خانه > وبلاگ زمانه > حقوق بشر > مبارزه مسالمتآمیز مدنی | |||
مبارزه مسالمتآمیز مدنیسراجالدین میردامادیجنبش آزادیخواهی مردم ایران مرحله به مرحله با موانع بیشتری از سوی حاکمیت مواجه میشود. از یک سو با گذشت بیش از هفت ماه، مردم، بهویژه جوانان دلیر حامی جنبش سبز علیرغم تمام دستاندازهای ایجاد شده، همچنان به راه خود ادامه میدهند و از سوی دیگر حاکمیت با تکیه بر همان روش کهنه و پوسیدهی تمام نظامهای دیکتاتوری شرقی، یعنی غلبه با رعب، به سرکوب معترضان ادامه میدهد. تا اینجای ماجرا اتفاق جدیدی نیفتاده و نمیتوان ادعا کرد که برگ تازهای بر تحولات افزوده شده است؛ سرکوب و خشونت از سوی حاکمیت، و اعتراض و تظاهرات و شعارهای کم و بیش تند و کند از سوی مردم، هتاکی و تهمتزنی و دروغ پراکنی و جعل و فریب از سوی رسانههای وابسته به دولت و اطلاعرسانی همراه با مشقات و تنگناها و مخاطرات فراوان برای سایتها و رسانههای مستقل. ویژگی مهم جنبش تا روز عاشورا این بود که مردم حتیالمقدور با خویشتنداری مانع از خشونت متقابل در برابر عوامل سرکوبگر میشدند. آتش زدن و تخریب و وارونه کردن خودرو پلیس و ضرب و جرح مأموران کمتر اتفاق میافتاد و مردم با رسیدن به یک خودآگاهی عمومی مانع از تشدید خشونت میشدند. درست به همین دلیل است که نظام حاکم با در دست داشتن همه ابزارهای نظامی و رسانهای و انسانی یک سرکوب خشن، باز حریف این جنبش دست خالی و مسالمتآمیز نمیشود زیرا ناظران داخلی و بیرونی و حتی افراد حامی غیرایدئولوژیک دولت و حتی شهروندان بیطرف به عینه میدیدند که در یک طرف پلیس ضدشورش و عوامل سرکوبگر لباس شخصی قرار دارند که از پول این مردم تجهیز شدهاند تا همین مردم دست خالی که شعارشان «مرگ بر دیکتاتور» است را با خشونتآمیزترین روشها سرکوب نمایند. نفس این واقعیت عینی که مردم کوچه و خیابان بارها و بارها شاهد آن بودند مهمترین بینه برای اثبات حقانیت جنبش سبز و ستمکاری حاکمیت سرکوبگر میباشد. ناظران مستقل داخلی و خارجی حتی اگر با شعارهای معترضان هم موافق نباشند اما بیشک نحوه سرکوب خشونتآمیز مردمی که اعتراضات خودشان را با مسالمتآمیزترین روشها ابراز مینمایند را هرگز تأیید نمیکنند و این برخوردها را به حساب حاکمان ارشد نظام میگذارند و نه به حساب فلان فرمانده تندروی پلیس و یا حتی رئیس نامشروع دولت دهم. اما عکسها و ویدئوها و گزارشهای منتشرشده از منابع مستقل در روز عاشورا حکایت از از کف رفتن طاقتِ مردم در برابر خشونت حاکمیت داشت؛ نمادهایی از رفتار خشونتبار مردم در برابر پلیس ضدشورش و عوامل لباس شخصی در این روز نشان میدهد که روش مبارزه مسالمتآمیز و مدنی و در یک کلام مبارزه «سبز» کمی دستخوش تغییر شده که این اصلاً نشانه خوبی نیست و نگرانیهای زیادی را برانگیخته که در مقالات و گزارشها و مصاحبههای دلسوزان جنبش در سایتها و وبلاگها ظهور و بروز گستردهای یافته است. بیتردید کسانی که به این خشونتها در میان مردم علیه عوامل سرکوبگر اقدام مینمایند خارج از دو دسته نیستند؛ یا