خانه > وبلاگ زمانه > تاريخ الزمانه > زمانه مجری «حرفهای» ندارد | |||
زمانه مجری «حرفهای» نداردآزاده اسدیهمیشه از رادیو بدم می آمد؛ فرقی نمیکرد، رادیوی فارسی زبان آنسوی مرزها هم آزارم میداد. دلیلش غیر از محتوا و سبکهای کلاسیک برنامهسازی، مجریانی بودند که توجهی به شعور شنونده نداشتند و از خودشان حالات و صداهایی درمیآوردند که در شرایط حرف زدن عادی از آن نشانهها خبری نبود. اینکه رادیوی ماشین را وسط ترافیک و بین چهار تا چراغ قرمز روشن کنی تا وقتت بگذرد بیشتر باعث عذاب میشد تا در سکوت، دود و شلوغی را پشت سر بگذاری. حداقل در سکوت، خبری از آن "ر" و " ش" های غلیظ و لحن کشدار و ملون مجری نیست. دوست رادیوییام در مقابل این جبههگیریهای من برای رادیو میگفت: این روشها را آموزش میدهند. همه این مجریان مثل مردم عادی صحبت میکردند اما قبل از شروع کارشان دوره آموزشی می بینند برای اینکه بتوانند پشت میکروفن طوری حرف بزنند که میشنوی. کمی بعد متوجه شدم که این لحن را جاهای دیگری هم میشنوم؛ در فروشگاههای بزرگ، در فرودگاهها و هرجایی که قرار است کسی میکروفنی را روشن کند تا بگوید "مشتریان، مسافران یا بخش خدمات عزیز..." از رادیو بدم میآمد و بزرگترین دلیلش روی اعصاب بودن گفتار و بیان آدمهای پشت میکروفن بود، که برایش آموزش دیده بودند. اما روزیکه قرار شد "زمانهای ها" پشت میکروفن بروند، آموزشی ندیدند. یاد گرفتیم شادی و صمیمیت بین خودمان را بین برنامهها هل دهیم تا شنونده حس کند داخل رادیو چه میگذرد. فهمیدیم میتوان شنونده را عادت داد با سبک هر مجری کنار بیاید؛ یکی اجرای رسمی تری دارد و دیگری خودمانی تر... یکی میگوید "سلام" و دیگری "درود" را ترجیح میدهد. توانستیم به راحتی سلیقه موسیقیایی هر مجری را لابهلای برنامهها بگنجانیم. موفق شدیم صدای مجری را با انعطاف بین همه بخشها تقسیم کنیم؛ حالا دیگر شنونده زمانه میداند گاهی مجری گوینده خبر است و گاهی برنامهساز و گاهی هم مجله سیاسی را میچرخاند. ما یاد گرفتیم مجری آموزگار، سخنران و همهچيزدان نیست و حق ندارد برای شنونده کلاس خودآموز بگذارد. فهمیدیم نباید مثل خیلی از رادیوهای فارسی آنسوی مرزهای ایران، مدام در "خارج" بودنمان را با جملات یا حسهای شخصی مجری بروز دهیم. همه اینها یعنی اینکه ما حرفهای نیستیم. "زمانهای" بودن به ما یاد داد که بهتر است مجری حرفهای نباشیم و برای کشدار شدن لحن، قالبکردن کلمات کلیشهای، خندههای مصنوعی و شوخ و شنگی غیرطبیعی، آموزش نبینیم. بهتر است غیرحرفهای باشیم اما " خودمان" بمانیم. ------------------------------------ |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
dostan hamin shivaei zabaneton baes shdoe bishtar ehsase samimiyat kard
-- بدون نام ، Aug 17, 2007I think as you said you don t like Radio at all even now
-- Alireza ، Aug 17, 2007با سلام
-- سهراب ، Aug 17, 2007به نظر من همین غیر حرفه ای بودن مجری های رادیو زمانه باعث شده است که مردم ایران یا اصلا رادیو زمانه را نشناسند و یا به آن توجه نکنند.
چندی پیش بطور اتفاقی از طریق ماهواره به رادیو زمانه گوش می کردیم.
وقتی خانم مجری داشت با آب و تاب عجیبی از بوسیدن و زبان چرخاندن در دهان دوست پسرش صحبت می کرد،(ظاهرا داشت داستانی را می خواند) نمی دانستم از خجالت چگونه به فرزندم بگویم که کانال را عوض کند!
