تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

زمانه به چه معنا وبلاگی است؟

مهدی جامی
m.jami@radiozamaneh.com

علاقه مند بودم کسی دیگر در باره انتقادهای پارسا (کارنامه وبلاگستانی زمانه) بنویسد و نه من. اما به هر حال بی پاسخ گذاشتن انتقادها هم شرط کار رسانه ای نیست. می کوشم به سهم خود در باره رابطه زمانه و وبلاگ و وبلاگستان روشنگری هایی بیاورم و البته راه برای علاقه مندان این دست مباحث همچنان باز است تا در بحث مشارکت کنند.

اجازه بدهید اول از تلاشهای اخیر آرش کمانگیر یاد کنم که بر اساس مطالعات اش روشن شده است که زمانه اکنون صدرنشین لینکدونی های شمار قابل توجهی از وبلاگ نویسان است (+). بسیاری از این وبلاگ نویسان را طبعا ما چهره به چهره نمی شناسیم. شماری از آنها حتی در بلاگ چرخان زمانه هم حضور ندارند. اما اینها باعث نمی شود آنها به زمانه توجه نداشته باشند. به نظرم این نشانه خوبی از یک رابطه قابل قبول با وبلاگستان است. رابطه ای که نشان می دهد «تولیدات متنوع» زمانه با «طیف متنوع» وبلاگستان ارتباط برقرار کرده است. من این را رابطه شماره یک می نامم: تنوع و مطلوبیت.

طبعا این هم که من بگویم شمار قابل توجهی از وبلاگنویسان با زمانه همکاری می کنند ممکن است توضیح واضح جلوه کند. این را رابطه شماره دو می نامم: همکاری های متقابل.

اما مشکل در کجاست که دوستانی مانند پارسا فکر می کنند رابطه چنان که باید برقرار نیست و باید بهتر از اینها بوده باشد؟

من قبل از اینکه بخواهم پاسخی به دست دهم فکر می کنم خوب است مفاهیم پایه را بررسی کنیم و به تعهدات اعلام شده زمانه نظر افکنیم و زمانه را نسبت به ادعاها و گفته ها و تعهداتش بسنجیم و البته دایره امکانات رسانه ای اش.

پارسا می نویسد که «راديو زمانه راديوی وبلاگستان قرار بود باشد.» اما به درستی اشاره می کند که در مفاهیمی مانند وبلاگستان، وبلاگ‌دار، وبلاگنویس و رسانه شخصی هنوز ابهام وجود دارد و بحث در آنها به جایی نرسیده است. پس منطقا یکی از مسائلی که می تواند پایه نقد را تغییر دهد روشن سازی مفاهیم است. «بخشی از مشکل هم ناشی از ابهام‌آمیز بودن و نو بودن ابزارهاست.» در واقع این مسیری است اکتشافی و باید به تعهدات اکتشافی بودن پابند باشد. من این را اصل مهمی می دانم.

«راديو زمانه از ابتدا اعلام کرده بود که دنبال پیگیری جريان غالب رسانه‌ای نیست.» درست. هنوز هم همین را می گوید اما معنای آن چیست؟ و بدون روشن ساختن آن چگونه می توان گفت که « عملاً بستر مناسبی برای فعالیت وبلاگ‌ها یا وبلاگنویسان به وجود نیاورد»؟ به نظر من این سخن هم در مفاهیمی که به آن اشاره و تکیه دارد، مثل «جریان غالب رسانه ای»، در یادداشت پارسا روشن نیست. بعلاوه مساله ای که به آن عنوان «بسترسازی» می دهد هم برای من ناروشن است. بخصوص اگر در نظر بگیریم که وبلاگستان یک مجموعه بی مرکز است. بنابرین سوال اینجاست که چگونه می توان برای وبلاگستان بسترسازی معینی کرد بدون آنکه برایش تصمیم گرفته باشیم یا به توهم ایجاد مرکز دامن بزنیم؟ راه زمانه تقویت وبلاگ به عنوان رسانه خودمانی بوده است. اما هرگز نمی خواسته است مرکز وبلاگها باشد. و نیست. زمانه مرکزی از مرکزهای بسیار است. نگاهی به همان آمار آرش کمانگیر بسیار عبرت آموز خواهد بود. زمانه در کنار "یک پزشک" قرار دارد و خود آرش و نیکان و دیگران؛ یعنی سرپل های شلوغتر وب فارسی. و نه بازار مرکزی آن. چنین نقشی را زمانه برای خود قائل نبوده و نیست. این را من مراقبت زمانه از اصل بنیادین وبلاگ می دانم: دموکراسی. به زبان دیگر: سعی نکنی جای همه را پر کنی بلکه جای همه را به جا آوری.

