در خدمت و خیانت زمانه
مهدی جامی
سنجش گزارش فولکس کرانت - بخش دوم:
سیاست و زبان در زمانه
سیاست از دیدگاههای مختلف معناها و تعاریف متفاوت دارد. از یک منظر، تعریف سیاست روندی پایان ناپذیر است. اما یک راه از راههای شناخت سیاست ان چیزی است که از راه استقرای نشانه شناختی می توان به آن رسید. در این روش سیاست از طریق رفتار و گفتار مردم (و یا سیاستمدارن) بازشناسی می شود. در واقع این روش میان سیاست چنانکه اهالی آکادمی می شناسند و سیاست چنانکه مردم می فهمند تفاوت قائل می شود. رسانه اگر بر مبنای سیاست آکادمیک هم حرکت کند بر مبنای سیاست رایج میان مردم است که ارزیابی می شود.
در یک نگاه کلان البته هیچ عمل سیاسی نیست که با ارزیابی مخالف گروههایی از جامعه روبرو نشود. برای عمل سیاسی یا خودداری از عمل سیاسی همیشه تفسیرهای متخالف وجود دارد و هیچکس در این سرا از نقد تند و تیز مخالفان ایمن نیست. زیرا سیاست صحنه برخورد منافع است. برای نمونه حتی اگر مثل جیمی کارتر رئیس جمهوری سابق آمریکا باشی هم باز می توانی به محض انتشار مقاله ای یا کتابی در باره اسرائیل و صلح خشم گروههایی از یهودیان را برانگیزی که تو را متهم می کنند ضدیهود شده ای (این لینک را ببینیند که او را با هیتلر مقایسه می کند!).
بنابرین هم در آغاز بگویم که نه توهم راضی کردن همه را دارم و نه از پیامدهای راهی که به عنوان موسس زمانه برای زمانه طراحی کرده ام بی خبر بوده ام. اما دراینجا می کوشم به طور فشرده توضیح دهم که این راه چیست و چرا انتخاب شده و مشخصا از چه زبانی بهره می گیرد و چرا این زبان به دموکراسی بهتر خدمت می کند و مدل موفقتری برای کار رسانه ای است بدون آنکه بخواهم مدعی شوم بی نقص است یا در عمل نقصی نداشته است. من و دوستان ام در زمانه به شیوه اکتشافی فکر می کنیم و مدل را در ضمن کار تصحیح می کنیم. نقد در این مسیر معنا دارد و از آن استقبال می کنیم اما طبعا اگر ناقد از میدان دیگر و گفتمانی دیگر بیاید منطقا لازم است در پایه و اصول ما بحث کند. اصولی که از آغاز مرتب به زبانها و بیانهای مختلف بازگو شده است (مثلا خطابه مرا در جشن افتتاحیه رادیو زمانه ببینید و نیز یادداشت مدیر پرس ناو را با عنوان زمانه رسانه است نه حزب).
ما می گوییم سیاست زمانه بر پایه فرق نهادن میان کار ژورنالیستی و کار اکتیوبستی بنا نهاده شده. اگر کسی به کار اکتویستی تعلق خاطر دارد چگونه می تواند آن را پایه نقد مجموعه ای قرار دهد که به کار ژورنالیستی پایبند است؟
ابهام در مفاهیم خلط مبحث ایجاد می کند. برای همین است که وقتی ما می گوییم زمانه سیاسی است می گویند نیست و وقتی می گوییم سیاسی نیستیم می گویند هستید! خوب است پس کمی در باره سیاسی بودن تامل کنیم.
معنای "سیاسی بودن" برای ایرانیان
در آمریکا که بودم با هر کس از زمانه صحبت می کردم نخستین پرسش شان این بود که سیاسی هستید؟ و منظورشان این بود که به گروه سیاسی معینی وابسته اید؟ سلطنت طلب اید؟ مشروطه خواه اید؟ اصلاح طلب اید؟ کمونیست اید؟ جمهوریخواه اید؟ با مجاهدین نسبتی دارید؟ طرف جمهوری اسلامی هستید؟ و جز آنها. یکبار هم با مدیر شهرزاد نیوز که از چهره های شناخته اپوزیسیون جمهوری اسلامی است در همین آمستردام روبرو شدم و وقتی از خطرات کار زمانه گفتم و از امکان های همکاری با شهرزاد نیوز، گفت شما که سیاسی نیستید.
من بر اساس تجربه اطمینان یافته ام که معنای سیاسی بودن در میان ایرانیان خارج از کشور این است که به گروهی از گروهها و جناحی از جناحها وابسته باشی. البته زمانه از اغاز از این سیاسی بودن آگاهانه برکنار بوده است. زمانه این را نشانه استقلال خود از گروهها و اتکا به روش ژورنالیستی اعلام شده خود می داند. اما در فضای خارج از کشور که با تکاپوی گروههای ریز و درشت سیاسی همراه است چنین استقلالی معنا ندارد. امروز بروشنی دیده می شود که گروههایی که می دانند که زمانه به آنها وابسته نیست فکر می کنند حتما باید به گروه مقابل انها وابسته باشد! آنها اگر منصف باشند و روش زمانه را با دید بازتری ببینند ما را به گروههای اصلاح طلب داخلی نزدیک ارزیابی می کنند و اصلا وابسته به آنها می دانند و اگر دنیای سیاست را بین جمهوری اسلامی و مخالفان اش تقسیم کرده باشند طبعا ما را وابسته به حکومت ایران می بینند.
پرهیز از "زبان سیاسی"
در این میان زبان نقش محوری و مهمی دارد. زبان سیاسی یا همان زبان گروههای سیاسی در سه دهه گذشته زبان خاصی بوده است. زبان صفتهای ثابت برای رفتار جمهوری اسلامی و مقامات اش از مفت خور و جنایتکار تا خائن و عقبمانده و متحجر. زبان حماسه و برانگیزی. زبان پروپاگاند. زبان تهاجمی. زبانی که در آن هیولاسازی از طرف مقابل مسلط است. زبانی که طرف دارد جانبدار است و بشدت با ارزشداوری همراه است. زبانی که تحقیر می کند و افشا می کند و پیشگویی می کند. زبانی که هر چه باشد زبان منطق و انصاف نیست. زبان اقناع نیست. زبانی که قابل اعتماد باشد نیست. به زبان سیاسی باید باور داشت. ارزش آن عام نیست. چیزی را توصیف نمی کند بلکه همیشه بسیج می کند تحربک می کند جهت را نشان می دهد و می گوید: به پیش! به قول اهالی سیاست در دهه های قبل از فروپاشی شوروی، زبان انقلابی است. زبان یارگیری است. زبان حزب است.