کانال رادیو را عوض کردم و آن را برای همیشه از رسیور ماهواره حذف کردم!
الان که این موضوع را در سایت گویا دیدم، به نظرم بد نیامد که در این رابطه نظری در زیر این یادداشت بگذارم.
سرکار خانم آزاده اسدی
-- لیلا اسدی ، Aug 17, 2007متن احساسی شما را مورد مجریان رادیو زمانه که خودتان یکی از انها هستید خواندم. لطفا بیائید و با پاک کردن صورت مسئله بر کمبودهای خود افتخار نکنیم. بگذارید بدینگونه بگویم که اگر تمامی رسانه ها و مجریان از یک اصل گویندگی استفاده میکنند حتما دلیلی دارد و گرنه در دنیای رسانه ها این همه مجری منتظر نمیماندند تا مجریان رادیو زمانه روش بی روشی را اختراع یا اکتشاف کنند.
بگذارید بی پرده بگویم که شما بزرگ شده تفکری هستید که عیوب خود را افتخار میداند و بر آن پافشاری میکند. بگذارید مثالی بزنم. فقر در هندوستان بیداد میکند اما فرهنگ غلط هندوستان فقر را نشانه پاکی میداند و پولداری را نشانه عدم پاکی . بعبارتی همان داستان معروف فیلمهای فارسی که آدمهای بی پول و بیکار با شرف بودند و پولدارها بی شرف.
نمونه دیگر آن هم در حکومت و سیاست فعلی کشور من و شما فراوان است. بسجیهائی که در جنگ نه آموزش دیده بودند و نه افزار جنگی در اختیار داشتند با تفکری مشابه شما میجنگیدند.
متاسفم که این تفکر در بدنه اجرائی رادیو زمانه نیز حضور دارد و کارکنان میخواهد با افتخار بر کمبودها و ندانسته ها برای این رسانه افتخار دست و پا کنند.
خانم آزاده اسدی عزیز اگر کسی میخواهد حرفه ای باشد دیگر نمیتواند خودش باشد. لطفا به حرفه های مختلف سری بزنید و با تمام کسانی که کاری را به صورت حرفه ای انجام میدهند مصاحبه کنید تا ببینید که تئوری شما از پایه غلط است و نباید به آن افتخار کنید بلکه باید در صدد بهبودش باشید.
ببخشید که طولانی شد .
اوه چه خبر است اینجا! بابا کوتاه بیاین. حرفه ای های جدید دارن با حرفه ای قدیمی فاصله گذاری می کنن. من که مجری های زمانه رو حرفه ای می دانم. آزاده خانم هم گفته که از کدوم حرفه ای ها فاصله داره. نگفته که حرفه اش رو بلد نیس! بین اینهمه رادیو عصا قورت داده بذارین این یکی عصا قورت داده نباشه. حرف لیلا خانم هم جالبه که میگه اگر حرفه ای هستین خودتون نیستین خب این چه لطفی داره؟ مجری باید خودش باشه
-- سبحان ، Aug 17, 2007دقیا این یعنی پاک کردن صورت مسئله. باید تلاش کنید حرفه ای باشید و برای مردم کار خوب ارائه دهید. البته فراموش نکنید که خود شما و مجریان محترم دیگر هم بارها همین کارهایی را کرده اند که شما از آن به خوبی یاد نمی کنید. ضمنا به نظر من این لحن تحقیر دیگر گویندگان رادیو ها اصلا خوب نیست.
-- رویا ، Aug 17, 2007فکر می کنم شما همین حالاهم رادیو را دوست نداری. شما و خانم ناصری که من من کردن را جایگزین به قول خودتان روش کرده اید. فن بیان دوست ندارید یاد بگیرید بگویید دوست ندارم یاد بگیرم دیگر برایش توجیه نتراشید لطفا! در ضمن رادیو های غیر فارسی زبان راهم اگر گاه گوش بدهید بد نیست. توی آین رادیو ها هم حرفه ای هستند هم خودشان هستند و هم درست حرف می زنند بی کم و کاست .
