تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

تواضع و دقّت علمی

دکتر عطاءالله مهاجرانی

این مطلب از آقای دکتر مهاجرانی است که در وبلاگ ایشان «مکتوب» منتشر شده و اینک در رادیو زمانه بازنشر می‌شود.

شاید شما هم به این نکته برخورده باشید، افرادی که اهل دانش و دانایی‌اند و در موضوعی کاملا‌ اندیشیده و پژوهش کرده‌اند، در همان مورد هم بسیار با احتیاط و تواضع سخن می‌گویند. برعکس کسانی که درباره‌ی موضوعی، اطلا‌عاتی عمومی و سردستی پیدا کرده‌اند با قطعیت و جزم سخن می‌گویند. شاخه‌های بی‌میوه را دیده‌اید که چگونه راست و سر به هوا ایستاده‌اند؟ و شاخه‌های پرمیوه که سر خم کرده‌اند و:


تواضع کند هوشمند گزین
نهد شاخه پرمیوه سر بر زمین!

تازگی کتاب جدید دکتر محمد عابد‌ جابری را می‌خواندم. این کتاب پس از مجموعه کتاب درجه اولی است که ایشان درباره‌ی «نقد عقل عربی» در دو دهه نوشتند.

در سال ۱۹۸۲ جلد نخست این مجموعه با عنوان «تکوین العقل العربی» منتشر شد و در سال ۲۰۰۱ «العقل الا‌خلا‌قی العربی» جلد آخری بود که آن مجموعه را کامل کرد.

ایشان چند سالی است که درباره‌ی قرآن مجید پژوهش می‌کنند. جلد نخست پژوهش ایشان، دو سال پیش منتشر شده است. عنوان کلی پژوهش ایشان «مدخل الی القرآن الکریم» است. جلد نخست این مجموعه به تعریف قرآن مجید اختصاص دارد «فی التعریف بالقرآن».

نکته‌ی مورد توجهم این است که نوآوری در اندیشه، ضرورت ندارد به تخریب مبانی دینی و ایمانی بی‌انجامد. از این رو در پژوهش دکتر جابری نه سخنی از این است که قرآن مجید کلا‌م پیامبر است و نه سخن از راه یافتن خطا در آیات مبین قرآن مجید است. علا‌وه بر آن شاهد تواضع نویسنده در ارائه نقد و نظر او هستیم.

در همان آغاز کتاب نوشته است:

«ما در سیر دیرپای فرهنگ خویش به یک نکته مهم دست یافته‌ایم و از آن بهره می‌بریم. هر گاه در این مسیر ما گامی به پیش می‌گذاریم، از ژرفا و گستره جهل‌مان بیشتر آگاه می‌شویم! ما به خواننده وعده نمی‌دهیم که بیش از پاسخ‌هایی که نه قطعی هستند و نه نهایی چیزی عایدش شود. او با پرسش‌هایی مواجه می‌شود که ما براساس پیشینه تاریخی چنان پرسش‌هایی را مطرح کرده‌ایم؛ پرسش‌هایی که بسیاری از آنها را گذشتگان ما درباره «ظاهر قرآن» مطرح کرده‌اند.» (ص: ۲۳)

در صفحه‌ی آخر کتاب همین تواضع جلوه‌ی دیگری پیدا کرده است:

«در آغاز این بخش گفتم که آنچه وجه امتیاز پیامبر اسلا‌م و کتاب (قرآن مجید) است، این است که معرفت دینی مبتنی بر اموری فراعقلا‌نی و رازآمیز نیست. اما در اینجا می‌خواهم اعتراف کنم که رازی وجود دارد که عقل من نمی‌تواند ژرفای آن را درک کند. آن راز همان چگونگی نسبت شورانگیز و صمیمانه بین پیامبر محمدبن عبدالله و قرآن حکیم است.» (ص: ۴۳۳)

وقتی به همین عبارت که ترجمه‌اش را خواندید رسیدم، با خودم گفتم کاش فیلسوفان و متفکران ما هم که به مراتب در درجه‌ای پایین‌تر از عابدجابری هستند! نه مثل او فلسفه غرب را می‌شناسند و نه فلسفه اسلا‌می را و نه مثل او به زبان‌های متعدد تسلط کامل دارند، گوشه چشمی به تواضع و احتیاط او در بحث پیرامون قرآن مجید داشتند، تا سخن‌شان به تعبیر آیت‌الله منتظری در کتاب «سفیر حق و صفیر وحی»:

«به‌طور کلی درباره‌ی وحی که پایه ادیان الهی است هرگونه بیانی که از آن برداشت نادرستی شود- اگرچه چنان برداشتی مقصود صاحب آن بیان نباشد- برای برداشت کننده لغزشی را فراهم می‌آورد که یا به آن برداشت غلط معتقد می‌شود، آن را می‌پذیرد یا او را به کفر و فسق و مانند آن متهم می‌نماید و هر دو امری نامطلوب می‌باشد.» (ص: ۱۹ و ۲۰)

امیدوارم کتاب عابد‌جابری به دست صاحب‌نظران رسیده باشد و مهم‌تر از آن کتاب ترجمه شود تا پژوهشگران و دانشجویان ما ببینند که متفکرانی که آوازه‌ی جهانی دارند، درباره‌ی قرآن مجید و وحی با چه دقت و امانت و پشتوانه‌ی علمی و پژوهشی استواری سخن گفته‌اند.

سخنی که در نهایت شعله ایمان نسبت به پیامبر و قرآن را در جان ما فروزان‌تر می‌کند...

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سلام

ممنونم که این متن را در رادیو زمانه منتشر کرده اید و فرصت نقد نوشته ای از آقای مهاجرانی را فراهم کرده اید. هرچند تردید دارم ایشان از این کار شما رضایت داشته باشند زیرا من دست کم ده بار در وبلاگ شخصی ایشان نقدهایی را بیان کرده ام ولی همانطور که دیگران هم می دانند ایشان جز آرایی که در تایید حرفهایشان باشد نظری را منتشر نمی کند.

به هر روی درباره این اظهار نظر اخیرشان باید گفت، ظاهر ایشان هم دقیقا همان مشی دیگر مخالفان دکتر سروش را می پیمایند و در بر همان پاشنه گذشته می چرخد.

