تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با سهیل توکلی، نقاش

نقاشی‌های شوق‌آور برای جنبش آزادی‌خواهی

پانته‌آ بهرامی

با شور، تلاش و انرژی فزاینده در آن چند روز اعتصاب غذا در تابستان پیشین، روبروی سازمان ملل در نیویورک، مشغول نقاشی بود. نقاشی برای جنبش آزادی‏خواهی مردم ایران.

آن روزها شروع این حرکت بالنده بود. همه چیز رنگ امید، رنگ آزادی، رنگ مبارزه‏ی مسالمت‏آمیز داشت. رنگ‏ها روی گستره‏ی بوم‏اش انبوه مردم را نشان می‏داد، با میدان آزادی. چند روز طول کشید تا آن نقاشی در آن ابعاد بزرگ پایان یافت.

Download it Here!

اما کسی فکر نمی‏کرد که نقاش آن بوم نقاشی که رنگ در آن موج می‏زد و شوق و امید از تک تک زوایای‏اش فوران می‏زد، روزی ویدئوهای دیجیتالی برای جنبش جوان و پرتوان ایران بسازد.

شش ماه بعد او را در یک نمایشگاه نقاشی یافتم و شاهد نقاشی‏های دیجیتالی او بودم.

سهیل توکلی آرشیتکت است. سال ٢٠٠٤ ایران را برای تجربه‏های نوین ترک گفت. معماری را برای انتقال پیام‏های اجتماعی ناتوان یافت و به این دلیل به نقاشی روی آورد.

سهیل توکلی در مورد تکنیک کارش می‌گوید:

نقاشی‏ها را در دو سطح کار می‏کنم؛ یکی نقاشی روی بوم است که در استودیو و آتلیه‏ام کار می‏کنم. آن‏ها کار می‏برند.

ولی موضوع این بود که من از نقاشی به عنوان یک تاریخ‏نگاری و شوق‏رسانی استفاده کردم. یعنی هم می‏خواستم قسمت‏های خالی تاریخ را ترسیم کنم که دارد گم می‏شود. چون خیلی اطلاعات زیاد است و قطعا خیلی از آن‏ها گم می‏شوند. هم این که از طریق نقاشی خواستم برای بچه‏های خودمان شور ایجاد کنم.


فیلم «تایتانیک» را حتما دیده‏اید؛ در این فیلم یک کشتی داشت غرق می‏شد. اما یک گروه موزیک تا آخرین لحظه داشتند موزیک می‏زدند. شوق ایجاد می‏کردند و هیچ هدف دیگری نداشتند. آن‏ها نه می‏خواستند به تاریخ بپیوندند و نه انگیزه‏ای برای خلق یک اثر موسیقایی زیبا داشتند.

کار شما در واقع کار همان گروه موزیک است؟

کار من همان نقش را بازی می‏کرد. انرژی ایجاد می‏کرد که ما هستیم، همه با هم‏ایم. برای همین با دیجیتال می‏توانستم گاهی اوقات هر دو روزی یک نقاشی بیرون بیاورم. روزی چهار- پنج ساعت اخبار را می‏خواندم.

برخی از ویدئوها را ۱۵ تا ۱۶ بار نگاه می‏کردم که جاهای گم‏شده‏ای از آن‏ها را پیدا کنم. چون ویدئو هست و من نمی‏خواهم کاری را که هست، نقاشی کنم. بلکه می‏خواهم بگردم و چیزهای گم‏شده‏ در این اطلاعات را پیدا کنم.

این مجموعه که حدود ٤٠−٤٥ نقاشی در دو ویدئو شده‏اند، بیان کننده‏ی این گم‏شده‏ها هستند. موزیکی را که انتخاب کردم، موزیک آقای مایکل کمن (Michael Kamen)، آهنگ‏ساز برجسته‏ی آمریکایی بود که همین اخیرا متوجه شدم ایشان در سال ٢٠٠٣ فوت کرده‏اند.

نکته‏ی جالب این است که روز تولد ایشان درست هم‏زمان با روز تولد من است. موزیک ایشان می‏توان گفت یکی از راه‌نماهای من بود. موزیک واقعا به نقاشی‏ها کمک کرد.