همچنین، بر خلاف آنچه پارسا از جریان غالب رسانه ای برداشت می کند، پیروی وبلاگها از پوشش رسانه ای «رسانه های جریان اصلی» نیست که آنها را از ابداع دور می سازد. نفس وبلاگ نویسی است که با جریان غالب فاصله گذاری می کند. مساله اصلی در اینجاست که وبلاگها رسانه های خودمانی هستند و آینه فرهنگ غیررسمی. اینکه محتوای آنها چیست مساله ثانوی است. روش کار است که مهم است. یعنی نفس برخورد فعال آنها با خبرها و گزارشها و نظرهای مطرح شده اهمیت دارد. زیرا کاشف نگرشی است غیررسمی. این معنا از وبلاگی بودن بنیادین است. من این را پیوند مهمی میان زمانه و وبلاگ می دانم: پشتیبانی از فرهنگ غیررسمی.

در مورد خبرها هم مساله در رسمی بودن با نبودن خبر نیست. در زاویه دید است. حرفه ای بودن در خبر امری ناگزیر است. اما حرفه ای بودن به معنای غیروبلاگی بودن نیست. رسمی بودن است که از جهان وبلاگ به عنوان رسانه خودمانی خارج می شود. موضوع باز مساله ثانوی است.

به نظر پارسا زمانه باید خبرنویسی وبلاگ داران را تشویق می کرده است و وسواس زیادی از خود نشان نمی داده است. اما فکر نمی کنم هیچ رسانه ای که در کار خبر سهل انگار باشد میان وبلاگ نویسان و غیر آنان جدی گرفته شود.

در باره بعضی ایده های مشخص پارسا هم مانند آنچه از شبکه ای نوشتن وبلاگها در باره موضوعات خاص یاد کرده است موضوع کاملا باز است و زمانه از آن استقبال می کند اما این کار مانند بسیاری از کارهای دیگر در زمانه نیازمند آن است که کسی مثلا خود پارسا به کار هماهنگ سازی آن بپردازد. زمانه برای انتشار و حمایت از چنین نوشته هایی مشکل ندارد اما ستادی هم برای چنین اموری طراحی نکرده است. زمانه مجموعه ای نامتمرکز مانند خود وبلاگستان است و در دست کم 30 شهر دنیا مطالب اش تولید می شود. اگر کسانی از همکاران ما در شهرهای مختلف جهان بتوانند شبکه نویسی را هماهنگ و هدایت کنند و برای زمانه برنامه سازی کنند کسی مانع کار آنها نخواهد شد. اما تیم کوچک زمانه در آمستردام نمی تواند این امر را بر عهده بگیرد. زمانه کار بزرگ را با جمع بزرگ انجام می دهد. ایده ها از همه اطراف می رسند. ایده پارسا هم یکی از انهاست. اما مجری می خواهد. این نکته هم رابطه دیگری میان روش کار زمانه و وبلاگ را برجسته می کند: عدم تمرکز.