به این چند نمونه توجه کنید:

آیت الله سبحانی بدون آنکه جواب قانع کننده ای به "شبهات" دکتر سروش بدهند، ادعا می کنند که اینها حرف های جدیدی نیست و بارها در گذشته زده شده و جواب آنها نیز داده شده است. (گویا این حرف برای بعضی از علمای محترم حالت ضرب المثل پیدا کرده است که هرگاه کسی سوالی اساسی مطرح می کند، با دادن چنین جوابی، خود را فاضل و "شبهه پراکن" را تازه کاری ناپخته جلوه می دهند و مخاطب عامی را به دنبال نخود سیاه به سراغ کتاب های عهد باستان می فرستند)

آیت الله منتظری هم در پاسخی که در واقع حجم آن در حدود یکی از همان نامه های دکتر سروش است و به لطف هنر صفحه آرایی به کتابی دویست صفحه ای مانند شده، هر چیزی را بیان می فرمایند و به هر حاشیه و تعریف و مقدمه و موخره ای می پردازند الا پاسخی قانع کننده برای نظریه دکتر سروش.

بعد هم آیت الله جوادی آملی وارد صحنه می شوند و جوابیه ای برای آرای دکتر سروش تدوین می کنند که به "زبان عربی" و در انتشارت اسرا قم در دوهزار نسخه به چاپ برسد. نقل همین خبر بی هیچ تفسیری به نحو طنزآمیزی پرده از این بازی مغلطه آمیز بر می دارد. آخر در جواب نامه نگاری که به فارسی صورت گرفته، چرا پاسخ شما - که به وضوح ایرانی هستید- باید به زبان عربی باشد؟ حتی اگر فرض کنیم این بحث فراملتی است و در میان جوامع عرب مخاطبان فراوانی دارد که شما را به چنین اقدامی واداشته، پس چرا در قم آنهم با این تیراژ محدود چاپ کرده اید؟ پر واضح است که هدف آن است که لباس امپراطور از منظر کودکان جسور و کنجکاو دور بماند و از این پس هر که یادی از آن نظریه کرد، علمای محترم بادی به غبغب بیندازند و اشارت کنند که این شبهات سالهاست پاسخ داده شده و جوابش در کتاب فلان آیت الله آن هم به زبان عربی در تیراژ محدود منتشر شده است. مراجعه کنید و بیش از این وقت ارزشمند ما را نگیرید.

حالا هم حکایت آقای مهاجرانی است که به جای پرداختن به اصل موضوع و پاسخ دادن به آن نظریه، به خصوص نامه زنبور و طوطی، سر و ته نوشته های مولفی عرب زبان را کنار هم قرار داده اند و با پرداختن به حواشی اسنوب مابانه ای، ضمن اشاره تلویحی به اینکه توان مطالعه کتابهای عربی را هنوز در خود حفظ کرده اند، ادعا می کنند فیلسوفان و متفکران ما به مراتب در درجه‌ای پایین‌تر از عابدجابری هستند. به راستی مشاهده جایگاه رفیع فیلسوفان و متفکران ایرانی در نگاه وزیر سابق فرهنگ این مرز و بوم دیدن دارد. یکی بر سر شاخ بن می برید. خوشا به حال فرهنگی که ایشان بالاترین مقامش بودند!

واقعیت آن است که برای افرادی مانند من که آن نامه نگاری ها و نقدهای مرتبط با نظریه دکتر سروش را دنبال می کنند، چنین اظهارنظرهای سست و فاقد محتوایی بیش از اندازه تکراری شده است. خوب بود آقای مهاجرانی به پاسخگویی مستقیم به آرای دکتر سروش - اگر یارای چنین کاری را دارند- می پرداختند و یا دست کم، به جای اشاره به ابتدا و انتهای متن عابدجابری، اندکی هم از میانه ها نقل قول می کردند تا برخی واقعیت های نقل شده در آن کتاب، برای همگان روشن شود.

-- یک دانشجوی فلسفه از کانادا ، Feb 3, 2009

آقای مهاجرانی دو نقد بر آرای سروش و سه نقد برآرای گنجی نوشت، اما وقتی با پاسخ های متین گنجی روبرو شد، خود را ناتوان از بحث علمی دید و فقط به اهانت های مداوم اکتفا کرد. آن بحث را رها کرد، چون اهل آن عرصه نبود. فقط قرار بود به سران و روحانیت حاکم بر ایران گفته شود، که آقای مهاجرانی با سخنان گنجی و سروش نه تنها موافق نیست، بلکه در مقابل آنها ایستاده و برای مقابله از همان شیوه هایی استفاده می کنند، که آنها در کشور رایج کرده اند. او دوباره وارد این قلمرو شده است. اما باز هم مانند گذشته. اگر مثالی بتواند وضعیت را بهتر نشان دهد، این مثال اوست. کسانی در زمین بازی دارند با رعایت قواعد، بازی می کنند. برخی مثل برزیل بازی می کنند. برخی هم مثل تیم هایی که گاهی قواعد بازی را تا حدودی نقض می کنند. ولی هر دو در حال بازی هستند که به ادامه بازی و قوی شدن بازیکنان کمک می کند. اما همه بازی نمی کنند. تماشاگران بسیاری هم در حال تماشای بازی هستند. حال در نظر بگیرید که در میان تماشاگران، افرادی وجو دارند که برای تقویت تیم مورد نظرشان، به سوی بازیکنان تیم رقیب، سنگ و شیشه و ترقه پرتاب می کنند. شاید کسانی فکر کنند، این هم ورود به بازی است. اما این کار، فقط برای اثبات این است که مربی و سرپرست تیم دریابد که تماشاگر فوق، از روش های ناصواب برای کوبیدن تیم رقیب استفاده می کند.هر چه شیشه بیشتر پرتاب کند، خودی تر است.
نوع برخودری که در اینجا با دکتر سروش صورت گرفته است، از این قبیل است. گمان می شود که با تخریب و تحقیر سروش، نظریه ای که رژیم قدرت تولید کرده است، همچنان دیسکورس مسلط باقی خواهد ماند. فوکو نشان داده است که چگونه قدرت تولید دانش می کند. اگر قدرت مسلط در چهارده قرن گذشته نظریه ای را تولید و مسلط کرده است، معنای آن این نیست که آن نظریه درست است. حتی محسن کدیور هم در مقاله قلب اسلام گوشزد کرد که هیچ دلیلی بر کلام الله بودن قرآن وجود ندارد. این یعنی، تولید مدعا به وسیله قدرت. حال چند مسلمان فاقد قدرت، در برابر دیسکورس مسلط قدرت ساخته ایستاده اند. قدرت حاکم برای به حاشیه راندن و از حاشیه بیرون کردن آنها، از هر راهی استفاده می کند.
برخی هم که ادعای روشنفکری و فرهیخته گی می کنند، در قلمرو فرهنگ، سرهنگی می کنند. اما آن دوره گذشته است که بتوان صدای های به حاشیه رانده شده را به کلی حذف کرد. این صدای های رهایی بخش، اینک در حال شنیده شدن هستند و هیچ کس قادر به خاموش کردن آینئ صدا نخواهد بود. آنها آن کودک اند که عریانی پادشاه را به همه نشان داده اند.