عوامل نفوذی حاکمیت هستند که دانسته و برنامهریزی شده سعی دارند مبارزات مسالمتآمیز مردم را به کجراهه بکشانند و یا افراد و بهویژه جوانانی هستند که ناخواسته دست به این اقدامات میزنند و از بصیرت لازم برای اندیشیدن به نتایج و عواقب عملی این اقدامات خود برخوردار نیستند که در هر دو صورت جنبش را با مشکلات عدیده مواجه مینماید. در اینکه عوامل سرکوبگر دست به خشونت گسترده میزنند شکی نیست و صدها عکس و فیلم و هزاران شاهد بر این مدعای اثبات شده وجود دارد اما این که چرا نباید در برابر عوامل خشن و بیرحم سرکوب، خشونت متقابل را اعمال کرد، مسأله مهمای است که باید مد نظر همهی مردم و بهویژه جوانان عزیز قرار گیرد. این جنبش برای ارضاء هیجانات جوانی و ماجراجوییهای زودگذر به راه نیفتاده است. تا همین امروز هزینههای انسانی و معنوی زیادی صرف شده و ما به صورت نسبی موفق شدهایم و حاکمان را به زانو در آوردهایم، پس باید بدانیم چگونه می توانیم به راه خودمان ادامه دهیم ، به اهدافمان برسیم و از عجله و کم صبری بپرهیزیم و تدبیر و دور اندیشی را پیشه نماییم. از اینها گذشته باید بدانیم که برای چه مبارزه می کنیم و چه روشی برای مبارزه ما را به هدف که استقرار دموکراسی و حقوق بشر است نزدیکتر می کند و چرا خشونت متقابل ما را از هدف دور می سازد. اعمال خشونت حتی در ابعاد و اندازههای کوچک باعث میشود که ما نظام حاکم را برای اعمال روشهای خشونتبارتر تحریک و تهییج نماییم و متقابلاً تحریک عوامل سرکوب منجر به برانگیختن واکنش خشنتر بخشی از مردم و جوانان میشود و این دور باطل خشونت در برابر خشونت کشور را با یک جنگ داخلی مواجه مینماید، که این انتهای پروژه مدنی جنبش سبز مردم ایران و نهایت آرزوی حاکمان اقتدارگرای تهران است. علاوه بر این خوف آن می رود که بخشی از اپوزسیون مسلح برانداز که تجربه فعالیتهای تروریستی در دهه اول انقلاب را در کارنامه خود دارند، زمینه ظهور و بروز مجدد و احیای روشهای مصیبت بار گذشته خود را پیدا کنند و از عدم بصیرت بخشی از مردم و جوانان سوء استفاده نمایند و بهدست مردم، خشمگین از ریخته شدن خون عزیزانشان، اسلحه بدهند. از سوی دیگر با افزایش میزان خشونت متقابل ، به احتمال زیاد جنبش در سطوح مختلف دچار ریزش می شود. در سطوح عالی حامیان شناخته شده جنبش به دلیل خشونت بار شدن اوضاع دست از حمایت خود بر می دارند و در میان توده ها نیز خانواده های کمتری یافت می شود که حاضر باشند عزیزان خودشان را برای شرکت در تظاهرات به خیابانها بفرستند. علاوه بر دلایل فوقالذکر برای امتناع از خشونت متقابل در برابر سرکوبگران همچنان که کراراً گفته شده باید این نکته مهم را نیز افزود که برای استقرار دموکراسی و حقوق بشر حتی در برابر خشنترین و تمامتخواهترین نظامها، باید روشهای مسالمتآمیز را در پیش گرفت در غیر این صورت اگر برای سرنگونی و ساقط کردن یک نظام روشهای قهرآمیز و خشونتبار بهکار گرفته شود بی تردید در خوش بینانه ترین فرض پس از سقوط نظام سرکوبگرِ حاکم، نظام