تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
دعوت به گفت و گوی همگانی برای عمل جمعی

اعصار ظلمانی: شکست؟! پس نشستن؟! خاموشی؟!

اکبر گنجی

۱. طرح مسأله: شرایط دشواری در ایران آغاز شده است. وقتی چند میلیون تن از مردم ایران در اعتراض به انتصاب مجدد محمود احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری از سوی سلطان (آقای خامنه‌ای)، به خیابان‌ها آمدند تا با سکوتی سرشار از معنا نشان دهند که می‌دانند حقیقت چیست، ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا و کانادا، با شور فزاینده و تجمعات متعدد پشتیبانی خود را از مطالبات مردم ایران اعلام کردند.

پاسخ سلطان به «سکوت» پرمعنای مردم، فرمان بازداشت و شکنجه، ضرب و شتم، و گلوله و کشتار بود. صدها تن از فعالان سیاسی بازداشت گردیدند،امکانات رسانه‌ای اصلاح‌طلبان قطع گردید، رهبران و شرکت کنندگان در اجتماعات به ارتباط با غرب متهم گردیدند، بازداشت شدگان تحت فشارهای شدید فیزیکی ـ روحی ـ روانی قرار گرفته‌اند تا به سناریوهای طراحی شده از سوی سلطان در مقابل تلویزیون اعتراف کنند، موسوی و کروبی و دیگران به صراحت به بغی و محاربه و قتل متهم گردیده‌اند و...

واقعیت این است که در حال حاضر، با توجه به سرکوب خونبار رژیم، ادامه‌ی تظاهرات آرام خیابانی امکان‌پذیر نیست. مردم باید راه‌های تازه‌ای برای ادامه‌ی اعتراض مسالمت‌آمیز خود بیابند. اگر سلطان در عملی ساختن پروژه‌اش موفق گردد، حکومت رعب و وحشت و دهشت به راه خواهد انداخت.

پروژه‌ی سلطان همان چیزی است که روزنامه‌های کیهان و جوان (متعلق به سپاه)، خبرگزاری فارس، سایت رجا نیوز، احمد خاتمی و... می‌گویند. آنان که اینک در زندان‌ها تحت شدیدترین فشارها قرار دارند، به کمک همه‌ی ما نیازمند‌اند. سلول‌های انفرادی وزارت اطلاعات (بند ۲۰۹) و سپاه (بند ۲ الف)، و بازجویانی که تنها وظیفه‌شان مجبور کردن متهم به اعتراف به جرایم ناکرده است،در حال آماده کردن شوهای تلویزیونی‌اند.

۲. شکست جنبش مردم: در شرایط کنونی ممکن است این مدعا در اذهان شکل بگیرد که حرکت مردمی شکست خورده است. مبارزه‌ی با نظام سلطانی نتیجه بخش نیست و کاری نمی‌توان کرد. اما این ارزیابی دقیقی نیست. برای این‌که:

۲ ـ ۱. برای اولین بار در یک‌صد سال گذشته مردم حول یک مطالبه‌ی مشخص به حرکت در آمدند. خواست آن‌ها این بود که با توجه به تقلب بزرگ (معجزه‌ی سلطانی)، انتخابات ابطال شود و انتخابات مجددی برگزار گردد. رادیکالیزه شدن شعارها و ترجیحات، معلول مواضع رسمی خامنه‌ای و فرمان سرکوبی بود.

۲ ـ ۲. سلطان به عنوان آمر تقلب، فرمان سرکوب مردم و بازداشت فعالان سیاسی را صادر کرد. با این همه نتوانست با چند سخنرانی و سرکوب به ماجرا پایان بخشد. او مجبور گردید تا زمان را کش دهد، هیأت میانجی‌گری درست کند، بازشماری ۱۰ درصد صندوق‌ها را پیشنهاد کرد، خودش با موسوی ملاقات کرد، وزیر اطلاعاتش را به منزل موسوی فرستاد تا او را وادار به عقب‌نشینی کند، به رئیس مجلس سلطانی‌اش اجازه داد تا از تلویزیون ضمن انتقاد از شورای نگهبان بگوید کاش اعضای شورای نگهبان در دوره‌ی انتخابات رسماً به حمایت از احمدی‌نژاد نمی‌پرداختند‌. این فرایند را باید پیروزی تلقی کرد.

۳ ـ ۲. مردم از نظر اخلاقی پیروز گردیدند، اما شکست اخلاقی نصیب سلطان شد. این داوری قطعاً نادرست است که سلطان خودکامه و سرکوبگر را پیروز به شمار آوریم. پیروز اخلاقی مردمی هستند که با آرامش و سکوت اعتراض خود را به تقلب به نمایش گذاردند. شجاعتی که مردم مسالمت‌جو در برابر گلوله‌ها از خود بروز دادند، تصاویری که همان‌ها از شجاعت خود و به خون غلتیدن عزیزانشان گرفتند و از این طریق مردم جهان را به خیابان‌ها و میدان‌های پایتخت ایران آوردند، تا شاهد پیروزی فضیلت بر رذیلت باشند. این پیروزی را نباید دست کم گرفت.

