تاریخ انتشار: ۴ فروردین ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

امیراحمدی: پیام خوش اوباما، زیباکلام: جدی گرفته نشد

مریم محمدی
mmohammadi@radiozamaneh.com

دوشنبه، سوم فروردین‌ماه سال ۱۳۸۸ خورشیدی و پنجمین روز تعطیلات رسمی در ایران است. به همین مناسبت و از آن‏‌جایی که اغلب هم‏‌وطنان ما در تعطیلات به ‏سر می‌‏برند و خوشبختانه اخبار سیاسی جدی‌‏ای نداشته‌‏ایم، برنامه‌‏ی «روی خط زمانه» را به حال و هوای عید و بهار اختصاص داده‌‏ام. البته در گفت‏ و گو با چهره‌‏هایی که معمولاً در شرایط خوبی به سراغ آن‏‌ها نرفته‌‏ام.

سه تن از این چهره‌ها که معمولاً در شرایط بسیار جدی سیاسی و یا محذورات حقوق بشری با آنان گفت و گو کرده‏‌ام، در این گفت و ‏گو حضور دارند.

آقایان: صادق زیباکلام، استاد دانشگاه در تهران، هوشنگ امیراحمدی، استاد دانشگاه در آمریکا و بزرگ‏بانوی همیشه جوان و بهاری غزل ایران، سیمین بهبهانی در تهران.

Download it Here!

آقای امیراحمدی، در اطراف شما، هوای بهار که هست، هوای عید و نوروز چطور؟

برای من که بود. اصولاً عید را دوست دارم. فکر می‌‏کنم ایرانی‌‏ها عید را باید جشن بگیرند. چرا که رسم خیلی مهمی است و باعث می‏شود حداقل در مدت زمانی، ایرانی‏‌ها خوش و شاد باشند.

هفت‏سین داشتید؟

بله، هفت‏سین داشتیم. سبزه داریم و انواع و اقسام تشکیلات که از همه‏ی آن‌‏ها عکس گرفته‌‏ایم. دوستان‏‌مان را دعوت کردیم، دید و بازدید داشتیم. در این منطقه سه چهار جشن هست که در ‏‏‏آن‌ها شرکت کردیم و رقصیدیم.

سر سفره‏‌ی هفت‌‏سین‌تان، چه کسانی بودید؟

من بودم، همسرم و دخترم.


دکتر هوشنگ امیر احمدی، رییس شورای آمریکاییان ایرانیان

دلتان می‌‏خواست چه کسان دیگری سر آن سفره‏‌ی هفت‌‏سین بودند؟

دلم می‏‌خواست، سفره جایی باشد که تمام ملت ایران دور آن باشند. خُب امکان ندارد. ولی خیلی دلم می‏خواست خانواده‌‏ام که در ایران زندگی می‌‏کنند، آن‏جا بودند.

خواهر و برادر و فامیل‏هایم و خیلی از دوستان خیلی خوبم که در ایران و خارج از کشور زندگی می‌‏کنند هم حضور داشتند. ولی امکان آن نبود.

اتفاق خوبی که سال گذشته افتاده و اتفاق خوبی که محتمل است سال آینده بیفتد، از نظر شما کدامند؟

خبر خوب سال گذشته این بود که قرار بود ایران را بزنند و نشد. یعنی به شکلی، کمکی از جایی شد و اسرائیلی‏ها و آمریکایی‏ها، خصوصاً اسرائیلی‏ها که تصمیم داشتند ایران را بزنند، منصرف شدند.

امسال، خبر خوش با آقای اوباما، آمده است. پیام نوروزی آقای اوباما، نقطه‏ی عطفی در تاریخ رابطه‏ی ایران و آمریکا بود. انتخابات آینده‌‏ی ایران هم امیدوارم، شرایطی را به ‏وجود بیاورد که حرکت آقای اوباما در قبال ایران موفق شود. فکر می‏کنم، تنها خبر خوشی است که می‏تواند به‏طور واقعی وجود داشته باشد.

واقعاً امیدوار هم هستید؟

امیدوار هستم. البته با احتیاط. برای این‌که توپ هنوز هم در زمین ایران است. تغییراتی هم که در انتخابات خرداد‌ماه در ایران به‏ وجود می‏آید (که امیدوارم به‏وجود بیاید) می‌تواند نقطه‏ عطفی در تاریخ این رابطه باشد.

