خانه > وبلاگ زمانه > آسیب شناسی رسانه > اجازه دهید مردم تشخیص دهند | |||
اجازه دهید مردم تشخیص دهنداصغر فرهادی، فیلمسار ایرانی، طی نامه ای سرگشاده که وبسایت «فردا» منتشر کرده به وضعیت سانسور فیلم ها در جشنواره فیلم فجر اعتراض کرده است. متن نامه به نقل از سایت فردا چنین است: دست اندركاران محترم جشنواره، نامهام خطاب به همهتان است، پيش از اينها تصميم به نوشتنش داشتم بنا به دلايلي همكاران و دوستان خواستند چيزي نگويم مبادا مانعي ايجاد شود براي فيلمي كه بر اساس فيلمنامهام ساخته شده؛ فيلم «دايره زنگي»*. بهانهام براي نوشتن اين منظور «دايره زنگي» است اما حرفم درباره اين فيلم نيست، حرفي است كه پيش از اين هم گفتهام، در جشن خانه سينما موقع تشويق و جايزه گرفتن نه فقط موقع توبيخ و اصلاحيه خوردن. اين بار بلندتر اما. بالاخره دير يا زود اين فيلم هم ديده خواهد شد و اگر حرفي داشته باشد ميماند، نداشته باشد ميميرد، مثل انبوه فيلمهاي فراموش شده تاريخ سينما. اميدوارم اگر ماند سفلگاني كه اين روزها آب به آسياب اهل مميزي ريختند تا عقدهگشايي كنند، يادشان نرفته باشد كه چه كردهاند، پس هر آنچه ميگويم نظرات شخصيام است و آرزو ميكنم اينقدر مردانگي باقي باشد كه تلافي آن بر سر سرمايه تهيهكننده فيلم خالي نشود. آقايان تازه از راه رسيده، سرتان را از زير برف بيرون بكشيد، اطرافتان را نگاه كنيد تا ببينيم باز روي اين برايتان باقي ميماند كه در مصاحبهها و گپ و گفتهايتان اعلام كنيد، ما در كشوري آزاد زندگي ميكنيم، از چه در هراسيد، مگر روز و شب از تريبونهايتان دم از فهم و شعور مردم و ملت نميزنيد، اگر صادقيد، اجازه دهيد اندكي هم همين مردم فهيم و با شعور تصميم بگيرند چه ببينند چه بشنوند. چه كسي اين قدرت را به شما تفويض كرده كه شعورمندتر و فهيمتر از مردميد؟ لااقل در عرصه فرهنگ عملكردتان نشان داده كه نيستيد. خود را طبيب فرهنگي ميدانيد كه وظيفهتان سنجش عيار سلامت غذايي است كه اهل فرهنگ به خورد مردم ميدهند، مدرك طبابتتان را كي و از كجا گرفتهايد؟ چه كسي اين فرض را براي شما به يقين رسانده كه هر اثر فرهنگي و هنرياي يك غذاست كه بايد قبل از اينكه مردم بخورند، شما سلامت آن را مهر بزنيد. چرا ميانديشيد مردم تنها مصرفكنندهاند، مصرفكننده صرف و شما بايد غذايي را كه ميپسنديد دهانشان بگذاريد؟ چرا ميانديشيد هنگامي كه به تماشاي اثري ميروند مغز خود را بيرون جا ميگذارند؟ اين مردمي كه براي تماشاي اين آثار ميروند، جمعي غير از آن مردم فهيم و باشعور و شريفند كه در سخنرانيها از آنها دم ميزنيد؟ اجازه دهيد سرسوزني هم مردم تشخيص دهند به زعم شما غذايي كه ميخورند، سالم است يا فاسد. هرچند سخيفانهترينمشكل تعريف از هر اثر فرهنگي همترازياش با غذاست... كجاي قانون اين مملكت آوردهاند كه ذائقه همه جمعيت كشور بايد ذائقه شما باشد. اگر قانون نوشتهاي وجود دارد كه ما نميدانيم ذائقهتان را تشريح كنيد. ذائقهتان فيلمهايي است كه به اسم معناگرا پشتش سينه ميزنيد. آقايان به حكمهاي شغليتان دوباره نگاه كنيد. اينجا ميدان فوتبال نيست كه شما داورش باشيد و هراسان از اين سوي ميدان به آن سو بدويد تا از چشم تيزبينتان خطايي دور نماند. مديريد يا مراقب؟ از ديون بنياد فارابي گفتهايد، آمار را بيرون بكشيد، اين همه فيلم سفارشي كه شما و هممسلكانتان ميسازيد از كجا تامين بودجه ميشود؟ براي بيتالمال دل سوزاندهايد سريالهاي ميلياردي را كه خوديها ميسازند، پولش لابد از جيب شما دلسوختهگان ميآيد! حرفهاي بديهي ميزنيد، لااقل از كارنامههايمان پيداست كه كجا ايستادهايم، كارنامه اندك من و كارنامه پربار شما واضح است. من و شما در دو نقطه كامل متفاوت ايستادهايم، نه من توقع دارم روزي روزگاري شما با معيارهايي كه من بدان معتقدم فيلم بسازيد و نه منطقا شما بايد اين توقع را داشته باشيد. من رسما اعلام ميكنم و پيش از اين داستانها در كانون مركزي كارگردانان هم علنا گفتهام روزي كه فيلمنامهاي يا فيلمي منطبق بر متر و معيارهاي سينمايي شما ساختم، حلواي ختم حرفهايم را خيرات كنند. پس قضيه كاملا روشن است، ما به شما و جمعي كه به شما راي داده و بر مسندتان نشانيدهاند، احترام ميگذاريم، آيا شما اين احترام را براي مخالفانتان قائليد؟ هر كس با شما نيست بر شماست؟ شما كه اهل سياست ايد، ميدانيد اين جمله از آن كيست؟ انتظار اين نيست ميدان يكسره براي مخالفان قانونيتان باز باشد، اين قدر عاقل هستيم كه اين زيادهخواهي را به ذهن هم نياوريم؛ اما گوشهاي از اين ميدان، وجبي، كفدستي. آقايان! با اين اقتدار و شكوه كجايتان به لرزه ميافتد كه اينچنين هراسناكيد، آن هم با چند فيلم كه باب ذائقهتان نيست، فيلمهايي كه با رعايت تمام ضوابط و قواعد مجوز ساخت دريافت كردهاند. لااقل به امضاي همكارانتان پاي برگهاي پروانه ساخت احترام بگذاريد، مگر اداره نظارت و ارزشيابي متولي امر نظارت نيست، اين نظارت جديد از كجا ميآيد؟ از چه نگرانيد، اين همه فيلم سفارشي و تبليغي و مورد پسندتان، اين همه فيلمساز شكستخوردهاي كه دورتان جمع اند و چشمشان به دستتان است تا وامي برسد و فيلمي ساخته شود، كافي نيست؟ چنتهتان پر است و با اين روند پرتر هم خواهد شد، پس چه جاي نگراني از چند فيلم معدود. در جشن خانه سينما وقتي جايزهام را ميدادند گفتم تا وقتي نگاه مسوولان فرهنگي به سينما اصلاح نشود نگاهي كه سينما را چون فرزند شرور و رامناشدني ميبيند كه بايد به هر قيمت رامش كرد، جشن معنايي ندارد. بعضيها دلخور شدند كه چرا هنگام دريافت جايزه به جاي تقدير و تشكر، لب به شكوه گشودهام، اما دوستان، اين داستان، داستان اين چند روزه نيست، مدتهاست گريبانگير سينماست، وقار و متانت اهل واقعي سينماست كه سكوت كردهاند؛ سكوت بزرگاني كه خانه نشين اند. از خداي بزرگم كه خداي همه است و نه فقط خداي جمعي