جایگزین برای تثبیت خود باید لزوماً از همان روشهایی که برای سقوط نظام قبلی استفاده کرده همچنان بهره ببرد تا بتواند بازماندههای نظام ساقط شده را سرکوب و خود را تثبیت نماید. این دور باطل سرکوب و خشونت و برعکس، خشونت و سرکوب همچنان ادامه خواهد داشت و جز صرف هزینههای سنگین و گزاف انسانی هرگز منجر به استقرار دموکراسی و حقوق بشر نمیشود که هیچ، ای بسا شاید شرایط بدتری از نظام ساقط شده را نیز فراهم نماید، زیرا بازماندگان و حامیان ایدئولوژیک نظام ساقط شده که سالها با چرب و شیرین رفاه و ناز و نعمت زیستهاند برای باز یافتن آنچه از دست دادهاند تمام تلاششان را بهکار خواهند بست. با این اوصاف نباید در دام سرکوبگران افتاد و از اصول و مبانی جنبش سبز که همانا مبارزه مسالمتآمیز مدنی و به دور از خشونت برای دستیابی به دموکراسی و حقوق بشر است فاصله گرفت. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
faghat yademoon bashe enghelab e 57 jolo cheshmammoone. khoshoonat hargez
-- enghelab 57 ، Dec 29, 2009در خصوص خشونت های ایجاد شده باید گفت که دلیل ان فقدان رهبری برای جنبش است. متاسفانه در راهپیمایی ها خود مردم هستند که راه می افتند و خوب در این صورت هر نوع رفتاری ممکن است بروز نماید. اقایانی که به عنوان رهبر این جنبش شناخته شده اند کی برای راهپیمایی مردم خط ومشی درستی ترسیم کرده اند. نمی شود از مردم وجوانان انتظار داشت که هم شرکت کننده هم هماهنگ کننده و هم استراتژیست باشند بعد هم از اونها طلبکار بود که جرا مثلا فلان جا خشونت بکار بردند. به نظر من نبود رهبری یکی از مشکلات جنبش است.
-- Mehran Darabi ، Dec 29, 2009شروع افراطی گری از ساعتی پس از اعلام نتیجه انتخابات توسط برنامه ریزان انقلاب مخملی (جنبش سبز)اغاز شد/نه از طرف مامورین.
-- mansour piry khanghah ، Dec 30, 2009نامه مغرورانه و تحدید امیز رفسنجانی به خامنه ای و زستهای انقلابی کروبی و موسوی وسکوت انان در برابر اتش زدن زباله دانها،اتش زدن موتور مامورین و زدن مامورین،نشان از علاقه سران جنبش به اعمال خوشنت بود.در غیر این صورت می یاست به سبز پوشا تذکر داده می شد که در مقابل خشونت مامورین نباید متوسل به خشونت شد.به همین علت ته مانده های مجاهدین و چپی های افراطی هم از موقعیت استفاده کردند و مردم رنج کشیده و دردمند ایران را وارد یک ماجرا جویی نمودند.
سیاسیون ایرانی از همان اول نسبت به ماهیت انگلیسی و امریکایی این انقلاب مخملی اگاه شدند و برخی به دل سوزی پیشنهاد مبارزه مسالمت امیز دادند و برخی هم سکوت کردند و از همراهی پرهیز نمودند.
اکنون جنبش سبز به رهبری رفسنجانی،موسوی،کروبی و خاتمی به یک گروه و یا سازمان افراطی تبدیل شده و نمیتواند با داشتن چنین رهبرانی تغییر روش بدهد و یا مردم فریبی کند.
راه نجات از این تنگنا برکناری رهبران وابسته به استعمارگران کنونی و ممانعت از رفتار افراتی و اشتی سیاسی با دولت احمدی نزاد و ادامه مبارزه در جهت خواسته های واقعی مردم میباشد.