-- مریم ، Aug 17, 2007نمی دونم چه لزومی داره که از یکی از دو واژه ی حرفه ی یا غیر حرفه ای استفاده کنیم. مجری های زمانه – هر چی دوس دارین اسمشون رو بذارین – احساس خوبی به ادم می دن. یه جور صمیمیت غیر تصنعی و بی اداعا تو گفتارشون هست. و این صمیمیت خیلی فرق داره با وقتی که مثلا "عسل" – نمی دونم مجری کدوم یک از این شبکه ها بود – توی برنامه ی زنده ی تلویزیونی چهار زانو می نشست روی صندلی و برنامه شو اجرا می کرد. با نظرات لیلا اسدی کاملا و شدیدا موافق ام، اما حرف هاش رو مصداق مجری های رادیو زمانه نمی دونم.
-- صفا ، Aug 17, 2007نظری که لیلا خانم نوشته توجهم را جلب کرد:
-- لئون ، Aug 17, 2007خانمی-که خودش مجری زمانه است- نوشته اگر حرفه ای بودن به قرو اطوار در آوردن و ر و شین را به مخرج عجیب و غریب گفتناست، او و همکارانش به این معیار حرفه ای محسوب نمی شوند.لیلا خانم تفکر ایشان را شبیه تفکر بسیجیان دانسته!
یک نفر به من آماتور بگوید این لیلا خانم چه گفته اند؟
آزاده جان وقتی دست گربه به گوشت نرسد، معلوم است که آن را بوگندو ميداند.
اين جملهات هم جالب است که «توانستیم به راحتی سلیقه موسیقیایی هر مجری را لابهلای برنامهها بگنجانیم». راحتيش پيشکش، آن روز خودت حی و حاضر بودی که آقای جامی به استوديو آمد و با عتاب و خطاب و عصبانيت از من توضيح خواست که چرا جرأت کرده و در حين برنامه به جای موسيقی زيرزمينی (که کمتر شنوندهای تحمل شنيدنش را دارد)، موسيقی سنتی ايرانی پخش کردهام. و هر چه توضيح دادم که باور کنيد چند بار پرسيدم آيا ميشود موسيقی دلخواه خود را پخش کرد و همه گفتند انتخاب موسيقی به عهدهء مجری است، گوشش بدهکار نبود. و ميگفت تنها موسيقی مجاز در حين برنامه، موسيقی زيرزمينی است، چون جوانپسند است، و هر چه گفتم باور کنيد همهء جوانها هم طرفدار اين نوع موزيک نيستند کوچکترين توجهی نکرد. خودت بودی و ديدی که از فردای آن روز بايد انتخاب موسيقی را به عهدهء ديگران ميگذاشتم و اسم و رسم خواننده را از قبل ميپرسيدم، مثلاً از خودت که وارد بودی، چون از موسيقی زيرزمينی کوچکترين اطلاعی نداشتم، و هنگام پخش موسيقی در استوديو هدفون را از گوشم کنار ميزدم تا سردرد نگيرم!
-- پانتهآ ، Aug 17, 2007.
با سلام
-- امير ، Aug 19, 2007چطور اسم وبلاگم را در وبلاگ چرخان اضافه كنم
--------------------------
زمانه: نام وبلاگ خود را بگذارید یا به ایمیل عمومی زمانه بنویسید تا بررسی شود
توضیحی در مورد کامنت قبلی من:
-- لیلا اسدی ، Aug 19, 2007برای تشریح روش کارکنان رادیو زمانه در مورد افتخار سازی از ندانسته ها و معایب کاریشان من شخصیت فیلم فارسی ایرانی، فرهنگ غالب فقر در هند و روش بسیجیها را مثال زدم که ظاهرا این آخری باعث سوال و تشکیک در اصل مطلب شده. توضیح کوتاهی میدهم. در جنگ سه گروه عمده شمارکت داشتند. ارتش ، که بر اساس دانش و حرفه ای بودن رفتارش به امور جنگی نگاه میکرد و افتخارش در تخصص و حرفه ای بودنش بود . بسیج ، که بدون آشنائی به اصول حرفه ای جنگ وارد معرکه شده بود. و سپاه که حد فاصل این دو گروه بود.
افراد بسیج برای اقناع خودشان در برابر ارتش و سرپوش گذاشتن بر عدم حرفه ای بودنشان در امور جنگ به مسائلی دیگر افتخار میکردند از جمله شهادت طلبی و بی ترمز بودن. بعبارتی با جایگزین کردن صورت مسئله ( تخصص در امور جنگ) نتیجه ای ثالث را بعنوان امتیاز خود تلقی میکردند.