قليل، براي آنها كه ميانديشند همه حقيقت نزد ايشان است، آنها كه خدا را فقط مال خود و همرايهايشان ميپندارند، آنها كه همه چيز را از زاويه تنگ سياست مينگرند، آنها كه برگرده مظلوم دين سوارند و پيادهها را بيدين ميدانند، از خداي مهربانم سه خواسته دارم: اول به آنها عمر دراز بدهد، آنقدر دراز تا بمانند و روزي بفهمند حقيقت بزرگتر از آن است كه فقط نزد جمع قليلي بماند كه اگر بماند يعني كوچك است و خرد و خردي دور از خرد و حقيقت. دوم حافظه درازمدتشان تا انتهاي عمر در سلامت باد تا اگر روزگاري فرزندانشان درباره گذشتهشان پرسيدند، يادشان بيايد چه كردهاند. سوم، صداقت؛ كم نيستند كساني كه روزگاري بر اين مسندها نشسته بودند و الان به اقتضاي زمانه به صندلي ديگر تكيه دادهاند و همه آنچه را كردهاند يا كتمان ميكنند يا توجيه. -------------------- |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
در آن شهري كه مردانش عصا از كور ميدزدند
-- hassan ، Feb 10, 2008من آز خوش باوري آنجا محبت آرزو كردم
آقاي عزيز كجاي كار هستي
چون بزرگان اين مرز و بوم تشخيص دادند كه خدا ديگر پير و گيج و خنگ بي شعور شده وقدرت تشخيص و قضاوت ازش ذايل شده
اين حاكمان مانند تمام چيزهائي كه از مردم در طي سي سال مصادره كرده اند از خدا هم
سلب قدرت كرده و با تمام آن قدرت مشغول نابودي اين سرزمين شده اند.
و به كارشان هم افتخار ميكنند.
اي كاش راديو زمانه همتي ميكرد و خلاصه اين سي سال را با تمايش كارتون قلعه حيوانات
كه سرگذشت ما مردم نابخرد و بيسواد نادان هست به نميش ميگذاشت- (بصورت چند يا چندين قطعه)و بينندگان هم آنرا براي آشنايانشان ارسال كنند .
درست يا غلط نقل قولي هست از شعبان بي مخ (جعفري)در سال 32 اراذل و اوباش قيام كردنند دكتر و مهندسان را به حكومت نشاندند اما در 57 دكتر مهندسان قيام كردند و اراذل و اوباش را به حكومت نشاندند
در پايان طلب آمرزش ميكنم براي دائي جان ناپلئون و مش قاسم و آرزوي عمر با عزت ميكنم براي آقاي ايرج پزشك زاد
این نامه نشانه خوبی است از این که سانسور در ایران به چه حد و مرز غیر قابل تحملی رسیده است و این که تنوع آن افزایش یافته و از مرحله کنترل آنچه ساخته می شود به سفارش آنچه باید ساخته شود رسیده است و همچنین نشانه ای است از این که سانسور چگونه با ایجاد مناقشه و انفعال در میان اهل فرهنگ آنان را در مقابل هم قرار می دهد. شجاعت آقای فرهادی در طرح این انتقادات تحسین برانگیز است.
-- علی اصغررمضانپور ، Feb 10, 2008اقای فرهادی نامه تندی نوشتند و قابل تقدیر است ، منو یاد هنر پیشه مرد فیلم چهارشنبه سوری انداخت ، اون شخصیت هم اگر می خواست اعتراض کنه به همین شکل می بود احتمالا .
-- سینا ، Feb 10, 2008درود
-- مبارز کوچک ، Feb 11, 2008درمان امیدهای غم فرسود
در دامن پک توست ای فردا
پایان شکنجه های خون آلود
ای فردا ای امید بی نیرنگ