به نظر این دوستان که نشان دادن زبان درشت و درشتگوشان در نوشته هاشان (و کامنتهاشان) آسان است زبان ژورنالیستی بی رنگ و بی خاصیت است. جان ندارد. داغ نیست. از پیشرفت و پیشروی در جبهه دشمن خبر نمی دهد. چیزی را منفجر نمی کند. بی خون و بی حس و حال است. آنها زبان عمل و اکتیویته می خواهند. آنها عمل خود را از راه زبان انجام می دهند. زبان شان باید شلاقی باشد. حامل نفرت انقلابی باشد.
اما این زبان زبان مخاطبه و تفاهم و گفتگو نیست. زبان ارتباط و ارتباطات نیست. ارتباط؟ گفتگو؟ با کی؟ حتما با جمهوری اسلامی! گفتگو از نظر آنها خیانت است سازشکاری است. به نظر آنها جمهوری اسلامی مجموعه ای یکپارچه است که از صدر تا ذیل اش یک حکم دارد و باید نابود شود و به زباله دان تاریخ فرستاده شود. اما مساله این است که اگر کسی زبانی "غیرسیاسی" برگزید ناچار با همه به همان زبان سخن خواهد گفت دوست یا دشمن آشنا یا بیگانه. این از سر تعلق خاطر به این و آن نیست. از سر رعایت اصول کار است و مراعات وحدت رویه. اما در جامعه ای که هر چه هست رنگ تعلق دارد درک پاییندی به اصول آسان نیست.
دایره جمهوری اسلامی
اما گیرم جمهوری اسلامی یکجا باید بیرون انداخته شود. دایره جمهوری اسلامی کجاست؟ آیا هر چه به سنت و مذهب و عرف رایج مردم هم بازگردد باید نفی شود؟ آیا باید به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی علیه قرآن و اعتقادات مردم مسلمان هم موضع بگیریم؟ آیا هر چه دینی است و هر که رنگ معنوی یا الهی دارد به دلیل تقابل با جمهوری اسلامی باید نادیده گرفته شود و مورد بی اعتنایی باشد؟ چه چیزی جمهوری اسلامی نیست؟ فراموش نکنیم دوره ای را که حتی کسانی مانند محمد مختاری مورد طعن و لعن چهره های اپوزیسیون قرار می گرفتند چرا که به سفر خارج آمده اند تا به زعم منتقدان نشان دهند جمهوری اسلامی مداراگر شده است!
در این میان اگر گروهی به زبان شسته رفته و پالوده از جانبداری های اکتویستی گرایش داشت ظاهرا انتظار دیگری نباید داشته باشد جز اینکه وابسته به حکومت قلمداد شود زیرا بر اساس قواعدی که برگزیده نمی خواهد در هر متن و گزارش و جمله ای به جمهوری اسلامی و همه متعلقات آن حمله کند. چنین نگاهی مهمترین مساله را خود جمهوری اسلامی می داند. اما همزمان به فرهنگی که آن را تولید کرده بی اعتنا می ماند.
زبان سیاسی زبان قیم مابی است
مشکل زبان از یک دید دیگر هم حائز اهمیت است. نگاه این گروه از اپوزیسیون هنوز متعلق به دوره ای است که باید به مردم می گفتند چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. این نگاه در بنیاد خود با نگاه روحانیون تفاوتی ندارد و از یک فرهنگ تغذیه می کند. هر دو می خواهند تکلیف را برای مردم روشن کنند. اما این دوره گذشته است. در همه جهان اکنون تعیین تکلیف کردن برای مردم به عنوان پدرسالاری و قیم مابی و روشهای آمرانه و آقابالاسری دور ریخته می شود. به موازات رشد مخاطبان رسانه ها و احزاب، آنها ناچارند زبان خود را دیگر کنند. زبانی اختیار کنند که اختیار مردم و انتخاب آنها را محدود نکند و برایشان تصمیم نگیرد. این جوهر دموکراسی است. اما بسیاری از گروههای پرتکاپوی سیاسی تنها در این سالهای اخیر است که با دموکراسی و حقوق بشر آشنا شده اند. آنها میراث بر فرهنگی دیگرند که فرهنگ دموکراسی نبود. فرهنگ قهر انقلابی بود.
مخاطبان نو زبان نو می طلبند
اکنون مخاطبان رسانه ها فرق کرده اند. دست کم مخاطبان زمانه متفاوت اند. نظرسنجی ماه ژانویه ما نشان داد و نظرسنجی زمانه که هم اکنون در جریان است نیز تایید می کند که مخاطبان ما عمدتا افراد دانشجو و تحصیلکرده اند. نتایج این نظرسنجی نشان می دهد که چقدر فاصله است میان آنچه گزارشگران فولکس کرانت از زبان آن 5 نفر و همفکران آنها می گویند و آنچه مخاطبان زمانه می خواهند. با این مخاطبان نسل نو که از جهت شمار و میزان رشد اجتماعی و تحصیلی با نسل پیش قابل مقایسه نیستند زبان نو باید به کار گرفت. زبانی که اقناع کننده باشد. دوره ای که مخاطب منفعل و بی خبر از جهان بود گذشته است. مخاطب زمانه امروز فعال است و نیازی به زبان قیم مآب ندارد. او شرح درست وقایع را می خواهد نه القای ایدئولوژی.
