خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و جامعه > کیارستمی و گربههای ایرانی | |||
کیارستمی و گربههای ایرانیمهدی عبدالله زادهmehdi.abdollahzadeh@gmail.comمدتی است که از نگارش نامه سرگشاده بهمن قبادی به عباس کیارستمی میگذرد و هنوز این نامه و پاسخهای متعاقب آن در فضای مجازی اینترنت دست به دست میچرخد و کاربران فیس بوک و بالاترین و غیره موضوع را به بحث میگذارند. برای من، هر دو طرف ماجرا دوستانی بزرگ و محترماند که سالهاست آنها را میشناسم. یکی از آنها همچو برادر به من نزدیک است و دیگری حق پدری بر گردنم دارد. به همین سبب است که حتی در خلوت خودم هم نتوانستهام با این نامه کنار بیایم، چه رسد به این که بتوانم همچو برخی که فیالفور دست به قلم شدند و یک شبه و آسان دست به قضاوت زدند، موضعی روشن را در یک نوشته ترسیم کنم. آن چه مسلم است این که این موضوع، اتفاق نامبارک و تاسف باری بود. اما تاسف بارتر از آن، به بیراهه رفتن دیگرانی بود که در مقام داوری برآمدند. چه آنها که از نویسندگان و فرهیختگان بودند و چه کاربران و مخاطبانی که در فیس بوک و بالاترین و رادیو فردا و دیگر رسانههای اینترنتی نظرات خود را مینوشتند. در این میان تنی چند از گروه نخست سعی کردند از این نمد کلاهی برای خود بسازند واین موضوع را بهانهای کنند تا دغدغههای پیشین خود را- از اشعار حافظ گرفته تا تعهد اجتماعی هنرمند- دوباره مطرح کنند. گروه دوم- مخاطبان و کاربران- هم در نظرهای خود به جای واکنش به اصل موضوع، سبک و رویکرد یکی از این دو هنرمند را مورد تقدیر یا نکوهش قرار دادند.
خلاصه، به مصداق هر کسی از ظن خود شد یار من، به هر چیز و هر موضوعی پرداختند بدون آنکه به اصل دعوی توجه کنند. گویی که در کار قضاوت، کمتر نشانی از انصاف و تبحر در میان اصحاب رسانه و خوانندگان فرهیخته دیده میشود. اکنون پس از پاسخ کیارستمی و پاسخ متعاقب قبادی وضعیت پیچیدهتر از آن است که بشود همهی ماجرا را داوری کرد، اما در این میان آنچه توجه مرا برانگیخت نگاه کیارستمی به فیلم گربههای ایرانی بود که میشود در بارهاش مختصر توضیحی داد. سینمایی که کیارستمی از دیرباز به آن معتقد است، نوعی از سینمای اندیشمند است که مشارکت و حضور تماشاگر را در روند یک فیلم مطالبه میکند و ذهن او را به چالش میکشد. او به سینمایی معتقد است که راه را بر تفکر تماشاگر نبندد، به جای او نتیجهگیری نکند و با بمباران اطلاعاتی یا ایدئولوژیک ذهن او را به تسخیر در نیاورد. به همین دلیل است که کیارستمی نه تنها از سینمای هالیوود بیزار است و با آن میانهای ندارد، که فیلمساز مستقل و اندیشمندی را که به ناگاه پا در این راه بگذارد، از نظر هنری مرده به حساب میآورد. کیارستمی با اشاره به فیلم گربههای ایرانی گفته است: «زمانی که تماشاگران برای فیلمی دست بزنند و هورا بکشند مرگ آن فیلمساز فرا رسیده است.» اما من در این فیلم هیچ نشانهای از قرابت و همگونی با الگوهای متداول هالیوودی نمیبینم و معتقدم کیارستمی به هر دلیل ناگزیر، امکان تماشای دقیق و دور از پیشداوری را نداشته و نظرش در این باره با واقعیت فیلم همخوانی ندارد. «گربهها» از برخی اصول فیلمسازی هالیوودی تبعیت میکند. تقطیع پر سرعتی دارد. ریتم پر نفساش نفس تماشاگر را بند میآورد. پر از انرژی است و دیالوگهای فراوان و ممتدش فقط با موسیقی متوقف میشود. اما ذهن تماشاگر را به بند نمیکشد، چون به سبک هالیوود بنا ندارد قصهاش را دیکته کند. میخواهد داستانش را در بده بستان با ذهن تماشاگر پیش ببرد. میخواهد او را به چالش فراخواند. قهرمانسازی نمیکند. به جایش آدمها را با رنجها، بیمها و آرزوهایشان به ما معرفی میکند. با آنکه فریادی بلند از ته حلق است، اما لحظه لحظهاش فرا خواندن تماشاگر به قضاوت است و دعوت به اندیشیدن.
