تاريخ الزمانه


زمانه‌‌ دیروز و زمانه فردا

«زمانه»ای که من از دور می‌دیدم «زمانه»ای بود به دنبال صداهای نو، صداهایی که شنیده نشده بودند؛ یا در واقع سکویی برای رساندن این صداها. ایرانیان به چنین رسانه‌ای نیاز داشتند و دارند. رسانه‌ای که در محتوا مستقل عمل کند، در انحصار جریانی ویژه نباشد و نگران گذشتن از خط قرمزهای معمول جامعه‌ی ایرانی نباشد. طبیعی است زمانی که بخواهید این‌گونه عمل کنید باید درب‌های رسانه را به روی مردم باز بگذارید. «زمانه» کوشید مخاطب‌هایش را درگیر کند و دیدیم که تعدادی از مخاطبان «زمانه» به برنامه‌سازان آن بدل شدند.



زندگی در زمانه بادها و بیدها

از شما چه پنهان، وقتی در محدوده مرز پرگهر زندگی می‌کردیم، دنیای ملول و محدودی داشتیم! خودمان بودیم و محافظه‌کارها و اصلاح‌طلب‌ها. یک تعداد کم‌شمار رادیکال دو طرفه هم آن وسط‌ها رژه می‌رفتند که چندان خاطر خطیر ما را نمی‌آزردند. حالا که زده‌ایم بیرون می‌بینیم چه دود و دمی در فضای فعالیت سیاسی برپاست. دود و دمی که وقتی در ایران بودیم، به چشممان نمی‌آمد. حالا فکر می‌کنم رقصیدن به ساز سیاست، تلخ‌ترین تجربه روزنامه‌نگاری باید باشد. اجباری که در زمانه سعی کردیم به آن تن ندهیم و این، آسان نبود.



به مناسبت دومین سالگرد آغاز به کار زمانه
از رنگ گل روی زمانه تا رنج خار باغبان‌هاش

می‌شود گفت که بعد از دو سال حالا زمانه از آب و گل در آمده است. می‌شود برایش کمتر نگران بود. همه بداخلاقی‌ها در قبال زمانه فروکش کرده است. هم کیهانی‌های عجایب‌المخلوقاتی زهرشان را ریخته‌اند و نتیجه نگرفته‌اند و هم زهرنویسان فولکس کرانتی بددهنی هاشان را کرده‌اند و فراموش شده‌اند. زمانه تا دسامبر سال پیش سخت زیر ضرب بود از همه طرف. در سال جدید میلادی تا این‌جا آسوده بوده‌ایم و مشغول به تحکیم مواضع و سازمان‌دهی بهتر نیروها! بهانه‌جویی‌ها و برچسب زدن‌ها گرچه تمام نشده، اما به غرغر زیر لب تبدیل شده است.



ایده‌ات را بگذار روی میز!

اگر مخاطب، پیچ رادیو را برای شنیدن‌‌تان بچرخاند، در اینترنت روی اسم‌تان کلیک کند یا صدای شما را به صورت پادکست با خودش این‌ور و آن‌ور ببرد شما برنده‌اید وگرنه در اولین فرصت یا باید تغییر کنید یا سرتان را توی دیوار بکوبید.



زمانه مجری «حرفه‌ای» ندارد

همیشه از رادیو بدم می آمد؛ فرقی نمی‌کرد، رادیوی فارسی زبان آن‌سوی مرزها هم آزارم می‌داد. دلیلش غیر از محتوا و سبک‌های کلاسیک برنامه‌سازی، مجریانی بودند که توجهی به شعور شنونده نداشتند و از خودشان حالات و صداهایی درمی‌آوردند که در شرایط حرف زدن عادی از آن نشانه‌ها خبری نبود. اینکه رادیوی ماشین را وسط ترافیک و بین چهار تا چراغ قرمز روشن کنی تا وقتت بگذرد بیشتر باعث عذاب می‌شد تا در سکوت، دود و شلوغی را پشت سر بگذاری. حداقل در سکوت، خبری از آن "ر" و "ش" های غلیظ و لحن کشدار و ملون مجری نیست.



