خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > اوکییوئه، نقاشیهای جهان گذران | |||
اوکییوئه، نقاشیهای جهان گذرانمهرداد علی باباییبا افزایش جمعیت شهرها و قدرت گرفتن طبقه نوپای شهرنشینان ژاپن در قرن هفدهم، نوعی نقاشی چاپی که میشد آن را با استفاده از قالبهای چوبی به تعدادی زیاد منتشر کرد، رونق گرفت. این نقاشیهای باسمهای را «اوکییوئه» مینامیدند. اوکییوئه در واژه به معنی نقاشیهای جهان گذران بود. نقاشیهایی که به «این جهان» میپرداختند و از زیباییهای زودگذر آن سخن میگفتند. نگارگران اوکییوئه پیوسته در سفر بودند و از منظرههای طبیعی، نیایشگاههای مشهور و زندگی مردم معمولی تصویر میکشیدند. با این همه برای تولید محصول نهایی، این نقاشیها باید به کارگاه هنرمندان باسمهساز میرفت. برای ساختن اوکییوئه، ابتدا طرح را به روی تختهای از چوب گیلاس کندهکاری میکردند. سپس تختهی کندهکاری شده را رنگ میزدند و کاغذ را با دقت روی آن میگذاشتند. اگر قرار بود رنگهای دیگری نیز به اثر نهایی اضافه شود، برای هر یک از آنها قالبی جداگانه ساخته میشد. به این ترتیب، بیش از دویست کپی از یک اثر تهیه میکردند و بعد چوب گیلاس را که تحت تاثیر چاپهای پیدرپی خیس شده بود، برای مدت شش ماه یا بیشتر به کناری میگذاشتند تا خشک شود. باسمههایی که با این روش ساخته میشد به نسبت ارزان بود و گاه در ادامهی سفر خود، به کاغذ بستهبندی برای ظرفهای چینی و سفالینههای صادراتی تبدیل میشد. اما این کاغذهای بستهبندی که قرار بود پس از رسیدن به مقصد مچاله شده و به سبد زباله انداخته شود، بسیار بیشتر از خود آن سفالینهها مورد توجه قرار گرفت. نقاشیهای هیروشیگه، هوکوسای، کونییوشی و دیگر بزرگان هنر اوکییوئه، از همین طریق به بندرگاههای اروپایی رسید. گفته میشود اولین کسی که متوجه زیبایی طرحهای هوکوسای شد، کلیشهساز جوان فرانسوی، فلیکس براکموند بود. جیمز میستلر آنها را در یک چایخانه چینی نزدیک پل لندن پیدا کرد، و کلود مونه در یک ادویهفروشی در هلند.
عدهای از هنرمندان و صنعتگران فرانسوی نیز هر ماه در انجمن دربستهای به نام «جینگلر» که با محوریت هنر ژاپنی تشکیل میشد، گرد هم میآمدند تا علاقه و اشتیاق خود را نسبت به این پدیده نوظهور فرهنگی که هر روز گسترش بیشتری پیدا میکرد، با هم در میان بگذارند. به زودی مغازهها پر شد از بادبزنهای ژاپنی، کیمونوهای رنگارنگ و باسمههای چوبی. به همین ترتیب تاثیر زیباییشناسی ژاپنی در جواهرسازی، طراحی لباس، تزیینات ظروف چینی و هنرهای زیبا نیز نمایان شد. تاثیراتی که به زودی نام ژاپنیسم را بر آن نهادند. البته آثار نقاشان غربی، دو قرن پیش از این، از طریق دریانوردان اروپایی به تصویرگران ژاپنی معرفی شده بود و هوکوسای و هیروشیگه نیز از قواعد حاکم بر این نقاشیها تاثیر پذیرفته بودند. در قرن شانزدهم، کشتیهای پرتغالی که عازم سفر چین بودند، راه خود را گم کرده و به سواحل ژاپن رسیده بودند. آنها با خود سلاح و کتاب و مذهبی تازه آورده بودند. چیزی نگذشت که اسپانیاییها و هلندیها نیز از گرد راه رسیدند. ارتباط بازرگانی و تجاری با کشورهای اروپایی، باعث گسترش نفوذ فرهنگی و سیاسی غرب در ژاپن میشد. با روی کار آمدن خاندان توکوگاوا و آغاز دورهی «ادو»، در واکنش به هراسی که از نفوذ اندیشههای غربی به وجود آمده بود، بندرها به روی کشتیهای خارجی بسته شد و سیاست انزوا یا «ساکوکو» در پیش گرفته شد. بر اساس این سیاست، اتباع کشورهای بیگانه حق ورود به سرزمین ژاپن را نداشتند و ژاپنیها نیز نمیتوانستند از مرزهای کشور خود خارج شوند. تنها تعدادی از بازرگانان هلندی و چینی که تا حدودی از اجرای این قانون معاف شده بودند، حق داشتند که فقط در جزیره مصنوعی دجیما، واقع در بندر ناگاساکی، به داد و ستد با بازرگانان بومی بپردازند. زیر پا گذاشتن این قانون، مجازات مرگ را در پی داشت. به باسمهسازان ژاپنی هم فرمان داده شد که تنها به تجلیل از گذشته شکوهمند ژاپن بپردازند و سوژه دیگری را برای نقاشیهای خود انتخاب نکنند. با وجود تمام سختگیریهایی که به دنبال پیروی از سیاست «ساکوکو» اعمال میشد، هنرمندان بنام اوکییوئه، مانند هوکوسای، هیروشیگه و کونییوشی، بارها به بندر ناگاساکی سفر کردند و در آنجا با آثار نقاشان هلندی و ایتالیایی آشنا شدند. از رهگذر همین سفرها بود که با تکنیک سایهروشن و ژرفنمایی در آثار غربی، و نیز رنگهای مصنوعی روشن و زندهای که در کشورهای اروپایی تولید میشد، آشنا شدند. هر کدام از آنان، بعدها از آن چه که آموخته بودند در تکوین نقاشیهای خود بهرهی فراوان بردند و آثاری پدید آوردند که در چشم ژاپنیها تازه بود و همزمان، ویژگیهای هنر بومی این سرزمین را نیز با خود داشت. زندگی درونی اوکییوئهها، با شور و حمایتی که جامعه شهرنشین ژاپن و کشاورزان و تجار ثروتمند به این نقاشیها نشان میدادند ادامه یافت، تا این که دریادار متیو پری، در هشتم ژولای ۱۸۵۳ با چهار کشتی توپدار سیاه، وارد خلیج توکیو شد و به انزوای دویست و بیست ساله ژاپن پایان داد.
