خانه > وبلاگ زمانه > دوستان زمانه > چگونه فیزیکدان برنامه ساز شد | |||
چگونه فیزیکدان برنامه ساز شدمریم خرمیوقتی هشت ساله بودم می خواستم نویسنده بشوم. در رویاهایم کتاب می نوشتم و بچه ها کتابهای من را می خواندند. امتحان انشاء از پراسترس ترین امتحانها بود، چون همیشه وقت کم می آوردم و باید سر امتحان با معلممون چونه می زدم که ترا به خدا اجازه هست که یک صفحه دیگه بنویسم؟! کلاس سوم راهنمایی در یک مسابقه مقاله نویسی راجع به میرزا کوچک خان نوشتم : "میرزا کوچک خان که از دل "توده" مردم برخاسته بود به خاطر خیانت همین مردم کشته شد." کاری ندارم که حالا چیزی که نوشته بودم صحیح بود یا نه! ولی همین لغت "توده" که ظاهرا در ذهن معلممان مترادف با "حزب توده" شده بود هزار تا دردسر برای من از همه جا بی خبر درست کرد و بقولی در مدرسه حسابی حالم را جا آوردند. بعد از آن اتفاق هرگز ننوشتم! سراغی هم از درسهای ادبیات و رشته انسانی نگرفتم. دیگر اصلا حرفش را هم نزدم! فیزیکدان شدم و وارد کار علم! با وبلاگ هم از سر صدقه رساله دکتری نوشتن آشنا شدم. وقتی که حوصله ام از آزمایشگاه و نوشتن فرمول و گاهی هم همکارهای هلندی ام، سر می رفت، می رفتم اینترنت-گردی و وبلاگخوانی. می خواندم، فقط همین! هنوز رادیو زمانه شروع به کار نکرده بود که دوستم پانته آ به من تلفن کرد و راجع به ایده "زمانه" گفت. اینکه هرکسی که ایده ای دارد می تواند همکاری کند. برایم باور کردنی نبود! خیلی هیجان انگیز بود. قرار شد با هم برنامه بسازیم... و اینطور بود که پایم به کارگاه زمانه باز شد. بعد از کلی امتحان کردن و (خراب کردن) با کمک بچه های زمانه، برنامه های اپسیلون و سفرنامه کابل و چند تا گزارش دیگر را ساختم. و به این ترتیب یک نویسنده، و گزارشگر کاملا غیر حرفه ای متولد شد! در یکسال گذشته تقریبا همه آخر هفته ها را در استودیوی آمستردام زمانه گذرانده ام. و در این مدت بسیار یاد گرفته ام. برایم آزادی که در انتخاب موضوع، شیوه پرداخت به موضوع و از همه مهمتر حمایت از ایده هایم وجود داشته خیلی با ارزش بوده است. زمانه به من امکان داد که نه تنها با رسانه همکاری کنم، بلکه با مخاطب راجع به شیوه تفکرم تبادل نظر کنم. و من این همه را از نکات مثبت زمانه می دانم. شاید کار با رادیو زمانه اولین تجربه رادیویی خیلی ازهمکاران باشد. ولی بسیاری تجربه کار در رسانه را به شکلی داشته اند و می توانند کمیت و کیفیت برنامه های زمانه را نقد کنند. از دید من تنها متفاوت بودن زمانه بوده که به من (و افرادی شبیه به من) اجازه تجربه کردن این "بازی" نه چندان آسان را داده است. این یک جور تعارف نیست. صرفا یک روایت شخصی است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
بله. مریم عزیز راست میگوید. او واقعن ایدههای بکری در سر دارد. و من همیشه افسوس میخورم که نشد با هم برای اپسیلون همکاری کنیم. با آرزوی موفقیت
-- سرزمین رویایی ، Sep 2, 2007خدمت فیزیکدان و نویسنده عزیزمان عرض ادب می کنم. نکته ای که مرا واداشت که این پیام را بنویسم آن بود که واقعا نفهمیدم هدف از این نوشته چه بود. شما از خوانندگانتان نظر خواسته اید. ولی در چه مورد باید نظر داد؟ شخصی در بچگی نویسنده خوبی بوده و بعدا بر اثر وقوع اتفاقی در مدرسه از نوشتن دلزده شده و حال از همکاری با رادیو زمانه بسیار راضی و خرسند است. خب، که چه؟ از دل این نوشته چه چیز بیرون می آید که باید درباره اش نظر داد؟ شاید بگویید همان طور که نویسنده محترم هم ذکر کرده اند این صرفا بیان تجربه ای شخصی بوده که به شیوه وبلاگ نویسی عنوان شده است. اما هنگامی که تجربه ای شخصی را در رسانه ای وزین و پر مخاطب چون رادیو زمانه عنوان می کنیم حتما هدف خاصی را دنبال می کنیم، به ویژه اگر نویسنده فیزیکدان هم باشد. حکایت این نوشته مانند آن است که بگویم من سیب خیلی دوست داشتم و روزی کرمی در سیب پیدا کردم و از آن به بعد سیب نخوردم. اما حالا در میوه فروشی کار می کنم و خیلی از کارم راضی ام! و این تجربه را برای نظرخواهی دیگران بگذارم. نمی دانم شاید من قادر به درک محتوا و هدف این نوشته نبودم یا شاید اصلا این ستون به همین دلیل تاسیس شده است که دیگران تجربیات شخصی شان را، بدون هدفی خاص، با دیگران در میان بگذراند. اگر چنین بوده است قبلا پوزش می خواهم.
-- رضا ، Sep 2, 2007