ادعا میکند، اما حکم صادر نمیکند. دنبال شاهد میگردد و مهمتر از آن، حقایقی را بازگو میکند که همه میدانیم، اما چنان برایمان عادی شده که انگار دیگر نمیبینیمشان. فیلم، ما را دعوت میکند به دوباره دیدن. ظاهرا یکی از دلایلی که باعث شده کیارستمی در مصاحبه با یک رسانه عربی در جشنواره ابوظبی دربارهی موضوع مهاجرت هنرمندان و به طور مشخص دربارهی مهاجرت قبادی از ایران اظهار نظر کند، این است که در گربههای ایرانی هم، مهاجرت هنرمند درونمایه اصلی است. این طور که پیداست کیارستمی معتقد است این فیلم دفاعیهای است برای مهاجرت جوانان از کشور و حتی مشوق آنان در این راه نیز هست. اما به نظرم «گربهها» به هیچ روی نمیتواند در پی تشویق جوانان به مهاجرت به خارج از ایران باشد. اصلا مساله فیلم این نیست. حتی دو آدم اصلی فیلم؛ «نگار و اشکان»، چندجا در دیالوگهایشان به بقیه صراحتا میگویند بنا دارند بروند برای اجرای چند کنسرت و برگردند. قصد و خواستهشان بیرون رفتن و خارجنشین شدن نیست. بیرون رفتن و دیده شدن است. نفس کشیدن است. برگزاری آزادانه کنسرتهایشان است. فراتر از این، با به تصویر کشیدن زندان بزرگی به نام ایران و با رویکرد تلخ و پایانبندی نومیدانهای که فیلم دربر دارد اساسا فاتحه تبلور هر رویای خوش - از جمله سفر به فراسوی مرزها- هم خوانده میشود. فیلم به طور مستقیم به مشکل اصلی میپردازد. به سیستمی که همه درها را به روی جوان ایرانی بسته است. سیستمی که در هر روند فعالانه و توام با امید، ایده و آرزو اخلال ایجاد میکند. در دنیای فیلم - که داعیه الهامگیری از دنیای واقع را دارد - هر تلاشی برای رهایی از زندان و دستیابی به جهان آزاد محکوم به شکست و ناکامی است. شاید البته این نگاهی بیش از حد بدبینانه به نظر برسد، اما به هر حال در تضاد و تنافر آشکار با مفهوم «تشویق به مهاجرت» است که میگویند کیارستمی به این فیلم نسبت داده است. به هر روی آنچه در این دو سه هفته اخیر گذشت، دستکم این حسن را داشت تا برای مخاطبان این دو فیلمساز، معیارهای سنجش بازبینی شوند. اکنون همه چیز مهیاست تا تماشاگر ایرانی در هفتههای آینده - به گفتهی قبادی- به رایگان به تماشای این فیلم بنشیند و با ذهنی آماده، پرسشگر و کنجکاو در پی داوری نهایی خود بر آید.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
من هنوز فیلم آقای قبادی را ندیده ام. اما می دانم که آقای کیارستمی چنین آدم بی دقتی نبوده است. البته این نخستین بار است که ایشان در مورد فلم ها و سینماگران دیگر مثل گوستا گاوراس و قبادی به این صدق و روشنی سخن می گوید. نمی دانم ایشان را چه شده است. امیدورام همه این ها سو تفاهم بوده باشد. در ضمن آقای عبدالله زاده این همه وقت کجا بودید؟ گفتیم حتما شما هم از خیل بازداشت شدگان بوده اید که این همه وقت مفقود بودید! با درود به زمانه.
-- حسن پور سلمان ، Dec 9, 2009من هنوز فیلم آقای قبادی را ندیده ام. اما می دانم که آقای کیارستمی چنین آدم بی دقتی نبوده است. البته این نخستین بار است که ایشان در مورد فلم ها و سینماگران دیگر مثل گوستا گاوراس و قبادی به این صدق و روشنی سخن می گوید. نمی دانم ایشان را چه شده است. امیدورام همه این ها سو تفاهم بوده باشد. در ضمن آقای عبدالله زاده این همه وقت کجا بودید؟ گفتیم حتما شما هم از خیل بازداشت شدگان بوده اید که این همه وقت مفقود بودید! با درود به زمانه.