محور مشترکی که در مطلب قبل مورد نظر من بود ادامه همان تفکر در رفتار رادیو زمانه بود که با پاک کردن صورت مسئله پاسخی در خود توان میدهد. مثالی دیگر رفتار هنرمندان ما در برابر هنر مدرن است. نقاشانی که از کشیدن یک خط راست عاجزند نیز خطوط کج و معوج و بی منطق خودشان را هنر انتزاعی قلمداد میکنند و این داستان پایانی ندارد.
کارکنان رادیو زمانه رسانه را ابداع نکرده اند که بتوانند آنرا تحلیل و توجیه کنند. اگر هم روش جدیدی در دنیای رسانه ای دارند باید بتوانند روشهای سنتی را نقد کنند تا بتوانند جایگزین آن بشوند نه آنکه تنها به سلایق شخصی خودشان استدلال کنند.
روش کار رادیو زمانه همان روش افتخار سازی از ندانسته ها است . به نظر من چنین رفتاری زائیده فرهنگ انقلاب و جایگزینی های بدون تخصص دوران آغاز آن است. تنها تفاوت کلامی کارکنان رادیو زمانه با انقلابیون سی سال پیش در استفاده از کلمات است.
شما کافی است به جای کلمه «خودمان باشیم» از عبارت «متعهد باشیم» سیستم کنونی ایران استفاده کنید تا ببینید که تمام ساختار بحث یکی است. یعنی همان روش و همان استدلالات در رادیو زمانه حاکم است و تنها چند کلمه جایگزین شده اند. شاید دلیل آن باشد که عموم کارکنان رادیو بزرگ شده انقلاب اسلامی هستند و نوع تفکرشان بر همین محور میچرخد.
شاهد مثال یکی از مطالب همین وبلاگ در آغاز کار رادیوست که بر رفتار بسیجی یکی از کارکنانش افتخار میکرد. نوشته ای به قلم مهدی جامی مدیر رادیو در رثای شخصی به نام حسین.
-----------------------------------
زمانه: خانم اسدی عزیز زمانه از آغاز با بحث های نظری شروع شده است و یادداشتهای همین وبلاگ از جمله شواهد آن است. اگر اصول پایه طراحی روش کاری زمانه را می خواهید خوب است به آن یادداشتها هم نظری بیندازید و این یادداشت را در مجموعه تمام یادداشتها ببینید. خوشحال می شویم نقد مفصل تری از شما با تکیه بر این مجموعه مباحث به عنوان یک یادداشت مستقل منتشر کنیم. در ضمن بخشی از ابهامات و سوالهای دوستانی چون شما در یادداشت تازه وبلاگ زمانه از پویان پاسخ داده شده است. زمانه از مشارکت فعال مخاطبان اش برای ارتقای کار استقبال می کند ولی میزانی از تفاهم در زمینه اصول کار و مفاهیم پایه ضروری است و گرنه بحث ها به جایی نمی رسد.
از همان ابتدای شروع کار زمانه، در کنار تحسین روند رشد ان و برخی از برنامهها و مصاحبهها، همیشه و همواره با لحن گویش مجریان آن(البته گویش و اجرای حرفهای داریوش رجبیان را به طور کامل جدا میسازم) مشکل داشتهام.
تحمل صداهای نافرم و بیساختار و لحنی به جای خودمانی، نیمه به اصطلاح «چالهمیدانی» که سبک زمانهای گویا میدانند و میخوانندش، جدا برای من شنونده کاری دشوار بوده و هست. اما برای ار دست ندادن پارهای از برنامهها، تحملش گویا اجبار شده.
رسانه فضایی است برای ترویج فرهنگ، آیا استفاده از الفاظ خیابانی، یا همان «اصطلاحات خفن» در یک رسانه همگانی توسط مجری به مدت دو ساعت کاری صحیح است؟ ایا این بدآموزی مطلق نیست؟ و ترویج بیشتر زبانی ناصحیح در میان کسانی که در خارج از کشور و یا داخل چندان با آن اشنایی ندارند. اگر رسانه خودمانی میخواهیم بسازیم، فرهنگ چالهمیدانی آن چیست؟ چه کسی ادعا دارد که تمام جوانان ایران با این زبان «خفن» برخی مجریان زمانه صحبت میکنند؟ مگر در همین رسانه، داریوش رجبیان با گویش سلیس، شیوا و زیبای خود، خودمانی اجرا و سخن نمیگوید؟
دوست عزیز، خودمانی بودن و برقراری ارتباط شاید «ش» و «ر» را غلیظ تلفظ کردن نباشد و نیست، اما لاابالی و زشت سخن گفتن هم در آن جایی ندارد. ترویج، بسط و تایید گوشهای از فرهنگ ناصحیح خیابانی هم نیست.
