تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
مرگ کلود لوی استراوس، پدر انسان‌شناسی معاصر

آزادی؛ نبرد برای بقای انسانیت

امید حبیبی‌نیا

او پدر انسان‌شناسی بود، این جمله‌ای بود که در ابتدای اغلب خبرهای مربوط به مرگ کلود لوی اشتراوس در رسانه‌ها خود را به رخ می‌کشید.

اشتراوس که در ایران نیز مقالات بسیاری از وی در زمینه انسان‌شناسی و ساختارگرایی منتشر شده است در روز سی اکتبر درگذشت اما مرگ وی چند روز بعد توسط ناشر آثارش در پاریس اعلام شد.

در روزی که بسیاری از مردم در ایران خود را علی‌رغم بیم از خشونت پلیس برای تظاهرات ضدحکومتی آماده می‌کردند، رسانه‌ها از مرگ پژوهش‌گر و فیلسوف برجسته معاصر که در زمینه ماهیت خشونت و ساختار اجتماعی قدرت نظرات درخشانی ارائه کرده است، خبر دادند.

کلود لوی اشتراوس در ۲۸ نوامبر ١۹۰۸ زمانی که اروپا به سرعت درحال جبهه‌بندی‌های نظامی بود در بروکسل و از والدینی فرانسوی متولد شد و سپس در پاریس رشد یافت. در دانشگاه سوربن ابتدا رشته حقوق را برگزید اما پس از مدتی رشته خود را به فلسفه تغییر داد.

پس از فارغ‌التحصیلی مدتی به تدریس در مدارس پرداخت ولی سرانجام جایی برای خود در مأموریت فرهنگی فرانسه در برزیل دست و پا کرد و عازم آن کشور شد، جایی که بخش مهمی از پایه‌های نظری وی در انسان‌شناسی را شکل داد.

پس از ورود به برزیل در دانشگاه سائوپولو به عنوان استاد مدعو جامعه‌شناسی مشغول به کار شد و بسیاری از پروژه‌های انسان‌شناسی دانشگاه در قبایل بومی مناطق مختلف این کشور را سرپرستی و مدت‌ها در میان قبایل بومی زندگی کرد.

اما با آغاز جنگ جهانی دوم به فرانسه بازگشت تا در ارتش خدمت کند و به خط دفاعی فرانسه در برابر آلمان نازی اعزام شد.

پس از شکست فرانسه در سال ١۹۴۰ در یک دبیرستان در مونت‌پلیه مشغول به کار شد اما به دلیل ریشه یهودی‌اش از کار اخراج شد.

یک سال بعد توانست به آمریکا برود و مدتی را نیز در کشورهای آمریکا لاتین سپری کند، در طی دوران اقامتش در نیویورک یک مدرسه عالی برای فرانسوی‌های تبعیدی در این شهر بنا نهاد.


کلود لوی اشتراوس در صد سالگی

اشتراوس در این سال‌ها با رومن یاکوبسن زبان‌شناس و فیلسوف مشهور روس همکار بود و به همراه او نظریه‌های ساختارگرایی در علوم انسانی را پایه‌گذاری کرد.

وی در سال ١۹۴۸ به پاریس بازگشت و دکترای خود را از دانشگاه سوربن در رشته انسان‌شناسی دریافت کرد که موضوع رساله‌اش درباره سرخ‌پوستان آمریکای لاتین بود.

بخشی از رساله وی که به موضوع پایه‌های ساختار خویشاوندی پرداخته بود سال بعد به صورت کتابی مجزا منتشر شد و به عنوان یکی از نخستین منابع انسان‌شناسی در زمینه ساختار خانواده مورد توجه قرار گرفت.

نقد مساعد سیمون دوبوار بر این کتاب که آن را به عنوان بررسی اهمیت نقش زن در جوامع غیر غربی مورد توجه قرار داده بود، بر شهرت آن بیش‌ازپیش افزود.

اشتراوس در این رساله برخلاف انسان‌شناسان بریتانیایی که معتقد بودند خویشاوندی بر مبنای نیای مشترک پدید می‌آید، بر این باور پای می‌فشرد که اساس خویشاوندی بر مبنای تلفیق دو خانواده با ازدواج یک زن از یک گروه و مرد از گروهی دیگر شکل می‌گیرد.


اشتراوس در دهه چهل در برزیل

در همین سال‌ها وی به‌عنوان مدیر موزه انسان‌شناسی و مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه برگزیده شد. در سال ١۹۵۵ کتاب ساکنان مناطق گرم‌سیری غمگین، که شرح حالی قوم‌نگارانه از مشاهدات علمی خود در آمازون بود را منتشر کرد و برای آن با این‌که کتابش داستانی نبود، داوران جایزه ادبی گنکور «که مهمترین جایزه ادبی فرانسه است» از این‌که نمی‌توانند به این کتاب جایزه بدهند ابراز تأسف کردند.

چهارسال بعد رئیس دپارتمان انسان‌شناسی اجتماعی در کالج فرانسه شد و در همین زمان سومین کتاب خود یعنی انسان‌شناسی ساختارگرایانه را منتشر ساخت.

ذهن بدوی، که مهمترین اثر اشتراوس خوانده می‌شود در سال ١۹۶۲ منتشر شد، نیمه نخست کتاب به تئوری فرهنگ و اندیشه از دیدگاه نویسنده اختصاص یافته است و نیم دیگر به تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی.

این کتاب اندیشه‌های متأثر از ایدئولوژی چپ سارتر در باره مفهوم آزادی و جبر حاکم بر مناسبات اجتماعی انسان را به چالش می‌کشید زیرا از دید اشتراوس آزادی مفهومی اساسی در ساختار نوع بشر به شمار می‌آید.

