تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
شرح حال و زندگی سياسی- اجتماعی ميرزا فضلعلی آقا تبريزی

انقلابيون مشروطه در برلين – ۱۴

احمد احقری ـ برلين

جوهره‌ی مشروط‌ه‌خواهی اصالت دادن به مجلس وسيستم پارلمانی ازطريق انتخابات آزاد نمايندگان مردم برای قانون‌گذاری و اجرای احکام دولتی بود. اين تلقی از دمکراسی در ذات خود منافی مشروعه‌خواهی به معنای حاکميت و تسلط شرع در سيستم سياسی و قانون‌گذاری کشوراست.

ميرزا فضلعلی آقا تبريزی يک روحانی مشروطه خواه بود که از مجلس ملی و استقرار حاکميت آن نه تنها در برابراستبداد سلطنتی، بلکه درمقابل روحانيونی که مدافع تشکيل مجلسی از علماء برای کنترل فرادست احکام عرفی مجلس ملی و تطبيق آن‌ها با احکام شرع بودند، نيز ايستادگی کرد.

تنها تفکرآزادی‌خواهانه و مشروطه‌خواهی اين شخصيت روحانی بود که به شهادت اسناد تاريخی، او را در بين برلنی‌ها از نام و اعتباری بالا برخوردار ساخت. با اين حال ميرزا فضلعلی در تاريخ معاصر کشورما شخصيتی نسبتآ ناشناخته مانده‌است.

زندگی قبل از مهاجرت

ميرزا فضل‌علی آقا، پسر حاج‌ميرزا عبدالکريم ملاباشی آذربايجانی، در سال ۱۲۴۰ شمسی در شهر تبريز متولد شد. او در سال ۱۲۵۱ به همراه پدر به عتبات رفت و به هنگام فوت پدر به تبريز بازگشت و پس از چندی دوباره به عتبات رفت. ميرزا فضلعلی پس از تکميل تحصيلات دينی و اخذ درجه اجتهاد در سال ۱۲۶۸ به تبريز بازگشت و به کار تدريس و تاليف مشغول شد.


ميرزا فضلعلی آقا تبريزی (منبع شماره۲)

طبع حقيقت جو و کنکاشگر ميرزا باعث شد که او در تحقيقات وآموخته‌هايش تنها در چارچوب شرع باقی نمانده و به بررسی امور اجتماعی و راهکارهای مدنی برای عبورازاستبداد نيز بپردازد. همين روحيه نوطلب و آزادی‌خواه بود که از او يک روحانی مشروطه خواه و ضد استبداد با طبعی ملايم و اصلاح‌طلب ساخت.

با صدور فرمان مشروطيت در سال ۱۲۸۵ و تشکيل اولين مجلس شورای ملی، ميرزا فضلعلی آقا به عنوان نماينده انتخابی علماء از تبريز راهی تهران شد. به هنگام ورود او و ساير وکلای تبريز به تهران، استقبال بی‌نظيری از سوی تهرانيان از آن ها به عمل آمد. فضلعلی در خاطرات خود می نويسد:

«با اين که هوا سرد و کوچه ها و خيابان ها گِل و برف می‌آمد ... دويست الی سيصد کالسکه و درشکه ... تا يک‌فرسنگی شهر به استقبال رفته، گاو و گوسفند بسياری قربانی کردند. «...يکی» فرزند خود را به جهت قربانی روی زمين «انداخت، ولی» از حاضرين ضجه غريبی بلند گشته و او را منع کردند.»


منبع شماره ۲

روايات گوناگونی از مواضع سياسی و انديشه‌های فضل‌علی آقا در دوران نمايندگی او در مجلس شورا موجودند. برخی از آن‌ها متکی بر مواضعی است که از ديد او، تندروانه تلقی شده و به نظام مشروطه تازه‌پا ضرر می‌رساندند. از اين‌دست نيروهايی بودند که فضلعلی را «مرتجع» و يا «طرفدار استبداد» می ناميدند.

اسناد تاريخی اما به روشنی نشان می دهند که فضلعلی آقا از آن دسته از روشنفکران دينی بوده است که در تثبيت و جاانداختن انديشه مشروطيت نقش تاريخی مهمی، به‌ويژه در مقطع تدوين قانون اساسی تازه در مجلس، ايفاء کرده‌است.


نمايی از برلين در سال‌های اقامت فضلعلی آقا تبريزی

فضلعلی آقا از مدافعان استوار جدايی دين از دولت و عدم کنترل احکام عرفی توسط شرع است. در زمانی که به اصرار شيخ فضل الله نوری اصل نظارت علماء بر قوانين مجلس در متمم قانون اساسی گنجانده شد، نطق او در مخالفت با اين اصل در کنار مواضع مخالف ساير روشنفکران مشروطه‌خواه اهميتی تاريخی يافت.