-- بهزاد ، Feb 3, 2009

- سوال: اين كه آقاي مهاجراني كتاب يك فرد همفكر خود را با آب و تاب تعريف كرده و گفتار متواضعانه او را مي ستايد چه نيازي به بازنشر دارد؟
در نوشته ايشان كه مي گويد:"نکته‌ی مورد توجهم این است که نوآوری در اندیشه، ضرورت ندارد به تخریب مبانی دینی و ایمانی بیانجامد. از این رو در پژوهش دکتر جابری نه سخنی از این است که قرآن مجید کلا‌م پیامبر است و نه سخن از راه یافتن خطا در آیات مبین قرآن مجید است. علا‌وه بر آن شاهد تواضع نویسنده در ارائه نقد و نظر او هستیم." چه كسي مورد خطاب است؟ يعني آيا اگر كسي دين ايشان و قرآن را قبول نداشته باشد و اشكالات اساسي بر آن وارد بداند، نبايد حرف بزند؟
نوشته است:
"کاش فیلسوفان و متفکران ما هم که به مراتب در درجه‌ای پایین‌تر از عابدجابری هستند! نه مثل او فلسفه غرب را می‌شناسند و نه فلسفه اسلا‌می را و نه مثل او به زبان‌های متعدد تسلط کامل دارند، گوشه چشمی به تواضع و احتیاط او در بحث پیرامون قرآن مجید داشتند،" اين روش، تحقير ارائه كننده نظر مخالف از ديدگاه رتبه دانش و معرفت است كه البته به لحاظ منطق بحث و استدلال معتبر نيست و نمي تواند الزاماً در محتواي بحث دو طرفه تعيين كننده باشد.
با نظر ايشان، هيچ فرد غير معمم يا غير روشن فكر ديني نبايد در مورد قرآن صحبت كند، چون به محض اظهار نظر آن فرد به او خواهد گفت "تو كه مثل علما از قرآن اطلاع نداري نبايد از آن ايراد بگيري". با نظر ايشان هيچ مسيحي زاده اي نبايد عقايد كليسا را زير سوال ببرد، مگر آن كه مثل يك كشيش آموزش مسيحيت را ديده باشد.
البته اگر هر فردي هرچقدر هم كم سواد به مدح و ثناي دين و عقيده ايشان بپردازد از آن استقبال مي نمايند.
آيا اگر قرار است قرآن به عنوان يك راهنما انساني را كه از يك حداقل درك عقلاني برخوردار است راهنمايي كند، بايد بتواند پاسخ سوالات اين فرد را كه تازه مي خواهد آن را ارزيابي كند بدهد يا نه؟ نمي شود به او گفت چون تو به اندازه دانشمندان ديني نمي فهمي قبول كن كه قرآن يك كتاب معتبر بي نقص است چون آنها مي گويند.

-- سارا ، Feb 3, 2009

کتاب " تکوین عقل عربی" محمد عابد الجابری، کتاب فرهنگسازی نیست. جابری از ایدئولوژی جزمی بهره گرفته است و عقلانیت غربی را در مقابل عقلانیت شرقی قرار داده است. اندیشه الجابری بر فرض هایی اشتباه استوار است. طرح جابری پر از مشکل است و از شواهد بی‌اساس و پوچ بهره گرفته است که خواننده را دچار سردرگمی می‌کند.

-- منوچهر جمالی ، Feb 3, 2009

چرا زمانه اصرار بر باز نشر مطالب ضعیف مهاجرانی داره!؟
رابط و نسبت اخلاق و پژوهش علمی رو اینگونه می کاوند (بهره گرفتن از تمثیل درخت ! یعنی ما در قرن هفتم زندگی می کنیم!)
مهاجرانی اگر دل در گرو نصیحت کردن و شنیدن داره و به آنی انسان ها را در جایگاه برین و زیرن می نشاند چرا از این سرزمین رفته که سخت مناسب این کارهاست !
مطلبی نیش و کنایه دار در پوشش نصایح اخلاقی !
اگه حرف ، سخنی ، دانشی داره این مهاجرانی خوب بنویسه . یکبار نوشت چه سخیف بود. حالا از روزن دیگر وارد شده ( که شما - گنجی ، سروش .. از این فرد ی که من مشناسم ، جابری ، کمترید و آدم کم رو چه به نوشتن و در جستجوی چیزی بودن [ گنجی خودش بارها فروتنانه اعلام کرده در جستجو هست و جستجوگر تا..] )

-- رضا ، Feb 3, 2009

اصلا کجای این نوشته اندیشه بوده است. صرفا کتابی را با لحن ریاکارانه ای معرفی کرده است که همه می دانند قصدش چیست.

-- خسرو ، Feb 3, 2009

اقای مهاجرانی اساسا درجایگاه نقد دکتر سروش واستاد شبستری نیست چراکه دراین وادی ضعف تئوریک دارد.نتیجتا ایشان با عبارت های احساسی قصد فرافکنی دارد.گرچه گنجی هم ازاین قائده مستثنا نیست. نقد نواندیشان دینی ایران همچون سروش کدیور شبستری با هم طرازان علمی شان چون نیکفر ملکیان دوستدار و... است.

-- سکوت ، Feb 3, 2009

ده قرن گذشته با پایان یافتن جنگهای صلیبی و شکست غرب، اسلام رشد قابل توجه ای یافته و توانسته اکثریت قابل توجه ای را متوجه خود سازد این اگر معجزه قران نیست ، پس چه میتواند باشد
اگر غرب به خشم آمده دوباره در قرن بیستم حمله خود را برعلیه اسلام شروع کرده و با گرفتن بیت المقدس سعی در نابودی مسلمانان تحت مبارزه با تروریسم دارد.... شماهایی که ادعای عقلانیت دارید چرا سربازهای بی مزد گردیده اید... 1500 کشته در غزه درس عبرت نیست؟

-- بدون نام ، Feb 3, 2009

من قبلا به نظرات دكتر مهاجراني اعتقاد زيادي داشتم ولي از زماني كه ايشون نقد بسيار ضعيف درمورد قران محمدي اقاي گنجي نوشتند (فكر كنم ضعيف ترين نقد نوشته شده در اين مورد بود و به همين علت هم ديگه ادامه ندادند)كلا اعتقادم را نسبت به نظرات ايشون از دست دادم.

-- سورنا ، Feb 3, 2009

آقای مهاجرانی تخصصشان در تزویج موقت متون و سیاست و غیره است.

