خانه > انديشه زمانه > اندیشه سیاسی > پیروزی برابر با شکست | |||
پیروزی برابر با شکستسعید مقدمدر قلمرو نظریهی سیاسی، زمانی که کسی برای کسب پیروزی هزینهی سنگین و جبرانناپذیری بپردازد، میگویند به پیروزیی بیفایده یا برابر با شکست (Pyrrhic victory) دست یافته است. این اصطلاح برگرفته از نام پیروس، سردار معروف یونانی است که در اوایل قرن سوم پیش از میلاد به روم حمله کرد و پس از تحمل تلفات بیشمار آن را شکست داد. پیروس در این جنگ، همهی دوستان و نزدیکان و نیروهای خود را از دست داد. این واپسین پیروزی در حقیقت شکست او بود. در نوشته حاضر میخواهم با گوشه چشمی به مقاله «حقیقت و سیاست» هانا آرنت آنچه را در جریان انتخابات و پس از آن رخ داد، بررسی کنم. غرض رد یا قبول نظام اسلامی یا تحلیل سیاسی ـ اجتماعی وقایع اخیر نیست بلکه میخواهم نشان دهم که صرفنظر از دموکراتیک یا غیردموکراتیک بودن، درستی یا نادرستی، به حق یا ناحق بودن این نظام پیروزیی که آیتالله خامنهای و احمدینژاد به دست آوردهاند برابر با شکست است. برای اثبات این مدعا باید ببینیم تقلب و فریبکاری در انتخابات چه هزینهای برای نظام جمهوری اسلامی داشته است؟ بر هیچکس پوشیده نیست که دروغگویی رهبری، دولت و ارگانهای تبلیغاتیاش بارزترین جنبه این انتخابات سرهمبندی شده است. درست است که دروغگویی و فریبکاری در کنار سرکوب عریان همواره یکی از ترفندهای نظام حاکم برای حفظ قدرت بوده است، اما مردم هرگز اینچنین به طور جمعی با تقلب و دروغگویی روبهرو نبودهاند. از یک طرف دروغهایی که آیتالله خامنهای و احمدینژاد دربارهی مخالفان خود میگویند و از طرف دیگر، دروغ دربارهی واقعیتهایی که ارگانهای تبلیغاتی آنها گزارش میدهند. تا زمان انتخابات اخیر، نظام اسلامی میکوشید برخی مشکلات ناشی از داشتن ظاهری جمهوری را بپذیرد و مردم را با تمهیدات گوناگون به پای صندوق رأی بکشاند و در مقابل برای خود در انظار مردم و جهانیان مشروعیت کسب کند. پیش از این هم کل نظام اسلامی بر این باور بود که حفظ نظام از هر اصل دیگری مهمتر است اما همیشه خود را متکی به آرای مردم میدانست. اکنون خامنهای به این نتیجه رسیده است برای حفظ قدرت به آرای مردم بیاعتنا باشد. تا به حال صاحبان قدرت و در رأس آنها آیتالله خامنهای هرگونه خواستی را برای اصلاح نظام اسلامی با این پرسش پاسخ میگفتهاند که آیا حفظ نظام اسلامی آشکارا بر هر چیز دیگری مقدم نیست؟ آیا بدیهی نیست که راستگویی، آزادی و عدالت و جمهوریت بیارزش میشوند اگر نظام اسلامی با خطر روبهرو شود؟ اگر از منظر چنین استدلالی به عمل سیاسی بنگریم، میتوانیم به این نتیجهی خامنهای برسیم که دروغگویی بهخوبی میتواند در خدمت استحکام یا امنیت بخشیدن به نظام اسلامی باشد. نظام اسلامی در عمر سی ساله خود حقیقتهای بیشماری را قلب و جعل کرده بود، اما مشروعیتش در نگاه اکثریت از بین نرفته بود، چرا تقلب و دروغگویی در این انتخابات مشروعیت نظام اسلامی را نابود کرد؟ پاسخ این پرسش را باید در اختلاف نظر و ستیزی جستوجو کرد که میان قدرتمندان جمهوری اسلامی علنی شده است. این ستیز، مدتهای طولانی ادامه داشته اما اکنون به نقطهی بحرانی رسیده است. حتی مستبدترین و خودکامهترین فرمانروا نیز هرگز نمیتواند بدون حمایت کسانی که همعقیدهی اویند به قدرت برسد و قدرت خود را حفظ کند. ادعای نظام اسلامی این بوده است و بسیاری از مخالفان کنونی ازجمله میرحسین موسوی و مهدی کروبی این ادعا را میپذیرفتند که رهبر در این نظام همان نقشی را ایفا میکند که اصل تفکیک قوا در ساختارهای سیاسی دموکراتیک بازی میکند. در حکومت دموکراتیک قدرت سیاسی بهکمک قانون