«اسمارت»‌ گزارشگر انگلیسی در تهران می نويسد: «جامعه روحانیان مجلس را وادار كردند كه یك ماده‌ای به قانون اساسی اضافه نمایند، مشعر بر این كه كلیه لوایح بایستی قبل از تصویب به كمیته‌ای مركب از پنج نفر از مجتهدان محول شود و این كمیته تشخیص دهد كه آیا در لایحه موضوع بحث موادی وجود دارد كه با قوانین اسلام مباینت داشته باشد یا خیر؟‌ میرزا فضلعلی آقا،‌ نماینده تبریز، ‌نطق جالبی در مخالفت با این پیشنهاد ایراد كرد.»



شيخ فضل الله نوری

يکی ديگر از يادگارهای روشن و ماندگار فضلعلی آقا در تحکيم ساختارهای فکری و حقوقی مشروطيت، نتيجه تبادلات فکری و مباحثاتی بوده که ميان او و تالبوف رد و بدل شده است.

تالبوف که خود به عنوان نماينده مجلس اول از تبريز انتخاب شده‌بود، به علت اتهام «اضلال وارتداد» که به خاطر محتويات کتابش به او زده شده بود، از آمدن به تهران و حضور در مجلس چشم پوشی کرد و با فضلعلی آقا قرار گذاشت که موارد مربوط به اصول قانون اساسی را از او دريافت و نظرات خود را از طريق تلگرام در اختيار او گذارد.

ميرزا فضلعلی آقا تنها نماينده‌ای بود که به دفاع از طالبوف در برابر اتهاماتی که به او زده شده‌بود، پرداخت و مطالبی در دو روزنامه ندای وطن و اسلاميه در دفاع از او نوشت.


جواد طباطبايى در همين ارتباط می نويسد: «اعلامیه‌های آخوند خراسانی ... می‌توانست نطفه‌ای باشد كه بزرگ شود، تكوین پیدا كند و اساسی برای حقوق شهروندی، مجلس شورا و مساوات بشود.

اما این اتفاق نیفتاد. یك استثناء مهم «طالبوف» است. او تنها استثناء در میان روشنفكران است كه تماماًٌ به حقوق توجه كرده است. بحث مساوات كه در قانون اساسی مطرح شد و طی آن آمده است همه‌ی ایرانی‌ها در مقابل «قانون دولتی» برابر هستند، در واقع حاصل بحثی است كه میان میرزا فضلعلی تبریزی و طالبوف گذشته‌است. این بند مهم قانونی از بحث میان یك روشنفكر و یك مجتهد طراز اول بیرون آمده‌است.»

عبدالرحيم تالبوف در نامه‌ای به سال ۱۲۸۶ در تاييد مواضع ميرزا فضلعلی آقا در مورد اصل تساوی حقوق اقليت های مذهبی و رد نظريات علمای مخالف می‌نويسد:

«اگر علمای روحانی می خواهند که نصارا مثل سابق در هوای مرطوب بيرون نروند، يا از کوچه ای گِلی پرواز نموده زمين را نجس نکنند، حالا که پنجاه سال قبل از وضع قانون اساسی خود اقتضای عصر اين عوايد مصنوعی را که بانی اسلام خبر نداشت محو و نابود نموده. و اگر منظور اين‌است که مال آن‌ها را مسلمين بخورند و حقوق انسان را پايمال کنند ...ما چنين شريعتی نداريم ... و اگر منظور اين است که از ساير مذاهب مبعوث يا اعضای انجمن انتخاب نشود، به چه دليل... مکرر گفته‌ايم روح و معنی قانون فقط حفظ وجود، يعنی بقای نوع است. همه شرايع و اديان غير از اين معنی ندارد...»

غلامحسين ميرزا صالح در کتاب «بحران دمکراسی در مجلس اول« آورده است: «آخرين بار که نام ميرزا فضلعلی آقا در مجلس برده شد در فهرست «غايبين جلسه قبل» بود: «اظهار شد علت غيبت آقا ميرزا فضلعلی آقا به واسطه عارضه‌ی کسالتی است که عارض شده». او ده روز پيش از آن از وضعيت مالی سابق کشور، که اينک نمايندگان در انديشه‌ی چاره‌ی آن بودند، اظهار نگرانی کرده بود.»

متاسفانه ميرزا فضلعلی آقا تبريزی نتوانست بعد از آن کسالت ديگر در مجلس شرکت کند. او دچار يک بيماری صعب العلاج شده بود، بيماری جذام.


