تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت و گو با نصر حامد ابو زید، رفرمیست مسلمان:

«بدون حق انتخاب، دعوت به ایمان معنا ندارد»

ترجمه: رضا شوقی

نصر حامد ابو زید، رفرمیست مسلمان معتقد است که آزادی انتخاب، پیش شرط ضروری ایمان است. بنابراین هر کسی حق دارد که دینش را تعییر دهد. او با ارحان برن گفت و گو کرده است.

مساله نگرش مسلمانان به مقوله خشونت هنوز یکی از مسایلی‌ است که غرب را تاحد زیادی نگران کرده است. شما اخیراً به این نکته اشاره کرده‌اید که توسل به سوره‌های قرآنی در شرایط امروزی کاملا گمراه کننده است.(ممکن است در این مورد توضیح بیشتری بدهید.)

البته، قرآن گاهی زبان بسیار تندی را جهت تشویق به جنگ به کار برده است. محققان باید به این پرسش بپردازند که چرا قرآن از چنین زبان تند و ترغیب کننده‌ای در این مورد استفاده کرده است. آن‌چه در این جا نقشی حساس و تعیین کننده ‌‌‌دارد، مساله زمینه بحث (context) است.

عرب‌هایی که به محمد (ص) ایمان داشتند باید در مورد ضرورت جنگ علیه اقوام خویش و مخالفت با سنت ما قبل اسلام متقاعد می‌شدند. قبل از اسلام برای یک فرد ممنوع بود که علیه قبیله خویش به جنگ بپردازد، اما به پیامبری رسیدن محمد(ص) سبب شد اعضای زیادی از قبایل مختلف به سوی او جلب شوند.

زمانی که وقت دفاع از اجتماع جدید فرا رسید، این افراد متوجه شدند که تهدید از جانب قبایل خود آن‌ها بر می‌خیزد. این جاست که لحن انعطاف‌ناپذیر قرآن (‌در مورد جنگ) قابل فهم و معقول می‌شود.

اسلام در محیطی خارج از سیطره جهانی زاده نشده است. اسلام از دنیای سنت قبیله‌ای، قوانین قبیله‌ای و قواعد مشرکانه سر زده است. پیوند‌های خونی و علایق عشیره‌ای مانع حفظ انسجام اجتماع جدید بوده است.

اعضای این اجتماع جدید، گذشته از سایر مسایل، متعلق به طوایف بسیار متفاوت بوده‌اند. آن‌ها تحت شکل جدیدی از قبیله گرد هم آمدند، قبیله‌ای که از ابتدا در تضاد با سایر قبایل حبس شده بود. این افراد باید از خود دفاع می‌کردند.


نصر حامد ابو زید، رفرمیست مسلمان

تمام این زمینه است که قرآن را به وجود آورده است. قرآن تا حد زیادی محصول عوامل موثر تکوینی خود است. به این جهت است که ما نمی‌توانیم بدون دانش تاریخی پیش زمینه‌ها و سوابق قرآن را بفهمیم.

افراد مذکور به منظور جنگیدن از یک رهبر معنوی جدید پیروی نکردند. آن‌ها به شکلی، از نظام قبیله‌ای خود بیرون افتاده و در نهایت مجبور بودند بجنگند.

‌شما بارها در مطالب خود به تفسیر قرآن یوحنای دمشقی (John of Damascus) اشاره کرده‌اید. این کشیش مهم در دوران اوایل اسلام به تعدادی از مسایل در اسلام اشاره کرده و آن ها را مسائلی متناقض دانسته است. این الهیات‌دان مسیحی قرن هشتم امروز درباره قرآن چه سخنی برای گفتن به ما دارد؟

اولین درسی که من از نخستین قرائت این تحلیل تحریک‌آمیز قرآن گرفتم این بود که: این تفسیر یک سری مباحث بحث‌انگیز قرن هشتمی بود، با این حال متضمن مباحثی بسیار پر‌بار بود، زیرا الهیات‌دانان مسلمان آن زمان سوالات‌شان را به دیده چالش و نه به عنوان تهدید می‌نگریستند.

