خانه > وبلاگ زمانه > معرفت شناسی راديو > عکس دستهجمعى بدون «آقاى زمانه» | |||
عکس دستهجمعى بدون «آقاى زمانه»بهرنگ تاجدینکوچکتر که بودم، یعنى 15-10 سال پیش، روزنامهها از «اسم نویسنده» خالى بودند. یعنى از تیتر اول تا شناسنامه آخر روزنامه، اسم یک نفر از دستاندرکاران بیشتر پیدا نمىشد و آن یک نفر هم مدیر مسئول بود و درج نامش، قانوناً واجب آن قدیمترها انگار یک «آقاى روزنامه» بود که همه چیز مىنوشت. از سیاسى و اقتصادى و اجتماعى گرفته تا فرهنگى و هنرى و ورزشى، چه گزارش، چه مصاحبه و چه یادداشت، همه کار او بود. هیچ شخص به خصوصى در کار نبود و انگار هیچ فرقى نمىکرد که این مطلب، کار چه کسى است. همه، کارمندان روزنامه بودند و بودن آقاى X یا نبودن خانم Y، قرار نبود تغییری ایجاد کند. البته همان زمانها و قبلتر از آن هم کسانی پیدا میشدند که «ستون» خود و خارج از چهارچوب «نام» روزنامه، هویت خود را داشتند. مثلاً مرحوم صابری فومنی که «دو کلمه حرف حساب»اش، اگر به جای «اطلاعات» در جای دیگری هم منتشر میشد، فرق چندانی نمیکرد. چنان که ابراهیم نبوی از «ستون پنجم»اش در «جامعه» تا «از این ستون به آن ستون» زمانهاش، همچنان ابراهیم نبوی است. اما چنین نمونههایی استثنا بودند. اما دوره و زمانه، عوض شده است. این روزها، کمتر صفحهای در روزنامهها پیدا میشود که نام یک یا چند نویسنده در آنها درج نشود. اصلاً همین چند ماه پیش که (مرحوم) روزنامه «هممیهن» منتشر شد، در همان شماره اول، نام و سمت تکتک دستاندرکاران روزنامه را در شناسنامهاش آورد: از مدیرمسئول و سردبیر گرفته تا حروفچین و مصحح و مسئول امور مالی. شاید این گونه بشود گفت که قبلتر، هویت اصلی متعلق به رسانه بود و این روزنامهنگار بود که باید خود را در این چهارچوب قرار میداد. فرد، سربازی بود از لشکر؛ اوضاع و احوالش، نباید تأثیری روی خروجی میگذاشت. اما اکنون کمکم داریم به این باور میرسیم که فرد، هویت، خط فکری، منش و روش خودش را دارد و مجبور نیست خودش را به شکل دلخواه رسانه در بیاورد. شاید کار رسانه، بیشتر انتخاب فردی باشد که با ملاکها و معیارهای رسانه همخوانی دارد و آزادی انتخاب و عمل از آن شخص روزنامهنگار است. از دیگر سو، عموماً در یک رسانه، خبرنگار بخش ورزشى، موظف است که مطالب ورزشى و فقط هم مطالب ورزشى تولید کند؛ چنان که از خبرنگار اقتصادى هم، گزارش و مصاحبه و تحلیل اقتصادى، و فقط اقتصادى میخواهند. اما همان خبرنگار ورزشى که به وبلاگ، رسانه شخصیاش مىرسد، سیاسى یا سینمایى هم مىنویسد. چنان که روزنامهنگار سیاسى دیگرى، در وبلاگ شخصىاش به یک هوادار دوآتشه فلان تیم فوتبال تبدیل مىشود. زیبایى و شیرینی ورزشىنوشتههاى خبرنگار سیاسى و یادداشتهاى اجتماعى خبرنگار فنآورى اطلاعات در این است که چنین نوشتههایى از سر رغبت و علاقه تحریر مىشوند و نه از روی وظیفه. «زمانه» خود را رسانهاى مىداند که «از وبلاگ مىآموزد.» شاید بهترین راه اثبات و درک چنین ادعایى، سر زدن به صفحه یکى از برنامهسازان آن است. هر کدام از این «صفحات شخصى» بخشى از «زمانه» به شمار مىآیند. صفحاتی که هر یک، بیش از آن که به بخشی از یک رسانه شبیه باشند، به وبلاگ نویسندهشان میمانند. واقعاً چه فرقى بین یکى از این صفحات شخصى با یک وبلاگ وجود دارد؟ به هر کدام که وارد میشوی، درشتتر از نامنوشته (لوگوی) زمانه، نام و عکس صاحب آن را میبینی. از طرف دیگر هر یک از آنها (درست مثل وبلاگهاى خودمان) به کشکولی میمانند از مطالب و برنامههایى در زمینههاى مورد علاقه صاحب صفحه؛ حتى شاید بدون نظم و ترتیب و چهارچوب خیلى مشخص و دقیق. آنها، صفحه شخصى صاحبشان هستند، نه مثلاً صفحه خبرنگار سیاسى رادیو زمانه. امروز، اگر نگوییم که زمانه هویت و علاقه مشخصى ندارد، حداقل هویت و علاقه آن در برابر هویت و علاقه فرد فرد برنامهسازان و سازندگانش، چندان پررنگ و واضح نیست. اصلاً وقتى زمانه، این عکس دستهجمعى را تماشا مىکنیم، در میان همه این افراد، نمىتوانیم «آقاى زمانه» را پیدا کنیم. انگار که چنین شخصى وجود خارجى ندارد. --------------------- |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
نظر شما امیدبخش است و به نویسندگان شهامت می دهد. اما متاسفانه نشانگر بی اطلاعی شماست از نظریه های مدرن درباره رسانه. برای بررسی جایگاه فرد در یک رسانه باید نخست به فرم رسانه پرداخت. (رسانه گرم و سرد) و آنگاه به محتوا که ممکن است باینگر سویه هایی از فردیت فرد باشد. اگر با این نظریه ها آشنا بودید آنگاه زمانه را در پشت نام ها می دیدید. در چگونگی آرایش اخبار و گزینش نام ها و رویکرد به موضوعات و جز این.
-- بدون نام ، Sep 10, 2007