۴ ـ ۲. مبارزه‌ی با قدرت خودکامه، جهت گذار به دموکراسی، در جاده‌ای صورت نمی‌گیرد که آزادی‌خواهان در بالای جاده و خودکامه‌گان در پائین ان قرار داشته باشند. مبارزه‌، بالا و پائین دارد. شکست و پیروزی دارد. مهم آن است که فرد از نظر اخلاقی خود را محکوم نداند، یا آزادی‌خواهان جهان او را محکوم به شمار نیاورند. پیروزی اخلاقی محصول مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز برای آزادی و کاهش درد و رنج مردم است. مهم آن است که در طی مبارزه با جلادان‌، از همان شیوه‌هایی استفاده نشود که خودکامگان استفاده می‌کنند.

جنبش اعتراض به تقلب در انتخابات و نادیده گرفتن رأی مردم نقطه‌ی عطفی در تاریخ معاصر ایران است و ما اینک وارد دوره‌ای جدید شده‌ایم که دیگر راهی برای بازگشت به قبل از ۲۲ خرداد وجود ندارد. مبارزه برای تحقق مطالبات دموکراتیک مردم، مبارزه‌ای طولانی است و دستاوردهای عظیم آن تا این مرحله، پی بردن مردم به قدرت خود، همبستگی و احساس نزدیکی به یکدیگر و سرنوشت مشترکی است که به دست خود مردم و با فداکاری، درایت و صبر رقم خواهد خورد.

۵ ـ ۲. بدون آن‌که آمادگی قبلی وجود داشته باشد، و برای آن فکر شده باشد، مردم و کاندیداها با نظامی مجهز به انواع و اقسام گروه‌های نظامی ـ انتظامی ـ اطلاعاتی ـ امنیتی و لباس شخصی‌ها روبه‌رو شدند. مبارزه نیازمند سازماندهی، برنامه، رهبری، و چیزهای دیگر است. دموکراسی معلول جامعه‌ی قدرتمند است. درس بزرگ این مواجهه این بود که راهی جز قدرتمند کردن جامعه وجود ندارد.

کاندیداها و حامیان اصلاح‌طلب آن‌ها، به دو شرط خود را پیروز انتخابات معرفی می‌کردند:

اول- اگر آنان که با انتخابات قهر کرده‌اند ـ از جمله تحریمیون ـ در انتخابات شرکت کنند. یعنی تعداد شرکت کنندگان بیش از ۷۵ درصد واجدین شرایط باشد.

دوم- اگر فاصله‌ی آرای کاندیدای اصلاح‌طلبان با احمدی‌نژاد بیش از سه تا چهار میلیون باشد، نظام امکان تقلب نخواهد داشت.

بر این مبنا هیچ یک از آنان کوچک‌ترین فکری در این خصوص نکرده بود که اگر بیش از ۸۰ درصد مردم در انتخابات شرکت کنند و فاصله‌ی آرای کاندیدای اصلاح‌طلبان با احمدی‌نژاد بیش از پنج تا شش میلیون باشد،و رژیم رأی مردم را به هیچ بگیرد، چه خواهند کرد؟

شرکت و عدم شرکت در انتخابات امری ایدئولوژیک و تابو نیست که تکلیف آن یک‌سره و برای همیشه روشن باشد. شرکت و عدم شرکت مشروط به شروط است. اگر چه انتخابات ایران هیچ‌گاه به انتقال قدرت منجر نمی‌شود، اما رژیم نتیجه‌ی همین انتخابات را هم تغییر می‌دهد. بدین ترتیب اگر قرار بر شرکت در انتخابات بود، باید از پیش گفته می‌شد که اگر در نتیجه‌ی انتخابات تقلب صورت گیرد، ما در مقابل تقلب می‌ایستیم و مردم را به خیابان‌ها می‌آوریم. مانند داستان تقلب موگابه و حوادث پس از آن.

اما با توجه به پیش فرض‌های اصلاح‌طلبان،نه چنان وضعی پدید می‌آمد، نه اصلاح‌طلبان هیچ‌گاه برنامه‌ای برای آوردن مردم به خیابان‌ها داشتند. وقتی پس از تقلب، سیل مردم در خیابان‌ها به حرکت در آمد، کاندیداها و اصلاح‌طلبان را هم به دنبال خود برد. البته، موسوی و کروبی شجاعانه در مقابل پروژه‌ی متقلبانه‌ی رهبر ایستادند، اما این موضوع هیچ تغییری در عدم آمادگی پیشین ایجاد نمی‌کند.

باید به بازداشت گسترده‌ی فعالان سیاسی فکر می‌شد،به قطع ارتباط رسانه‌ای کاندیداها و اصلاح‌طلبان،به این‌که در نبود رسانه‌های ارتباطی در داخل چگونه از رسانه‌های خارج از ایران استفاده شود، به این‌که نمایندگانی برای پیگری اهداف مبارزه در خارج از کشور تعیین شود، به این‌که‌...

اصلاح‌طلبان هر چه در توان داشتند، در چارچوب محدودیت‌های ساختاری نظام سلطانی، انجام دادند. شرکت در انتخابات، اگر از زاویه‌ی تحولات پس از ۲۲ خرداد نگریسته شود، پیامدهای بزرگی داشت که نباید نادیده گرفته شوند. مشکلات ساختاری گذار به دموکراسی در چارچوب نظام، بر همگان عیان گشت.