ربط آن تفسیر به مسایل این زمان و تمام این چالش‌های تحریک‌برانگیز در خلال گفتمان ضد اسلامی امروز، مانند کاریکاتورهای محمد(ص) و یا فیلم‌هایی مانند «فتنه» یا «تسلیم» برای من این است که من همیشه سعی می‌کنم سایر مسلمانان را ترغیب کنم که آن‌ها نیز به این مسایل به عنوان چالش نگاه کنند.

به رغم همه این مسایل هیچ چیز نمی‌تواند واقعاً تمدن‌های بزرگی که قرن‌ها باقی بوده‌اند و در این بین آن دسته از نظام‌های سیاسی را که متفاوت از نظام قبیله‌ای به نظام پادشاهی و از دولت ملی به نظم جهانی توسعه بخشیده‌اند، تهدید کند.

یوحنای دمشقی سعی نکرده است که متکلمان مسلمان را به سوی مسایلی بزرگ‌تر و برجسته‌تر تشویق کند. تمام کاری که او انجام داده این است که کوشیده رابطه میان جهان اسلام و غیر‌مسلمانان را روشن کند، رابطه‌ای که بسیار عمیق‌تر و تاریخی‌تر از آن چیزی است که ما تشخیص می‌دهیم.

ایده دو جهان مجزا که از یکدیگر جدا شده‌اند، غلط است. چنین دو جهانی هرگز وجود نداشته‌اند.

چه چیزی از اسلام یک تمدن بزرگ ساخته است؟

آن چه از اسلام یک تمدن بزرگ ساخته‌، روشی است که طی آن اسلام با سایر فرهنگ‌ها به همکاری و ارتباط متقابل پرداخته است. یک مبادله فرهنگی در سطح جهانی که در اواخر قرن هفت و اوایل قرن هشت به خوبی تثبیت شده و از طریق اسپانیا و جزیره سیسیل به پیش می‌رفت. در مورد موفقیت این تمدن فقط کافی است دانش و فلسفه اسلامی را که در آن زمان به لاتین ترجمه شده است، در نظر بگیرید.

تمدن‌ها مانند امواج دریا همیشه در حرکتند: از آفریقا یا عراق قدیم به یونان و از آن‌جا به خاورمیانه آمده‌اند. در آن‌جا و در دوره یونانی گری، آلکساندر کبیر سعی کرد قوانین خودش را در تمام منطقه اشاعه دهد.

سپس دوره تمدن اسلامی فرا می‌رسد و در نهایت رنسانس و تمدن مدرن غربی. این گونه مبادلات که بر اهمیت گفت و گو میان تمدن‌ها و ادیان تاکید دارد در قرن هفت آغاز شده است.

با توجه به این سخنان باید گفت شما با ادعاهای اخیر منقدان اسلام که معتقدند مبادله و دیالوگ جدی وجود نداشته و اسلام با فرد گرایی در تغایر است، مخالفید.

دقیقاً. این هم چنین یک استدلال مهم علیه این ایده است که از دیدگاه یک مسلمان تغییر دین و گرویدن به ایمانی متفاوت ممکن نیست. دیدگاه غالب نزد دانشمندان مسلمان این است که یک‌بار که مسلمان بودی، همیشه مسلمانی و یا این که باید خودت را گم و گور کنی.

اما من معتقدم این که پیامبر مردم را دعوت کرد که در ایمان‌شان از او پیروی کنند، مبتنی بر مسلم دانستن آزادی انتخاب مردم بوده است. مردمی که انتخاب آزاد ندارند، نیازی نیز به دعوت ندارند. حق اصولی هر انسان در مورد پیروی از یک رهبر معنوی جدید باید با داشتن فرصت جهت تغییر مجدد ایده‌اش تضمین شده باشد.