وقتی به انتخابات ایران اشاره می‏کنید و تغییری که امید دارید پیش بیاید، آیا به تغییر آقای احمدی‏نژاد امید دارید؟ در حالی که خیلی‏ها فکر می‏کنند، شما مدافع سیاست‏های ایشان هستید؟

اولاً، این درک غلط است که من با سیاست‏های آقای احمدی‏نژاد مخالف نبوده‌‏ام. طبیعی است که با خیلی از سیاست‏های ایشان مخالف باشم و خیلی مشخص و رسماً با سیاست‏های اقتصادی او مخالفت کرده‏ام.

در مصاحبه‏هایم در ایران هم این نوشته شد و طرف‏دارهای آقای احمدی‏نژاد هم خیلی به من پریدند. جایی که به آقای احمدی‏نژاد همیشه اعتبار داده‏ام، در رابطه با آمریکا و یک‌سری حرکت‏های خیلی شجاعانه‏ای بود که انجام داد. اما در مجموع‏، فکر می‏کنم مدیریت آقای احمدی‏نژاد در رابطه با مسایل اجتماعی اقتصادی خیلی خوب نبود.


صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی

برای این‌که برنامه‏مان در حال و هوای بهاری خود بماند، به سراغ آقای صادق زیبا کلام در تهران می‏روم:

بله، تبریک و شادباش. متأسفانه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏، من خیلی اهل عید و نوروز و چهارشنبه‏سوری و سبزه و هفت‏سین و این‏جور چیزها نیستم.

آقای زیباکلام، تهیه‌کننده‏ی امروز ما خیلی از این حرف شما خوشش می‌‏آید. خود او همین‏‌طور است.

آره (می‏خندد). البته سنت را باید پاس بداریم. بالاخره یک تمدن، ملت و فرهنگ را سنت‏های آن حفظ می‏کند. اما از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان و از همه‏ی شنوندگان عزیزمان چه پنهان، من معتقدم، مقداری ایرانیت و پارسی‏گرایی و باستان‏گرایی، شاید به نوعی واکنشی در قبال سیاست‏های فکری و فرهنگی نظام جمهوری اسلامی باشد.

وگرنه، وقتی به پانزده، بیست سال پیش برمی‏گردیم، این‏قدرها هم عید و این‏جور چیزها جدی نبوده است. شاید داریم به نوعی به جمهوری اسلامی و سیاست‏های او واکنش نشان می‏دهیم.

یعنی، شما در خانه‌‏تان هفت‌‏سین نداشتید؟

نه، من هفت‌‏سین نچیدم. در منزل ما هفت‏‌سین نبود. اما دیدن بزرگ‏‌ترها رفتم، کت و شلوار شیک تنم کردم، بهترین پیراهنم را به خشک‏‌شویی دادم و آماده کردم برای…

یک پیراهن نو می‏خریدید.

خُب، چون اصراری ندارم نسبت به سیاست‏های فرهنگی نظام واکنش نشان بدهم، اصرار نداشتم که حتماً پیراهنم نو باشد. ولی خیلی شیک و تمیز بود (محض اطلاع شما). صورتی رنگ هم بود.

خیلی‏ها از آن تعریف کردند و گفتند پیراهن شیکی است. چون خواستید، صادقانه بگویم، بنابراین من هم صادقانه صحبت می‌‏کنم.

صادقانه که همیشه صحبت می‏‌کنید. خواستم کم‌‏تر در حوزه‌‏ی سیاست و بیشتر در حال و هوای عید باشد.

یکی از اولین‏ جاهایی که رفتم، بر سر مزار پدرم بود. در باغ طوطی حرم حضرت عبدالعظیم و برای ایشان فاتحه‏‌ای خواندم. بعد هم به بهشت زهرا رفتم، بعد از آن به قطعه‏‌ی شهدا و اموات را زیارت کردم.

بعد از آن، به سراغ آن بخش از فامیلی که بزرگ‏تر هستند، دایی‏ و خاله‏ام و… رفتم. به‌هیچ‌وجه و تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم تهران را ترک کنم. چون نمی‏دانید تهران چقدر عالی می‏شود.