شرکت در انتخابات، با این شرط که اگر تقلب صورت گیرد، در برابر نظام متقلب عملاً ایستادگی خواهیم کرد،کاملاً قابل دفاع است. یکی از دستاوردهای بزرگ انتخابات اخیر، درک مشکلات واقعی نظام سلطانی‌، و اصلاحات از بالا و در چارچوب نظام بود. به همین خاطر مهدی کروبی در نامه‌ی نهم تیرماه خطاب به مردم نوشته است:

«لازم می‌‌دانم ابتدا از مردم ایران عذرخواهی کنم؛ هم به خاطر چندین ماه اصرار و ابرام برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری و هم به خاطر همه آن عزیزانی که در این مدت زحمات زیادی را برای آن‌ها موجب شدم و با لطف و عنایت خود مسیر انتخابات را هموار و زمینه‌ی حضور عظیم و بی‌سابقه‌ای را فراهم کردند‌. پیش از همه اذعان می‌‌کنم که بسیاری از شما پیشتر و دقیق‌تر می‌دانستید که چه خواهد شد و متوجه شده بودید، همان‌گاه که می‌پرسیدید: چه تضمینی برای آرای ما وجود دارد، یا زمانی که می‌گفتید: نتیجه انتخابات معلوم است و شما آب در‌هاون می‌کوبید.»

بیانیه‌های مهندس موسوی هم نشانگر آنند که تحولی اساسی در بینش اصلاح‌طلبان نسبت به رژیم موجود پدید آمده است.

۳. مسأله‌ی ایرانیان مقیم خارج: مشکل و مسأله این است که حرکت ایرانیان مقیم خارج از کشور، معلول حرکت داخل بود. بیم آن می‌رود که پس از سرکوب مردم و معترضان توسط رژیم، مجموعه‌ی خارج از کشور هم تحت تأثیر داخل، به خاموشی بگراید.

امروز مردم اسیر در «عصر ظلمانی» به شدت به فعالیت‌های ایرانیان خارج از کشور نیازمند‌اند. نسل جوان ایرانی در اروپا و آمریکا و کانادا به حرکت در آمد و بدون توجه به نزاع‌های فرقه‌ای پیش‌کسوتان، با مردم ایران هم‌صدا شد. جوانان؛ برنامه‌ریزان، سازمان‌دهندگان، و رهبران این اجتماعات بودند.

این حرکت عظیم نباید به خاموشی بگراید. جوان‌های غیور و فرهیخته‌ی ایران زمین می‌توانند ارتباطی شبکه‌ای میان خود، در اروپا و آمریکا و کانادا و دیگر کشورها، ایجاد کنند. امروز مردم ایران به کمک چند میلیون جمعیت مقیم خارج از کشور نیاز دارند تا با عمل جمعی و برنامه‌ریزی شده:

۳ ـ ۱. بر رژیم سلطانی فشار وارد آورند تا پروژه‌ی سرکوب و متهم کردن فعالان به محاربه، براندازی، بغی، و ارتباط با خارج را کنار بگذارد.

۳ ـ ۲. بر سلطان فشار وارد آورند تا پروژه‌ی استالینیستی اعتراف‌گیری از زندانیان را کنار بگذارد.

۳ ـ ۳. از کلیه‌ی بازداشت شدگان، حمایت به عمل آورند. اعتراف کنندگان به جرائم ناکرده‌، قربانیان استالینیسم سلطان‌اند. رژیمی که از چنان روش‌هایی استفاده می‌کند، پیشاپیش محکوم است، نه افرادی که تحت بدترین فشارهای فیزیکی ـ روحی ـ روانی مجبور به اعترافات کاذب می‌شوند.

۳ ـ ۴. به دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی فشار آورند تا احمدی‌نژاد را به عنوان نماینده‌ی ایران به رسمیت نشناسند و با او مذاکره و همکاری نکنند. دولت‌های غربی، خصوصاً دولت آمریکا، به دنبال منافع ملی خود هستند، نه دموکراسی و آزادی ایرانیان. مسأله‌ی عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین، و مسأله‌ی پروژه‌ی اتمی ایران، آمریکا و اروپا به مذاکره‌ی با رژیم ایران می‌کشاند.

جرج بوش با سیاست‌های میلیتاریستی نادرست خود، مسأله‌ی پروژه‌ی هسته‌ای ایران را به مسأله‌ی اصلی روابط جهان غرب و ایران تبدیل کرد. اوباما هم که گرفتار حل بحران اقتصادی و مسائل آمریکا در خاورمیانه است، نمی‌تواند نقض گسترده و سازمان یافته‌ی حقوق بشر در ایران را جدی بگیرد.

مبارزه‌ی مردم ایران در راه دموکراسی و دستیابی به حقوق مشروع سیاسی و مدنی در شرایط بین‌المللی دشواری به این مرحله‌ی فعال خود رسیده است. ارثیه‌ی دوره‌ی ریاست جمهوری جرج بوش، وضع شکننده‌ی سیاسی و امنیتی در افغانستان، پاکستان، عراق و سرزمین‌های اشغالی فلسطینی و خطر گسترش تسلیحات اتمی در منطقه‌ی خاورمیانه، مسائل امنیتی و نظامی را به مشغله‌ی ذهنی اصلی قدرت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای تبدیل کرده است.