‌شما در سخنان‌تان به جنبش‌هایی شبیه موج اشاره کردید که در فرایند تاریخی جهانی و گه‌گاه در جهان اسلام، بسیار خلاق و پویا بوده‌اند.ا ما به نظر می رسد در بعضی مواقع مانند قرن چهارده و پانزده این نشاط و سر زندگی ناپدید می‌شود. شما فکر می‌کنید چرا این مساله رخ داده است؟

من با آن چه شما می‌گویید کاملاً موافق نیستم. اگر شما اندیشه اسلامی قرون پانزده، شانزده یا هفده را با توسعه تفکر اسلامی در قرون هجده و نوزده مقایسه کنید، تنوع گسترده‌ای را در آرا پیدا می‌کنید.

مساله این است که بعضی‌ها تمایل دارند عقایدی کم و بیش ثابت و خشک در مورد عرب‌ها داشته باشند. آن‌ها نمی‌توانند حتی میان مکان‌هایی که به اندازه تونس و عربستان سعودی با یکدیگر متفاوتند، فرق قایل شوند. این افراد، اسلام را به عنوان امری ثابت و تغییر‌ناپذیر در نظر می‌گیرند که این دید دقیقاً مطابق واقعیت نیست.

جهان اسلام در حال تغییر و دستخوش اصلاحات است. این اصلاحات از اواخر قرن نوزده آغاز شده و در قرن بیست ادامه یافته است.

آیا شما خود را یکی از قربانیان این تغییرات می‌دانید؟

بله، من یک قربانی ام. اما من هم چنین علی‌رغم مسایل مخوفی که از جمله در مورد خودم رخ داد، شاهدی بر تغییرات جاری نیز هستم.

فیلسوف مشهور اسپانیایی - عرب، ابن رشد مطرود و تخطئه شد اما با وجود این عقاید او در سوریه به لاتین ترجمه و از آن طریق در غرب گسترش یافت و اساس کلیسا در آن زمان را شکل داد.

ما باید همیشه به زمینه بحث، چه در سطح محلی و چه در سطح بین‌المللی توجه کنیم. ما نباید فراموش کنیم که دنیای مسیحیت نیز بسیاری از متفکران را طرد کرد. اما با این وجود یک پویایی درونی در جریان بوده است.

Share/Save/Bookmark

منبع: قنطره

نظرهای خوانندگان

این دومین باری است که در صفحات اندیشه امشب مشکل می بینم. به فرض در پیاده کردن نوار مصاحبه رامین جهانبگلو اشتباه شده باشد و میرزا آقاخان کرمانی به میرزا رضا تبدیل شده باشد، یا اصلاً خود او اشتباه کرده باشد، حرجی نیست.
اما یوحنای دمشقی را جان آو داماسکوس نوشتن نشانه ی ناآشنایی کامل با زمینه ی بحث و نجستن نام حتی در گوگل است.
البته، من جستم و به اصل مصاحبه رسیدم، که بیست روز پیش با نام مترجم دیگری در ایران امروز منتشر شده است. حالا لابد یکی از این دو اسم مستعار است، ترجمه ها که یکی است. (دست کم آنجا یوحنای دمشقی را آورده است.)
این هم لینک اش:
http://think.iran-emrooz.net/index.php?/think/more/16709/
والله العالم
.................
زمانه: حق با شماست. سپاس از تذکر. اصلاح شد.

-- مهشا ، Oct 16, 2008

چه چیزی از اسلام یک تمدن بزرگ ساخته است؟
نویسنده محترم با چه شهامتی در مورد اصل ثابت نشده مستتر در این سوال آسمان را به ریسمان بافته‌است. آیا می‌توان حاصل اندیشه متفکرین را به صرف زندگی در دوران اشغال توسط اعراب مهاجم اسلامی خواند؟

-- بدون نام ، Oct 19, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)