از این پس روابط ژاپن با دنیای خارج گسترشی روزافزون پیدا کرد. با برگزاری نمایشگاه جهانی پاریس در سال ۱۸۶۷ و دو نمایشگاه دیگری که در پی آن بازگشایی شد، آثار هنری ژاپن به طور رسمی به جامعه غربی معرفی شد. ظرافت و زیبایی این آثار و تکنیکهای خاصی که در اجرای آنها به کار رفته بود، هم منبع الهام تازهای برای نقاشان جوان فرانسوی شد، و هم بر بسیاری از ایدههای جسورانه آنان مهر تایید زد. همین نقاشان به زودی، مکتب هنری امپرسیونیست را بنا نهادند که بخشی از توان هنری آن مدیون تاثیر اوکییوئهها بود. چند دهه پیش از آن، دوربین عکاسی در خود کشور فرانسه اختراع شده بود و واقعنمایی صرف و قواعد هنری «یونانی ـ رومی» که آکادمی هنرهای زیبای فرانسه همچنان بر اجرای آنها پافشاری میکرد، رفتهرفته جذابیت خود را از دست داده بود. از طرف دیگر، با یک نگاه اجمالی به نقاشیهای اوکییوئه، میشد دید که در اینجا تلاشی برای نزدیک شدن به این قواعد صورت نگرفته است. این نقاشیها رنگ و لعابی تزیینی داشتند، ترکیببندیها ساده بود و خطهای درشت، به روشنی سوژه را از متن اثر جدا میکرد. در کنار همه اینها، پرداختن به موضوعهای روزمرهی زندگی، کابارهها، چایخانهها و بازیگران کابوکی، بر جذابیت این آثار میافزود. امپرسیونیستهای فرانسوی نیز از رنگهای روشن و زنده استفاده میکردند. آنها منظرههای بیرونی را ترجیح میدادند و مایل بودند که قلم مو اثر مشخصی بر بوم نقاشی باقی بگذارد. بسیاری از نقاشان اروپایی در آن زمان، و در دورههای بعد، از تکنیکهایی که در نقاشیهای چاپی اوکییوئه به کار برده شده بود، استفاده کردند. ونگوگ شیفته مناظری بود که هیروشیگه میکشید. علاقه او به کارهای هیروشیگه به قدری بود که دو اثر او را دوباره نقاشی کرد. او به برادرش تئو نوشت: «من به وضوح فوقالعادهای که در آثار ژاپنی رخنه کرده است غبطه میخورم. این آثار هرگز کسل کننده نیستند و هرگز به نظر نمیرسد که با شتاب کشیده شده باشند. کارهای آنها مثل نفس کشیدن ساده است و یک نقش را با انتخاب چند خط مناسب، چنان ساده و بی دردسر ترسیم میکنند که کسی دگمههای جلیقهاش را میبندد». اوکییوئه و کابوکی با هم پیوندی تنگاتنگ داشتند. هنر روزگار ادو، علاوه بر باسمههای چوبی، در تئاتر کابوکی نیز متجلی شده بود و هنرمندان اوکییوئه توجه خاصی به این نوع نمایش نشان میدادند. هنری تولوز لوترک، رنگهای اغراقآمیز و حالتهای چهرهی بازیگران کابوکی را که در اوکییوئهها به نگارش درآمده بود، جذاب یافت. او خطوط مرئی را وارد کارهایش کرد و به آثارش شکلی تزیینی داد. دربارهی تاثیرپذیری نقاشان اروپایی از اوکییوئهها، از هنرمندان بسیاری نام برده میشود. اوکییوئه نزدیک به سیصد سال به عنوان مهمترین شیوهی نقاشی در ژاپن به حیات خود ادامه داد و بر هنر نقاشی جهان اثری ماندگار به جای گذاشت. در همین زمینه: • صد چشم انداز ادو، اندو هیروشیگه • سی وشش منظره از کوه فوجی، کاتسوشیکا هوکوسای
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
اقای مهرداد علی بابایی سلام
-- بدون نام ، Jan 10, 2010از دقتی که در تهیه این متن مفید کردید بسیار سپاسگزارم.
معراجی نقاش
اقای مهرداد علی بابایی سلام
-- Mahmoud Meraji ، Jan 10, 2010از دقتی که در تهیه این متن مفید کردید بسیار سپاسگزارم.
معراجی نقاش
با سلام
-- مهناز ، Jan 11, 2010ازخواندن متن زيبا و معرفي سبك نقاشي كه برايم تازگي داشت لذت بردم موفق باشيد