تاریخ انتشار: ۲۲ بهمن ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

بازی در یک استادیوم خالی

انقلاب 57 هر چه که بود بازیگران بسیار داشت و جهانی به تماشای آن نشسته بود. امروز در آغاز سی ساله شدن آن انقلاب بازی دیگر رونقی ندارد. آن زمان همه از سر و کول هم بالا می رفتند تا انقلاب را تماشا کنند. همه آنها که در خارج بودند باز می گشتند تا سهمی داشته باشند در بازی و تماشا. همه بودند از چپ چپ تا راست راست. از هواداران حکومت اسلامی و خلیفه گری تا طرفداران جمهوری دموکراتیک خلقی. امروز از آنهمه کسی در بازی نیست. حتی پای اصلاح طلبان را هم می کشند تا از بازی بیرون بیندازند. آخرین تحلیل این است که اصولگرایان دو جناح می شوند تا دو بال پرواز انتخابات شوند و نمایش دموکراسی دهند. - به دیگران چه حاجت است؟

امروز همه گروهها تار و مار شده اند. صدها هزار نفر ایرانی به خارج کشور تارانده شده اند. گروههای داخلی نفس بریده اند. مردم به کار معیشت چنان مشغول اند و چنان از بازی خسته شده اند که حوصله ای برای تماشا هم ندارند. دادگاهها در کار اند تا به تادیب و تعزیر و تنبیه زبان درازان بپردازند. روزنامه ها دیگر کنترل هم نمی شوند بلکه دستور می گیرند که چه بنویسند و چه ننویسند. حزب شوخی تلخی است. بازی بی بازیگر مانده است. حال تنها نگهبانان بازی می کنند. نوبت نظامیان است.

انقلابی را که روزی مردم پاسداری می کردند و در همه شهرها و کوی و برزن ها شب تا صبح بیدار می ماندند تا امنیت برقرار باشد امروز تنها پاسداران پاسداری می کنند. کسی حس تعلق به انقلاب ندارد. ساده است چون کسی به بازی گرفته نمی شود. هر کسی به اتهامی رانده شده است. جمعیت «بی صلاحیت ها» امروز اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می دهد. انقلاب به دولت اش فروکاسته شده است. و به نگهبانان دولت. به مردم نیازی نیست. انقلاب به یک عبارت تمام شده است.

هر انقلابی نوعی سرمایه اجتماعی است. انباشت خواستها و خزانه آرمان ها و استعدادها و انرژی های هزاران هزار آدم است. انقلاب ایران این ثروت بزرگ را آسان و سهلگیرانه خرج کرده است. و امروز فقیرتر از همیشه است. انبار انقلاب خالی است. دیگر کسی آرمان و استعداد و آینده اش را با انقلاب گره نمی زند. مگر برخورداران از انقلاب.

کتاب مقدس مسلمانان حاکمان را برحذر می دارد از اینکه دولتی برای اغنیای خود باشند. در قرآن انقلاب اسلامی این آیه افتاده بوده است. در نتیجه امروز فقط اغنیای دولت دور و بر دولت مانده اند. و این یعنی محروم شدن از ثروت بزرگ ملت و اعتماد آنها و دلگرمی شان به حمایت دولتی بیدار. انقلاب روز به روز به موازات از دست دادن مردم فقیرتر شده است.

حالا به جای مردم نظامیان نقطه اتکای دولت و انقلاب شده اند. بی معنا شدن انتخابات به همین دلیل است. وقتی مردم نباشند و بودن و نبودن شان فرقی نکند و نبودن شان بهتر باشد از بودن شان انتخابات به چه کار می آید؟ همه چیز را اغنیای دولت تعیین می کنند. مردم چه کاره اند؟

بزرگترین فرصتی که انقلاب از دست داد نیرو و اراده ساختن ایران بود به دست فرزندانش. فرزندانی که امروز در همه جای جهان پراکنده اند. یا در همه گورستانهای ایران. یا نسلی سوخته اند در میان طبقات برخوردار از انقلاب. یا دارند خود را آماده می کنند که مهاجرت کنند. سرمایه اجتماعی انقلاب 57 از آن منظر که به دولت انقلاب و مدیریت سیاسی بر می گردد مدتهاست ته کشیده است.

انقلاب ایران می توانست به انباشت مناسبی از تجربه های اجتماعی در سیاست و مدیریت بینجامد که از کار نسل امروز انقلاب ندیده و دیروز انقلابی کارگشایی کند اما تنها به انباشت پیرمردانی در سیاست انجامیده است که راه بر هر نوع تنوع و تکثر بسته اند و دایره ای که گرداگرد خود کشیده اند مدام کوچکتر می شود. بیرون، جهان را اندیشه های نو و خلاق و جوان فتح می کند. ایران گرفتار انقلابی است که زود پیر شده و به پیرمردان واگذار شده است. انبار این انقلاب فقیر و پیر کالایی جز تحقیر و سرکوب و رهگیری و حذف و مرشدبازی ندارد. زبان تفاهم و روشنی نمی شناسد. هر راه خطایی را صدبار می رود و نمی آموزد. فکر می کند که عمل صالح می کند و در واقع هر چه می کند خطا در خطا و سیئه در سیئه است. این پیر شکسته و جوان گریز جامعه را به تنگ آورده است و در معرض تنش های بسیار و آشفتگی بی مهار قرار داده و به آستانه ورشکستگی و فروپاشی آورده است.