در سالگرد زمانه
بدون باید نباید، بدون جلسه، بدون سیگار

این طبیعی است که در رسانه‌های مختلف، مثل روزنامه، مسئول هیچ صفحه یا بخشی، بگیرید سینما یا تئاتر، در کار نفر بغل دستی‌شان، مثلاً ادبیات یا معماری، دخالت نمی‌کنند یا خط و ربط آن را از پیش مشخص نمی‌کنند، اما خاصیت هم اتاق بودن، هر روز سلام و علیک و چای خوردن و بحث کردن و احیاناً سیگار کشیدن، در طعم نهایی محصول، اثر‌گذار است. یعنی به هرحال توافقی بر سر آن چه که باید تولید شود وجود دارد. توافقی که حاصل همان همسو شدن دیدگاه‌ها در جریان همکاری نزدیک و مستمر است.



در سالگرد زمانه
از اتاق خود به جهان وصل می شوید

هنگامى كه به سايت خودم رجوع مى كنم كه رايو زمانه آن را ايجاد كرده است برنامه ديگران را هم كنار آن مى بينم. راديو موفق شده است بخشى از بهترين و ارزشمند ترين شخصيت هاى هنرى، ادبى و سياسى ايران را به خود جلب كند. من طبق معمول آرزومند روابط شترگاوپلنگى هستم! در اسناد دوران قاجار مى خوانيم "نوروز پيروز، رجب المرجب، توشقان ايل..." اين يعنى تركيب حداقل سه فرهنگ مختلف در يكديگر، سه فرهنگ كه از متن سه دسته زبان با ريشه هاى مختلف زبانى نشات گرفته است. اين يعنى ايران. يعنى فرهنگ تحمل و تسامح كه در عرفان خود عشق جهانى را، خيلى پيش تر از تمام سوسياليست هاى جهان تعريف كرده است. من در چهره كارگزاران راديو زمانه مى خوانم كه اين پيام را دريافت كرده اند. درهاى اين راديو به روى تمام افراد با استعداد باز است. عده قابل ملاحظه اى از طريق شبكه تارنما به راديو گوش مى دهند يا برنامه ها را مى خوانند. پس هركس در سياره خود نشسته است و با سيارات ديگر تماس مى گيرد. دنياى شازده كوچولوى سنت اگزوپرى تحقق پيدا كرده است.



بودجه و نبوی و ساير قضايا

من به تيم زمانه و تمام همکاران ديده و ناديده خود افتخار می کنم. زمانه محصول کار جدی و مسئولانه همه آنهاست که هر کدامشان نزديک ترند بار بزرگتری بر دوش دارند چنانکه هيچکدام از اعضای تيم کوچک زمانه در آمستردام کمتر از ده دوازده ساعت در روز کار نمی کنند. اما وقتی می بينم شماری از مخاطبان که دستی از دور بر آتش دارند فکر می کنند ما در پول غرق ايم و داريم ولخرجی می کنيم نمی توانم از تاسف نسبت به ساده گيری کار از چشم آنها خودداری کنم. نمونه اخيرش برخی اظهارنظرها در پای ويديوی ابراهيم نبوی است.



وقت رسانه خودمانی است

زمانه در طول 100 روز توليد خود عملا نشان داده است که می توان با سيستم باز دست به توليد راديويی زد. ما بيش از نيمی از همکاران مان را هرگز نديده ايم و تنها بر اساس ارزش رسانه ای کارهايشان به پخش گزارشها و برنامه های آنان پرداخته ايم. اما بدرستی بايد گفت که از آنچه زمانه در سر و در توان دارد هنوز چيز زيادی عرضه نشده است. واقع اين است که ما هنوز در اول راه ايم و برای عملياتی کردن ايده هامان نيازمند همفکری و همگامی کسانی هستيم که به ايده راديوی خودمانی باور دارند و به تقسيمبندی راديوی خارجی و داخلی و نگاه بيگانه به آنچه خارجی است بی باورند. چه بسيار از آنچه در داخل است با ما بيگانه افتاده است و چه بسا آشنای نزديک که در جغرافيايی خارج از مرز مسکن دارد.

To read this post in English CLICK to see the extended entry



پادکست و آر اس اس رادیو زمانه

بالاخره زمانه پادکست دار شد! می دانم که خيلی ها اين نکته را متذکر شده بودند و خواستار پادکست بودند اما مسائل مختلفی دست و پا گير شده بود از جمله مساله کپی رايت.

پادکست (یا پادپخش) به معنای برنامه ای رادیوئی یا مشابه است که به صورت دیجیتال تولید شده و جهت دانلود کردن برای پخش در دستگاه های شخصی پخش صدا، از طریق اینترنت در اختیار مخاطب قرار میگیرد .

رادیو زمانه اکنون برای گسترش فضای آزاد برای مخاطب در انتخاب برنامه مورد علاقه خود، برنامه های تولیدی خود را به صورت پادکست در اختیار کاربران و شنوندگان زمانه می گذارد.