ویدئوهای سهیل توکلی یک تریلوژی یا سه‏گانه است. دو تای اول را در اینترنت می‏توان تماشا کرد و در آن دوران پرتنش، استقبال انبوهی از دوست‏داران را برانگیخت.

این ویدئوها از نظر استیل و سبک کار مشابه‏اند. مجموعه‏ی نقاشی‏های دیجیتالی را نشان می‏دهد که پشت سر هم قرار گرفته‏اند و تلاش دارد روند جنبش را نشان دهد.

اگرچه ویدئوهای او داستان مشخصی ندارد، اما چون نقاط پنهانی که دوربین عکاسی ناتوان از نمایش‏شان بوده، مانند شکنجه و تجاوز، را نشان می‏دهد، از شاخص‏های ویژه‏ای برخوردار است که معمولا آن را از دیگر ویدئوهایی که در اینتزنت هست، متمایز می‏کند.


سهیل توکلی، نقاش

ویدئوی اول ویژگی‏های جنبش، حرکت‏های انبوه و مسالمت‏آمیز و خشونت‏های حاکمیت را نشان می‏دهد. ویدئوی دوم روی‏کردها و روندهای پیروزی مانند اتحاد و اعتصاب را به نمایش می‏گذارد.

سهیل توکلی نقاش می‌گوید:

این ویدئوها یک مجموعه‏ی سه قسمتی است. مجموعه‏ی اول وقایع از ابتدا تا هدف جنبش سبز را می‏گوید که چه می‏خواهد؛ آزادی زودرس و پیروزی بدون خون‏ریزی.

ویدئوی اول در چهار ماه اول ساخته شد. به خاطر این که در دوره‏ای بود که همه شوکه شده بودند. حتی تلویزیون‏های دنیا تحت تاثیر قرار گرفته بودند. تک تک ما در هرجای دنیا که بودیم، خیلی تاثیر گرفتیم.

ولی به نظر من، قشر زخیمی از جامعه‏ی ما، یعنی آن هیجان اولیه فروکش کرد. نقاشی مجموعه‏ی اول مربوط به همان دوره‏ی اول بود. در نتیجه انعکاس آن هم خیلی خوب بود. چون آن لایه هنوز روی کار بود.

مجموعه نقاشی‏های دوم درست زمانی ساخته شد که پیامی داشتم و غیر از این که می‏خواستم با نقاشی‏ها وقایع را آن هم از زاویه‏ای که دوربین عکاسی عاجز است تصویر کنم، پیامی داشتم. به خاطر این که در جاهایی اجازه‏ی حضور دوربین را نمی‏دهند. مثلا در اتاق شکنجه یا در اتاق تجاوز دوربین نمی‏تواند قرار بگیرد. این است که قلم نقاشی را آوردم تا به داد لحظاتی که دارد در تاریخ گم می‏شود، برسد.

اما در ویدئوی دوم هدف این بود که راه پیروزی، اگر واقعا پیروزی را می‏خواهیم، وحدت و اتحاد است. ویدئوی دوم اعتصاب را نشان می‏دهد. حتی در یکی از نقاشی‏های‏ام پالایشگاه آبادان را دارم. اگر می‏خواهیم اتحاد داشته باشیم، اتحاد باید همه‏گیر باشد.

در ویدئوی سوم، مخاطب‏ام خود نظام است. به خاطر این که جنبش سبز کارش را انجام داده، جنبش سبز پیروز شده است. جنبش سبز مگر باید چه‏کار می‏کرد؟ جنبش سبز باید به همه‏ی دنیا می‏گفت، همه‏ی رسانه‏ها را بیدار می‏کرد، مردم باید خودشان را نشان می‏دادند و نشان دادند. دیگر قرار نیست همه کشته شوند.

مهم‏ترین ویژگی ویدئوهای او در آن است که واقعیت‏های تلخ زندان، شکنجه، تجاوز و درگیری‏های خیابانی را در فرم رنگ‏های شاد نشان می‏دهد. آبی، سبز، قرمز و زرد رنگ‏های زنده و اصلی او هستند.

در سینما معمولا فرم در خدمت محتوا است و آن را تعمیق می‏بخشد. آثار او اما فرم و محتوا را در تضاد با هم قرار می‏دهد. فرمی که مستندسازان ایرانی ورای مرزها نیز در دهه‏ی اخیر برای آثار خود یافته‏اند؛ محتوایی خشن در فرمی چشم‏نواز.این تضاد به تحمل بیننده و ظرفیت‏های انسانی برای ادامه‏ی مشاهده‏ی اثر کمک می‏کند.