-- حسن پور سلمان ، Dec 9, 2009با این جمله نویسنده خیلی حال کردم:
-- سعید ، Dec 9, 2009"سینمایی که کیارستمی از دیرباز به آن معتقد است، نوعی از سینمای اندیشمند است که مشارکت و حضور تماشاگر را در روند یک فیلم مطالبه میکند و ذهن او را به چالش میکشد. او به سینمایی معتقد است که راه را بر تفکر تماشاگر نبندد، به جای او نتیجهگیری نکند و با بمباران اطلاعاتی یا ایدئولوژیک ذهن او را به تسخیر در نیاورد."
من هم شخصا چنین سینمایی را دوست دارم
آقای کیارستمی اخیرا حرف های عجیبی میزنن. ایشون برای پذیرش داوری در جشنواره مراکش شرط گذاشته اند که این جشنواره فیلم ایرانی نپذیرد. نوشته شما مثل همیشه منطقی و جذاب است( هرچند خیلی دیر به دیر می نویسید) اما باید فیلم را هم ببینیم تا دیدگاه شما را بهتر بفهمیم. برای شما و زمانه آرزوی موفقیت دارم
-- علي اؤ كابل ، Dec 9, 2009آقای کیارستمی اخیرا حرف های عجیبی میزنن. ایشون برای پذیرش داوری در جشنواره مراکش شرط گذاشته اند که این جشنواره فیلم ایرانی نپذیرد. نوشته شما مثل همیشه منطقی و جذاب است( هرچند خیلی دیر به دیر می نویسید) اما باید فیلم را هم ببینیم تا دیدگاه شما را بهتر بفهمیم. برای شما و زمانه آرزوی موفقیت دارم
-- علي اؤ كابل ، Dec 9, 2009«زمانی که تماشاگران برای فیلمی دست بزنند و هورا بکشند مرگ آن فیلمساز فرا رسیده است.»
-- Mina Zand ، Dec 9, 2009اقای مهدی زاده عزیز بهر عنوانی که اقای کیارستمی بمن اجازه بدهند باین جمله نگاه میکنم نمای کاملی است از طرز تفکر اقای کیارستمی. البته که ایشان حق دارند که هر جور مایل باشند بدنیا نگاه کنند اما ما هم حق داریم که بایشان بگوئیم که خیر،دیگر دنیا بزرگتر از انست که یک چنین جمله ای ذره بان اثر کند،در نهایتش یک جمله است و بس، نه کمتر و نه بیشتر.
خیلی دوست دارم که از اقای کیا رستمی (که نمیدانم برایتان نقش دوست را دارد یا پدر ) بپرسید که بکدام مجوزی ایشان اجازه کفن ودفن کردن یک کار هنری را دارد؟ بسیاری از فیلمسازان بزرگ و کارگردانهای بزرگتر از ایشان کارهای بسیار موفقی هم کرده اند(از نظر تجاری) و خیلی هم برایشان کف زده شده و هیچکدام هم بان دلیل بگور نرفته اند.
این جریان به چالش کشیدن ذهن ما بیچاره ها هم همان داستان سیاست مدارانمان است که هی میگویند ما برای دمکراسی اماده نیستیم و ما اصلا نمیدانیم که انها با چه صلاحیتی تشخیص میدهند که ما اماده هستیم یا نیستیم؟ لطف کنید از این اقای کیا رستمی هم بپرسید که ایشان از کجا میداند که کی و کجا و چگونه فکر دیگری را بچالش میکشد؟ و چرا فقط این فیلمهای ایشان و یا ان فیلمهائی که ایشان تائید میکنند این چالش را ایجاد میکنند، وصلاحیت این تشخیص از کجا صادر شده؟ در ثانی یک ادمهائی اصلا بسینما نمیروند که فکرشان بچالش کشیده شود بلکه برعکس میروند که فکرشان از چالش رهائی پیدا کند زیرا از ان خسته شده اند. هم این ادمها حق دارند و هم انهائی که برایشان فیلم های ساده میسازند و هیچ اشکالی هم در ان نیست.