اساسی، حقوق شهروندی، و تفکیک قوا مهار میشود، یعنی سیستمی از نظارت و توازن، بهقول منتسکیو «قدرت، قدرت را مهار میکند». در نظام اسلامی ادعا میشد که رهبر به دلیل عاری از غرض بودن و نداشتن نفع شخصی میتواند نمایندهی هر جناح و گرایش سیاسی معتقد به نظام اسلامی باشد. در جریان انتخابات، آیتالله خامنهای بهطور آشکار نشان داد که فقط منافع خودش و گروه وابسته و سرسپرده به خود را تأمین میکند. امروز بخش بزرگی از جمعیت ایران دریافتهاند که رهبر نظام قادر بیطرف بودن نیست و با قاطعیت و خشونت مخالفان جناحِ خود را سرکوب میکند. حال آیتالله خامنهای میخواهد با جعل و دستکاری واقعیت به مردم بقبولاند که در انتخابات بیطرف و بیغرض بوده است اما در این کار با مشکل بزرگی روبهروست زیرا نه تنها مخالفانش بلکه حتی نزدیکترین متحدشان از جمله رفسنجانی این را نمیپذیرند. دروغ متضمن عنصری از خشونت است؛ دروغ سازمانیافته تمایل دارد که آنچه را میخواهد انکار کند نابود سازد. دروغگویی آگاهانه حسین شریعتمداری، نمایندهی آیتالله خامنهای در کیهان دربارهی میرحسین موسوی اولین گام برای نابود کردن اوست. گام بعدی محارب خواندن او از سوی امام جمعهی تهران است. با این همه او با شجاعت در برابر این تهدیدات منکوب نمیشود و به مقاومت خود ادامه میدهد. بیتردید طراحان نقشهی انتخابات موفق شدند گروه بزرگی از مردم را بفریبند اما بخش شاید بزرگتری از مردم فریب این تمهیدات را نخوردند و نتیجهی درستکاری شدهی انتخابات را نمیپذیرند. آنچه اکنون رخ داده است حادثهای بینظیر در تاریخ جمهوری اسلامی است، زیرا تنها مخالفان نظام اسلامی نیستند که فریب دستگاه عظیم دروغپراکنی آن را نمیخورند بلکه کسانی که تا چندی پیش خودی محسوب میشدند از قبول این دروغها سربازمیزنند. تاریخ رژیمهای توتالیتر نشان میدهد که زمانی که دستگاههای حزبی و تبلیغاتی آنها واقعیت را جعل میکنند برای حفظ واقعیت جعلشده بیشتر از سوی گروهی در خطرند که پیش از این خودی محسوب میشد، یعنی کسانی که فریب نخورده و بر صحبت دربارهی واقعیتها یا رویدادهایی که با این جعل واقعیت سازگار نیستند پافشاری میکند. مشکل خامنهای این است که بیطرفی خود را حفظ نکرده و بر سلامت انتخابات صحه گذاشته است در حالی که شورای نگهبان دستنشاندهی خود او نوعی تقلب در انتخابات را پذیرفته است. حال پیوسته باید در جعل و دروغی که جایگزین انتخابات واقعی کردهاند، تجدید نظر کنند و گرچه این بیثباتی دائمی به اینکه مردم واقعاً چگونه رأی دادهاند اشارهای نمیکند، اما این از دیدگاه بخش بزرگی از مردم به هرصورت نشانی قوی است بر خصلت دروغین همهی گفتههای دولتی درمورد انتخابات و حتی بسیاری از وقایع دیگر. بهکرات به این موضوع اشاره شده است که نتیجهی مسلم تبلیغات دروغین بدبینی به صاحبان قدرت است. حقیقت این است که بخش زیادی از مردم و آنانی که پیش از این به نظام اسلامی باور داشتند اکنون معتقد شدهاند که رهبری و قدرتمندان این نظام دروغ میگویند. و آنان که بر کرسی قدرت نشستهاند هر اندازه هم تدبیر کنند، قادر نخواهند بود مشروعیت نابود شدهی نظام اسلامی را دوباره به دست آورند. به این میگویند پیروزی برابر با شکست. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
مقاله بسیار جالبی بود .و تحلیلی خیلی خوبی انجام داده اید .واقعا همنطور است که نوشته ایددیگر مردم به رهبر آنگونه که قبلا می نگریستند ، نمی نگرند و او را فردی دروغ گو و قدرت طلب می دانند .گر چه او خود را پیروز میداند ولی واقعیت این است که همه چیز را یک جا باخت .
-- seda ، Jul 1, 2009آفرین. نوشته ای خوب و درخشان
-- علی ن ، Jul 2, 2009