رژیم‌های دیکتاتوری خاورمیانه علاقه‌ای به انتخابات آزاد و حقوق دموکراتیک مردم ندارند و در تحلیل نهایی، حکومتی ضعیف و فاقد مشروعیت را در ایران بر دولتی متکی به آراء مردم و نظام سیاسی دموکراتیک ترجیح می‌دهند. دولت اسرائیل نیز دولت احمدی‌نژاد را پیش برنده‌ی منافع سیاسی و امنیتی خود در منطقه می‌داند.

مواضع دولت اوباما در طول دو هفته‌ی پس از اعلام نتایج انتخابات در ایران نیز نشانه‌ی فقدان سیاست مشخص در قبال ایران و اولویت «منافع امنیتی» ایالات متحده بر خواست‌های جنبش دموکراسی در ایران است. دولت اوباما خواهان دستیابی به توافقی در مورد مسأله‌ی غنی‌سازی اورانیوم با ایران و جلب همکاری حکومت ایران در تثبیت اوضاع سیاسی و نظامی در عراق و افغانستان است.

دولت‌های روسیه و چین نیز از یک سو علاقه‌ای به حقوق و آزادی‌های دموکراتیک مردم ـ چه در کشورهای خود و چه در ایران ـ ندارند و از سوی دیگر به روابط خود با حکومت ایران به عنوان اهرمی در معاملات بزرگ با آمریکا و غرب می‌نگرند. روابط با ایران برای روسیه و چین همچون اهرمی در چانه‌زنی با غرب بر سر چند و چون رقابت‌های اقتصادی و نظامی عمل می‌کند.

وقایع سه هفته‌ی اخیر به خوبی نشان می‌دهد که دولت‌ها بیش از هر چیز به حداکثر‌سازی منافع و قدرت خود می‌اندیشند. نظام سلطانی ایران هم این‌ها را خوب می‌داند و توسل آن به حربه‌ی دخالت دولت‌های غربی در «انقلاب مخملی» و حمایت از دموکراسی خواهی، ترفندی برای متحد کردن صفوف حامیان اندک و بیش از پیش مردد خود در دستگاه‌های امنیتی و نظامی و شبه نظامی و مرتبطان با آن‌هاست.

متحد واقعی و درازمدت مردم ایران در مبارزه برای دستیابی به حقوق و آزادی‌های سیاسی و مدنی، افکار عمومی جهانی، نهادهای مدنی، احزاب و جنبش‌های اجتماعی طرفدار دموکراسی و روشنفکران آگاه در سراسر جهان است. وظیفه‌ی همه‌ی ایرانیان علاقه‌مند به سرنوشت مردم و متعهد به حقوق و آزادی‌های دموکراتیک؛ تلاش برای انتقال خواست‌های مردم ایران به این گروه‌ها و کسب حمایت آن‌هاست تا این خواست‌ها را به پارلمان‌ها و دولت‌های خود منتقل کنند و از آن‌ها بخواهند که خشونت دولت علیه مردم ایران را محکوم کنند و احترام به معیارهای عام حقوق بشر و آزادی‌های سیاسی را خواستار شوند.

مسأله‌ی اصلی ایران، برای ایرانیان و کل جهان، نظام سلطانی خودکامه‌ی ناقض حقوق بشر پنهان کار است. اگر مسأله‌ی اصلی ما ایرانیان، دیکتاتوری و گذار مسالمت‌آمیز به دموکراسی است، باید این مسأله را به مسأله‌ی اصلی همه‌ی جهان با ایران تبدیل کنیم. دولت ایران، دولتی نامشروع است که به طور سیستماتیک حقوق اساسی مردم ایران را نقض می‌کند. گذار به دموکراسی وظیفه‌ی ایرانیان است، اما محکوم کردن نقض حقوق بشر، و عدم همکاری با رژیم سرکوبگر، وظیفه‌ی همه‌ی دولت‌ها و مردم جهان است.

۴. انتظارات از داخل: غیر اخلاقی‌ترین رفتار این است که ما انتظار داشته باشیم که مردم اسیر در چنگال سلطان خودکامه به راه بیفتند و رژیم را از طریق حضور در خیابان‌ها به عقب برانند. ولی ما که در خارج اقامت داریم‌، هیچ خطری ما را تهدید نمی‌کند، و هزینه‌ای بابت کارهایمان نمی‌پردازیم، کاری نکنیم. وظایف ملی ـ اخلاقی حکم می‌کنند که ایرانیان مقیم خارج، با فعالیت‌های جمعی از طریق ارتباطات شبکه‌ای‌، نگذارند خون‌های ریخته شده فراموش شوند، سلطان به سرکوب گسترده ادامه دهد و رعب و وحشت و دهشت را بر جامعه مسلط سازد.

باید در‌باره‌ی کارهایی که می‌توان صورت داد، گفت و گو کنیم. تمامی قلمروهای زندگی، برساخته‌های بشری‌اند. سیاست را هم می‌توان ساخت و باید ساخت. ناتوان فرض کردن خود و دیگران، برخلاف تاریخ بشری است که آدمیان آن را برساخته‌اند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

"به دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی فشار آورند تا احمدی‌نژاد را به عنوان نماینده‌ی ایران به رسمیت نشناسند و با او مذاکره و همکاری نکنند." این یکی از وظایف اصلی ایرانیان در خارج است!!

-- سعید ، Jul 1, 2009


بعد از تایید انتخابات توسط شورای نگهبان


خب حالا "ما که گفته بودیم" ها شروع میشه... تحریمی، مشارکتی، برانداز، داخلی، خارجی...