لطف کنید بایشان بگوئید اگر این همه غرور و نخوت خوب بود حتما در لیست صفات خداوند میامد.
بسیار متین و روشنگر بود.سپاس.
-- راضیه ، Dec 10, 2009این متن صحبت آقای کیارستمی. چه چیزه بدی گفته؟
در حاشیه برگزاری نمایشگاه مشترک عباس کیارستمی و پرویز تناولی در دبی، عباس کیارستمی در باره نامه بهمن قبادی به سام هدی، گزارشگر رادیو فردا در دبی چنین میگوید:
والله اگر آقای قبادی این سوال را از خودم می پرسید خیلی راحت تر بودم که به خودش پاسخ دهم. برای اینکه الزاما لزومی به نوشتن نامه ی سرگشاده نبود. من دو هفته پیش افتخار دیدار با ایشان را داشتم و ایشان می توانست این سوال را از خودم بپرسد.
عباس کیارستمیاما سوال من این است که کجا این قاعده و قانون هست که باید حتما فیلم های اجتماعی بسازیم؟ این سوال از کجا می آید؟ کجا این تعهد را به دوش هنرمند و یا فیلمساز میگذارند که تم کارش را مشخص کنند؟ شاید اگر این سوال از سوی کسی غیر از یک فیلمساز مطرح می شد ، می توانستم علت طرح آن را پیدا کنم.اولا یک فیلمساز باید احساس آزادی و امنیت کند باید در مقابل آنچه که خودش به خودش حکم می کند مسئول باشد نه حکمی که از بیرون به او تحمیل می شود. ثانیا کدام یک از فیلم های من اجتماعی نبوده اند؟
اگر منظور از فیلم های اجتماعی ، فیلم های سیاسی است باید بگویم من از آن پرهیز می کنم. برای اینکه فیلم های سیاسی تاریخ مصرف مشخصی دارند. به اعتقاد من هنر باید مقداری خودش را از مقوله سیاست جدا نگه دارد. ولی هر فیلمی که شما بسازید و فیلم خوبی باشد، به هر حال راجع به انسان امروز است. انسان هم یک موجود اجتماعی است. راستش من فیلمهای شعارگونه را دوست نمیدارم. فکر میکنم در شان هنر نیست.
اگر ما با آزادی کار کنیم و فیلممان هم راجع به انسان امروز باشد. که مشخص است کجا زندگی میکند و تحت تاثیر چه شرایطی است ،طبیعتا آن فیلم اجتماعی است. اما اینکه الزاما فیلم سیاسی مناسب مد روز و به نرخ روز بسازم راستش من سعی میکنم از آن پرهیز کنم. برای اینکه جایگاه هنر را رفیعتر از آن میدانم که خودش را آلوده مسائل سیاسی روز کند. به اعتقاد من فیلمهای شاعرانه آثار ماندگارتری هستند. چون راجع به مسایل انسانی حرف میزنند.
شما حتما تجربه فیلم های گاوراس و حکومت سرهنگ ها را به یاد میآورید؟ فیلمهایی که به مجرد اینکه سیستم سیاسی یونان تغییر کرد، آنها هم اعتبار خودشان را از دست دادند؟ من به این اعتقاد ندارم که چیزی از بیرون به من توصیه شود و من از شرایط روز فرصت طلبی کنم. به نظر من کار هنری یک کار طولانی و دراز مدت است. در این مسیر بایدی هم وجود ندارد. اگر کسی هم فیلم سیاسی روز بسازد من هرگز به او نخواهم گفت که چرا فیلم شاعرانه و هنری نمیسازد؟ من فکر میکنم هر هنرمندی باید ببیند در درون خودش چه اتفاقی افتاده است؟ چرا میباید همه از هم الگو بگیرند؟
همین قدر که آقای قبادی فیلم سیاسی – اجتماعی می سازند ما را بس. ایشان نوع نگاه خودشان را دارند. پس اجازه بدهند هر هنرمندی هم نوع کار خودش را عرضه کند. به هر حال سوال شما را با این پاسخ به اتمام میرسانم که از یک فیلمساز، طرح چنین سوالی بعید است و بیشتر از آن نوشتن نامه سرگشاده به نظرم بعید میآید. معمولا نامه سرگشاده را خطاب به سیاستمدارانی مینویسند که دستشان به او نمیرسد، اگر ایشان منظور دیگری داشته است کاش صریحتر طرح میکردند.