به نظر من روشن است که نمی توان به زبان های رو به انقراض قیم مابی سخن گفت و دم از دموکراسی زد و نگران این بود که مثلا زمانه چه خدمتی به دموکراسی کرده است. اگر زمانه به پاسداری از زبان رسانه ای خود هم بسنده کرده باشد و آن را به هزارعیب زبان سیاسی معمول نیالوده باشد و از این باد و آن مباد فاصله گرفته باشد حتما از مدعیان دموکراسی به دموکراسی نزدیک تر بوده است.
روش زمانه دموکراتیک است
زمانه روش کاری خود را بر اساس دموکراسی تعریف کرده است. روزنامه نگاری شهروندی و اتکا به جوهر ارتباطاتی وبلاگ به عنوان مردمی ترین رسانه امروز جهان و ایران بنیاد کار زمانه را کاملا از گروههای سیاسی متفاوت ساخته است. زمانه به روی همه باز است. فاصله مراجعه به زمانه تا آغاز کار برای زمانه کوتاهترین زمان ممکن در بین همه رسانه های فارسی زبان است. دموکراسی زمانه ای در انتشار بیانیه نیست در تربیت نیروهای علاقه مند و در دعوت از نیروهایی است که در رسانه های دیگر جایی ندارند یا جای درخوری ندارند.
کنار نهادن زبان و روابط شبان-رمه ای
زمانه تنها رسانه تئوری نبوده است در عمل هم حرف و سخن بسیار داشته است. من صرفا برای مقایسه گزیده ای از گزارشهای متنوع حقوق بشری زمانه را در یک ماهه آوریل 2007 (به نقل از خبرنامه داخلی زمانه) ارائه می کنم تا معلوم شود که مشکل در این نیست که زمانه کار نکرده است مشکل در این است که زبانش زبان شبان-رمه ای نبوده است تا به چشم منتقدان معتاد به چنان زبانی بیاید. گرچه هرگز برای همان گروههای منتقد هم راه همکاری و حتی نقد زمانه بسته نبوده است. توصیف من از گروههای سیاسی به معنای آن نیست که آنها راهی به زمانه نداشته اند و ندارند. مساله این است که زمانه به روش سیاسی انها اداره نشده است. راه زمانه راه تازه ای است. استقلال اش هم از همین جا ست.
کارنامک حقوق بشری زمانه به نمونه ماه آوریل:
- گفتوگو با عبدالکریم لاهیجی و ماهوتیها درباره نتایج اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل
- گزارش قطعنامه شورای حقوق بشر درباره بحران دارفور
- اعدام کودکان زیر 18 سال در ایران
- گزارش مریم خرمی همکار زمانه که به افغانستان سفر کرده است درباره وضعیت حقوق بشر در افغانستان
- بازگرداندن اجباری شش پناهنده ایرانی عربتبار از سوریه به ایران
- بازگشایی پرونده زهرا کاظمی خبرنگار کانادایی-ایرانی
- گزارشی درباره پژوهشگر فرانسوی که مدتی در ایران گرفتار بود
- گزارش سازمان دیدهبان حقوق بشر از زندانیان روس در گوانتانامو
- پیگیری پرونده احداث سد سیوند در نزدیکی منطقه پرسپولیس در قالب چند گزارش
- گزارشی از ازبکان اپوزسیون در هلند
- مجموعه گزارش، خبر، تحلیل درباره دستگیری معلمان در ایران، مصاحبه با خود معلمان و کانون صنفی آنان و مصاحبه با وبلاگنویسان و روزنامهنگاران مقیم ایران درباره دستگیری معلمان
- حراج آثار تاریخی جیرفت در لندن و گزارشی دراینباره
- پوشش خبر دادگاه متهمان قتلهای محفلی کرمان و گفتوگو با یکی از بستگان قربانیان (دراین قتلها عدهای از شهروندان کرمانی به اتهام داشتن رابطه نامشروع یا فساد به طور خودسر توسط نیروهایی بسیج غیرقانونی کشته شدند)
- جلوگیری از ادامه کار سازمان دیدبان حقوق بشر در ازبکستان
- تهیه سلسله خبر و گزارش درباره دستگیری یعقوب یادعلی نویسنده ایرانی و مصاحبه با همسر وی و پیگیری خبر تا زمان آزادی او
- تهیه گزارش مفصل از جلوگیری دولت ایران از خروج خبرنگار رادیو فردا نازی عظیما و مصاحبه با او و وکیلاش
- فیلترینگ پیامهای تلفنی تصویری در ایران
- گزارشهایی درباره دستگیری دانشجویان دانشگاه مازندران
- گفتوگو با دایان علایی نماینده جامعه بهایی؛ بهاییان از اقلیتهای مذهبی داخل ایران هستند که از حقوق عادی مانند سایر شهروندان مانند رفتن به دانشگاه محروم هستند
- گفتوگو با فرزانه کابلی مدرس رقص در ایران به مناسبت روز جهانی رقص در یونسکو
- گفتوگو با محسن نامجو خواننده ایرانی درباره یکی از کلیپهای او(در این کلیپ یکی از بازیگران زن ایران بازی میکند که چندی قبل انتشار یک فیلم خصوصی او در ایران مشکلاتی برای او ایجاد کرد)
- بررسی پدیده همجنسگرایی در میان ایرانیان
- سلسله گزارشهایی درباره فرار مغزها از ایران و وضعیت دانشجویان در خارج از کشور
- دستگیری چند خواننده رپ زیرزمینی در ایران و انتشار خبر آن برای نخستین بار در رادیو زمانه که بعد از آن در برخی رسانههای داخل و خارج ایران مانند رادیو فردا و روزنامه اعتماد و همبستگی نیز منتشر شد
- پوشش گسترده موضوع مبارزه با طرح بدحجابی در ایران در قالب گفتوگو با زنان دستگیر شده، تهیه کلیپهای صوتی از متن وبلاگهایی که در اینباره نوشتهاند، مصاحبه با کارشناسان و روزنامهنگاران مقیم ایران
- گزارشی درباره مقررات اجباری پوشش دختران در تاجیکستان توسط خبرنگار زمانه در دوشنبه
- گفتوگو با مردم تاجیکستان درباره فشارهای دولت برای داشتن پوشش خاص
- گزارشی از نمایشگاه نقاشیهای دلارا دارابی دختر ایرانی محکوم به اعدام و نمایشگاهی که برای او در هلند برگزار شد
- گفتگو با قاسم کشکولی و گپی درباره کتاب او که در ایران سانسور شده است
- ادامه و پیگیری خبر دستگیری فعالان زن در ایران: دستگیری تعدادی از فعالان زن ایران در روز چهارم مارچ سال 2007 که خبر آن برای اولینبار در سطح وسیع رسانهای در زمانه منتشر شد، تبعات رسانهای مختلف داشت. در این زمینه در ماه آوریل دادگاه و پرونده قضایی فعالان زن در مصاحبههایی با خانم فریده غیرت وکیل زنان، شادی صدر از وکلای دستگیر شده، نسرین ستوده وکیل زنان کمپین یک میلیون امضا و سایر فعالان جنبش زنان پیگیری شد.
