک رو خیلی خشن است. من همیشه در کارهایام سعی میکنم که این دو ایده را با هم قاطی کنم. کار دیگری به نام «رؤیای آمریکایی» دارم که منبع آن از دمکراسی الهام گرفته شده و این که تمام انسانها برابر درست شدهاند و به دنبال یک راحتی در زندگی هستند. همهی ما. البته ما همه از ایران آمدهایم و مهاجرت کردهایم. در نتیجه دچار مشکلات مسکن، شغل، پول و… بودهایم و شرایط خاصی داشتهایم که همه را عوض کرده است. من این مجسمه را بر همین مبنا درست کردهام.
این مجسمه با یک زنجیر وصل است و خیلی سمبلیک است. بالای آن به شکل الماس است که سنبل پول و ثروت است. پایین آن یک خانه است. این سه قطعه را به وسیلهی یک زنجیر بههم وصل کردهام. البته خود زنجیر باید بیفتد و زیبایی این کار در آن است که زنجیر صاف ایستاده است و برعکس جاذبهی زمین، خود را بالا نگاه داشته است. زیر بیشتر مجسمههای من خیلی سنگین هستند و به بالا که میرسند به صورت یک بادکنک یا بادبادک باز میشوند. کار «چشم سوزن»تان، از چشم هم الهام گرفته است. تقابل بین خشونت و احساس را خیلی خوب میتوان در این کار شما دید. هم شکل یک چشم و هم شکل یک دهان است که باز میشود. مژه را هم از پشت به حالت سوزن کشیدهام. یک حالت هندسی هم دارند، چون از بغل به هم وصل میشوند. از جلو باز هستند و حالت پذیرش دارند، ولی از پشت خیلی خشن و سختاند.
هدف از نمایشگاه «تهران- نیویورک» ارائهی تعریفی از هنر ایرانی نیست. بلکه پیدا کردن آن چشمانداز، تصور و یا دیدی است که در مورد هنرمندان برون و درون مرز ویژه مینماید و نیاز به گفتمان را میطلبد؛ هرچند با وجود فاصلهی جغرافیایی، عناصری وجود دارند که این هنرمندان را بههم پیوند میدهد. در حالی که هردوی این دو گروه با مسائل مشترک اجتماعی- سیاسی کلنجار میروند، ولی آثار آنان به خاطر چشماندازهای متفاوت جغرافیایی، گونهگون است. اثر شادی قدیریان، هنرمند مقیم ایران، زنی را در پشت شیشهی زندگی نشان میدهد. نیمهی سر و چهرهی زن با رنگ آبی پوشانده شده است. گیسواناش نیمهپیدا است و چشمی که پر از سؤال است و دستی که بر روی شیشه گذاشته شده است. شیشهای که میتواند نماد فاصله و شاید آن محدودیت آشکار و پنهان باشد.
بدون درنظر گرفتن آنکه چه درجهای از اعتراض و طغیان اجتماعی- سیاسی در هر اثر فردی منعکس میشود، نتیجهی آن سیلی از جوایز در حراجهای بینالمللی و موجی از نمایشگاهها برای هنرمندان ایرانی در خارج از کشور بوده است. نیکی نجومی، هنرمند ایرانی است که پس از انقلاب ۵۷ مجبور به ترک ایران شد. آثار او همواره نوعی تابوشکنی در پیوند با سنتهای غالب اجتماعی بود. شاید استفاده از آناتومی و برهنگی در آثار او، یکی از نمادهای این تمرد باشد. نیکی نجومی نقاش ایرانی: این بخشی از مشغولیات فکری من در کار نقاشی، در رابطه با سنتگرایی و مدرنیسم در ایران است؛ این که ما چگونه از یک سنت چه در مسائل سیاسی، چه در مورد هنر، از موقعیتهایی که خیلی عقب افتاده و سنتی هستند، به سمت جایی که معاصر است، زمانی است که ما ایستادهایم و جهان را نگاه میکنیم، حرکت کنیم. این مجموعهی فکری همیشه بوده است. اما زمانهای معینی، شکلهای معینی هم به خود میگیرد.
میخواستم خواهش کنم، در مورد فرم در کارتان کمی صحبت کنید. مسالهی اصلی، سوای معناهایی که مطرح کردم، موضع نقاشی و موضوع فرم است. من روی این مساله تاکید زیادی میکنم. برای این که میدانم موضوعگرایی نقاشی من میتواند گاهی برجسته بشود. در حالی که خود نقاشی است که اهمیت دارد. به همین دلیل سعی زیادی میکنم که این فرم نقاشی را به بهترین شکل، به شکلی که من میببینم و میتوانم، انجام بدهم. این کارها آب رنگ و گواش است، ولی از نظر تکنیکی متفاوتاند و حرکتهایی که اتفاق میافتد با هم تفاوت دارند. مثلا در یک کار، شما دو ویور را در دو جهت مختلف میبینید؛ یک جهت آن میتواند عادی باشد و در همان زمان، جهت متفاوتی هست که دید دیگری را نشان میدهد و تقابل این دو جهت است که مدرنیسم را نشان میدهد.