سهیل توکلی، نقاش مقیم نیویورک خود را فردی سیاسی نمی‏داند. اما معتقد است به عنوان یک انسان و یک هنرمند در مقابل ظلم باید ایستاد:

برخی می‏گفتند چرا هنرمندها سیاسی شده‏اند. من می‏گفتم: من سیاسی نیستم، اما اگر بیایند خواهر و یا بردار من را ببرند و هرکاری دلشان خواست با او انجام بدهند، حق ندارم دفاع کنم؟ در این صورت من سیاسی هستم؟ من دارم از حقوق اجتماعی‏ام دفاع می‏کنم و اگر این کار را نکنم، کی هستم؟ اگر دفاع نکنم، یک بیمارم.

گروهی که امروز وارد جریان شده است، گروهی بسیار شاداب و باطراوت است. این گروه «آرزو» ندارد ایران را آزاد کند، این گروه «هدف‏اش» آزادی ایران است.

آخر دو تا بحث است؛ شما وقتی آرزو دارید، با آرزوی‏تان بزرگ می‏شوید، با آرزوی‏تان پیر می‏شوید. بسیاری از خوانندگان ما آرزو داشتند به ایران برگردند، فوت کردند. چون آرزو بود.

زمانی که این نظام با گروهک‏ها، گروه‏های مختلف و سازمان‏های مختلف می‏جنگید و حتی می‏کشت، ما با سوءظن نگاه می‏کردیم. چون کشتن اصلا کار درستی نیست. ولی همیشه بحث این بود که دو نفر قدرت را می‏خواهند و جنگ قدرت است.

اما امروز این‏ها به جان بچه‏هایی افتاده‏اند که حق‏شان را می‏خواهند. آمدند رأی‏شان را پس بگیرند، در خیابان غافل‏گیر شدند. به آن‏ها تجاوز شد و معلوم نیست چه‏کارها با آن‏ها کرده‏اند.

آن هم حکومتی که ٣٠ سال پیش آمد به ما عصمت یاد بدهد؛ آمد به ما گفت که شما حیثیت ندارید؛ باید حجاب سرتان کنید، بی‏عفت هستید و پاک نیستید. آمدند ما را پاک کنند. بعد همان حجاب را از سرمان کشیدند و به ما تجاوز کردند.

به نظر من، همه چیز عوض می‏شود. بعد از اتفاقاتی که افتاد، دیگر همه‏ چیز تغییر می‏کند. من به عنوان یک نفر، دیگر این سیستم را نمی‏خواهم. مگر قحط‏الرجال است؟ مگر ما مرد و زن کم داریم؟!


او از این همه ناملایمات و اجحاف زخمی است. زخمی که باز شده و دیگر خوب هم نمی‏شود. سهیل توکلی، آرشیتکت ایرانی بر این باور است که انسان نقش خود را گم کرده:

خسته از این همه اجحاف، این همه تقلب! طوری شده که گاهی مقابل یک برکه می‏نشینم و واقعا شرمنده می‏شوم که یک آدم‏ هستم. نگاه می‏کنم که نه فقط سیستمی که الان در ایران هست، در دنیا، پیرامون خودمان، خیلی آدم‏ها فقط حرف می‏زنند. من احساس می‏کنم که انسان نقش خود را گم کرده است.

مقابل آتلیه‏ام یک پنجره‏ی بزرگ است. گاهی فکر می‏کنم که هر روز دارم این هدف را کوچک‏تر می‏کنم. ولی دیگر اصلا به آن فکر نمی‏کنم. برای این که نه دنبال پست‏ام، نه دنبال جاه‏ام، نه دنبال شهرت‏ام، نه دنبال پول‏ام. در نیویورک زندگی می‏کنم، در فشار هم زندگی می‏کنم. فکر نکنید خیلی زندگی عالی‏ای دارم، ولی دارم صددرصد نقاشی می‏کنم.

انگار زخم‏ام باز شده، دیگر حالا خوب هم نمی‏شود. دیگر آن‏قدر می‏رویم که یا این زخم مرا بدرد یا بالاخره من پانسمان درست و حسابی‏ای روی آن بزنم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)