تاریخ انتشار: ۹ شهریور ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
بخش اول

فضاهای شهری و حوزه عمومی

کیومرث مسعودی
جامعه‌شناس و پژوهشگر شهری

در دوران معاصر شهرها عالی‌ترین تجلی کالبدی و عملکردی پدیده مدرن محسوب می‌شوند، ‌و خواسته و ناخواسته زمینه‌های گسترش حوزه عمومی را فراهم می‌آورند.

در این میان فضاهای شهری علی‌رغم نقش مهمی که در گسترش قلمرو عمومی دارند، چندان مورد توجه قرار نگرفته و ظرفیت‌های آن بلا‌استفاده مانده است. بر این اساس نگارنده سعی کرده با طرح جوانب مختلف فضاهای عمومی، نظر مردم، پژوهش‌گران، شهرسازان و سایر صاحبنظران را به این مهم جلب نماید.

‌هرکس در طول عمر خود بارها از طریق رسانه‌های عمومی در جریان کودتاهای نظامی و جنبش‌های اجتماعی قرار گرفته است. در این‌گونه موارد معمولاً خبر کودتا به همراه عکسی از چند نظامی مسلح در کنار تانک و نفربر زرهی مخابره می‌شود که در میدان و خیابان‌های اصلی شهر کودتا زده مستقر شده‌اند.

اخبار مربوط به جنبش‌های اعتراضی نیز معمولاً انبوه شهروندان معترض را در خیابان‌ها و میدان‌های اصلی شهر نشان می‌دهد.

این‌گونه موارد بیانگر اهمیت نقش «خیابان» و «فضاهای عمومی» شهر در رخدادهای سیاسی و اجتماعی و نیز اهمیت فوق‌العاده آن‌ها در تجربه روزمره و ملموس زندگی مدرن شهری است.

تجربه انقلاب سال ۵۷ و حضور میلیونی مردم در خیابان‌ها و میادین شهرهای کشور و تبدیل میدان و برج آزادی به سمبل و نشانه جهانی انقلاب ایران نیز از آن جمله است.

نکته جالب توجه آن‌که در چنین مواقعی حکومت‌ها تلاش می‌کنند مردم را از «عرصه عمومی» (خیابان‌ها و میدان‌های اصلی شهر) به «عرصه خصوصی» (خانه‌ها و محله‌ها) پس برانند. در اعلامیه‌های حکومت نظامی معمولاً بیش از هر چیز، بر منع عبور و مرور مردم در خیابان‌ها و فضاهای شهری تاکید می‌شود.

در واقع حضور مردم در فضاهای شهری آن‌ها را به نیرویی متحد در مقابل حکومت بدل می‌کند که امکان هرگونه کنش و رفتار جمعی و هدفمند را ممکن می‌سازد. در حالی‌که پس رانده شدن مردم به عرصه خصوصی (خانه‌ها) آن‌ها را به عناصری پراکنده، گسیخته و نامرتبط و درنتیجه ناکارا بدل می‌سازد.

در این کشاکش هر نیرویی که بتواند خیابان‌ها و فضاهای عمومی شهری را تحت کنترل درآورد، گام مهمی به سمت پیروزی برداشته است.

در جوامعی که قدرت حکومت به علت تسلط بر منابع اقتصادی، مستقل از مردم است، دولت‌ها نه تنها نیازمند مردم نیستند، بلکه بالعکس، این مردم هستند که در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی محتاج دولت‌ها می‌شوند.

به این ترتیب عرصه عمومی و کم‌وکیف عملکرد آن به «داد و دهش» حکومت‌ها وابسته می‌شود و نهادهای مدنی به شکل عناصری ضعیف، جدا از مردم و تحت کنترل دولت درمی‌آیند. درحالی‌که فضاهای عمومی شهری با وجود قابلیت کم‌نظیر برای تبدیل به بنیان‌های قدرتمند «قلمرو عمومی»، مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرند.

در چنین جوامعی پارک‌ها، خیابان‌ها، میادین و پیاده‌راه‌ها، کافه‌ها، تفرجگاه‌ها و فرهنگسراها، پاساژها و بازارچه‌ها و‌...‌ بنا بر ضرورت‌ها و الزامات زندگی در شهر مدرن به عرصه‌های خودجوش عمومی و مردمی بدل می‌شوند.

بدیهی است که دولت‌ها نیز بر این ویژگی‌های فضاهای عمومی شهری واقف بوده و تلاش می‌کنند با حفظ حوزه‌های «شهرسازی» و «شهرداری» کنترل این‌گونه فضاها را در حیطه‌ و قلمرو خود نگهدارند.