مساله هایی که در زمانه مطرح می شوند دستوری نیستند. در باره اشاره پارسا به مساله سکس هم باید بروشنی گفت که این انتخاب همکاران زمانه است و نه ستادی برای سفارش کارهای اینچنینی در زمانه. اگر علاقه کسانی که با علم و تکنولوژی و محیط زیست سر و کار دارند برای مشارکت با زمانه به همان اندازه دوستانی باشد که به مسائل بهداشتی و آموزشی و روانشناسی و مانند آن علاقه دارند زمانه آنها را از دایره علایق خود بیرون نمی گذارد. تصور اینکه چنین مسائلی در زمانه فراموش شده است قضاوت در باره آینده ای است که نیامده. زیرا زمانه یک سرشت واحد و ابدی ندارد. رسانه ای است که با ایده ساخته می شود و بسته به نیاز روز و علاقه همکاران اش موضوع گزینی می کند. پس رابطه بعدی این است: پرهیز از دستوری بودن.

پارسا می نویسد: «کاش لااقل در کنار این همه آموزش نحوه انجام خودارضایی و هم‌خوابگی و لذت بردن‌های اروتیک به جوان ایرانی کمک می کردیم که غرب و بلکه دنیا را بهتر بشناسد و غرب را معادل لذت و عصیانگری و آزادی بیمار و نامسوولانه نبیند.» این سخن دیدن سکس و ندیدن اندیشه و نادیده گرفتن دهها مطلب در باره غرب و جهان امروز در زمانه است که فقط یک نمونه اش مثلا گفتگوهای زمانه است با روشنفکران ایرانی با موضوع «ما و غرب». بسیاری از مباحث نیلگون و اندیشه زمانه تامل در جهان مدرن و رابطه ما با غرب است. بعلاوه تاسف خوردن مشکلی را حل نمی کند. بهتر است دوستانی مانند پارسا آستین بالا بزنند و بنویسند. زمانه اگر نوشته های ایشان را بر نوشته هایی در باره سکس ترجیح داد نقد آنها وارد خواهد بود.

در باره وبلاگستان دوست ناقد ما دست به گزینش می زند و می گوید «این» گروه از وبلاگ نویسان وبلاگستان را تشکیل نمی دهند و «آن» گروه اند که وبلاگستان حقیقی را می سازند: «به هیچ رو لینک دادن به نوشته‌های محمدعلی ابطحی، عباس عبدی، کریم ارغنده پور، رجبعلی مزروعی، جواد کاشی، عباس معروفی، داریوش آشوری یا سعید حنایی کاشانی و ... "تعامل با وبلاگستان" محسوب نشده و نمی‌شود. چه این عده خود یا نویسنده هستند یا ژورنالیست یا سیاستمدار و اساساً در زمره وبلاگنویسان عادی و مبدع که منظور نظر ما هستند نیستند.» به نطر من این تقسیمبندی ناروا ست. درست است که وبلاگ نویسان سرشناس گروه خاصی را در وبلاگستان تشکیل می دهند اما مساله اصلی باز همان است که روش و منش آنها با فرهنگ رسمی فاصله دارد. آنچه زمانه برای آن تلاش می کند گشودن فضا برای دیدگاههای غیررسمی است. یعنی همان چیزی که وبلاگ بر عهده داشته است. زمانه رسانه ای است که این را از وبلاگ آموخته است تا در خدمت رشد فرهنگ غیررسمی باشد.
دوست ما می گوید زمانه برای بلاگ چرخان خود دست به تایید و رد صلاحیت می زند حال آنکه خود به تقسیم وبلاگها به این باشد و آن نباشد پرداخته است.

در باره بلاگ چرخان اما مساله ساده تر از این حرفهاست. ما نمی توانیم همه وبلاگها را پوشش دهیم. بنابرین تلاش می کنیم طیف وبلاگها را نشان دهیم. چون هر قدر هم وبلاگ در وبلاگ چرخان زمانه باشد (که الان بیش از 570 وبلاگ را در گردونه خود دارد) باز هم شماری از وبلاگها از آن بیرون می مانند. اما این ناشی از تایید و رد صلاحیت نیست. طبیعت انتخاب است و محدودیت ناگزیر. ما وبلاگ چرخان را ناچار باید در حدی متوقف کنیم و گرنه باید تبدیل شود به فهرست وبلاگهای فارسی. اهمیت کار اما این است که این گردونه دربرگیرنده طیف باشد نه همه.