|
نظرهای خوانندگان
آیا باید به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی علیه قرآن و اعتقادات مردم مسلمان هم باید موضع بگیریم؟
یک باید برای این جمله ی درخشانتان بس بود.
عبارات بیاد ماندنی و درخشانی بود>
آیا هر چه به سنت و مذهب و عرف رایج مردم هم بازگردد باید نفی شود؟ آیا باید به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی علیه قرآن و اعتقادات مردم مسلمان هم باید موضع بگیریم؟ آیا هر چه دینی است و هر که رنگ معنوی یا الهی دارد به دلیل تقابل با جمهوری اسلامی باید نادیده گرفته شود و مورد بی اعتنایی باشد؟ چه چیزی جمهوری اسلامی نیست؟
.................
فقط در تعجبم چطور برخی از مقاله ها در رادیو زمانه منتشر میگردند چون چندان ...با این نگاه شما انطباق ندارند.
موفق باشید.
-----------------------------
-- علیرضا ، Oct 16, 2007زمانه: از تذکر شما ممنون. تصحیح شد
مدیر محترم رادیو زمانه: چرا پیام دیروزی مرا منتشر نکردید.؟
-- سهند ، Oct 17, 2007-------------------
زمانه: کامنت شما در پای مطلب قبلی گذاشته شده و همانجا هم منتشر شده است
این هم شیوه جدیدی در هم اعمال سانسور و هم برائت از آن هست که کامنتتت را منتشر نمیکنند اما وقتی از صفحه اول رفت و طبعا دیگر خواننده چندانی ندارد آنرا برای رفع ایراد منتشر میکنند. به هر حال شیوه های سانسور با حفظ ادعای دموکراسی بیچیده تر شده و راه خود را می یابد. سهند عزیز کامنت من هم عینا به سرنوشت کامنت تو دچار شد.
-- علی ، Oct 17, 2007Sirs,
You should pay attention to the Volks’ report but you should not take it seriously. They have interviewed a number of outcasts who do not represent the Iranian daaspora, let alone the Iranians living in the troubled country.
-- Behnam Yazdani ، Oct 17, 2007One of those interviewed by the newspaper is a self-confessed terrorist who should first stand trial for what he has done in Iran as a member of the notorious vigilante group Hizballah. In his weblog and in his confessions in the Iranian newspapers, as witnessed by the nobel laureate Shirin Ebadi he has confessed that he has been an accomplice of Hizballah in many violent attacks.
Radio Zamaneh should not broadcast according to the ill taste of people like him. Instead they should try their best to communicate with the people and particularly the young people living in Iran in order to spread peace and democracy and stop others from joining the groups to which some of the Volks’ interviewees belong.
Radio Zamaneh is working so flawlessly with Iranian youths that others have started to covet the success of its journalists.
Please keep up the good work and ignore the outcasts and drop-outs and those who chose not to be a part of a constructive endeavour to inform a nation that needs to be informed.
I admire Radio Zamaneh’s contribution to the furthering of human rights and political and social awareness in Iran as well as to the elimination of the xenophobia that has separated Iran from the Western democracies.
اين کسانی که سالهاست خارج از ايران زندگی می کنند و جزو مثلا اوپوزيسيون هستند، نه تنها از مشکلات ما جوانان در داخل ايران خبر ندارند و نه تنها با تند رويهای خود مشکلات بيشتری برای ما و خودشان ايجاد می کنند، بلکه مانع کار خير پارلمان هلند هم می شوند که قصد دارد ما را با حقوق بشر و موازين دموکراسی آشنا کند و امکان سخن گفتن و آگاه کردن و آگاه شدن را برای کسانی که عضو حزب الله يا احزاب ظاهر الصلاح تر نيستند فراهم کند.
-- کمال خرسندی ، Oct 17, 2007من از راديو زمانه متشکرم که lمثل يک پنجره ی رو به هوای تازه برای ما که در داخل ايران هستيم ارزش دارد.
لطفا برای خاطر ما به کار خود به همين خوبی که هستيد ادامه بدهيد و مراتب تشکر ما را به پارلمان هلند و همه آزاد انديشان ابلاغ فرمائيد. .
معلوم نیست این آقای بهرام یزدانی این نظر را به زبان انگلیسی برای رویت کی گذاشته است ؟ اگر برای جامعه ایرانی است که بهتر بود به زبان فارسی می نوشتند چون همه که انگلیسی بلد نیستند . اگر برای خارجیها و یا سرمایه گذاران رادیو زمانه است ، توصیه می کنم به وسیله نامه چنین مدافعاتی را بفرستند . اگر هم زبان فارسی نمی دانند یا آن را فراموش کرده اند که هیچ !
-- منوچهر هنرمند ، Oct 18, 2007آقای جامی از اینکه با صراحت از کارنامه زمانه دفاع میکنید خیلی خوشحالم چون این رسانه مفید باید حفظ شود .