عبدالرحيم طالبوف (منبع شماره ۲)

فضلعلی آقا در برلين

فضلعلی آقا تبريزی هم مانند ساير«برلنی ها» زمانی به برلين رسيد که کميته مليون ايرانی تازه تاسيس و شروع به کار کرده بود. با اين تفاوت که انگيزه فضلعلی از خروج از کشور، نه مهاجرت برای اخذ پشتيبانی آلمان و عثمانی، بلکه معالجه بيماريش بود. فضلعلی اعتقادی به کمک های دولت آلمان برای دفاع از استقلال ايران نداشت.

به همين علت هم بود که در ماجرای «مهاجرت» و تشکيل دولت موقت که با وحيدالملک و بيش از سی تن ديگر از مهاجران به قم رفته بود، با آگاهی از اهداف دولت آلمان در قبال مهاجران، منصرف شده و در سال ۱۲۹۴ به تهران بازگشت.

دو ماه بعد از اين بازگشت بود که به اميد معالجه بيماری جذام که مدت ها بود جسم او را اسير کرده‌بود، قصد سفر به خارج کرد و در ۲۳ فوريه ۱۹۱۶ (۱۲۹۴) از راه باکو و پطروگراد به استکهلم، لندن و لاهه رفت. سرانجام با قطع اميد از بهبودی راهی برلين شد و در اين شهر اقامت گزيد.

اسناد تاريخی چندی نشان می‌دهند که فضلعلی آقا در سال‌های آخر زندگی خود در برلين هم دست از کار و فعاليت‌های فرهنگی در راه تحکيم مشروطه برنداشت و به همکاری فعال با کميته مليون ايرانی مشغول بود. او با نقابی سياه در نشست‌های ادبی و علمی انجمن شرکت می کرد و در مجله کاوه مطلب می نوشت.

دکتر جمشيد بهنام از فضلعلی تبريزی به عنوان يکی از اعضای «هيئت عامله» برای اداره اين مجالس در کنار قزوينی، تقی زاده، تربيت، جمالزاده و کاظم زاده نام می‌برد.

نامه‌های متعددی از تقی زاده، محمد قزوينی و جمالزاده که خطاب به او در ارتباط با اين همکاری نگاشته شده‌بودند، در ميان دست‌نوشته‌ها و خاطرات او در برلين يافت شده‌اند. مجموعه‌ی اين اسناد نشان می‌دهند که او در اين دوران در ميان فعالين ايرانی و حتا در بين آن‌ها که زمانی او را «مستبد» و «مرتجع» می‌خواندند، از اعتبار و احترام بسياری برخوردار بود.

فعاليت‌ها و کمک‌های فضلعلی آقا به انقلابيون مشروطه در برلين تنها جنبه فرهنگی و معنوی نداشت، بلکه از نظر مادی نيز در اين راه از خود بسيار مايه گذاشت. دست‌نوشته‌ی کاظم‌زاده ايرانشهر در تشکر و قدردانی از او به خاطر پرداخت مبلغ ۱۲۰۰۰ مارک برای کمک به چاپ‌خانه‌اش، سند معتبری در اين ارتباط است.

کاظم زاده که در برلين به کار کتاب‌فروشی و نشر و چاپ کتاب مشغول بود، به مشکلات مالی زيادی برخورده و سرمايه خود را از دست داده بود. ايرانشهر اين کار فرهنگی را تا سال‌ها پس از مرگ ميرزا فضلعلی آقا نيز ادامه داد.

عاقبت بيماری جذام در زمستان ۱۹۱۸ (۱۲۹۶)، در حالی که جنگ اول جهانی به پايان می رسيد، به زندگی ميرزا فضلعلی آقا تبريزی خاتمه داد. او بنابه وصيتی که کرده‌بود، در همان شهر برلين به خاک سپرده‌شد. نامه‌ها و دست نوشته‌های بازمانده از او اسناد معتبری از تاريخ نهضت مشروطه ايران است.


منابع:

۱. برلنی‌ها، دکتر جمشيد بهنام، ص ۱۷، ۱۸، ۳۹، ۵۵، ۵۶، ۷۹

۲. بحران دمکراسی در مجلس اول، يادداشت های ميرزا فضلعلی آقا تبريزی
۳. ولایت فقیه اصل فراموش شده قانون اساسی مشروطه

۴. سخنرانی جواد طباطبايى در همایش «انقلاب مشروطه از منظر علوم اجتماعی»

۵. سايت تبريز

۶. مصاحبه با ميرزا صالح: روشنفکران و روحانيان مشروطه اختلافی نداشتند

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)