-- امیر ارسلان بی نام ، Feb 3, 2009

از آنچه مهاجرانی نوشته متوجه نشدم که باید چه دریافتی داشته باشم. نصیحت؟ توهین؟ امر بمعروف؟ نهی از منکر؟ تعریف آقای جابری؟ تخفیف ایرانی؟ باسوادی خود آقای مهاجرانی؟

-- عمید ، Feb 3, 2009

جناب بدون نام
من نفهمیدم کشته شدن 1500 نفر در غزه چه ربطی به موضوع دارد و ما چه درس عبرتی در این رابطه باید از آن بگیریم. زیاد شدن مسلمین هم دلیلی بر معجزه بودن قرآن نیست. فراموش نکنید که تعداد مسیحیان و بودائیان بیش از مسلمین است. حتی بهائیان هم با اینکه جمعیت کمی هستند ولی همین جمعیت کم در حال افزایش است. حالا باید نتیجه بگیریم که کتب بودائیان و مسیحیان و بهائیان هم معجزه است؟! در فلسطین هم اگر جنگی هست به خاطر مذهب است ( هم اسلام و هم یهودیت که هر دو افراطی هستند) اگر مردم فلسطین هم دست از مذهب افراطی بر می داشتند، می توانستند مثل مردم سوئیس که از چهار ملیت مختلف هستند، در کمال آرامش کنار هم زندگی کنند. منتها هر دو گروه فقط دین خود را قبول دارند.

-- فرشاد ، Feb 3, 2009

جناب فرشاد، ایکاش بهمان سادگی که میگویید همه چیز عملی میشد و فلسطینیان هم مثل مردم سویس خوش و خرم کنار هم زندگی میکردند... فکر میکنید مردم فلسطین عقلشان نمیرسد یا اینکه درکی از آرامش ندارند و بیخودی میجنگنند... کمی هم از مباحث فلسفی فاصله بگیرید و به مطالعه تاریخ بپردازید بعد میتوانید بگویید چرا غرب ده قرن گذشته فلسطین امروزه را اشغال کرد... بمدت سه قرن تحت تسلط خود داشت که بلاخره با شجاعت سربازان اسلام بفرماندهی صلاحدین ایوبی پس گرفته شد ... چرا دوباره اشغال کرده اند ... چرا سالانه این غرب متمدن یک بیلیون و نیم به اسرائیل کمک میکند و این جنگ را دامن میزند و چرا ما هنوز نمیتوانیم بپذیریم که همانطور که مسیحیان برای خود جا و مکان دارند برای مسلمانان هم جا و مکانی قایل باشیم
چه کسانی باید این جنگها را خاتمه دهد من و شمایی که در آرامش زندگی میکنیم یا آن فلسطینی که در وحشت فردای نامعلوم زندگی میکند

-- بدون نام ، Feb 3, 2009

چرا قصه تعریف میکنید؟ این ماسک حکیمانه دیگر کسی را گول نمیزند.جناب مهاجرانی !

-- جلیل کاردان ، Feb 3, 2009

من از رادیو زمانه تعجب می کنم که مطلب اقای مهاجرانی را بازنشر کرده است !
وضعیت اقای مهاجرانی تا حال باید بر همه روشن شده باشد، یک دانشگاهی روزنامه نگار که با سرهم بندی رمانتیک مطالب می تواند سر خواننده ایرانی و دیگ خودش را گرم کند، خواننده ای که مصرف کننده جنس اوریژینال نیست و به متاع مونتاژی بازار فرهنگ دلخوش و قانع است.
با همه احترام به قابلیت های اقای مهاجرانی، به نظرم وقت این حرفها گذشته است که این اقا بتواند عرصه بی زبان و نجیب فرهنگ را سرمایه سیاست کند
من به اقای مهاجرانی توصیه می کنم رمانش را بنویسد و وارد اندیشه نشود، چون هم خودش را به زحمت انداخته و هم دیگران را زیادی بزرگ می کند !

رمان خوانی و رمان نویسی هم الان مدعی دارد و مدعیان این حوزه اگر اقای مهاجرانی را در جمع حرفه ای خود پذیرفتند، می شود یواش یواش الشرق الوسط و العربیه را کنار گذاشت و فقط رمان نوشت !

-- لحاف دوز ، Feb 3, 2009

بگذرید از این اعراب...همین فلسطینی ها میگویند خلیج عربی..

-- azhi ، Feb 3, 2009

آقای مهاجرانی اینجا جای اندیشه زمانه بود نه جای طعن و تحقیر و نصایح اخلاقی اگر منطق رویارویی با گنجی را ندارید خواهشا با طعن و تحقیر شخصیت را زیر سوال نبرید

-- مهران ، Feb 3, 2009

من هم کتابی نوشتم در مورد اینکه اسلان ترویج خشونت می کند و در همان کتاب در مقدمه نوشتم که از همه بیشتر حالیمه و بقیه بیسوادند و البته هیچ غرضی هم نداشتم فقط من منطقم همیشه ضعیف بوده و هست و اصولا اهل اندیشه و گفتگوی منطقی نیستم

-- آهنگ ، Feb 3, 2009

بحث نورخدا و جذبه ی قرآن بحثی شخصی است و در سواد و علاقه ی من نمی گنجد. اما این شعرِ"تواضع کند هوشمند گزین
نهد شاخه پرمیوه سر بر زمین!" از آن حرف هاست که قرن هاست ذهن ما ایرانی ها از آن ها پر شده است. به راستی چه ربطی بین شاخه ی درخت که میوه اش رشد می کند و از سنگینی میوه شاخه خم می شود و فروتنی انسان وجود دارد؟ اولی در حوزه ی قوانین فیزیک و قانون طبیعت می گنجد و قابل توضیح است. وقتی حمالی باری بر دوش می گذارد نمی تواند راست راست راه برود. حملِ سنگینی بار او را مجبور به خم شدن می کند تا سنگینی بار بر سطح اتکای بزرگتری، بر پهنای پشت کمرش، راحتتر حمل شود. فروتنی امری رفتاری و اخلاقیِ انسان است و وجود و حضور طبیعی بر مبنای قوانین وزن و قدرت جاذبه ی زمین ندارد. اینگونه اختلاط های پدیده های طبیعی با رفتار انسانی را بیهوده ترین و مخربترین دستاویز برای تحمیق انسان و بازدارنده ی رشد عقلانی اش می دانم. اگر به سودجویی از واژه ی فروتنی برای گولیدنِ مردم دقت کنیم، بیشتر به چراییِ آگاهانه و یا عادتی این ارتباط بی ربط پی خواهیم برد.