-- احسان از رفسنجان ، Oct 18, 2007ولی این دفاع که بسیار هم به حق است نباید موجب سر خوردن شما بر روی پرتگاه تحمل ناپذیری شود و باعث شود که داور مسابقه خودش وارد یک تیم شود . نوع دفاعیه شما بوی پیش قضاوت میدهد و شما همه منتقدان را به مسایلی متهم میکنید که جمهوری اسلامی منتقدانش را با این تفاوت که رفتار بچه گانه جمهوری اسلامی با منتقدانش آنقدر ادامه پیدا کرده که به قول شما به دشمنی در همه جهات تبدیل شده و حتی خوشبین ترین و سخت جان ترین منتقدینش را به این نتیجه رسانده که دیگر نقد فایده ایی ندارد و این حکومت اصلاح پذیر نیست ولی این موضوع برای زمانه به هیچ وجه صادق نیست و بیشتر منتقدان زمانه نه دشمن آن هستند و نه سودی از این دشمنی میبرند بلکه به عنوان مخاطبان یک رسانه نوپای تازه که نه از پول نفت ما و نه از پول مالیات ما اداره میشه دوستش دارند و هر منتقد به اندازه یک نفر از 10 میلیون مخاطب این رسانه رو مال خودش میدونه و نه بیشتر یعنی یه سهم به اندازه (1/10000000) و دوست داره به همون اندازه به رشد زمانه کمک کنه چون با رشد حرفه ایی زمانه بهره اش برای همه است و تقسیم نمیشه . شما نباید دست از هدفتون بردارید و نباید ناامید بشید بلکه باید از اینکه مخاطبان خودتون رو وادار کردید که دست به کیبرد ببرند خوشحال باشید حتی اگه ناسزاوارترین نقد رو حواله تون بکنم باز هم اینقدر برای من مخاطب مهم بودی وگرنه توی این دنیای بزرگ وب ( دهکده جهانی ) اینقدر سایت هست که بتونم یکی پیدا کنم که ارضام کنه . من در کامنت پای مطلب قبلی تون هم نوشتم که شما نباید انتظار داشته باشید که مخاطبان شما که عمدتا در ایران هستند یه شبه استانداردهای بالای دمکراسی و .... رو خلق کنند بلکه از چرخش زمانه است که خوب و بد الک میشوند و ما تازه الکهایی را برای الک کردن جنس اندیشه و حرف یافته ایم و با حرص و ولع مشغول الک کردن وگرنه اگر خوب بنگری در جامعه ما همه چیز مخلوط است و باعث میشود که به قول شما حتی مفهوم سیاست هم با شناسنامه های متفاوتی معرفی شود حالا نکته اساسی همین جاست که شما رنج ناشی از نبودن در ایران رو هم خودتون میکشید و هم به من مخاطب منتقل میکنید . مثلا برای من مخاطب توی ایران دانشجوهای امیرکبیر خیلی مهم هستند یا اینکه اجازه رفتن به کنسرت موسیقی مورد علاقه ام و یا داشتن آزادی پوشش و حجاب و...... ولی ممکنه برای شما که در محیطی با استاندارد بالاتر زندگی میکنی مسئله احمدی نژاد و همجنس بازی . شاید برای بیشتر مردم ایران مسئله همجنس بازی چندان مهم نباشه چون متاسفانه ما سطح استانداردمون اونقدر پایین است که این مساله شاید در اولویت پنجاهم باشه و به همین خاطر بزرگترین نقد من به زمانه این است که زمانه باید سعی کنه مخاطبش رو درک کنه و بهش کمک کنه نه اینکه اون رو سرخورده کنه خلاصه بگم سواره ندارد خبر از حال پیاده . امیدوارم زمانه روزبروز بهتر و پربارتر شود تا باعث رشد من و دیگران شود . به امید فردایی بهتر برای ایران .
اقای علی: این شیوه ای است که متاسفانه مدیریت این رسانه از خیلی قبل بکار می برد. من خودم مهندسی الکترونیک و مخابرات خوانده ام و یکی از رشته های دلخواهم هم ریاضیات احتمالات است که بن پایه تئوری های انفارماسیون کلاود شننن بنیانگذار و پدر مخابرات مدرن است و چون با ساختار و مکانیزم تککنولو÷ی انترنت اشنایی دارم همیشه احتمالات گوناگونی مثل گم شدن پیامها در عین انتقال از نقطه ای به نقطه دیگر و یا اهمال پرسنل در سایت و غیره را به حساب آورده و بعدا قضاوت می کنم. و اینرا هم باید گفته باشم که در بعضی از مواقع دچار اشتباه شده ام ولی مثلا امروز صبح که از سر کارم به این سایت سر زدم پیام اقای خلجی را ندیدم و الان که از خانه وصل شده ام پیام ایشان قبل از پیام من درج شده است. من نمی فهمم چرا آدمهایی مثل استیون هاوکینز و راجز پنروز اینهمه مدت در دانشگاه کمبریج بر سر پدیده Time Travel به سر و کله هم می زنند. آنها فقط کافی است که سری به این سایت زده و این پدیده را با چشم های خودشان مشاهده کنند. ولی با همه اینها از اینکه مودبانه پاسخی داده اند باید ازشان تشکر کرد و بقول اذربایحانی ها" آری دان بیر توک ده غنیمت دیر." -- اگه از خرس یه تار مو هم بکنی باز هم غنیمت است.---
-- سهند ، Oct 18, 2007آن مثل آذربایجانی را تکمیل اش کنم." اری دان بیر توک قوپاسدان دا گنه قنیمت دیر."
-- سهند ، Oct 18, 2007شير بي يال و دم و اشكم كه ديد؟
وقتي بسياري از كامنتهائي كه به هيچ وجه توهين آميز هم نيستند سانسور ميشوند تو اگر دلت خواست حديث مفصل هم بخوان.
-- پندار ، Oct 18, 2007--------------------
زمانه: از کجا می گویید بسیاری؟ تمام کامنتهایی که حاوی حداقل موازین نظردهی باشند منتشر می شوند حتی برخی از کامنتها با خذف ناسزاهاشان منتشر می شوند! دلیلی برای بدگمانی به زمانه وجود ندارد اما حجم کامنتها ممکن است سبب تاخیر در انتشار شود.