در باره نیمه دیگر نقد پارسا جداگانه خواهم نوشت اما خوب است در اینجا ببینیم زمانه چه تعهدی کرده است و از عهده بر آمده است یا نه. من در همان روزهای اول کار در یادداشتی (رادیویی که از وبلاگ می آموزد) در همین وبلاگ زمانه نوشتم:

«وبلاگ در ميان همه هنرهايش دو سه کار چشمگير دارد. نخست آنکه "فرد" را شاخص کرده و وارد بازار گفتگو کرده است و بسياری از اين "فرد"ها را به شهرت و اعتبار رسانده است به نحوی که جز از راه وبلاگ ممکن نبود. دو ديگر انحصار طبقه نويسنده و روزنامه نگار را شکسته است و نوشتن را به امری روزمره و عادی بدل ساخته است و اسطوره زدايی کرده است. در واقع وبلاگ مظهر تام و تمام انديشه عمومی کردن سواد است که در آغاز قرن مساله روشنگران اجتماعی بود. وبلاگ سرانجام يک کار ديگر را نيز به انجام رسانده است و آنهم ساده کردن زبان و مردمی کردن آن است. اين دموکراتيزه کردن زبان نيز آرمان بزرگ عهد مشروطيت است. آن زمان شعر غيردرباری نقشی را بازی کرد که اين زمان وبلاگ که محل ظهور زبان غيررسمی است می کند.»

رابطه زمانه با وبلاگ و وبلاگستان از این مسیر است. زمانه هم در اجرا و هم در فکر وبلاگی بوده و مانده است و خواهد ماند.

«زمانه مدعی است که رسانه ای مدرن است . مدرن بودن را در پايان يافتن عصر پدرسالاری و عقلِ کل بازی می بيند. زمانه رسانه "فرد"ها ست. و تنها از اين راه است که رسانه "جمعی" است. رسانه ای است که در تئوری هر فردی می تواند در آن بنويسد و توليد کند. در زمانه، مثل وبلاگ، شنونده/خواننده همزمان توليد کننده هم هست: هم راه نظر دادن برايش باز است و هم سوژه دادن و نهايتا برنامه ساختن. زمانه هدفش تقويت روزنامه نگاری فرد/شهروند است. کاری که وبلاگ از پيش آغاز کرده است. کاری که هنوز در عرصه راديو آزموده نشده است. زمانه آزمودن اين انديشه است. وبلاگی کردن راديو. همگانی کردن آن. دموکراتيک کردن رسانه تا چشم انداز ممکن. راديويی خودمانی. نزديک به ما. و زمانه ما.»

اگر قرار است پایه روشنی برای نقد قرار دهیم خوب است از این موضوعات شروع کنیم. ادعای من آن است که زمانه در حد امکانات محدود یک رسانه کوچک توانسته است کار بزرگی را راه اندازد. و چنانکه پیشتر هم در همان زمان نوشته بودم: من از اينکه زمانه نقد می شود بسيار خرسندم. زيرا رسانه ای که ديده نشود نقد نمی شود. نقدها نشانه توجه به زمانه است. انتظار ستايش منتقدان را هم ندارم اما انتظار دارم که بگويند آنچه در اين تجربه، خطا(ی تحليل يا عمل) می يابند کجاست. شماری از منتقدان زمانه را با آنچه خود در سر دارند می سنجند. اما نقد می تواند به ما کمک کند از آنچه در سر داريم طرح عملياتی بهتری ارائه کنيم.


Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

برای من جواب بسیار خوب و مناسبی بود. در ضمن آقای جامی، در ادامه سخنتان میتوان گفت که نقد دیگری باعث میشود تا قرد به آنچه میکند از نو بیندیشد. کار شما و سایر دوستان در زمانه ابتکاری نو و بدیع است که از اندیشه ای متفاوت زاده شده است. اگر حسن کار شما را حتی تنها در افزایش گوناگونی در کار فرهنگی و رسانه ای بدانیم، کافی خواهد بود تا بگوییم: همچنان به کارتان با پشتکار ادامه دهید.
رضا

-- بدون نام ، Mar 4, 2008

آن انتقاد و این پاسخ راهگشای کسانی است که می خواهند هر یک سهمی از زمانه مدرن داشته باشند. به واقع تصور ما از رادیو زمانه همچنان که از نام آن برمی آید موتور جستجوگر وبلاگ نویسان نیست چه در عمل وب سایت زمانه خود مجموعه ای از وبلاگ هاست. اما یک نکته در انتهای نوشته آقای جامی است که امیدوارم دیر یا زود تحقق یابد و آن: «...دموکراتيک کردن رسانه تا چشم انداز ممکن. راديويی خودمانی. نزديک به ما. و زمانه ما.»
در اوایل سال 1319 شمسی اتفاق بزرگی در تهران به وقوع پیوست و رادیو شروع به کار کرد. بهترین و متعالی ترین دوره موسیقی مردمی ایران محصول همین رویداد است، یعنی رادیو به عنوان یک رسانه توانست از یک سو به شناسایی و معرفی آثار هنرمندان برجسته موسیقی بیانجامد و از سوی دیگر سلیقه های هنری مردم را ارتقا بخشد. این مهم با وقوع انقلاب اسلامی یکباره از مسیر خود متوقف ماند. آن چه باقی مانده این که در زمانه ما رادیوهای فارسی زبان چه در داخل و چه در خارج برای جذب مخاطب مطابق سیاست های خبری خود از نوع موسیقی پاپ به شکل فزاینده ای بهره می جویند که نتیجه آن هم کاهش فزاینده سلیقه های مردمی است.
رادیو زمانه اما تا حدودی از این قاعده به دور است و می توان در آن ژانرهای گوناگون موسیقی را یافت اما پیداست تا رسیدن به رادیویی که بتواند موج تازه ای باشد، باید راههایی را بپیماید. اگر نویسندگان مطبوعاتی امروز از وبلاگ استفاده مناسبی دارند در جهت انتشار مطالب خود امید است که رادیو زمانه علاوه بر وبلاگ چرخانی - که به همین اندازه هم کاری بزرگ کرده - بتواند محملی در ایجاد فضای رسانه ای مدرن برای هنرمندان و نوازندگان باشد که فاقد رسانه های لازم و چه بسا محیط خاص هنری برای هنرنمایی هستند. در دوره ای که تلویزیون ایران از نشان دادن ساز اجتناب می کند، و در مطبوعات هم کمتر بحثی از سازشناسی و امثال آن است بدیهی خواهد بود که مردم حتا در شناخت سازهای ملی خود و تفکیک صدای آن ها دچار مشکل شوند. ایکاش بشود در کنار وبلاگ چرخانی نویسندگان یا روزنامه نویسان که اغلب علاوه بر وبلاگ خود در رسانه هایی نیز فعال هستند بتوان به صورت آنلاین و یا هر شکل مدرن دیگری به جای حرف ها و حدیث های مکرر کمی هم از نغمه ها و آواهای زمانه بشنویم. مشابه کاری که سایت یاهو در رادیوی آنلاین با موسیقی نواحی خود می کند.