-- ع.ص. ، Feb 3, 2009

آقای مهاجرانی در این نوشته کوتاه مغالطاتی دارند که بنظر من دانسته و برنامه ریزی شده در اینجا مطرح شده تا شاید طبق سنت گذشته ایشان بتواند چند روزی دیگر ساده دلان معتاد به اسلام را بر این مسیر نگاه دارد.
ایشان طبق معمول رفتارشان همیشه عادت دارند تا زمانی که مشخص نیست باد خاوری پیروز است یا باد باختری تصمیم گیری نکنندو وقتی از ایشان بپرسید" ساعت 10 صبح در تابستان روی خط استوا روز است یا شب؟ " ایشان طبق خصیصه های شخصی احتمالا میفرمایند : "کمی روز و کمی شب" ولی هنگامی مشخص شود که معتقدان قلبی " شب بودن ساعت 10 صبح" پیروز شده اند ایشان با مقالاتی به ساده دلان ثابت می کنند که در اصل " خورشید " همان " ماه "است . برای .
مغلطه دیگر تشبث به شخص محبوب با گفته ای غیر منطقی از ایشان است .ایشان میدانند که آقای منتظری از جمله اشخاصی است که در قدرت امتحان خود را پس داده و بعقیده من عمده محبوبیت ایشان نزد افراد آگاه از همین ناحیه است ولی این محبوبیت دلیل بر عدم اشتباه ایشان نیست ( البته آقای مهاجرانی در اینجا هم دو پهلو عمل کرده است و صریح نیست) ولی من نمیدانم حضرات وقتی نوبت خودشان میشود میگویند:" اگر عالم دینی در تشخیص حق اشتباه کند یک پاداش دارد و اگر درست تشخیص دهد دو پاداش" ولی همینکه به مردم صاحب تفکر علمی ( نه لزوما دینی) میرسد در هر دو حالت بازنده هستند و نباید شک کنند و با تقلید بپذیرند .

-- ایرانی ، Feb 4, 2009

تواضع و دقت علمی:
تواضع در زبان مذهبی یعنی اینکه من عقیده و مرام و مسلک خودم را قبول داشته باشم و هرکه بر روی عقاید من انگشت نهاد را جاهل بنامم.
دقت علمی در زفان مذهبی یعنی آنچه که مفسران و محدثان عربی نگار سده های سوم تا هفتم هجری نگاشته اند همه درست و غیر قابل جدال است. قران کلام الله است و کسی که دقت علمی دارد این را باید با جان و دل قبول کند و لت بزند بر سر شکاکان و کسانی که تشکیک در دین خدا ایجاد میکنند
دقت علمی در این زبان یعنی هرکه چون من میگوید درست میگوید حتی اگر مثل دکتر الجابری بگوید که در همین کتاب اخیرش که آقای مهاجرانی نام برده است ۱۷۳ مورد مغالطه داشته باشد آن هم مغالطه های بسیار اشکار

-- ذواللقار علی ، Feb 4, 2009

- اين آقاي بدون نام چرا حرفهاي كليشه اي سياسي- جنگي - حكومتي را داخل مسائل عقيدتي كرده است؟ بحثهاي عقيدتي كه جاي اين حرفها نيست.
آقا جان اگر در لواي حق طلبي به صحبت از تاريخ اشغال فلسطين توسط غرب مي پرداريد چطور به عنوان يك ايراني توجه نداريد كه همين اعراب در حمله به ايران چه جنايت ها كردند و اسلام را به زور شمشير وارد ايران كردند؟ اگر واقعاً از ستمگري بيزاريد قبل از هر چيز بايد از آناني بيزار باشيد كه به ميهن مادري شما حمله و آن را اشغال كرده وبسياري از مردم را به بردگي گرفتند و به زنان و دختراني كه همسران و بستگان آنها را كشتند، تجاوز كزدند. تاسف آور است كه غيرت خود را خرج پاسداري از ميراث متجاوزين به اين كشور مي كنيد.
اين حماس كه مسئول اصلي خون هاي بيگناه ريخته شده در غزه است، همان است كه براي مرگ صدام سه روز عزا گرفت و او را سيدالشهدا ناميد. آنها مي دانند صدام در ايران چه كرد اما اهميتي به آن نمي دهند، اما شماي ايراني از او دفاع مي كنيد!!!.

-- حميد ، Feb 4, 2009

چه جای انتقاد از رادیو زمانه برای بازنشر مطالب جناب مهاجرانی؟ وقتی خود ایشان، دم به ساعت صدور ادراک می فرمایند. همین که ایشان حتی توانایی معرفی درستی از کتاب مطلوبشان را ندارند و عجز خود را حتی از معرفی یک کتاب نشان می دهند کافی است.

-- فرهنگ ، Feb 4, 2009

چنین بی‌ گدار به آب زدن تنها از آقای مهاجرانی بر می‌‌آید.
این جا هم چنان از جابری با کلی گویی سخن گفته است که به روشنی می‌‌توان در یافت که نامبرده نه تنها کوچکترین آشنایی با نویسنده کتاب ندارد بلکه همین کتاب هم جز صفحه اول و آخر آن را ندیده است. امتحان سادهٔ ای هم دارد. "زمانه" از ایشان بخواهد مقالهٔ کوتاهی در معرفی جابری بنویسد تا هم قدر و منزلت علمی جابری و حوزهٔ تخصص و مشرب فکری و"تسلط او به فلسفهٔ غرب و اسلام و زبانهای متعدد" معلوم شود و هم مخاطب دریابد که آقای مهاجرانی با کدام صلاحیت برتر از عبدلکریم سروش و محمد عابد جابری به چنین مقایسه ای خطر کرده است.
تنها خاصیت این نوشته دلبری از مقامات است و این خطابه فشانی‌ها شیوه رایج منابر و مساجد و تکایای ماست، نه یک نوشته علمی و بی‌ غرض.
زمانهٔ غریبی است. نوشته ای سراسر آلوده به بی‌ دقتی و رعونت چگونه حامل پیام " فروتنی" و "دقت علمی" است؟! آدمی در می‌‌ماند که به این همه ورشکستگی اخلاقی و علمی به خندد یا گریه کند.

-- اشکان میرزاده ، Feb 4, 2009

من قبلا این نوشته آقای مهاجرانی را در سایت دیگری خوانده بودم ولی الان که در سایت زمانه منتشر شد مایل بودم نقد ها را مروز کنم. خوشحالم که میبینم نکته های بسیار درستی توسط دوستان بخصوص دانشجوی فلسفه از کانادا و همچنین بهزاد و سارا مطرح شده و چیز زیادی نمیتوانم به آنها اضافه کنم.
من آقای مهاجرانی را متهم به کمی بضاعت علمی نمیکنم (اگرچه در بحثهای اخیرجز کلی گویی و حاشیه روی حرف جدیدی از ایشان ندیدم) اما متاسفانه جزم اندیشی ایشان در مورد مسائل اعتقادی مانع از نگاهی شفاف و منصفانه به قاضایا است.