یک نمونه از تلویزیون ایران جدا از همکار حرفهای خودتان میآورم. فرزاد حسنی را که بهخاطر دارید؟ خودمانی و راحت سخن میگفت و سریع ارتباط برقرار میکرد و بهاصطلاح عصا قورتداده هم نبود، اما «درست» سخن میگفت. تاکید میکنم «درست». چیزی که کمکم شما با این فرهنگ ابدایی خود از میان بردهاید و همچنان هم به نادرست سخن گفتن و اجرای خود فخر میفروشید و آن را حسن میدانید.
درست سخن راندن و گپ زدن هنر است دوست عزیز، هنری که همهگان ندارند و ندانند.
میشد به جای آوردن این فرهنگ سخیف در اجرا، برنامهای مجزا در زمانه بدان اختصاص داد تا فقط مجری ان برنامه تا میتواند اصطلاحات خفن خود را با شنوندگان رد و بدل کند و همهگان را با یک چوب نراند.
-- صاحبدیبا ، Aug 19, 2007آنچه باعث جذب بیشتر مخاطب رسانهای مانند رادیوست علاوه بر تنوع و غنای برنامهها، گیرایی و دلنشینی صدای مجری و تسلط او در اجرای برنامه است. چرا که این رسانهای شنیداری است و واسطهی ارتباط با آن گوش است. گرمی صدای مجری و تسلط بیانی او در شنونده رغبت بوجود میآورد. متاسفانه مجریهای رادیو زمانه در این مدتی که به آن گوش کردهام از ویژگیهایی چنین بیبهره بودهاند.
-- محسن ، Aug 21, 2007من یکی از شنوندگان خارج از ایران رادیو زمانه هستم. در طول سالهایی که در خارج از کشور بودهام، تلاش کردهام زبان فارسی را به فرزندم که در همینجا بهدنیا آمده، بیاموزم. درست آموختن زبان فارسی را به فرزندم، وظیفهی خودم میدانسته و آگاهانه تلاش کردهام چون زبان غالب در خارج از ایران زبان کشور میزبان است و فرزندان ما به راحتی زبان مادری خود را یاد نمیگیرند. زمانی که شیوهی صحبت کردن مجریان رادیو زمانه را که بزرگشدهی ایران هستند شنیدم، تأسف خوردم که چرا چنین رسانهی خوبی نمیخواهد الگوی خوبی برای فرزندان ما باشد. چون بیشترین طیف شنونده را به گفتهی خودشان، جوانان تشکیل میدهند. هر بار که رادیو را باز میکردم باید به دفعات بسیار واژههای «هستش» و «نیستش» را میشنیدم. حتی از مسئول برنامهای که مثلاً سالها با روزنامه و نشریه کار کرده. این که زبان کوچه بازاری تهران را در یک رادیو بکار ببرید، چه شکل از هنر و تعالی است؟ سیل عظیم خارج از ایران که چیزی از آن زبان را نمیفهمند. از آنجایی که خواندن و نوشتن برای این گروه دشوار است، شاید از طریق گوش دادن بسیار چیزها را میآموختند. ولی با این شکل از صحبت کردن بسیاری یا نمیفهمند و یا اگر بفهمند از جنبهی بدآموزی زبان نمیتوان چشمپوشی کرد. من در شگفتم که مدیر رادیو که خود اهل فن است چرا به این جنبهی آموزش، فکر نمیکند. یادمان باشد که زبان من دراوردی جوانان در ایران دوامی ندارد و موقتی است. آنچه باید آموخته شود، همان درست گفتن و درست صحبت کردن آن هم در یک رسانه است که هزاران نفر گوش میکنند.
-- پریسا ، Aug 21, 2007اما توي گويندگان راديو توي ايران آقاي عليرضا كنگرلو يكي از اون خوبهاست
-- شايا ، Aug 17, 2009منم با شما آقاي شايا موافقم اي كاش راديو زمانه اي ها هم .....................................................
-- پريسا ، Nov 1, 2009