ما كه نميتوانيم خودمان را براي خودمان جور ديگري بزك كنيم.ما ايراني ها ذاتا مستبد و نارسيست هستيم پس اگر ميشود اين بساط كامنت بازي را جمع كنيد.
-- پندار ، Oct 18, 2007یادداشت ف.م.سخن در باره رادیو زمانه
http://www.fmsokhan.com/archives/2007/
-- یک شنونده ، Oct 18, 200710/oeoeoeuu_oeuoeu_2.html
آفتاب آمد دليل آفتاب.
-- پندار ، Oct 18, 2007آقاي جامي اين موضوع را اينجا مياورم چون به شما هم مربوط ميشود. برادرم شهام در ارتباط مصاحبه شما و آقاي معروفي با آقاي سليمي نمين سه كامنت فرستاد كه منعكس نشد و خلاصه حرفش اين بود كه كاش از ايشان در رابطه با اخراج آقاي زرين كلك از دانشگاه هم سئوال مي فرموديد.قضيه را كه ميدانيد؟!
----------------------
من بخش نظرات آن مطلب را نگاه کردم و کامنت اعتراض شهام را دیدم که منتشر هم شده ولی خود کامنتی را که در باره اش صحبت می کنید ندیدم و فکر نمی کنم اگر هم می بود مشکلی برای انتشار داشت. بفرمایید دوباره بنویسند. به هر دلیلی در ادیتور سایت دیده نمی شود. شاید به قسمت جانگ رفته و حذف شده است. - مهدی جامی
شما نظرات دیگران را منتشر نمی کنید چطور دم از روش دمکراتیک در رادیوی خود می زنید؟
-- امید ، Oct 18, 2007آقای جامی
-- کویر ، Oct 18, 2007میشه لطفا توضیح دهید چرا در پاسخ به منتقد ین جهت گیری سیاسی رادیو زمانه و مقاله های سیاسی با امضا خودتان همواره اپوزیسیون جمهوری اسلامی را مورد حمله و شماتت قرار می دهید؟ معنا و چرایی آن چیست؟ چرا پاسخ تان به همان افراد منتقد محدود نمی ماند؟
---------------------------
بر اساس زبان اگر تقسیم کنیم سخن من به تمام کسانی بر می گردد که زبان اکتیویستی را برای رسانه هم تجویز می کنند ولی در محتوای سخن آنها بحثی نکرده ام. روش ارتباط را مد نظر دارم. به نظرم واقعا دو روش ارتباطی وجود دارد که آنچه بین اپوزیسیون رایج است برای رسانه سم مهلک است. نگاهی به میزان توفیق رسانه های اپوزیسیونی هم آن را تایید می کند. از نظر شما روش معمول که من آن را نقد کرده ام راه به جایی می برد؟ یا فکر می کنید چون در بین اپوزیسیون جاری است نقد ناپذیر است؟ آیا اپوزیسیون نباید به فکر نوکردن زبان و روش ارتباطی خود باشد؟ وانگهی نقد این یکی به معنای پذیرفتن راه جمهوری اسلامی است؟ - مهدی جامی
آقای جامی ممنون از پاسختان. شما می توانید یک مطلب روشنگر در باره تفاوت زبان اکتیویستی و زبان مجاز برای یک رسانه مستقل که خود را متعهد به حقوق بشر و دمکراسی و دگرباشی می داند بنویسید و حتما مفید واقع خواهد شد.اما همه بحث این نیست.اصلا انتقاد ناظر برمقایسه زبان و محتوای سخن رادیو زمانه و اپوزیسیون رژیم نیست بلکه اگر مقایسه ای درمیان باشد همانامعیار قرار دادن زبان و محتوای سخن رادیو زمانه درعمل با منشور آن و مقایسه آن با یک رسانه مسقل است. برای نمونه مقایسه کنیدسرمقاله ماه اکتبر لوموند دیپلماتیک به قلم سردبیر آن با سارکوزی و آن چه که به قلم شما درباره سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا نوشتید و همچنین گزارشی که از حوادث اخیر دانشگاه تهران در سایت رادیو زمانه انتشار دادید. شما یک رسانه هستید و نه یک بخش اپوزیسیون؛ اما پاسختان به انتقادات از همان کهنگی زبان و روش ارتباطی اپوزیسیون رنج می برد. نقد اپوزیسیون قطعا به معنای پذیرفتن راه جمهوری اسلامی نیست، اما "دهان به دهان" شدن یک رسانه با منتقدین خود و آن را به عنوان اپوزیسیون رژیم تلقی کردن می تواند نشانه آن باشد که رادیو زمانه و آقای جامی خود را نه یک رسانه مستقل بلکه یک بخش از اپوزیسیون در مقابل بخش دیگر اپوزیسیون می داند.
