تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
خارج از محدوده

مملکت که در حال پیشرفت باشه همینه دیگه!

کامران ملک‌مطیعی

مهم‌ترین خبری که این هفته تو دفتر خارج از محدوده از هر خبری مهم‌تر بود، این بود که صاحب‌خانه طی یک تماس تلفنی به اطلاع رسانده بود که مهلت اجاره‌ی محل دفتر سراومده و باید سر ماه، دفتر را تخلیه کنیم.

Download it Here!

گویا وقتی زنگ زده بود دایی عطا گوشی را برداشته بود و با یارو بد حرف زده بود که طرف پاش را کرده بود تو یک کفش که الا و باالله باید تخلیه کنین!

هر چی هم به دایی عطا گفتیم مقر نیومد که نیومد.

اما نوه عمو گفت خودش با گوش‌های نازنین‌اش شنیده که دایی عطا به صاحب‌خانه گفته که هیچ غلطی نمی‌تونه بکنه و زیاد هم حرف بزنه، میاد جعفرش رو یاد می‌کنه!

نوه عمو معتقده که به همین خاطره که طرف به هیچ‌وجه حاضر نیست از خر شیطون پایین بیاد.

برای همین مساله هم این هفته همه رفته بودن دنبال ژینوس خانوم. سردبیر محترم برنامه قبل از رفتن به همه سفارش کرد که فقط یادتون باشه، جایی که می‌گیرن کلاس‌اش بالا باشه، یا به قول بعضی از خارجی‌ها های‌کلاس باشه!

در ادامه هم گفت که کلی پول عمل دماغ داده و مگه می‌شه هر جایی رفت! جا باید به تیپ آدم بیاد. بعدشم گذاشته و رفته بود خونه، پیش سلطان که اون‌هم از بخت بد یا شاید هم بخت خوش، تو خونه موندگار شده بود.

برای این که با پای گچ گرفتش رفته بود حمام و خلاصه گندزده بود به گچ‌های پاش. مجبور شدن دوباره پاهاش رو گچ بگیرن.

دایی عطا وقتی داشت می‌رفت گفت که هر خبری را خواستین تفسیر کنین، بکنین؛ اما خبر این‌که کله پاچه شده دستی بیست هزار تومن را از قلم نندازین که اگه وضع همین‌طوری پیش بره، مجبوریم کل حقوق یک ماه را بدیم واسه چند دست کله پاچه که سلطان بخوره.

بعد هم دایی عطا دو سه تا فحش و دری‌وری نثار نمی‌دونم کی کرد و رفت!

خلاصه همه رفتن و علی موند و حوض‌اش. یعنی بدنه و حوض‌اش که جناب رحمت علی خان کمردره‌ای، کارشناس ویژه و محترم برنامه باشن.

رفتم دوتا چایی ریختم و آوردم و بعد شروع کردیم به کار که اگه دنیا زیر و رو هم بشه، ما نباید به هیچ‌وجه بزاریم عنوان و به‌قول رادیویی‌ها آنتن بخوابه!

اولین خبر این هفته را خود رحمت علی خان رو کرد و گفت شنیدی یک نفر را تو تهران گرفتن که ادعای خدایی می‌کنه؟

گفتم جدی؟! حالا ماجرا چی بوده؟

رحمت علی خان گفت گویا طرف، میدانی هم داشته و حسابی هم وضع مایه تیله‌اش خوب بوده، چون از مردم خمس و زکات می‌گرفته. حتی یکی از مریدانش با یک چیزی می‌زنه تو سرش که می‌ره تو کما!

گفتم به حق چیزای ندیده و نشنیده!

رحمت علی خان گفت چند سال پیش هم یک بابایی را گرفته بودن که ادعای پیغمبری می‌کرده.

گفتم عجب! بعد کتاب هم داشته؟

رحمت علی خان گفت، نه، مثل اینکه جزوه می‌داده!

گفتم آقا همین‌جوری دارن کلاه‌بردار می‌گیرن.

رحمت علی خان گفت چی شده؟ باز کی را گرفتن؟

گفتم یک پسر جوونی را گرفتن که سر دخترای خام مردم کلاه می‌ذاشته و می‌گفته که پسر یکی از سفرا است.