اما به دلیل ماهیت بالنسبه دمکراتیک شهر مدرن، نتیجه تلاش حکومت‌ها در این زمینه محدود بوده و به همین دلیل حکومت‌ها، سعی می‌کنند از ابزار و روش‌های مدرن و پیچیده‌ نیز برای «حفاظت» و «کنترل» شهر و فضاهای عمومی بهره گیرند.

در کشورهای در حال توسعه، مسوولین بلند پایه به شهرها و کلانشهرها نگاهی منفی دارند، اما با وجود تبلیغات گسترده درباره مزایای روستانشینی و اقدامات گسترده برای ایجاد زیرساختهای رفاهی در روستاها، بیش از چند دهه است که سیل مهاجرت‌ها از مناطق کمتر توسعه یافته روستایی به شهرها و کلانشهرها ادامه دارد.

مهاجرت‌های مذکور، به دلیل ضعف موسسات اقتصادی مدرن شهری در جذب مهاجرین باعث نابسامانی‌های گسترده فرهنگی، جابجایی‌های اجتماعی، ثروت‌اندوزیهای افسانه‌ای در کنار فقر فراگیر شده و موانع متعددی در روند شکل‌گیری فرهنگ شهرنشینی و هویت شهری پدید آورده‌اند.

در پایتخت که بزرگ‌ترین و مدرن‌ترین کلانشهر کشور به شمار می‌رود، با نظام‌های به غایت متضاد فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مواجه هستیم. عقب‌مانده‌ترین سیستم‌های همبستگی قومی و طایفگی - به دلیل فقدان نظام فراگیر اجتماعی و حمایتی شهری- در کنار متظاهرانه‌ترین شیوه‌های سکونت و معماری و گذران فراغت، مشاهده می‌شوند.

بر این اساس بنظر می‌رسد تا رسیدن به انتظام فرهنگی و اجتماعی و شکل‌گیری نهادهای مدنی و سیاسی مدرن راه درازی در پیش است و در این میان لازم است از قابلیت‌‌های کم‌نظیر فضاهای عمومی شهری برای بهبود شرایط و کاهش اختلافات و تفاوت‌های خرده‌فرهنگ‌های موجود شهری، به صورت هدفمند و برنامه‌ریزی شده استفاده شود.

در شهرهای کوچک و بزرگ، به ویژه در کلانشهرها ساختار اجتماعی و فرهنگی متشکل از گروه‌های بسیار متفاوت اجتماعی سنتی، مدرن، عشیرتی و روستایی است.

مشکلات زنان و جوانان و کودکان ابعاد پیچیده‌ای یافته است. ضعف نهادهای مدنی در کنار مداخلات گسترده دولت در عرصه‌های معیشتی و فراغتی و اشتغال و اخلاق باعث بروز ناهنجارهای اجتماعی شده است.

درهم تنیدگی بنیان‌های اقتصادی مدرن و سنتی، دولتی و خصوصی، قانونی و فراقانونی، در کنار شرکت‌های جدید و موسسات مدرن، که البته همه آن‌ها زیر نفوذ دولت به‌عنوان کارفرمای بزرگ قرار دارند؛ آشفته بازاری بی‌بدیل پدید آورده است.

برون‌رفت از این بحران نیازمند راهکارهای نوین برای ایجاد حداقل تجانس اجتماعی و فرهنگی بین گروه‌های متفاوت است. به‌نظر می‌رسد فضاهای شهری به دلیل تعدد و تنوع فضاها و توفیق در جذب گروه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی واجد قابلیت‌های استفاده نشده بسیاری در این زمینه است.

در پارک‌های شهری، شهروندان مدرن و سنتی، کودک و بزرگسال، دختر و پسر حضور در فضای واحد را تجربه می‌کنند. با رفتارها، کنش‌ها، سمبل‌ها و نهادها، پوشش، گویش، هنجارها و باورهای یکدیگر آشنا می‌شوند.

«دیده می‌شوند و می‌بینند»، امور روزمره «خودی» و «دیگری» را مقایسه می‌کنند، به تصادف هم جهت می‌شوند و توانمندی‌ها و ویژگی‌های نوظهوری در خود و دیگری کشف می‌کنند.

در خیابان‌ها و راسته‌های خرید گردشی (ولیعصر، انقلاب، ستارخان و ...)، و در پاساژها و مجتمع‌های تجاری و تفریحی با الگوهای متفاوت مصرف و سلیقه‌ها و رفتارهای مختلف فردی و اجتماعی آشنا می‌شوند و تجربه‌های نوظهور و احساسات و عواطف جدیدی را کشف می‌کنند.