-- فرج ، Mar 5, 2008

تشکر از مهدی جامی و دوستانی که پای این نوشته و نیز نوشته بنده نظرشان را منعکس کرده بودند. به گمانم اگر دوستان حوصله شان سرنرفته باشد، چند نکته نه لزوماً به عنوان جواب بلکه در جهت ادامه بحث و روشن کردن بیشتر موضوع، لازم به توضیح​ باشد. مختصراً اینجا قدری توضیح داده می​شود تا بعد: اول اینکه قیاس رادیو زمانه با وبلاگ "یک​ پزشک" درست نیست. گیرم که نرم​افزارهای آرش کمانگیر چیزی را مانیتور کرده باشد. ایندو رسانه هستند اما بسیار با هم متفاوتند. مثل این است که کسی هواپیمای گلایدر شخصی را با بویینگ مسافربری مقایسه کند و ببیند کدام محبوبتر هستند. دوم بی-مرکزی وبلاگستان جواز بی-مرکزی زمانه نمی​شود. زمانه در تحولات و منازعات وبلاگستان بی-مرکز، کافی است که بی​طرف بماند این شرط معقولی است، اما نمی شود گفت که پس حالا که زمانه وبلاگستانی است پس از هر طرف که مطلب آمد و موضوع روز وبلاگستانی بود همان بهترین است و باید در زمانه منتشر شود. زمانه خودش چون رسانه مدرن و با بودجه کلانی است و خوشبختانه حجم تولیداتش سر به فلک می زند، خود به خود یکی از چند مرکز عمده رسانه ای من جمله در وبلاگستان است. این ادعا که زمانه مرکز (یا یکی از مراکز) نیست، یا مانند "یک پزشک" دیده و مقایسه می​شود، بیشتر یک تعارف است. سوم منظور از بسترسازی همان حمایت از بلاگ​داران مبدع است. وبلاگ​نویسی که ژورنالیست یا نویسنده حرفه​ای نیست، اما برای هر پست خود چند ساعتی وقت می​گذارد و اطلاعات مفید یا تحلیلی آموزنده ارائه می دهد یا نقدی به موضوعی می​زند و نقبی و گریزی به واقعه​ای، با وبلاگنویسی که سرسری​نویسی یا شخصی​نویسی مطلق می​کند مسلماً فرق دارد. زمانه باید وبلاگ​نویس اول را (هرچه که نوشته باشد) بیشتر از وبلاگ​نویس دوم حمایت کند اگر می​خواهد تعامل سازنده با وبلاگستان داشته باشد. بی​طرفی زمانه به معنی بی​طرف ماندنش در تشخیص کار وبلاگستانی باکیفیت از کار بی​کیفیت نیست (بقیه مطلب در کامنت بعد).

-- پارسا صائبی ، Mar 5, 2008

ادامه از کامنت قبلی:
چهارم جریان غالب رسانه​ای، معمولاً سرتیترهای خبری مهم یا سوژه های جنجالی رسانه هاست. به عنوان مثال انتخابات آمریکا، انتخاب علی دایی به عنوان سرمربی، تصویب قطعنامه سوم شورای امنیت و... پنجم ادعا نکردم که عباس عبدی و ابطحی و... وبلاگ​نویس نیستند و فقط دوستانی مانند علیرضا مجیدی و ناصر خالدیان و مجید زهری و کورش​ علیانی و ... وبلاگ​نویس هستند. مدعای بنده این بود که وقتی می​گوییم وبلاگستان ببینیم کدام وبلاگها بیشتر برایمان تداعی می​شود. البته برداشت و تصور هرکس از وبلاگستان کاملاً متفاوت است و ده​ها هزار وبلاگستان داریم. این اتفاقاً نظر مذکور را ثابت می کند که وبلاگستان بسیار متنوعتر از آینده عباس عبدی، مکتوب مهاجرانی، زاویه دید جواد کاشی و حلقه ملکوت است. نوشته های اینها البته خواندنی هستند اما این موضوع بحث ما نیست. ششم مشی اکتشافی مهدی جامی چون حداکثری (شامل تقریباً تولیدات) و بی​شکل و بی​راستا است، هزینه های زیادی در پی داشته است. کل کار وبلاگستان در رادیو زمانه را نمی شود به اکتشاف و تحقیق سپرد. بلکه به گمانم لازم است آن را در حداقل نگاه داشت. آزاد و رها و بی​فکر پیشینی نمی​شود نیروها را معطل کرد به کار آزمون و خطا و تحلیل داده​ها و سینرژی کردن و اکتشاف. اینکار هم وبلاگ نویسان را دلسرد می​کند هم ژورنالیستها را. مضافاً کار تفننی وبلاگ​نویسی جدیت و دقت لازم برای اکتشاف و همفکری را ندارد. گفنتی ها زیاد هستند و گمانم مجبور باشم نوشته​ای کوتاه در این مورد ارائه کنم و البته امیدوارم دوستان بحثهای خودشان را مطرح کنند و موضوع به دیالوگ دو نفره تبدیل نشود.