حرف هیچکس نشد جز حرف مردم ایران: یک راهبرد مسالمت آمیز برای "اتحاد" و "نه" گفتن به این نکبت ولایت فقیه. راهکاری که بتواند "جریان اصلی" مردم (نه تنها نخبگان) را به میدان آورد تا بتوانند سرنوشت خودشان را رقم بزنند.

به گمان من همراه با ادامه اعتراضات و به رسمیت نشناختن احمدی نژاد، ضرورت دارد یک کنگره ملی برای برگزاری "انتخابات آزاد" تشکیل شود تا بتواند ادامه جنبش آزادیخواهی ملت ایران را "رهبری" کند.

چون در این رویکرد، ولایت فقیه و تمامی ارگان های منصوبش باید مورد بازنگری قرار گیرد؛ علت العلل به طور غیر مستقیم هدف قرار می گیرد. اما این خواست برگزاری انتخابات آزاد، می تواند تمامی نیروها چه در داخل و چه در خارج از کشور را متحد و همراه جریان اصلی مردم کند تا موفق شوند این نکبت را برای همیشه از ایران پاک کنند.

تنها اقتدارگرایان ضد این خواست هستند که آنرا در انتخابات اخیر با قتل و خونریزی و ضرب و شتم های وحشیانه و دستگیری و شکنجه، آن هم با کمک خارج، نشان دادند.

-- آرش ، Jul 1, 2009

با سلام پیشنهاد می دهم با معرفی یک شماره تلفن و همکاری یک مرکز اسلامی از هموطنان خواسته شود تا در مراسم ختم شهدای اخیر شرکت کرده و هر کدام با هماهنگی این مرکز پیشنهادی متعهد به خواندن آیاتی از کلام ا... مجید در ساعت معین در منازل و خیابانها و اماکنی که امکانش فراهم است ، شوند حال که مساجد دولتی شده اند و مجلس ختم شهدایمان منع شده دلهایمان را مسجد بارگاه الهی نماییم و بر روح پاک شهدای مظلوم وطن درود و فاتحه فرستیم

-- هموطن ایرانی ، Jul 1, 2009

ba nazar aghaye gangi 100% movafegham. bayad shorayee az iranian mogheem kharej mobarezat kharej az iran ra rahbari konad. Aghaye ganji adam khosh namme dar bein iranee ha ast entezar dareem peesh ghadam shodeh va ma ra sazeman dahand

-- Rassoul Ghazi ، Jul 1, 2009

مردم بدون هیچ خون ریزی بدون هیچ جنگ و دعوایی هر روز با نشونی سبز به مسجدای بزرگ بریم و قران بخونیم ما باید حضور داشته باشیم ما اتحاد میخوایم ما اعتراض مسالمت امیز میخوایم جنگ تو خیابون راهش نیست این ها راهکار اهای رساننههه این هارو پیشنهاد بدین..

-- b ، Jul 1, 2009

اقای گنخی سلام
با شما موافقم.وای بر ما اگر دست روی دست بگذاریم

-- omied-s ، Jul 1, 2009

این بود حکومت علی که 30 سال پیش وعده اش را به پدران ما داده بودند،صد رحمت به حکومت معاویه

-- محمد ، Jul 2, 2009

هموطن ایرانی عزیز
این حرکت شجاعانه و باشکوه مردم ما حرکتی است برای ازادی و دمکراسی که اسلامی وغیر اسلامی ندارد. شما وسایر برادران ادیولوژیک و اسلام گرا: لطفا مالاخود نفرمایید!!