شما در کارهای قبلیتان هم روی آناتومی بدن انسان و اساساً روی انسان خیلی تاکید کردهاید. به نظر من، خیلی مهم است که نقاشها روی انسان تاکید کنند. اما شما در کارهایتان مشخصا تاکید زیادی هم روی آناتومی بدن انسان و هم روی برهنگی دارید. آیا این از دیدگاه خاصی ناشی میشود؟ چیز خاصی را میخواهید القا کنید؟ چون موضوع من انسانگرایی است، در نتیجه سعی میکنم با فیگور انسان بیشتر کار کنم. کارهای من به این دلیل فیگوراتیو است. دلیل دیگرش هم میتوانم بگویم مهارتی است که در به کار بردن این قضایا وجود دارد. من به راحتی میتوانم دِفرمه کنم؛ بالا ببرم، پایین بیاورم و به اصطلاح با آن بازی کنم. با این بازی کردن میتوانم معناهایی را که میخواهم بهدست بیاورم. برهنگی را صرفاً نه به خاطر برهنگی استفاده میکنم، بلکه به خاطر شکستن تابوهایی که در فرهنگ سنتی ایران و شاید حتی مدرن ایران نسبت به برهنگی وجود دارد. اینجاهاست که ما مشکل اساسی داریم و من فکر میکنم حداقل به کار بردن اینها و در کنار هم گذاشتنشان، در جهت شکستن این تابوها است. رؤیا فراست، هنرمند نقاش و مجسمهساز، بر این باور است که هنرمندان برونمرزی با خاطرهی ایران میزیند و ایرانیهای داخل، با الگوهای آزادیخواهی و مدرن زندگی میکنند: سختیهایی را که ایرانیها در داخل ایران میکشند، ما نداریم. بلکه سختیهای آنها را در کارهایمان نشان میدهیم. اینها سختیهایی نیستند که ما با آنها روبرو هستیم، بلکه سختیهایی است که ایرانیان در داخل کشور میکشند و ما سعی میکنیم در کارمان بازتاب بدهیم.
مسلما سختیهایی که آنها میکشند، روی ما تاثیر زیادی دارد و ما یادی از کشورمان داریم. اما آنطور که ما فکر میکنیم، نیست. خیلی عوض شده، خیلی مدرنتر از آن است که من خودم فکر میکنم. خیلی از آنان از خود ما مدرنتراند. چون ما هنوز با فکر گذشته و با خاطره زندگی میکنیم. ولی آنها با فکر غرب زندگی میکنند و به آینده فکر میکنند. ما هنوز به گذشته فکر میکنیم و به همین دلیل کارمان احساسی است و نه به این دلیل که آنجا زندگی میکردیم و زجر کشیدیم. اینک ۹ ماه از جنبش آزادیخواهی مردم ایران میگذرد و آثار بسیاری از هنرمندان، نمودی از این طغیان اجتماعی است. ولی برای برخی نقطهی عطف این حرکت، نه ۹ ماه پیش بلکه سه دههی پیش شروع شده است.
نیکی نجومی: میتوانم بگویم که از سالهای اوایل ۷۰ میلادی، درگیر کار نقاشی سیاسی برای آزادی بیان و دمکراسی بودهام. در انقلاب ۱۹۷۹ ایران هم شرکت داشتم. در این سالها و در زمانی که فکر میکردیم داریم آزادی را بهدست میآوریم، تعداد زیادی هم نقاشی برای آزادی کشیده شد. این نقاشیها الان کجا هستند؟ در تهران هستند؟ این نقاشیها در نمایشگاهی در موزهی هنرهای معاصر در سال ۱۹۷۹ یا ۱۹۸۰ به نمایش گذاشته شدند. اما سه روز بعد پایین کشیده شدند. در زمانی که آقای موسوی ادیتور روزنامهی جمهوری اسلامی بودند، در این روزنامه نوشته شد که من ضد انقلاب و ضد جمهوری اسلامی هستم. نمایشگاه پایین کشیده شد و من مجبور شدم از ایران خارج شوم. خوشحالام که امروز بعد از ۳۰ سال، آقای موسوی و دیگران دنبال همان مبارزهای هستند که ما آن زمان برای آزادی و دمکراسی انجام میدادیم. میخواهم بگویم که از آن زمان این همیشه مشغولیات فکری بوده که اگر کاری صورت میگیرد، به خاطر آزادی و دمکراسی است. کاری که آن زمان ارائه دادید، نقاشی بود یا چیدمان؟ نقاشی، چیدمان و طراحی را در برمیگرفتند. در مجموع ۱۲۵ تا ۱۳۰ کار بود. تعداد ۱۰ نقاشی بزرگ رنگ روغن به اسم «گزارشی از انقلاب» که از زمان انقلاب کشیده شده بود نیزدر میان این کارها بودند. این کارها پیدا شدهاند و معلوم است کجا هستند، اما هیچکدام به دست من نرسیدهاند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آره دقیقا آقای موسوی خودش هم مثل اینکه فراموش کرده چه کارهایی کرده و نکرده!!!!! تصوری که خودش و خانمش از خودشون دارن خیلی جالبه. ولی آدمهایی هستند که فراموش نمی کنند. مثل ما!!!!!!!
-- بدون نام ، Mar 17, 2010