-- علیرضا - سیدنی ، Feb 4, 2009

جناب بدون نام
بحث ما در اینجا فلسطین و اسرائیل نیست. سوال من اینست که کشته شدن 1500 نفر در غزه چه ربطی به حقانیت داشتن یا نداشتن قرآن دارد؟!

-- فرشاد ، Feb 4, 2009

بدون نام گرامی
بی عقلی یک چیز است و افتخار به بی عقلی چیزی دیگر . شما ممکن است از عقل متنفر باشی و هیچ ادعای آنرا نداشته باشی و این به کسی مربوط نیست بهر حال در عصر حاضر اینگونه آدمها هم بسیار مورد نیاز هستند. لکن افتخار به بی عقلی بنظرم طنزی است که از فرایندی... نشات میگیرد .
جهت اطلاع بعرض می رسانم هنگامی که در سال 59 ارتش صدام در 5 کیلومتری اهواز برای تصرف این شهر ساعت شماری میکرد در کمی دورتر مردم فلسطین و غزه برای پیروزی صدام در این جنگ بر علیه ایران لحظه شماری میکردند .امروزه نیز آنان صدام را " سید الشهدا " می خوانند و احتمالا در آینده نهضت شیعیان صدام را براه خواهند انداخت . و شما که شاید روزی علیه عزیزان آنها ( صدامیها) جنگ کرده باشی امروز دایه مهربانتر از مادر برای آنان شدی . اگر افتخار به بی عقلی نبود آیا این تناقضات قابل گذشت میشد ؟. من بعنوان کسی که معتقد به دوستی ذاتی ملت ایران و اسرائیل هستم از شما خواهش میکنم تنها و تنها 3 فقره اقدام عملی اسرائیل علیه منافع ملت ایران را بفرمائید تا بنده از جهالت در آیم .

-- ایرانی ، Feb 4, 2009

جناب ایرانی
توجه فرموده اید که من و جنابعالی خیلی شبیه هم فکر می کنیم؟ نمی دانم برای زمانه امکان دارد که مثلا ایمیل من را برای شما ارسال کند یا برعکس.

-- فرشاد ، Feb 4, 2009

درود بر زمانه و خوانندگان زمانه که نشان دادند این صفحات بوته آزمایش خوبی است.

-- بدون نام ، Feb 4, 2009

من در همان روز اول مطلب ايشان را در سايت مكتوب خواندم و نظري مشابه نظر نفر اول اين صفحه برايشان فرستادم ولي ايشان نظر مرا منتشر نكردند!

به هر حال بايد بگويم كه در گذشته درباره ايشان كاملن اشتباه فكر مي كردم و اين جزم انديشي و هويت طلبي بي دليل و نيش و كنايه زدن در يك بحث علمي را از ايشان انتظار نداشتم. هر چند كه از كارهاي شجاعانه دوران وزارتشان در ارشاد سپاسگذاري مي كنم.

-- آرش ، Feb 4, 2009

جناب فرشاد - 1500 نفر به دلیل مسلمان بودنشان و استقامتشان در مقابل کفر امپرالیسم (اسرائیل ) کشته شده اند به این دلایل:
اولا- این سرزمینی است که در قرن 12 پس از سه قرن جنگ با متجاوزین غربی پس گرفته شده است
دوما- قوم بنی اسرائیل بدلیل بصلیب کشاندن حضرت مسیح دچارنفرین شده اند که هیچوقت صاحب سرزمینی نخواهند شد
ثالثا – اگر این مباحث مخالف با عقلانیت غرب است چرا این قوم متمدن تلاش میکند که بیت المقدس را سرزمین خود بدانند
رابعا – این مسیحیتی که بنظرتان منطقی تر از اسلام میرسد بیشتر از اسلام خون نریخته باشد کمتر نریخته تا توانسته خودش را بقبولاند و خامسا اگر غرب پشت هزار و یک دلیل نفت ویا پنهان کردن بحرانهای مالی خود دست به این جنگهای غیرمتمدنانه در قلمروهای اسلامی میزند، شما و امثال شما چرا باید هیزم بیار این معرکه بشوید. شما هزاران مدرک جلو رویتان را کتمان میکنید تمام اتفاقهایی که در عصر حاضر اتفاق میافتد، که از چه دفاع کرده باشید..... آنچه باعث این جنگ و جدالها میشود حرص و طمع بشری است که به قدرت میرسد نه مذهب...چه به حق گفت: خدا که مرد انسان نیز مرد...

-- بدون نام ، Feb 4, 2009

فرشاد عزیز
این دوستان که دم از تاریخ میزنند و میگویند ملت فلسطین. ابتدا باید ثابت کنند که مطابق قوانین بین المللی دولتی تحت نام فلسطین وجود خارجی دارد یا تنها ادعائی مجهول است که هیچگاه زوایائی حقوقی آن برای مردم ایران بیان نشده است. قبل از تکرار حرفهای دیگران ابتدا باید یک مطالعه دقیق نسبت به درست بودن آن ادعا داشته باشیم.