-- کویر ، Oct 18, 2007آقاي جامي جاي اين سوال شايد اينجا نباشه ولي چون به شما دسترسي ندارم مجبورم سوالم رو همينجا بپرسم:من تا حالا 3 تا مطلب براي شما فرستادم كه لطف كرديد و 2 تاي اولش رو چاپ كرديد.مطلب سوم من چاپ نشد و من چون فكر كردم به دستتان نرسيده دوباره فرستادم كه باز هم چاپ نشد.البته اين حق شماست كه هر مطلبي را چاپ بكنيد يا نه.فقط چون خودم خيال ميكنم مطلب آخر بهتر از دوتاي قبليست برايم عجيب بود كه اون دوتا كه ضعيفتر بود چاپ شد و اين آخري نه.ضمنا من چون با اسم واقعي مينويسم تمام خط قرمز ها رو رعايت ميكنم.جالب اينجاست كه نوشته آخرم تا حدودي ضد آمريكايي بود! به هر حال بهتره كه به آدم گفته بشه كه چرا مطلبش رو نميخوان (مثلا بگن توش كلمات ركيك وجود داره يا....) خلاصه اگر لطف كنيد و بگيد مشكل مطلب آخرم چي بوده ممنون ميشم.مطلبي با عنوان "فرهنگ بي شرمي" درباره رسانه ها ي گروهي در آمريكا (اصلا به دستتون رسيده يا نه؟)
-- بدون نام ، Oct 18, 2007با تشكر ارشيا آرمان
از طریق روش کلامی ایده های خویش را نشاندن کار جالبیست. زبان اپوزیسنی یا مخالفت نمیتواند توجیه کننده ی بی مفهومی مخالفت انها گردد. همانطور که زبان معتدلی برگزیده نمیتواند ایده ی التزام به جمهوری اسلامی را قالب مردم کند. وقتی مورد دوم صورت گیرد مورد اول نیز عملن ابراز شده است/ عدم مخالفت اقای جامی با جمهوری اسلامی و تاکید بر التزام به ان به عنوان پدیده ی شاید برخاسته از فرهنگ و متناسب با واقعیت تازه نیست که بخواهیم با زبان جدید بخورد یکدیگر دهیم. این مطلب چندان از قضا در خود رادیو زمانه اشکار نیست و لی در سخنان ایشان اشکار است. در نتیجه میتوان انرا به مهدی جامی بعنوان یک فرد و همینطور جایی که خود را مدیر رادیویی با ان ایده ها میداند بر گرداند ولی تمامی بخشهای این رادیو را چنین نقدی روا نیست. بهر حال ایده های شخصی اقای جامی دقیقن به معنی به بن بست کشیدن نقد جمهوری اسلامی است. در لابلای کلام اقای جامی کاملن پیداست که حتا برخورد با قران و اعتقادات را درست نمیدانند/ این درحالیست که دقیقن از ریشه های مخالفت با جمهور یاسلامی به دلیل اگاهی از ریشه داشتن ان در اعتقادات و کتاب به اصلاح اسمانیست و نه بر عکس که ریشه ی مخالفت با قران و اعتقادات بخاطر مخالفت با جمهوری اسلامی باشد. یاری جستن ازین ترفند جز قالب کردن اعتقادات خویش با زبان چرب و نرم نیست.
مخالفت با جمهوری اسلامی میتواند بیرون از دایره ی ان با در نظر گرفتن با هر شعاعی ازین دایره بیان و بررسی گردد. با شعار بی اندازگی شعاع دایره جمهوری اسلامی نمیتوان خویش را روشنفکر جلوه داد و بدون جایگاه. جمهوری اسلامی را با همان سرلوحه نامی ان میتوان بررسی نمود. اگر چالش های ایدولوگیک و تعلقات شخصی انسانی به او چنین ازادی را نمیدهد که چنین اغاز گری باشد مشکل خود اوست . به کلامی دیگر با تئوری های امید های واهی بستن به اعتقادات ایدولوگیک خویش به یک دین عدم بازدهی ان ایدولوگیک را در کارامدی ان در اقتصاد و سیاست نمیتوانیم اصلن ببینیم و دقیقن انچه به ان اپوزیسیون ها متهم میگردند خود بسیار افراد روشنفکر دنی یبه ان سی سال است مبتلا هستند یعنی اعتقاد به جمهوری اسلامی . شما اگر برخی نوشته های محمد رضا نیکفر را اصلن خوانده باشید و در همین زمانه خواهید دید که چگونه عنصر اسلامی ان جمهوری اسلامی بدرد نخور ابراز میگردد و این دایره ی جمهور ی اسلامی با شعاع نا معلومش از همان ابتدا مرکزیت خویش را از دست میدهد. بر نتابیدن مخالفت با تئورری جمهوری اسلامی اما داستان تازه ای نیست اقای جامی. روشنفکران دینی از همان ابتدا التزام خویش را به ان ابراز داشته اند و اگر بگوییم کشتارو دگر اندیشان را سکوت کردند و در برخی اعمال و جریانات حذفی هم دخالت نداشتند و انرا جدی نگیریم ولی در برابر بسیاری مخالفان که از قضا وابسته به هیچ حزب و دسته ای هم نبودند نظر خویش را ایراد نمودند.
-- علیرضا ، Oct 18, 2007ازنسو جمهوری اسلامی پدیده ای نیست که بخواهیم سر نحوه رفتار یا چگونگی راه ان فقط گفتگو کنیم که ایا راه ان را میپذیریم یا نمیپیذیریم. هنگامی که انسان قادر به بررسی خود ساختار جمهور ی ا سلامی نمیگردد میبایست انرا در بسته بپذیرد ( دانش اکادمیک غربی ضعف های ددیگاهی ما را نمیتواند لزومن اصلاح کند) و در ان دایره ی نامتناهی از نظر خویش جای گیرد. این ضعف بررسی حتا در نگاه بسیاری ایرانیان نسبت به وضعیت اقتصادی و فرهنگی نیزاشکار است. بهر حال با زبان جورنالیستی نقطه تفاهمی هم جستن مسخره ترین کار است و حداقل وقتی ادمها سر مواضع عقیدتی و سیاسی خود نمی ایستند و انرا به اشکاری ( حتا بدلیل اعتقادی ناخوداگاه به رسمیت پدیده ای ) ابزار نمیکنند بهتر است طرف مقابل را به یک بازی غیر شرافتمندانه هم نکشند که منظور نه با اپوزیسیون هاست بلکه ادمهایی که مناسبتی با گروهی ندارند . موفق باشید.
حیف از بودجه ی دولت هلند که به شما داده وشما آن را خرج جیب شخصی خودتان می کنید این رادیو مفت نمی ارزد و صفحه سایت شما نیز نظریات خوانندگانش را وقتی چاپ می کند که مطلب از صفحه اصلی حذف می شود و چندان خواننده ندارد 90 درصد خواننده های شما از طرفداران پادشاهی پهلوی هستند ولی مطلبی در مورد این خانواده نمی نویسید پس فرق شما با رسانه های داخل ایران که مورد سانسور قرار می گیرند چیست ؟؟
-- فرهاد ، Oct 19, 2007آقای جامی رسانه ی بسیار با ارزشی دارید.امیدوارم از انتقادات تند برخی سرخورده و نا امید نشوید.آقای فرهاد سلسله ی ناقص پهلوی تمام بودجه ی ایران را در اختیار داشت و همین الان هم بازمانده های آن منابع بودجه هنگفتی در اختیار دارند و فکر نمی کنم نیازی به زمانه داشته باشند کما اینکه فقط شما لطف می کنید به این سایت سر می زنید!