میدان محسنی، میرداماد، میلاد نور، بازارچه گلستان، بازار صفوی و تجریش در مقیاس شهری و صدها مجتمع و بازارچه دیگر در مقیاس محلی و منطقه‌ای، امکان گرد آمدن دختران و پسران جوان را در کنار بزرگترها فراهم می‌آورند. کرد و لر و بلوچ و جنوب شهری و شمال شهری و سنتی و مدرن، فارغ از تفاوتها در این فضاها به‌عنوان «هم‌شهری» شناخته شده و امکانات نوینی برای شناخت و معاشرت پیدا می‌کنند.

‌کتابفروشی‌های روبروی دانشگاه و کریمخان و کافی‌شاپ‌ها و سینماها و فرهنگسراها به محل تجمع گروهی دیگر از جوانان دختر و پسر، دانشجو و اهل سینما و کتاب و‌...‌ تبدیل شده است.

خواسته و ناخواسته در میدان انقلاب و امام‌خمینی و راه‌آهن تا تجریش و ونک و فردوسی انبوهی از نشانه‌های فرهنگی و هنجارهای اجتماعی و کنشهای فردی باعث غنای تجارب عاطفی و رفتاری شهروندان می‌شود.

زن و مرد و پیر و جوان و تهرانی و شهرستانی در این فضاها به تبادل تجربه می‌پردازند. در تجربیات هر روزه، درگذر از اتوبانها و پیاده‌راه‌ها، در هنگام استفاده از اتوبوس و مترو، در فروشگاه‌ها و رستوران‌ها، «چیز»‌های جدید می‌بینند و می‌شنوند که آن‌ها را برمی‌انگیزد.

تفاوت‌ها حتی اگر پذیرفته نشوند، شناخته شده و همه فرا می‌گیرند که برای دیگری با هر ویژگی فرهنگی و اجتماعی و رفتاری، حق حضور دلخواه قایل شوند. این خصوصیت شهر است. ویژگی دمکراتیک شهر مدرن که کمتر به آن پرداخته شده است.

این میزان تساهل، پذیرش حق دیگری، احترام متقابل و آزادی عمل فقط در فضای شهری قابل تصور است. این وجه دمکراتیک فضاهای شهری است که هر کس را با هر خصوصیتی پذیرا می‌شود، مشروط به آن که همین حقوق را برای دیگران روا دارد.
این در حالی است که گروه‌های مختلف معمولاً فقط در خانه (‌عرصه خصوصی) مجازند گویش، لباس، نشانه‌ها، هنجارها و رفتارهای خودی را آزادانه به کار گیرند.

چون در محیط کار، در مدرسه، در ادارات و نهادهای رسمی همه ناگزیر به رعایت فرهنگ رسمی هستند. به این ترتیب فقط در فضای شهری است که امکان حضور گروه‌های مختلف با تمام ویژگی‌های رفتاری، گویشی، پوششی در کنار یکدیگر فراهم می‌شود و شهروندان متناسب با ارزش‌ها و هنجارهای قابل قبول خود ظاهر می‌شوند.

ادامه دارد

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

matlabe jalebie , beine takhasosi boodan o omoomi boodan gharar migire , vali jalebe.

-- susu ، Aug 31, 2008

دو نکته:
۱. چگونه می توان گفت شهر مدرن ماهیتی «بالنسبه دمکراتیک» دارد؟ و منظور از شهر مدرن در اینجا چگونه شهر مدرنی است؟ پاریس و نیویورک، لس آنجلس، برازیلیا، و یا تهران و شیراز؟ مارشال برمن در مقدمه ی کتاب «هرآنچه سخت و استوار است، دود می شود و به هوا می‌رود» ماهیت غیر دمکراتیک شهر مدرن را با مثالی در مورد برازیلیا نشان می دهد. هر شهر مدرنی الزاما دمکراتیک نیست.
۲. می گویید «در کشورهای در حال توسعه، مسوولین بلند پایه به شهرها و کلانشهرها نگاهی منفی دارند.» فکر نمی کنم در هر کشور در حال توسعه ای چنین چیزی صحت داشته باشد. تا آنجا که من میدانم فقط در چین مائو، کامبوج پولپوت، ایران اوایل انقلاب (آن هم در میان گروهی از هیئت حاکمه) و چند نمونه ی کوچک دیگر چنین دیدگاهی وجود داشته است. در بیشتر کشورهای در حال توسعه عکس چنین چیزی است. بسط شهر نمودار پیشرفت است، و مفهوم پیشرفت در اکثر این جوامع مفهومی است مثبت.

-- پیام ، Sep 1, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)