زمانه رسانه است نه حزب

حساسیت مقامات ایرانی نسبت به آن گروه از سازمان‌های خارجی که قصد براندازی دارند تا اندازه‌ای قابل درک است. از دیدگاه ما تحولات ایران در وهله اول امری است که به خود ایرانیان مربوط می‌شود. اما یاری رساندن به ایرانیانی که تنها می‌خواهند کار روزنامه‌نگاری خود را دنبال کنند نه تنها عیبی ندارد بلکه بسیار مهم هم هست. بر همین مبنا هم هست که ما به عنوان پرس ناؤ در امور تحریریه رادیو زمانه دخالتی نمی‌کنیم و کار ما تنها ارائه حمایت و توصیه به این رسانه است.



سايت تازه، حاصل کاری چهل روزه

در باره هر جنبه و گوشه ای از سايت کلی بحث کرده ايم و برای هر ويژگی آن دليلی داشته ايم. می خواستيم سايت شبيه هيچ سايت ديگری نباشد و طرحهای قبلی حسين و يا دانيال را هم تکرار نکند. در عين حال نيازهای يک خواننده امروزی وب را جواب دهيم که می خواهد به سرعت به تازه های کار روزانه ما دست يابد و نيز هيچ مطلب مهمی از قلم نيفتد و "ديده شود". سايت زمانه بايد تازگی های خود را داشته باشد و با ذوق جوانانه همخوان افتد. و نمونه ای از کار دو-رسانه ای برای راديو و آنلاين باشد.

در طرح اوليه سايت بسياری ايده ها تست زده شده بود که در سايت جديد تا آنجا که می شد ادامه يافت و يا اگر با طرح تازه هماهنگ نبود کنار گذاشته شد و ايده های ديگری مطرح شد که اساس طرح فعلی را ريخته است. طبيعی است که آن طرح برای خود امتيازاتی داشت ولی گويا طرح جديد از جهات متعددی بيشتر پاسخگوی خوانندگان زمانه آنهاست.



پادکست‌‌دار شدیم

خب، پادکست آزمایشی رادیو زمانه هم بالاخره حاضر شد.

اگر نمی دانید پادکست چیست زیاد نگران نباشید. چون مهم این است که کاربردش چیست و چه گرهی را از کار شما باز می‌کند.

خوبی پادکست، بخصوص برای رادیوی ما که فعلا فقط چند ساعت در شبانه‌روز برنامه پخش می‌کند، این است که با آن می‌توانید بهترین برنامه‌های ما را سر فرصت و هر موقع که خواستید گوش بدهید. یعنی فایل آن را دریافت یا بقول خارجی‌ها دان‌لود کنید تا دیگر با آن سرعت اعصاب خرد کن ایتنرنت در ایران مجبور به شکنجه‌‌ی روحی نشوید.

» راهنمای استفاده از پادکست ما را بخوانید

برای‌مان بنویسید که دوست دارید چه چیزهایی را در این پادکست بگنجانیم و همین‌طور اینکه درمورد این پادکست آزمایشی ما چه فکر می‌‌کنید.



ذهن های زيبا

حسين نبود همه کار خوابيده بود. زمانه مديون حسين است. و من هم. حسين بچه جبهه است. مفهوم عملياتی کردن يک پروژه را می فهمد. زمان دست اش است. لازم باشد نمی خوابد. اغلب يکسره تا صبح کار می کند. تودار است. دير از کارش سر در می آوری. اما وقتی فهميدی اش می بينی که حسين يک ذهن زيباست.

اينهمه رنگ و طرح در ذهن او. اينهمه فرمول و کد. اين کار-بلدی. اين هنر يافتن راه حل در هر مساله ای که سر راه پيدا شود از او يک ذهن زيبا ساخته است. من عميقا به او احترام می گذارم و او را نمونه نسلی می دانم که آموخت سر به زير باشد و کارکن و کارساز. حسين بچه انقلاب است. زمانه کار اوست.



آزمايش می کنيم: يک، دو، سه

از امشب و در حالی که ساعت به صدسالگی مشروطه نزديک می شود پخش آزمايشی راديو زمانه را آغاز می کنيم. يا بگوييد تمرين مان. الا اينکه اين نمايشنامه ای است که هر روز به سبک بداهه نويسی نوشته می شود. داستان را می دانيم اما حوادث کوچک و بزرگ اش را نه. امشب تمرين اول است.