این‌که تهران می‏مانید، بزرگ‏ترین سنتی است که به‏جا می‏آورید. چون تا آن‏‌جایی که می‌‏بینیم، این‏روزها همه به سفر می‌‏روند و کسی نمی‌‏ماند از مهمان‏‌ها پذیرایی کند و یا به دیدن بزرگ‌‏ترها برود.

من به این دلیل در تهران می‏مانم تا در حافظه‌‏ام بماند که تهران این‌‏گونه هم می‏‌تواند باشد. یعنی این‌که تهران می‏تواند بدون ترافیک باشد، بدون انواع و اقسام آلاینده‌‏هایی که صنعتی و مدرن شدن دارد به خورد ما می‏دهد، باشد و تهران می‏تواند محیطی مطلوب باشد.

یک اتفاق خوب سال گذشته (با اتفاق‏‌های بد کاری نداریم) چه بوده؟ و احتمالاً منتظر چه حادثه‌‏ی خوبی در سال آینده می‏توانیم باشیم؟

شاید بهترین اتفاق سال گذشته در آخرین دقایق سال افتاد و آن‏هم نطق آقای اوباما بود. هرچند این نطق، متأسفانه توسط مسئولین جمهوری اسلامی ایران خیلی جدی گرفته نشد، اما می‏تواند نقطه عطفی در پایان بخشیدن به سی سال بغض و عداوت و دشمنی بی‌‏جایی باشد که میان ما و آمریکا به و‏جود آمده است. اگر اشتباه نکنم، نطق آقای اوباما قبل از سال تحویل بود.

بله، صحبت ایشان هنوز در سال گذشته بود.

شاید اگر ما هم مختصر شاخه زیتونی به طرف آمریکا‏یی‏ها می‏گرفتیم، مطلوب‌‏تر می‌‏بود. می‏توانست حکایت از صبر اسلامی، حکایت از بزرگ‌‏منشی ایرانیان باشد و این‌که ایرانیان فقط به دنبال انتقام و بغض و کینه نیستند.

فکر می‏کنید در سال ‏آینده، مژده‌ای دریافت کنیم؟ در زمینه‏‌ای خبر خوبی داشته باشیم؟

امیدم این است که آقای خاتمی مجدداً به انتخابات برگردد. مرحوم مارتین لوترکینگ نطق معروفی دارد که خیلی از شنوندگان شما آن را بارها و بارها شنید‏ه‏اند: (‌I have a drem‌) من هم مثل او یک رویایی دارم.

رویای من این است که در اواخر فروردین، اوایل اردیبهشت که دیگر اوج جریان انتخابات است، در یک میتینگ خیلی بزرگ و سراسری، آقای خاتمی‌، آقای میرحسین موسوی و آقای کروبی هم باشد.

آقای میرحسین موسوی آن وسط بیاستد و آقای کروبی و آقای خاتمی بگویند: ما به نفع میرحسین موسوی کنار رفتیم و در دولت میرحسین موسوی (این نکته‏ی آن خیلی مهم است) آقای خاتمی وزیر خارجه باشد که مقداری شأن جمهوری اسلامی مجدداً سر جای خود برگردد. آقای کروبی هم وزیر کشور باشد که از مدیریت ایشان بشود استفاده کرد.


سیمین بهبهانی، بانوی شعر ایران

رؤیای آقای زیباکلام هم باز برگشت به سیاست. بهترین گریز و مأمنی اگر باشد، شعر است و بزرگ‏بانوی شعر ایران.

خانم بهبهانی عید را چگونه شروع کردید؟ چه‏ کار کردید؟

مثل همه دیگر، خانم جان. به دید و بازدید پرداختیم (می‏خندد).

چه کسانی سر سفره‏ی هفت‏سین بودید؟

سر سفره‏‌ی هفت‏سین، من‌، پسرهایم، عروسم، نوه‌‏ام و دامادم (شوهر نوه‏ام).

کس دیگری هم بود که دلتان بخواهد سر سفره باشد و نبود؟

بله، دخترم که در مجارستان بود، با دامادم و یکی از نوه‏‌ها هم که در آلمان بود.