سالی که به سی سالگی مشی چنین انقلابی ختم می شود می تواند سالی پرمخاطره باشد. خطر همیشه درونی است. «هنر» پیرمردان انقلاب به حاشیه راندن مردم و تکاپوکنندگان اجتماعی بوده است؛ بیرون کردن آنها از بازی و خریدن داور. اما مردم وقتی تصمیم بگیرند که بازیگر باشند همه «هنر»ها عیب خواهد شد. بازی در استادیوم خالی وقتی همه تیم ها و تماشاگران را به بیرون رانده باشید بازی خطرناکی است. آنها آن بیرون نخواهند ماند.


مهدی جامی

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

جای تاسف است که هنوز گروهی به نام اصلاح طلبی مردم را به حضور در این استادیوم خالی دعوت می کنند و از مردم می خواهند در جشن های انقلاب شرکت کنند.

-- علی اصغررمضانپور ، Feb 11, 2008

با سلام و گرامی داشت روز۲۲ بهمن.

متاسفانه بسياری از عوامل داخلی و خارجی که بوجود آورنده ی بازی "مردمی"و با شکوه ۲۲ بهمن در ايران بودند .نتيجه ی خود را گرفتند. ديگر جاضر به ادامه بازی با کيفيت "مردمی"نشدند .
سر مردم کلاه گذاشتند و تاريج بد جوری قضاوت خواهد کرد.
فرزانه

-- فرزانه ، Feb 11, 2008

هر چه بیشتر علل و عوامل وقوع چیزی را که به غلط انقلاب می‌خوانند جستجو می‌کنم می‌بینم هیچ پاسخی مگر این تعبیر موجز و پر مغز شاملو نمی‌تواند مرا به جوابی برساند:« اتفاق سال پنجاه و هفت یک ارگاسم جمعی بود»
حاصل آن ارگاسم جنین‌های ناقص‌الخلقه‌ای بودکه تاج تاراج کردند و شمشیر‌ها به غنیمت گرفتند که بر تخت هادس بنشینند و پادشاه جهنم شوند.آن پادشاهی که گریان بیرون رفت فرشته‌ نبود. اما آنکه درآمد دیو بود. هادسی نگهبان مردگان. وگرنه اولین فتح‌اش گورستان نبود. الان در رخوت ِ پس از ارگاسمی جمعی در کابوسی جمعی شب تیره‌ای را به شب تیره‌تری می‌سپاریم.

-- شهرزاد ، Feb 11, 2008

زیباترین و دلنشنین‌ترین نوشته‌‌ی سیاسی بود که شاید در یک سال گذشته خوانده‌ام. این احساس به بازی گرفته نشدن از طرفی و بازی خوردن از طرف دیگر سال‌هاست که کابوس نسل ماست

-- عزیز ، Feb 11, 2008

آه و هزاران آه از دلها و آرزوهای سوخته مان ....چه زیبا و زیبا سرودی قصه ی حقیقت این سرزمین به جبر و فقر و ریا و ... ستم خفته!

-- Nasrin ، Feb 12, 2008

چه سود اگر اين جمعيت خارج از گود ناگهان به درون صحنه كنش اجتماعي هجوم آورند هنگاميكه فاقد هرگونه وفاق جمعي و نيز گزينهء واضح و روشني براي مديريت سياسي-اجتماعي سرزمينشان هستند.

-- سهراب ، Feb 13, 2008

اگر منصفانه وقایع سی سال اخیر را به چشم خودتان دیده باشید و با پوست و استخوان آن را تجربه کرده باشید می توانید اذعان بدارید که انقلاب 57 انقلابی نبود که مردم را از دادگاه های تخصصی و استبداد فرسوده ایران برهاند، بلکه آمد تا دیوار بلندی را مبتنی بر اصول و ارزش های خود بنانهد. بدیهی بود که هیچ جنبنده ای را هم برای مخالفت خود برنتابد و تمامی گروه ها و نهادهای انقلابی واقعی را ریشه کن و یا آواره کند.
گروه حاکم براساس ایجاد بحران سر کار هستند و فی نفسه کارشان بحران سازی است نمونه های بی شیله پیله ی جمهوری اسلامی فرزند خلف آن یعنی احمدی نژاد است که دقیقا به اقتضای نفس خود عمل می کند. یعنی برای همه بحران ایجاد می کند.

-- فرج ، Feb 13, 2008

Thanks for your good writing. Only one point though. There is not even one single verse in Quran that calls the book "Moghadas." Instead the book titles itself as "Majid" & "Hakim" & as a message for the humans generations until the eternity. As these "Peers" & the so called "Foghaha" are generally good inventors they have been attaching the words "Islamic"& "Moghadas" to anything they like to. Start from "Islamic Republic", "Islamic Hijab" & go on. The worst among all has been the naming of Iran & Iraq bloody war as the "Defa'e Moghadas." All these actions/inventions are called as "Toghi-on" in Quran & not "Enghelob". Va Salaam.

-- Amir ، Feb 13, 2008

Demet Garm Aziz, nice page you made why don't you Visit Abadani Dictionary site and post it in the Guest Book for others to enjoy. KTRD Sia

-- SiaAbadani Ph.D. ، Jul 9, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)