-- پارسا صائبی ، Mar 5, 2008

جان کلام همان فرهنگ غیررسمی است با همه ی تنوع و نوآوری شکلی و مضمونی که به شناخت تازه از عرصه های مختلف هنر و زندگی می پردازد ( موضوعات مندرج در وبلاگ عکس فوری!)و من امیدوارم که رادیو زمانه علیرغم کج و مج شدنهای ادواری همچنان به این اصل وفادار بماند.
پایدار باشید.

-- علیرضا مجابی ، Mar 6, 2008

جناب جامی، با تشکر از پاسخ شما. در قسمت مانیفست شما این مطلب آمده :

". رادیو زمانه می‌خواهد عرصه‌ای برای فعالیت وب‌لاگ‌نويسان ایرانی باشد و دیدگاه‌های مردم عادی را بازتاباند"

لطف کنید و توضیح دهید زمانه تاکنون چه قدم هایی در این مورد برداشته.

با تشکر

-- طاها بذري ، Mar 6, 2008

سلام
زمانه را از مدتها پیش دنبال می کنم و امیدواریم با تغییر ات جدید بتواند فضای خوبی برای بلاگ نویسان ایرانی ایجاد کند ...
---------------------
زمانه: خوب است پیشنهادهایی که دارید را با شرح کافی همینجا بنویسید یا ایمیل کنید به ایمیل عمومی زمانه

-- سرباز معلم جنوبی ، Mar 7, 2008

مکان: داخلی- اتاق سردبیر-روز
آقای سردبیر پشت میزش نشسته و خبرنگار در نمای نزدیک دارد با نگاه غضب آلود نگاهش می کند و می خواهد بداند چرا گزارشی که درباره زنان خیابانی تهیه کرده غیر قابل چاپ است ؟ ( منتظر جواب نباشید)
مکان: داخلی، منزل خبرنگار،شب
خبرنگار وبلاگش را باز کرده و کل مطلب را توی بخش مطلب کپی پیست می کند و دکمه را فشار می دهد . و در ذهنش به مطلبی راجع به موشهای خیابان ولیعصر فکر میکند تا با حق التحریرش بتواند برای 8 مارس برای زنش کادو بخرد.
شاید خیلی سورئال شد ولی وبلاگ شده جایی که وقتی ما نمی توانیم در حوزه ی رسمی ژورنالیستی حرفمان را بزنیم میانبر زده و در محیط وبلاگی آن را منتشر می کنیم . تنها یک چیز شاید فراموشمان شود . اینگه رعایت اخلاق ژورنالیستی و ادیت حرفه ای مطلب و مرجع معتبر دادن و سایر ابزار حرفه ای ربطی به حضور سردبیر بالای سرمان ندارد و باید رعایتش کنیم . فکر می کنم زمانه جاییست که به این قوم رانده شده از مطبوعات رسمی جای نفس کشیدن و برقراری ارتباط با مخاطب را داده و یادآوری هم می کند که حرفه ای بنویسند.

-- سارا باقری ، Mar 8, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)