-- الیاس ، Feb 4, 2009

درباره مقاله آقای مهاجرانی چند نکته به نظر من می رسد که خدمت همه دوستان عرض می کنم:
1-آقای مهاجرانی از تواضع و فروتنی سخن گفته اند. خب پرسش من این است که چرا خودشان مطابق فرموده خودشان عمل نمی کنند؟ این چه تواضعی است که به او اجازه می دهد درباره دکتر سروش و گنجی این گونه احکام متکبرانه صادر کند؟ ایشان در چه جایگاهی قرار دارند، که می توانند از آن جایگاه فراخ، سروش و گنجی را محکوم کنند؟ چه کسی به وی چنان حقی داده است؟ آیا این معنایی جز این دارد که فرد متکبرانه خود را در موقعیتی احساس می کند، که به خود حق می دهد که از آن جایگاه ارشمیدوسی، دیگران را نظاره و محکوم به رذائل اخلاقی کند؟
2-آقای مهاجرانی، یکی از اعضای اصلی جزب کارگزاران سازندگی هستند. عضو حزب بودن، نه تنها عیب نیست، که محاسن بسیار هم دارد و می تواند به دموکراسی کمک کند. ایشان اخیراً هم برای اجلاس سالانه حزب کارگزاران سازندگی در تهران پیام فرستاد. هر حزبی، برای رسیدن به قدرت فعالیت می کند و این هم کار درستی است. اما آقای مهاجرانی که در 30 سال گذشته در پست های سیاسی بالای جمهوری اسلامی قرار داشته اند، و اینک هم در غالب جمع کارگزاران سازندگی برای بازگشت به قدرت فعالیت می کنند، می گویند سیاست را بوسیده و کنار نهاده اند. اگر سیاست را کنار نهاده اند، آن همه مقاله های سیاسی که می نویسند برای چیست؟ اگر سیاست را کنار نهاده اند، عضویت در حزب کارگزاران سازندگی برای چیست؟ و پیام دادن به این حزب در آستانه انتخابات ریاست جمهور ی برای چیست؟
مقاله های قبلی و فعلی او در نقد دکتر سروش و آقای گنجی، بخشی از فعالیت سیاسی- حزبی ایشان برای بازگشت به قدرت است. این هیچ اشکالی ندارد. اما قرار نیست که برای بازگشت طرفداران هاشمی رفسنجانی به قدرت،به سروش و گنجی اهانت شود تا مقامات عالی رتبه نظام این همراهی های تخریب آمیز را مشاهده کنندو جایزه ای با وی تقدیم کنند.
این حق حزب وی است که به قدرت باز گردد، اما این حق او نیست که بزرگان و آزادگانی چون سروش و گنجی که در مقابل شاه ایستاده اند را مقابل شاه قربانی کند تا از طریق هدف وسیله را توجیه می کند، به قدرت بازگشت کنند و از مزایای آن استفاده کنند.آقای مهاجرانی می گوید من سیاست را بوسیده و کنار گذاشته ام، اما اخیرا پس از اعلام پشتیبانی آقای بجنوردی از کاندیداتوری آقای کروبی برای ریاست جمهوری آیند، مقاله ای نوشت و گفت: سخن آقای بجنوری برای همه "معیار" است.
3-آقای مهاجرانی، براستی متفکر برجسته مراکشی، محمد عابد الجابری را نمی شناسند.
این متفکر نامدار،رویکردش به مسائل مختلف، پوزیتیویستی است.او با شیعیان هم موافقتی ندارد و نگاهش به شیعیان به شدت انتقادی است.زبان عربی زبان مادری اوست و زبان فرانسه را هم بخوبی می داند. اما زبان انگلیسی اش، چندان خوب نیست.او به شدت با بوعلی سینا مخالف است و بوعلی را نماینده افول عقلانیت در جهان اسلام می داند. با عرفان هم چندان موافق نیست.چند سال پیش، فهمی جدعان،جنجالی مطبوعاتی براه انداخت و مدعی شد الجابری نظرات او درباره المحنت را برداشته و به نام خود انتشار داده است.البته الجابری محقق بسیار بزرگی است و نظرات ابتکاری بسیاری دارد. اما بعید است در جهان علم، معروف تر از دکتر سروش باشد.
مسأله من این نیست که جابری نظر کسی را برداشته یا بر نداشته، مگر بنده قاضی هستم که در این باره حکم صادر کنم؟ من خواستم نشان دهم که آقای مهاجرانی جابری را نمی شناسند و صرفا او را بهانه کرده است تا به دکتر سروش و گنجی بتازد.
آقای مهاجرانی وقتی نقد بر سلمان رشدی می نوشت، برای شخص خاصی می نوشت. وقتی هم درباره برخی ائمه اطهار می نوشت، باز هم برای شخص خاصی می نوشت.اینک هم که علیه سروش و گنجی می نویسد، باز هم برای شخص خاصی این مطالب را می نویسد.

-- علی ، Feb 4, 2009

با سلام

والله ما هم دکترا داریم و کلی هم در قرآن تفکر و تعقل و پژوهش بی مزد و منت کرده ایم. مدلی هم که بر اساس قرآن پشنهاد می دهم بهترین تبیین را برای صلح و همزیستی بین تمام مذاهب و بی مذهبان، آزادی و تفکر و تعقل... ارایه می دهد... و حتی توانسته در حوزه های علمیه هم رسوخ کند! اما نمی دانم چرا رادیو زمانه این قدر در نشر مطالب دارای استانداردهای دوگانه است . آخر این نوشته آقای مهاجرانی چه دارد مهم نیست ما که لحظه ای برای آزادی و کرامت انسان عاشقانه قرار نداریم و به قول حافظ بزرگ:
حافـظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مـشربیسـت
عاشـق دردی کـش اندربند مال و جاه نیسـت

-- آرش ، Feb 4, 2009

جناب بی نام
اولاً من کی و کجا گفتم مسیحیت از اسلام منطقی تر است؟! یا کمتر از اسلام خون ریخته است؟!
ثانیاً به نظر من جنگ و کشتار مردم مظلوم در هر کجای جهان و از هر مذهبی ناپسند و خلاف انسانیت است. من با این موضوع بحثی ندارم. شما متاسفانه جواب سوال مرا نمی دهید. سوال من این است : کشته شدن مردم در غزه چه ربطی به حقانیت داشتن یا نداشتن قرآن دارد؟!

-- فرشاد ، Feb 4, 2009

دوست بزرگوار فرشاد گرامی
نوشته های بسیار عمیق جنابعالی و استدلالهای منطقی همواره باعث امیدواریم به آینده کشور عزیزمان شده است . اجازه دهید همگی بصورت گمنام خدمتگزاران کشوری باشیم که با هیچ محاسباتی شایسته شرایط امروز نیست . بنظر من تغییرات عملی تا مرحله خاصی بایستی در زیر پوستی نامرئی ( از دید مستبدان) پیش رفته و سپس علنی شود کما اینکه در حال حاضر دقیقا همین گونه است و رفتار فرعون وار مسلمین ناب در یافتن و نابودی براندازان احتمالی اسلام در ایران گواه این مطلب است که از زیر این پوست خبر ندارند .من در این کشور روزانه حداقل یک نفر را از برخی واقعیات اسلام عزیز آگاه میکنم . شما قطعا بیشتر . چند ماه پیش با پیر مرد 75 ساله ای رابطه کاری داشتم . ابتدا تصور میکردم بسیار مذهبی است لکن او نام احمد کسروی را با آنچنان احترامی بیان میکرد و از امام رضا بگونه ای یاد میکرد که اشک از دیدگانم جاری شد .آنها تمام خاندانشان ( حداقل 5 نفر استاد دانشگاه با ریش و ظاهر مذهبی) با جدیت بسیار بیشتر از من در این مسیر عمل میکردند . فرشادهای ایرانی که کاملا به گذشته خود آگاه شده باشند از مرز 5 میلیون نفر گذشته اند . تردید ندارم که این واکنش زنجیره ای به بدبختیهای چند قرنی هم وطنانمان پایان میدهد .