ضمنا حتی اگر مردم به علت فشار اقتصادی و بی عدالتی های دست اندر کاران در نظام ج.ا. تمایل به سرنگون کردن دولت جمهوری اسلامی و جای گزین کردن جمهوری ایرانی و یا نظام دیگری را داشته باشند،سیاسیون ایرانی باید با تشریح شرایط بد سیاسی کنونی در جهان مردم را از عواقب ان اگاه نمایند.
در هر صورت برای ادامه مبارزه و مجبور کردن دولت احمدی نزاد به تغییرات اساسی و رفع بی عدالتی ها، باید به فکر رهبران جدید با پیشینه خوب و معتقد به مبارزه مسالمت امیز بود.
توجه به این نکته مهم سیاسی که اقای احمدی نزاد هم خود یک فرد معترض سیاسی و از قشر خود ما پابرهنه ها و شکم گرسنه ها می باشد و اصل سیاست داخلی ایشان،مبارزه با رانتخواران و زالو صفتان در درون نظام،امتیاز بزرگی برای رسیدن به خواسته های به حق مردم است.
هر برادر تنی اگر گرسنه نیست
با تو که گرسنه ای خسم خانگی ست
هر برادر که خواب می کند ترا و نان خویش میخورد
یار دشمنان توست
هر غریبه گرسنه اما
با تو که گرسنه ای برادر است
در نبرد ما گرسنه را گرسنه یاور است
این خشونت محدود درروز عاشورا ضمن قابل فهم بودن علامت تب فبل از بیماری هم است وباید درمان شود. من درجای دیگری هم نوشتم وبا این نظریه که خشونت ها علاوه برتلۀ رژیم می تواند تحریکات سازمان های چریکی باقی مانده از دهۀ 70 میلادی بویژه مجاهدین خلق باشدهم باشد بسیار موافق هستم. وبهمین خاطر به مسعود رجوی التماس کردم که بیاید وبا اعلام انحلال سازمان هم خسارت های جانی ومالی کیش شخصیتش به مجاهدین بیگناه وهم بمردم ایران راادا کند. حتی اگر سازمان های چپ نقش نداشته باشند رژیم خواهد توانست با منتسب کردن برخی خشونت ها به این گروه ها مردم متنفر از عملکرد مجاهدین درطول جنگ را(همۀ مردم) تحت تأثیر تبلیغات خود قرار دهد. اینک زمان آن است که همۀ روشنفکران ودلسوزان میهن دوست بخواهند که سازمان عملاً منحل وبی خاصیت مجاهدین خلق رسماً واسماً هم اعلان انحلال کند. از میردامادی هم انتظار دارم روی این موضوع فکر کند و آنرا دنبال کند. بدیهی است که طرح چنین موضوعی هم می تواند مفید باشد چرا که رهبران مجاهدین این سازمان را بی آبرو کرده اند وجنبش از قطع اسم آنها از هوادارانش بشدت استقبال می کند. یا...هو
-- Dalghak.Irani ، Dec 30, 2009man pishnahad midam ke tamam-e maghazeha va masjedha va ... har rooz "Zaban-e Atash-o Ahan" Shajarian ra daem pakhsh konand. be ja Allah-o akbar goftan ham ina pakhsh konim. Koosha
-- Koosha ، Dec 31, 2009سلام
-- salaam-irani.blogfa.com ، Dec 31, 2009مشكلي كه در روز عاشورا براي اغتشاش گران بوجود آمد اين بود كه روساي آنان دچار اشتباه در تحليل شده بودند. تا قبل از آن اين گروه خود را در هنگام تجمعات عمومي انقلابي نشان مي داد و بدين وسيله از مشخص شدن تعداد و كيفيت نفرات خود طفره مي رفت. اما در روز عاشورا در حالي كه مردم در عزاداري حسيني بودند. ايشان در گروهي مجزا در خيابان انقلاب و... هم تعداد و هم كيفيت نفرات خود را نشان دادند. اين ميخي محكم بر تابوت خود بود چرا كه اين روز ها ديگر مردم براي راهپيمايي روز قدس و يا غيره بيرون نيامدند تا باز هم آنان خود را ميان مردم مخفي نمايند. ملت ايران اين روزها براي سركوب اين جريان آمدند. و بنابراين ديگر شاهد حضور هيچ يك از آنان نبوديم. و اينگونه بود كه جدايي آنها از ملت ايران آشكار شد.