رحمت علی خان گفت ای بالا، وقتی این‌قدر شیر تو شیره که وزیرای مملکت یا دکتر قلابی‌ان یا اختراع مردم را به اسم خوشون می‌زنن یا پایان‌نامه می‌دزدن؛ دیگه چه توقعی از مردم داری؟ تازه باز جای شکرش باقیه که از خارجی‌ها پول نگرفته و ویزا صادره نکرده که این تتمه آبروی مملکت هم می‌رفت.

گفتم باز هم آقای احمدی‌نژاد یک چیزایی گفته.

رحمت علی خان گفت چی گفته؟

گفتم، گفتن کسانی که بمب اتم انبار می‌کنن احمق هستن.

گفت درست گفتن این یک مورد را.

گفتم یعنی چه جوری؟

گفت کسی که بمب اتم درست می‌کنه، احمقه که بخواد انبار کنه خب.

گفتم پس باید چیکار کنه؟

گفت باید بزنه توسر و کله مردم. آخه اورانیوم که غنی بشه، مثل شیره اگه زیاد بمونه خراب می‌شه!

گفتم جدی؟

گفت ببین، سر به سرم نذار، الان کسی نیست پا می‌شم می‌زنم تو گوشت‌ها؟

گفتم چشم...

گفتم آقا این آقای بهبهانی، وزیر راه و ترابری یک چند تا حرف با حال زدن که لطفا تفسیرش کنین.

گفت چیه، چه خبرته؟ مگه چی گفتن؟

گفتم ایشون فرمودن طبق قولی که به مردم دادن قراره ناوگان فرسوده هوایی را نو کنن، اما بخاطر تحریم‌ها می‌خوان این کار را بی‌سر و صدا انجام بدن.

رحمت علی خان گفت اگه می‌خوان بی‌سرو صدا انجام بدن دیگه چرا کردنش تو بوق.

این دفعه من بودم که گفتم نبیلیم والله!

رحمت علی خان گفت لطفا تیکه کلام دزدی نکن. دیگه چی گفتن؟

گفتم ایشون گفتن که قراره میزشون رو بردارن ببرن تو فرودگاه بشینن که هواپیماها تاخیر نکنن و اگه تاخیر کردن، سریعا یک هواپیمای دیگه را جایگزین کنن.

رحمت علی گفت باریکلا از اول هم باید همین کار را می‌کردن.

گفتم چطور؟ گفت آدم وقتی تو کار آقا بالاسر نداشته باشه، هزار اتفاق میوفته. ما یک آشنایی داشتیم، بقالی داشت سپرده بود دست شاگرد. آخرش هم ضرر کرد و مجبور شد ببندتش؛ چون شاگرده یا از کار می‌زد و جیم می‌شد یا دست‌کجی می‌کرد. به اون هم همین را گفتم. دیگه چی گفتن؟

گفتم ایشون فرمودن که ما امسال چهار هزار کیلومتر فقط راه روستایی می‌سازیم..

گفت خب که چی؟

گفتم مگه ما چند تا روستا داریم که تو این همه سال هنوز راه ندارن. اون‌هم چهار هزار کیلومتر.

رحمت علی خان یک کمی سرش رو خاروند و گفت شاید راه را با برگشتش حساب کرده، شاید هم با راه‌های روستایی ونزوئلا حساب کردن!

گفتم آقا این این خبر آخر را هم تفسیر کن که وقت تنگه و پاشیم بریم دنبال کار و زندگی‌مون.

گفت چیه بگو؟

گفتم آقای سردار اسماعیل احمدی مقدم گفته یک سری عکس از افراد مجرم در طرح برخورد با اراذل و اوباش تهیه کردن و بردن به مجلسی‌ها نشون دادن که تمام نماینده‌ها اونقدر متاثر شدن که گفتن این افراد رو باید ۱۰ بار اعدام کرد، نظر تو راجع به این ماجرا چیه؟

گفت آفرین. باری‌کلا..

گفتم شما امروز همه‌اش دارین الکی واسه همه نوشابه باز می‌کنین، ها؟ کجای این حرف باری‌کلا داره؟

گفت تو جوونی، خامی، نمی‌فهمی، مملکت که در حال پیشرفت باشه همینه دیگه! نیست که پارسال ایران مقام دوم را بعد از چین تو اعدام بدست آورد؛ امسال داریم می‌ریم واسه سکوی قهرمانی و اول شدن.

بعد هم پاشد و گفت آقا جمع کن بریم که به قول خودت دیره.

من هم گفتم چشم...

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

آقا کامران دمت گرم

-- من ، Nov 16, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)