از دوستان و آشنایانتان، از اهالی هنر و ادبیات، کسی بود که دلتان بخواهد سر آن سفره باشد؟

خیلی‏‌ها را دلم می‌‏خواهد باشند. خیلی‏‌ها خارج از ایران بودند، خیلی‏ها در دسترسم نبودند، خیلی‌‏ها در این دنیا نبودند. دیگر چه بگویم. اگر بخواهم اسم بیاورم، باید یک طومار بنویسم.

پس ممکن است، یکی از شعرهای خودتان را که در رابطه با بهار است و عید و این حال و هوا، برایمان بخوانید؟

یک شعر برای‏تان می‏خوانم دیگر، حال بهاری نباشد، عشقی باشد (می‏خندد).

بهتر.

تمام دلم دوست داردت
تمام تنم خواستار توست
بیا و به چشمم قدم گذار
که این همه در انتظار توست
چه خوب و چه خوبی، چه نازنین
تو خوب‏ترینی، تو بهترینی
چه بخت بلندی ا‏ست، یار او
کسی که شبی در کنار توست
نظر نه به سود و زیان کنم
هر آن‏چه بگویی، همان کنم
بگو که بمان یا بگو بمیر!
اراده‏‌ی من، اختیار توست
به گوشه‏‌ی چشمی نگاه کن
ببین چه به پایت فکنده‌‏ام
مگر به نظر کیمیا شود
دلی که چنین خاک‏‌سار توست
خموشی شب‏‌های سرد من
چرا نشود پر ز شور عشق
که گردش آن دست‏‌های گرم
به سینه‏ی من، یادگار توست
ز میوه‌‏ی ممنوع حیف و حیف
که ماند و به غفلت تباه شد
وگرنه تو را می‌‏‏‏‏فریفتم
که سابقه‌‏ای در تبار توست
چنین که ملنگم، چنین که مست
که برده حواس مرا ز دست؟
بدین همه جلدی و چابکی
غلط نکنم، کار کار توست
به دار و ندارم نگاه کن
که هیچ به جز عاشقی نماند
تمام وجودم همین دل است
تمام دلم بی‌‏قرار توست
تمام دلم بی‏‌قرار توست

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

ensaf ra rayet nakardid 2 nafar tarfdar rejim be asafe taih konande barname rodar ro ba banoi bozerg iran bano simin laghal hormat ra rayet mikardid

-- arad ، Mar 24, 2009

بسيار عالي بود متشكرم.

-- eX ، Mar 24, 2009

گفتگوی صمیمانه و خوبی بود.
ولی آقای زیباکلام سنت عید قدمتی خیلی فراتر از عمر جمهوری اسلامی دارد. شاید برگزاری افراطی چهارشنبه سوری منظور شما بوده که درست است در این مورد حق با شماست . اما این را هم در نظر بگیرید که هر نسلی نام و نشان خود را در مراسم و سنت‏ها به جا می‏ گذارد. وقتی در جامعه ای میانگین سنی این قدر جوان باشد طبیعی است که رنگ و بوی عیدش هم تفاوت خواهد کرد ولی عید سنتی دیرینه است که اتفاقا قدیمی ترها به آن وفادارتر بودند و شور و حال بیشتری داشتند.
و چه شعر قشنگ و بجایی از بانوی عزیز ما، آن هم با صدای خود او. عیدی خیلی خوبی بود. مرسی
فریده

-- بدون نام ، Mar 24, 2009

خیلی جالب است که هرچه مصاحبه کننده تلاش کرد آقایان گرامی را به حال و هوای عید و بهار بکشاند، نشد که نشد. یکی این سر دنیا و دیگری آن سوی اقیانوس رویاها و آرزوهایشان هم سیاسی بود.
اما به قول خودتان بزرگ بانوی شعر ایران از آرزوهای زمینی و انسانیش گفت از دلتنگی برای نوه و بی مقدمه رفت سر اصل مطلب: عشق و چه زیبا خواند.
نوروزانه‏ی جالبی بود.
بهروز

-- بهروز ، Mar 24, 2009

گفتگوی جالبی بود. مصاحبه های شما همیشه شنیدنی است. می خواستم پاسخی به اقای زیباکلام بدهم که قبل از من خانمی همان حرف مرا نوشتند. شاد باشید.

-- محمد ا ، Mar 25, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)