-- Alfonoon ، Dec 11, 2009بسه لطفا ، مشکل مردم بیچاره ما دعوای این آقایان نیست،همانطور که مشکل ما دعوای رفسنجانی و احمدی نژاد هم نیست.مشکل ما مردم ایران نداشتن فرهنگ و شعور و حافظه تاریخی است . تا کی میخواهد با اینگونه بحث های ره به جایی باز نکن ما را ملعبه گربه رقصانیهای خود کنید ای گربه های ایرانی؟!!!
-- بدون نام ، Dec 11, 2009"این متن صحبت آقای کیارستمی. چه چیزه بدی گفته؟"
-- مریم ، Dec 11, 2009من هم چیز بد یا غیر منطقی ندیدم
ایشان فقط نظر خودشون را گفتن
متن جناب عبدالله زاده هم به نظرم بسیار محافظه کارانه آمد...ایشان حرفشون را قورت دادند و این کاملا بارزه
شاید اگر فیلم را دیده بودم، حرفی برای گفتن داشتم . ولی در مورد نامه نگاری های صورت گرفته، با آقای عبدالله زاده هم عقیده هستم که نباید قضاوت کرد.
-- آروین ، Dec 13, 2009هوا داری و طرف داری از فیلمساز یک بحث دیگر است. اما در اینجا دو نگرش مطرح شده (هنر برای روشنگری به مفهوم مدرن آن و هنر برای ابراز نظر و دیدگاه و ایدئولوژی شخصی مولف) دو دیدگاه کاملا متضاد هستند که هر یک در دوره و زمانه های خاصی بر دیگری پیشی میگیرد و اقبال بیشتری می یابد. و نظر هر کسی هم مشخص است(امید که باشد) هم محترم و هم هواداران خاص خود را دارد.
اظهار نظر آقای کیارستمی در مورد فیلم «...گربه ها...» اظهار نظری است که آقای قبادی انتظار ندارد از زبان ایشان بشنود. و نامه ی آقای قبادی هم برای آقای کیارستمی غیر منتظره است. این کدورت شخصی بین دو فیلمساز مطرح ایران تا حد «زیادی» شخصی است اما برای جامعه سنتی ما لازم؛ شاید با مطرح شدن چنین موضع گیریهای تندی فضای فرهنگی ایران هم گرایش به شفافیت بیشتری پیدا کند. مباحثه گاهی منجر به رشد میشود. اما ورود به یک «جدل»، به طوری که منحصر به این دو نفر باشد، به نظر من هوشمندانه نیست. امیدوارم خودشان با هم کنار بیایند.
نظر شخصی سابجکتیو ؛
برای آنکه موضع شخصی خودم (سبت به دو کارگردان) را هم «به دور از آن جدل» به عنوان یکی از مخاطبان گفته باشم، اضافه میکنم که مدت هاست ساختن فیلم صرفا روشنگرانه و مدرنیستی را به نوعی وقت تلف کردن میدانم.
این گونه فیلم ها (چنانچه موفق باشند) شکاف بین جامعه و روشنفکران را بیشتر و بیشتر میکنند. چه سودی دارد که قشر روشنفکر روشنتر شوند و مردم عادی تحت تاثیر فیلمهای آبکی و صرفا سرگرم کننده آبکی تر؟! موافق نیستید که یکی از مشکلات جامعه ایران همین فاصله عمیق می باشد؟ آیا هنوز هم موقع ارتباط برقرار کردن با مردم عادی نیست؟
فیلم در زمانی که من در آن زندگی میکنم باید در وحله اول سرگرم کننده باشد و در وحله دوم «بیان کننده» نظری باشد یعنی محتوای (و یا فرم...که این بحثی دیگر است) چالش برانگیز داشته باشد، و در عین حال به عدم تقدس آن نظر اعتراف کرده باشد به طوری که نتوان به آن فیلم استناد کرد و سپس حکمی صادر کرد.
شیوه ی آقای قبادی تا حدی به این نظر نزدیک است. و آقای کیارستمی... بسیار دور.
اینجوری میشه یه بحث دیگه رو پیش کشید که تلخی اختلاف دو فرد محبوب رو هم نداره!
-- داود ، Jan 23, 2010فیلم را دیده ام کف زدم ودیگر فیلمهای کیارستمی را نخواهم دید.
-- پدرام ، Apr 18, 2010