هرچند رسانه هاي خارجي به حضور مردم ايران در روز چهارشنبه نپرداختند. ليكن آنهايي از دوستان ايشان كه در ايران حضور داشتند. خود حديث مفصل خواندند از اين كثرت تعداد مردم و از اين يكي بودن ملت.
پس من به زمانه اي ها مي گويم كه شما هم مثل بقيه تان بگوييد جمعيت كوچك و ديگران بخوانند ملتي بزرگ كه خود شاهد آن بودند. نه در تهران بلكه در كل ايران.
ساختار قدرت فعلی با چند چالش روبروست .اول از داخل خود قدرت با پس زدن عناصری مانند رفسنجانی . دوم چالش خارجی در موضوع اتمی و از آن مهمتر صلح خاورمیانه که برخلاف اغلب کشورهای جهان با آن مخالفت میکند.و سوم نارضایتی عمومی . خوب بنظر میرسد رژیم مریض احوال تر از آن است که پذیرای یک راه حل باشد ودر توهم قدرت غرق شده و این گرداب ساختار قدرت فعلی را فرسایش میدهد . حال فرض کنیم کفه ترازوی قدرت به نفع مخالفین (مردم معترض) بچرخد .خوب نهادهای تا دندان مسلح سنت گرا تا آخرین نقطه مقاومت خواهند کرد (همان هایی که مردم را درخیابان میکشند). خوب این به معنای جنگ داخلی است که ممکن است سالها طول بکشد. امید وارم که هرگز اتفاق نیافتد .اما باصحنه های عاشورا ی امسال و حکم تیر خطر جنگ داخلی سایه شوم خود را نشان میدهد.
-- بدون نام ، Dec 31, 2009yek bar khoshnat be onvariha migeh ke ma ham mitavanim! vali man ham ba emale khoshonat kamelan mokhalefam. Azadi Irani, Esteghlale Irani, Jomhori Irani
-- بدون نام ، Dec 31, 2009ازادی ایرانی استقلال ایرانی جمهوری ایرانی
-- بدون نام ، Dec 31, 2009آقای موسوی و یارانش، بی تردید، رهبران امروزین جنبش سبز و
-- اسفندیار ، Jan 3, 2010زحمات همهٔ اینها هم، در یادها ماندگار خواهند شد
به اعتقاد من جنبش سبز با انتخابات ریاست جمهوری اخیر شکل گرفت
و سر چشمهٔ حرکتهای اعتراضی سیاسی-اجتماعی نیز در همانجا قرار دارد
در بند ۲، آقای موسوی الگوی "مجالس اولیه انقلاب" را به عنوان یک طرح پیشنهادی برای برون رفت از بحران کنونی مطرح میکنند
با این منطق قانون مدارانه، آیا هنگام آن فرا نرسیده است،
که اولین انتخابات ریاست جمهوری (انتخاب رئیس جمهور، آقای بنی صدر) و پیامدهای آن نیز به عنوان یک نقطهٔ عطف مورد نظر قرار میگرفت؟
man fekr mikonam keh rahe sabz rahe agahi ye ejtemaeist...agahi beh hoghoogh e fardi va ejtemaeist
pas rahi tolanist
keh saboori mitalabad
ta bedanja
keh az marg bizar shavim
hatta baraye doshmananeman
in ast piame mosavi
-- aman ، Jan 4, 2010va payame jonbeshe rahe sabz