-- عالمی‌ ، Jul 2, 2009

نامه سرگشاده به آقایان موسوی و کروبی و هم چنین به ملت ایران که خود را جزئی از آن میدانم
امروز بیانیه شماره 9 آقای موسوی و همچنین بیانیه همزمان آقای کروبی را خواندم و بایستی اقرار کنم که هم متاثر شدم و هم متعجب. دقیقا میدانم که بسیاری از خوانندگان اینرا بر من خرده خواهند گرفت که آیا این جای چنین صحبت است و هر سخن جایی وهر نکته مکانی دارد ولی اگر حال نه پس کی؟ اگر با شما نه پس با چه کسی؟ اگر این حرف نه پس چه چیزی؟ و اگر نه این چنین پس چگونه؟
بر کسی پنهان نکردم که از ابتدا با شرکت در این انتخابات ریاست جمهمور همانند شرکت در انتخابات پیشین موافق نبودم و دستکاری در نتایج انتخابات را هم بعید نمیدانستم و نیز از ناکارآمدی سیاستهای آقایان موسوی و کروبی که علیرغم مخالفت با سیاستهای اخیرشان، عملشان را تحسین میکنم (مخصوصا آقای کروبی که شهامت صراحت لهجه را بر عملش افزون کرده است)، بارها سخن گفتم و همچنین نوشتم. قدر مسلم آقایان در حافظه تاریخی ملت ایران و تاریخ این مملکت پایان نامه خوشی را تا به اینجا خواهند داشت اما هنوز این پرسش من از سوی هیچکس بدرستی و بطور قانع کننده پاسخ داده نشده که ملت ایران از این آقایان واقعا چه توقع داشت؟ دم مسیحا و زنده نمودن اموات؟ و اینکه آیا این در توان آقایان میبود؟
بگذارید تا سعی کنم خود به پرسش خود پاسخ دهم. ملت ایران اجرای قانون اساسی در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی خواهان بود. مگر حالا چه اتفاقی افتاده است؟ قانون به راه خطا رفته؟ آیا این قانون برای مقام رهبری امکاناتی را میسر نمیسازد که فراتر از قانون کاری کند که اخیرا کرد؟ آیا این بدعت در جمهوری اسلامی برای اولین بار بود که اتفاق می افتاد؟
پس باز بگذارید بی پرده تر سخن بگویم، آیا ملت ایران از روحانیون برخورد قاطع در روز بروز چنین وقایعی انتظار داشت؟ این انتظار برآورده شد؟ این انتظار در چهار سال پیش برآورده شده بود؟ این گونه انتظارات بهنگام وقوع قتلهای زنجیره ای برآورده شدند؟ در اینزمینه هیچگونه ادای توضیحات و افشاگری از سوی دست اندرکاران در حکومت انجام گرفتند بجز ناله و مویه و اظهار تاسف برای روان درگذشتگان و خوانده مرثیه و قصیده؟ و یا اینکه آیا آقای کروبی فراموش کردند که بهنگام ریاست مجلس شورای اسلامی و در میان بحث و مجادله علنی نمایندگان موافق و مخالف در جلسه ای علنی، بناگاه نامه ای از سوی مقام معظم رهبری دریافت نمودند که به بحثها پایان داده و ادامه ندهند و ایشان نیز چنین کردند؟ این همان رهبر است و این همان عمل، چرا حال متعجبیم؟ چرا آزمودن چیزی که بارها توسط ملت آزموده شده بود و پاسخ مثبت دریافت نکرده بود؟ آقایان موسوی و کروبی به اندازه کافی میان طبقات روحانیون مملکت رفت و آمد داشتند که بدانند ایشان به چه نحوی برخورد میکنند و تا کجا سکوت. اگر پاسخ منفی است و آقایان نمیدانستند که حریف از چه قماشی است پس دوباره پرسش از ملت، چگونه میخواستند رای خود را به کسانی بدهند که علیرغم مراوده فراوان با هم مسلکان خویش، ایشان را نمیشناختند؟ و چگونه از ایشان در صورت پیروزی در انتخابات متوقع بودند که چیزهای دیگر را که از ایشان دور بودند بشناسند و راهکارهای اساسی ارایه دهند؟ اینها بهیچ وجه بمعنای حمله به آقایان موسوی و کروبی نیستند ولی اگر به این جمله آقای کروبی (که اگر من میخواستم رای بدهم حتما ایشان گزینه من میبودند) را در نظر بگیریم که در بیانیه خویش نوشته اند پیش از همه اذعان میکنم که بسیاری از شما پیشتر و دقیقتر میدانستید که چه خواهد شد و متوجه شده بودید، همان گاه که میپرسیدید «چه تضمینی برای آرای ما وجود دارد»، یا زمانی که میگفتید «نتیجه انتخابات معلوم است و شما آب درهاون میکوبید.» ( نوشتن چنین جمله صراحت و شهامت فراوان میخواهد که نزد هرکسی نتوان یافت) پس این بمعنای این است که به ایشان هشدار داده بودند ولی توجهی به این هشدارها نشد. چرا؟
چنین اعمالی آقایان موسوی و کروبی را علیرغم احترامات فائقه نسبت به ایشان، همزمان محکوم میکنند. کسانیکه زغامت قوم را بر دست میگیرند و یا میخواهند که بدست گیرند بایستی پیش از هرچیز نسبت به حال قوم و آینده اش اظهار مسئولیت نمایند. در جامعه بسته ای همانند ایران مگر چند نویسنده و روشنفکر (بطور نسبی و برای زمان خود) داریم که بتوانیم با اعمالی ناسنجیده ایشان را بدهان گرگها بیندازیم و بعد سالها بنشینیم که آیا جانشینی برایشان از میان خود میابیم یا نه؟
ملت ایران همانند همیشه در تاریخ معاصر و متاخر ایران برخاست و پیروی کرد و شکست خورد و تلفات داد ( به استثناء جنبش مشروطیت ایران که آنرا نیز بیشتر مدیون هموطنان آذربایجانی خود و مراودات ایشان با اروپای زمان خویش هستیم) زیرا هیچ گونه برنامه ای نداشت ، حال حیرت و حسرت کنونیمان از برای چه چیز است؟ فقط طبق معمول سنتهایمان شهیدی درست کردیم ( یا فراهم شد ) و عزاداریش را میکنیم و بسوگش نشستیم ولی آیا دادن این قربانیهای بی گناه تنها راه رسیدن به اهداف و امیالمان بود؟
پا را از اینهم فراتر مینهم و بخود اجازه میدهم که از هموطنان خویش بپرسم، فرضا که آقایان کروبی و یا موسوی در انتخابات پیروز میشدند، ملت چه برنامه ای دیگر داشت؟ منتظر هفتاد هزار تومان ماهیانه آقای کروبی مینشست؟ خواسته دیگری هم بود که مطرح نکرده بودند و میخواستند بموقع مطرح کنند؟ بخود دروغ نگوئیم که ملت میخواست گام اول را بردارد تا بعد از آن شلنگ تخته بیندازد.
از شلنگ تخته خبری نیست و هیچوقت هم نبوده و همان گام نخستمان هم به گل نشست، حال چه برنامه ای برای بیرون آمدن از این بحران داریم؟ اوضاع از پیشتر هم خرابتر شد. اپوزیسیون ما که امروز از خوابی سی ساله برخاسته است چه پیشنهادی میدهد؟ میرویم بسوی براندازی؟ با کدام نیرو و با چه وسیله و تازه پس از براندازی چه خواهد آمد؟ چه کسی انتخابش کرده این نوزاد بدنیا نیامده را؟ چه کسی مطرحش کرده این نوزاد را؟ و یا اینکه نگاهداری نظام کنونی؟ این نیز که احتیاجی به تائید اپوزیسیون نداشت و ندارد. خودش نشسته. میدانم که خواهید گفت رژیم دیگر میداند که جایی در دل مردم ندارد، مثل اینکه تا بحال نمیدانسته و اینهمه بسیج و گشت را برا بازی گرگم بهوا دور خود جمع کرده بود.
کارنامه گروههای اپوزیسیون ما بخصوص در خارج از کشور چیست؟ اتحادی در کار بوده میان دو گروه مخالف؟ منکه چنین چیزی را نمیشناسم بلکه برعکس تا دلتان بخواهد انشعاب داشتیم آنهم به چه صورتی که دوستان عزیز و یاران دیروز دشمنان غدار امروز خویش گردیدند. حال این اپوزیسیون چگونه میخواهد وصله زنی را شروع کند؟ اینان که در زیر یوغ و بندگی و خفقان رژیم زندگی نمیکنند که نتوانند بتکامل برسند. تو اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی.
من پیشنهاد میکنم تا زمانیکه دستکم قسمت بسیار عمده پرسشهای فوق پاسخ نداده مانده اند، بنشینیم و فکر کار خویش کنیم .
با نقل قولی از سعدی نوشته خویش را پایان داده و برای تمامی ملت ایران از صمیم قلب آرزوی بهروزی میکنم.
«اندیشه کردن که چه گویم، بهاز پشیمانی خوردن که چرا گفتم»
اول اندیشه وانگهی گفتار پای بست آمده است و پس، دیوار


بپایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی

-- Davood Samandar ، Jul 2, 2009

سلام عزیزان
"به دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی فشار آورید تا احمدی‌نژاد را به عنوان نماینده‌ی ایران به رسمیت نشناسند و با او مذاکره و همکاری نکنند." این یکی از وظایف اصلی ایرانیان در خارج است!! ---- اکبر گنجی ----
برای به عمل دراوردن این ایده پیشهاد میکنم از این پش دوستان در گفتگوها و در نوشته ها ی خود هر زمان که میخاهیم اسم حمود احمدي نژاد - را بیاوریم ترجیح بندد - که رییس حمهور نیست- را حتمن و قتعن درادامه بیاوریم.گویی این ترجیح بند - که رییس حمهور نیست- ادامه ی نام خانوادگی ی احمدي نژاد است. به این صورت - مثلن - دیروز در مجلس شورای اسلامی محمود احمدي نژاد که رئيس جمهوري ايران نیست سخنرای کرد- مثالی دیگر از - بی بی سی--- سفر محمود احمدی نژاد، که رئیس جمهوری ایران نیست - به لیبی که قرار بود امروز دهم تیر(اول ژوئیه) انجام شود، ساعاتی پیش از زمان پرواز او لغو شده است. -در پی تایید صحت نتایج دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران که در آن آقای احمدی نژادکه رئيس جمهوري ايران نیست، نامزد پیروز معرفی شده، موفق باشید-- رضا

-- بدون نام ، Jul 2, 2009

روسها اگر درک کنند بعد از اعراب خلیج فارس در تیر رس موشکهای اتمی ایران می باشند بدلیل آنکه در تئوری آقایان ایجاد یک حکومت اسلامی یک پارچه از چین تا اروپا می باشد وباید این برای اقامه نماز در بیت المقدس
به امامت آقا محیا شود اینان تئوری شبیه مئو دارند اول با کمک روسیه اعراب اسرائیل را از بین می بریم ویک کشور همانند عثمانی درست می کنیم بعد روسیه را از بین می بریم وبعد چین آن موقع آمریکا را سر جایش می نشانیم ..........................

-- ف ، Jul 2, 2009

پیشناد میکنم ایرانیان بانفوذ خارج از ایران از دولتهای کشورهای اروپائی و امریکا و کانادا با توجیه مسئله، بخواهند در تمام این کشورها هرکجا که ایران سفارت یا نماینده سیاسی دارد، آن خیابان را "ندا" نامگذاری کنند.

-- بدون نام ، Jul 2, 2009

همانطور كه آقاي گنجي مي گويد بايد از اين پتانسيلي كه در خارج از كشور به فعل تبديل شده استفاده كرد. گردهمايي بزرگ و بدننبال آن تشكيل يك اپوزيسيون مشتكل و قدرتمند در خارج از كشور كه حكم لابي ايراني را در برابر كشورهاي غربي ايفا كند بسيار مهم است.