-- رضا ، Oct 19, 2007دوستان رادیو زمانه، بنظر میرسد که خلقیات آپوزیسیون جمهوری اسلامی را خوب می شناسید. من خودم هم مجبور به اقامت در خارج کشور هستم. در تمام مدت این اقامت طولانی، با آزار اینها زیستم. ربودن افراد. عینهو مثل خود رژیم، هر یک بنا به میزان قدرت حرافی و فحاشی و معصوم نمایی نخبه تر باشد، تعداد اعضاء اش هم بیشتر است. اصل پایه ای فعالیت همگی این ها، بر عدم استقلال فردی است. در تمام این سالها، حمایت از مبارزات داخل ایران شان هم بر همان اصل ربودن اشخاص و ان جی او ها بوده و هست. باید مثل آنها باشی، یا از هیچ کوششی در خراب کردن ات ابا ندارند. هر اشتباه، یا نادانی ات چنان بزرگ می شود، که به نفی انسان بودن ات ختم شود. زمانه ای ها هم همچون طعمه برای شکار چیان اند. اگر تصور میکنید که تا پارلمان هلند پیش نمی روند که استقلال فکری یا عملی تان را سلب کنند، اشتباه می کنید. یا مال او باش، یا حذف شو! آزادی فدای منافع او.آیا تربیت ما در روابطمان، از خانواده گرفته، تا جامعه غیر از این بوده و هست؟ علیرغم سالها زندگی در غرب، همان ایم که بودیم. ما دائم خود و دیگری را در سالاری ایدئولوژیکی( دینی یا غیر دینی) باز می سازیم.
-- بدون نام ، Oct 19, 2007یک خواننده مطالب شما
مهدی جامی عزیز
متین بود. جلب رضایت همه هم البته کار دشواری است. اما به نظر من دیگر کم کم مفیدتر خواهد بود اگر در جای صدور جوابیه هایی از این دست، گزارشی یا بازخوردی (اول برای خود و همکاران و بعد مخاطبین و از جمله منتقدان) آماده کنید که نشان دهد (یا که ندهد) که آیا این بودجه به جایش خرج شده یا نه؟ برای شخص من سوال است که آیا توسعه ی دموکراسی و حقوق بشر لزومن از رسانه ی سیاسی بر می آید یا راه حل غیر سیاسی می تواند به آن نتایج رهنمون شود. اگر آری پس شاید بهتر باشد که در این چارچوب جواب منتقدان را بدهید.
متنقدین زمانه را من با حوصله پیگیری می کنم. به گمان من گاه عجله می کنند: بگیریم و این را ساقط کنیم و تمام. این تکرار اشتباهات تلخ گذشته است که چنین بودجه ای باید حاکمیت ایران را در اسرع وقت ساقط کند و از این راه دموکراسی و حقوق بشر را به ارمغان بیاورد. آنها می گویند که شما بی طرف نیستید و جریان مخالفت با جنگ نیست، بلکه زمانه مدافع حکومت است و سنگ آن را به سینه می زند تا اصلاحات به روی کار بیاید. خوب، باید صریح تر به این ادعاها پاسخ گفته شود تا مخاطبان هم روشن شوند.
این است که صدور جوابیه هایی که فهرست افتخارات را بر شمارد یا بگوید فلانی دم اش به آنجا وصل است یا مثلن مجاهد و تروریست یا حزب اللهی است پس نماینده ی خوبی برای مردم ایران نیست، کارساز و منصفانه به نظر نمی رسد. اگر منتقدین زمانه هم چنین روش پیشه کنند زمانه باید بتواند جور دیگری بر خورد کند. به هر حال اگر این رسانه مستقل است و به همه ی سلیقه ها احترام می گذارد، این منتقدین هم جزوی از آن سلایق هستند و شاید از جهاتی حق با آنان باشد. یعنی شاید بتوان با حفظ بخش های غیر سیاسی رادیو، بخش سیاسی را - همچنان پایبند به قواعد - تند و تیز تر و حساس تر کرد که سلایق بیشتری را در بر بگیرد. و البته که تنظیم اش کار دشواری است. دشوار تر از انتخاب لینک هایی که نماینده ی وبلاگستان باشد.
و باز هم در مورد لینک های وبلاگ چرخان:
در جایی نظر شخصی ام را گفته بودم اگر زمانه به بعضی وبلاگ ها لینک بدهد جای دوری نمی رود. و زمانه در پاسخ هدف "وبلاگ چرخان" را بازگو کرد که نشان دادن تنوع سلیقه ها است و من البته این سیاست را نمی دانستم. چنین است که اعتراض آقای فرشاد ابراهیمی که معتقد است به سران حزب الله نباید لینک های "بد و غیر مردمی" بدهید بی محل است. اما دقیقن به همین دلیل من از جواب زمانه در مورد لینک ندادن مثلن به وبلاگ های حسن آقا و نانا (و شاید ملاحسنی ... مطمئن نیستم) قانع نشدم. به نظر من اینها نماینده های بارز و شاخص طرز تفکر، ادبیات و سلیقه ای نه چندان کمیاب هستند که بعید می دانم زمانه به مشابه اش لینک داده باشد. یعنی اگر بخواهد لینک بدهد شاخصه اش همین ها هستند. منظورم هم از سلیقه البته مخالفت یا دشنام دادن به رادیو زمانه نیست!
در همین زمینه از سه چهار درصد مخاطبان ام چشم می پوشم و صادقانه اعتراف می کنم که زمانه به اشتباه وبلاگ من را دو بار - یک بار به نام وبلاگ و یک بار به نام خودم - لینک داده است. دست کم یکی اش را بردارید و - گر چه به من مربوط نیست - به این دوستان اختصاص دهید. این کار سعه ی صدر شما را نشان می دهد و اقدامی شایسته ی ارج است.
-- نیم (نیما دارابی) ، Oct 22, 2007