-- ایرانی ، Feb 5, 2009

بعضی دوستان ایراد می گیرند که چرا زمانه این مطلب آقای مهاجرانی را منتشر کرده است. اما به نظر من اینها باید منتشر شود تا مردم با خواندن آن روشن شوند. خود من تا چند ماه پیش جناب مهاجرانی را یک روشنفکر با منطق می دانستم، اما امروز...

-- فرشاد ، Feb 5, 2009

چه نوشته ی متکبرانه ای برای زدن گنجی نوشتید جناب آقای مهاجرانی. راه دیگری یافت نمیشد برای پاسخگویی به پویاییهای فکری گنجی؟! با نوشتن این نوشته یه جورایی هم خواسته اید القا کنید که هر که داناتر است محتاطانه تر هم مینویسد پس شما هم حتما داناتر هستید که محتاطانه مینویسید. چه مغلطه ای!

-- محمد صبا ، Feb 5, 2009

جناب مهاجرانی! لطفا دست بردارید!
گنجی تخته نشان خوبی برای شما نیست.

درود بر خوانندگان زمانه،
جانم برایتان بگوید که:
چه خوب است که زمانه، تعریض چندباره و غیر مستقیم آقای (بقول کامنت گزاران مکتوب: استاد ارجمند و بزرگوار، دکتر...) مهاجرانی ، به کلّ شخصیت آقای گنجی را منتشر می کند تا گفته های مهاجرانی بتوانند با آزادی بیشتر کامنت ببینند و در نهایت چهره ی گنجی و شخصیت جناب مهاجرانی بیشتر آشکار شود.
اما خودمانیم: این گنجی بینوا، که جایی را برای کسی تنگ نکرده، که این همه معارض یافته.
من شهادت می دهم که:
بارها با زحمت فراوان و با وقت گذاشتن، پاسخ هایی را به نوشته های ایشان داده ام که هیچ گاه در مکتوب، نیامده اند و سانسور شده اند. تنها چیزی که در کامنت هایشان دیده ام، تعریف و تمجید و قربا ن صدقه رفتن خیل مریدان و فداییان کلمات حکیمانه ی ایشان بوده است، نه چیزی بیشتر.
این است جرات وجسارت مدنی و اخلاقی فرزند وفادار اسلام در دیار کفر.
به این ترتیب، میزان پایبندی اخلاقی –دموکراتیک و تعهد فرهنگی استاد و دکتر ارجمند مسلمانی را شاهدیم که تمام حیات خود را وقف اعتلای نام اسلام کرده است و خواهد کرد. ایشان حتما با آن کلام لیّن شان و این عمل بخردانه شان، فرزند راستین اسلام اند، کلامی که بقول نمایندگان مجلس پنجم، مار را از لانه بیرون می کشد.
اوست که می گوید (نقل بمضمون): "گنجی ی بی وفا و پشت پا زده به فرهنگ مشترک، تو دیگر چرا؟ چرا تیشه برداشته ای و سست می کنی ریشه های معتقدات مردم را؟ چرا در این وانفسای هجوم، ماله برنمی داری تا پر کنی چاله ها را و تزیین کنی زشتی های احتمالی یا ادعایی را؟ ماله کشی، وظیفه دینی همه ماست. چرا یادت رفته؟"
اوست که دغدغه اش در جستجوی حقیقت منحصر است به این که: "{کتاب الجابری} در نهایت شعله ایمان نسبت به پیامبر و قرآن را در جان ما فروزان‌تر می‌کند..."
او در پی کشف و اعلان حقیقت کشف شده نیست. او مردم را محرم راز نمی داند. او فقط گوش های مردم را می‌خواهد تا بمثابه عوام کالانعام، همیشه بسوی کلام حکما و بزرگان مستظهر به الطاف خفیه و جلیه‌ی قدرت، تیز باشد. حقیقت برای او وسیله ایست برای اعتلای نام فرقه و معتقدات شناسنامه ای. همین و بس!


-- شاهد ، Feb 6, 2009

تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد

خوب شد که این نوشته ها از مهاجرانی چاپ شد! این هم از طرز فکر روشنفکر ترین فرد جمهوری اسلامی. وای به حال بقیه شون!

-- بهمن ، Feb 7, 2009

من هم قبل از اینکه مقاله در زمانه درج شود نقدی بر این نوشته در سایت مکتوب نوشتم که منتشر نکردند(استاد اعظم و بزرگوار...!).
با تشکر از زمانه

-- بدون نام ، Feb 7, 2009

در پاسخ به بدون نام،

نمی دانم چرا هرجا کسی هر سوالی می کند فورا متهم می شود به این که دارد به نفع اسرائیل و بر علیه فلسطین عمل می کند؟!
اولا مباحث عقلی چه ربط به مسئله فلسطین دارد؟
ثانیا شما که این همه طرفدار حق و مظلومان هستید اگر راست می گویید اول حق ملت خودتان را بگیرید، بعد به فکر دیگران باشید. مثلا همین دریای خزر که کشورهای همسایه خوردند و رفت، آیا مال مردم مظلوم و مسلمان ایران نبود؟ چطور غیرت شما در این مورد به جوش نمی آید؟ چرا به ترکمنستان و آذربایجان و روسیه معترض نمی شوید؟ چطور ساکت می نشینید که سران مملکت آن را حاتم بخشی کنند؟ مگر حفظ آب و خاک کشورمان از حفظ جانمان واجب تر نیست؟ پس شما شب چگونه خوابتان می برد در حالی که در زمان حیات شما خزر را خوردند و شما حتی اعتراضی هم نکردید؟ شرط می بندم حتی تا به حال به آن فکر هم نکرده ای!
باز هم گلی به جمال قاجار که یک جنگکی با روس ها کردند. ما که از بیخ عرب شده ایم!
برادر عزیز:
جسارتا خدمتت عرض کنم که داستان اسراعیل و فلسطین هیچ ربطی به کشور ما ندارد. این مسلمین هم که شما برایشان پیرهمن چاک می کنی به خدا که چشم دیدار ما را هم ندارند. اصلا ما را مسلمان قبول ندارند!
به نظر من مشکل عرب زدگی در کشور ما هزار بار بزرگتر از مشکل غرب زدگی است.

-- آریا ، Feb 8, 2009

من نمیفهمم چرا بعضی فکر میکنند باید با کسی که «نفرین» شدن ملتی را دلیل محکمی برای پدیده ای میداند می توان بحث منطقی کرد.
پاینده باشید.

-- سهیل ، Feb 17, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)