پس از خیزش دانشجویی مه ۶۸ از وی به عنوان یکی از اندیشمندانی که زمینه‌های ایدئولوژیک این جنبش را بارور ساخته بود نام برده شد.

به اعتقاد وی «آزادی نه یک حق قانونی است و نه یک مفهوم فلسفی،... بل‌که نتیجه تنازع واقعی فرد و محیط اطراف اوست، بین مصرف‌کننده و منبع مورد دست‌رس».

پس از آن اشتراوس کار سترگ خود در علوم اجتماعی را با چهار رساله جامع در باره اسطوره‌شناسی به پایان برد و پس از آن از سوی دانشگاه‌ها و مجامع علمی سراسر جهان به دریافت جوایز و عناوین افتخاری متعددی نائل شد.


پوستر گرامی‌داشت صدسالگی اشتراوس

فرهنگ، مفهوم اصلی در نظریات وی بود که مجموعه‌ای از ارتباطات نمادین برای درک و تعامل زندگی اجتماعی و همچنین تولیدات فرهنگی خوانده شده است.

رویکرد او به انسان به عنوان پدیداری از جهان هستی رویکردی ساختارگرایانه بود که برمبنای تعامل و تکامل مداوم نیازهای فردی و اجتماعی شکل می‌گیرد، «جهان بدون وجود آدمیان آغاز شد و قطعاً بدون وجود آدمیان نیز خاتمه خواهد یافت»، نقل قول مشهوری از اشتراوس است که جایگاه انسان را در نظریات وی هویدا می کند.

تحقیق او در باره ریشه‌های مشترک اسطوره‌ها در فرهنگ‌های مختلف یکی از برجسته‌ترین آثار مرتبط با اسطوره‌شناسی است، از دید اشتراوس این واقعیت که اغلب اسطوره‌های مهم در فرهنگ‌های مختلف شبیه یکدیگر هستند نشان‌دهنده نیازهای فردی و اجتماعی یک‌سانی است که در پدیدار‌های فرهنگی رخ نموده است:

«از یک سو به نظر می‌رسد که در بافت اسطوره وقوع همه چیز امکان‌پذیر است و از سوی دیگر شباهت غیرقابل اغماض بین اسطوره‌ها در مناطق مختلف عجیب به نظر می‌رسد.

اگر محتوای اسطوره معطوف به شرایط حاکم بر یک جامعه خاص است چگونه می‌توان این واقعیت که اسطورها در جهان شبیه هم‌دیگر هستند را توضیح داد؟»

در توضیح این پارادوکس به مفهوم کلیدی دیگری در نظریات خود می‌پردازد: قانون جهانی، هر اسطوره ممکن است بی‌همتا به نظر برسد اما بخشی از قانون جهانی محسوب می‌شود که نیازهای اساسی زندگی اجتماعی بشر را بازتاب می‌دهد و «برای تخفیف از تمایلات خودسرانه و برقراری نوعی نظم اجتماعی و در همین حال برای دست‌یابی به سطحی از نیازهای ابتدایی که با توهم آزادی همراه است».

از این قرار از دید اشتراوس در پشت هر اسطوره‌ای سه دلیل اصلی توافق اجتماعی، تناقض و دگردیسی قرار دارد.
در سال ۲۰۰۸، اشتراوس نخستین عضو آکادمی علوم فرانسه شد که به صدسالگی رسیده بود اما تنها چند هفته قبل از تولد صد و یک سالگی‌اش در شامگاه سی اکتبر درگذشت.


جلد کتاب توتم گرایی امروزین

اومانیته با برشمردن برخی شباهت‌های نظریه اسطوره‌شناسی اشتراوس با ایدئولوژی آلمانی مارکس به انتقادات متفکران چپ فرانسه از جمله لویی آلتوسر از اشتراوس نیز اشاره کرده و نوشته است با این حال آثار او کاملاً برجسته و بینارشته‌ای هستند و باید به بحث و بررسی آن‌ها به‌ویژه در زمینه ابعاد بوم‌شناختی بحران سرمایه‌داری ادامه داد.

لوموند در باره او نوشت بی‌شک او یکی از تأثیرگذارترین متفکران قرن بیستم بود که در پی کشف سازوکار فرهنگ و تبیین نظریه‌ای نوین برای زندگی اجتماعی بشر بود.

از آن‌جا که نام وی با بنیان‌گدار پوشاک جین شباهت داشت هم‌واره به شوخی می‌گفت: همیشه در میان نامه‌هایم سفارش ارسال لباس‌های جین هم دریافت می کنم!

اشتراوس خود می‌گوید در ابتدا موسی، مارکس و عشق به موسیقی زندگی‌اش را شکل می‌داد اما در جوانی علم را کشف کرد و سپس شیفته روانشناسی شد اما در عوض به قوم‌شناسی و مطالعات فرهنگی در انسان‌شناسی پرداخت.

آثار و نظریه‌های اشتراوس در علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی آن‌چنان تأثیر گذاشته‌اند که این تأثیر را گاه می‌توان با مارکس، داروین و فروید در برخی زمینه‌ها قابل قیاس دانست. اما به همان اندازه نیز به چالش کشیده شده‌اند، به‌هر روی خود او می‌گوید:

«دانشمندان بیش از آن‌که برای مسائل علمی جواب‌های اساسی بیابند، پرسش‌های اساسی یافته‌اند».

ویدئو: نظر بوردیو در باره نظریات اشتراوس

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)