-- ايران زميني ، Jul 2, 2009

آقای گنجی با نظر شما موافقم. دو موضوع را هم لطفاً مد نظر قرار دهید:
1. راه اندازی یک ایستگاه تلویزیون ماهواره ای که به طور ویژه اخبار ایران و جنبش مدنی ایران را تحت پوشش قرار دهد.
2. ایجاد یک مرکز جمع آوری اطلاعات و بانک اطلاعاتی در خارج از ایران که به ضبط و مستندسازی حوادث به وقوع پیوسته (آمار جان باختگان، بازداشتی ها، شرایط زندان ها، فشارها و غیره) اقدام نماید.
آقای گنجی درود ملت آزادة ایران بدرقة راه شماست.

-- علی ، Jul 2, 2009

از اقای گنجی میخواهم بپرسم که ایا گفتن واقعیتها در مورد رفسنجانی و دوران زمامداری او ایا دردی از مردم ما دوا کرد ؟ ایا این باعث نشد رفسنجانی تضعیف شود و در چنین مواقعی نتواند قدمی در راه اصلاحات بردارد؟ایا ایجاد این تنفر باعث نشد در سال 84 احمدی نزاد و جریان اصولگرا از اب گل الود ماهی بگیرد ؟ایا این تندرویها باعث شکست اصلاحات نشد؟ایا فقط رفسنجانی مشکل مملکت بود ؟ایا زندانی شدن ایشان برای چندین سال ناخواسته به نفع اصولگراها (با ایجاد تنفر از هاشمی ) نبود؟من به هیچ وجه طرفدار رفسنجانی نیستم اما فکر میکنم این حرکات باعث حذف او و تک قطبی شدن قدرت بوسیله (سلطان )شد و نه تنها سودی از این افشاگریها برای مردم حاصل نشد بلکه باعث شد امروز جناح کودتا با قدرت و یک تنه با مردم مبارزه کنه؟ بهر جهت امیدوارم از این نظر برداشت سو نگردد چون اینها سئوالاتی است که در ذهن من بوجود امده و فکر میکنم ما نتوانستیم با فشار از پایین و چانه زنی از یالا کسی را ان بالا در قدرت به نفع خود نگه داریم .

-- کیوان ، Jul 2, 2009

جناب گنجی به نظر من موقعیت خوبی از نظر تاریخی برای ایرانیان پدید آمده. استبداد دینی ماهیت و جوهره وجودیش را به همگان نشان داد. من فکر میکنم صرفنظر از اینکه عاقبت این انتخابات تقلبی چه خواهد شد، روشنفکران باید زمینه فکری را برای مطالبه حکومت سکولار بین مردم فراهم کنند. من فکر میکنم شما وظیفه خطیری برعهده دارید. رژیم میتوانست با ابطال انتخابات و مصالحه با اصلاح طلبان درون خود حکومت، بقای سیستم را برای سالیان دراز تامین کند ولی اشتباه کرد. حالا نوبت اندیشمندان است که مطالبه مردم را به سمت یک حکومت جمهوری واقعی و سکولار پیش ببرند.

-- زیبا ، Jul 2, 2009

اس ام اس ها برقرار شد اممممما كيه كه اس ام اس بزنه.
ميدونيد؟ هر كي اس ام اس بده "محموده"!! مث روزاي راه پيمايي كه هر كي حرف ميزد محمود بود.

-- bahar ، Jul 2, 2009

why am i not able to share this specific article on my FB page. the link that is being shared is the main page of Radio Zamaneh!!!!!!!!!! i wanna share only this page :(

-- Kouch ، Jul 2, 2009

با سلام
به نظر من مهمترین کار ایرانیان خارج از کشور راه اندازی تلویزیونی حرفه ای برای اطلاع رسانی است. بدیهی است بایستی در این رسانه از آدم های بدسابقه سلطنت طلب و یا منافقین استفاده نشود. به نظر من در صورت تاسیس چنین رسانه ای همکاری متفکرین و تحلیلگران مستقل خوشنام میسر است.

-- اکبر ، Jul 2, 2009

با سلام به همه ی کسانیکه احمدی‌نژاد را به رسمییت نمی شناسند
این یکی از وظایف اصلی ایرانیان در خارج کشور ایناست که به "به دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی فشار آورند تا احمدی‌نژاد را به عنوان رییس جمهور واز نماینده‌ی ایران به رسمیت نشناسند و با او مذاکره و همکاری نکنند." از طرف دیگر همه در نوشته ها و گفتار خود تاکید کنیم که احمدی‌نژاد رییس جمهور نیست. هرگاه مجبور میشویم این اسم نحس را بهکار گیریم به دنبال اسم او ترجیح بند رییس جمهور نیست را اظافه کنیم.

-- بدون نام ، Jul 3, 2009

man fekr mikonam kaare dorost ineke
alaan aghayaan mosavi va khaatami ham hezb( party) haaye khud raa tashkil dahand ( hataa agar dulat beheshaan mojavez nadahad) va baa hezbe karubi (etemad melli)
har se (3) ba ham etelaaf konand.
baressi konan ke har hezb dar kodaam ostaanhaa tarafdaare bishtari darad. va be insurat tamame haamiyaane eslaahaat va democracy raa saazmaan dehi konand .
vaghe'eeyat in ast ke bedune kaare osuli va hezb saazi saazmaandehiye niruhaaye mardumi gheire momken khaahad bud va bad az moddati mardum sarkhurdeh mishavand

-- sadeghi afrasyab ، Jul 3, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)