تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

نقض حقوق مولف؛ درد دل‌های یک مستندساز ایرانی

شهزاده سمرقندی
shahzoda@radiozamaneh.com

قانون حق نشر و دیگر قوانین مربوط به تکثیر آثار هنری، سال ۱۸۸۶ در برن، پایتخت سوئیس، گسترده‌تر از پیش به‌تصویب رسید. به‌طوری که قوانین مربوط به حق نشر نه تنها در کشور محل تولید آثار، بلکه در تمام کشورهای جهان باید رعایت می‌شد.

Download it Here!

از آن زمان تا به‌ امروز، تغییرات و تبصره‌های متعددی به این قانون وارد شد و در تمام کشورهای اروپایی حق نشر، حق تالیف، حق تکثیر آثار هنری از پشتیبانی حقوقی برخوردار شدند و پایه‌ی محکمی در بازار آثار هنری پیدا کردند.
به این ترتیب، آثار دارای محدودیت قانونی، معمولاً با علامت ©شناخته می‌شوند. در کشورهای درحال توسعه نیز عبارتی در صفحه‌ی نخست کتاب‌ها می‌توان دید که برای مثال در آن گفته شده است: «همه‌ی حقوق چاپ و نشر این کتاب برای نویسنده [یا ناشر] محفوظ است.»


اما این حقوق تا چه حد محفوظ است و وضعیت حقوق مولف در میان فارسی‌زبانان چگونه است؟

جمشید گلمکانی، مستندساز ایرانی مقیم فرانسه می‌گوید که حقوق بسیاری از سازندگان فیلم‌ها رعایت نمی‌شود و رسانه‌های زیادی هستند که به نقض حقوق هنرمندان آلوده‌اند.

جمشید گلمکانی فیلم‌های مستند زیادی ساخته که معروف‌ترین آن‌ها «دادگاه میکونوس» درباره‌ی قتل روشنفکران و فعالان سیاسی کرد ایرانی در برلین است. درباره‌ی آثار او می‌توانید به سایت سینما بدون مرز مراجعه کنید.

همه می‌دانیم که در ایران و کشورهای هم‌زبان آن، قوانین مربوط به حمایت از حق تکثیر و تالیف به تصویب رسیده است، اما همه‌ی قوانین به تصویب رسیده به اجرا درنمی‌آیند. دلایل اجرا نشدن این نوع قوانین را آقای گلمکانی ربط می‌دهد به آن‌چیزی که خود، «عدم رشد اخلاقی» می‌نامد. شاید بهتر باشد بگویم بعضی از عادت هایی که در جامعه جا می‌افتد و تداوم پیدا می‌کند، حتی قانون‌گذاری هم نمی‌تواند از آن جلوگیری کند.

گذشته از قانون، اخلاقی در ما شرقی‌ها هست که گاهی دزدی معنوی را یا جدی نمی‌گیریم و یا آن را به‌عنوان دزدی به‌رسمیت نمی‌شناسیم. از این‌جاست که گاه فیلم‌های سینمایی را بدون پرداخت پول، از طریق سایت‌های اینترنتی با خیال راحت تماشا می کنیم. در حالی که یک لقمه نان دزدی و بی‌‌زحمت به دست آمده از گلوی‌مان پایین نمی‌رود!


جمشید گلمکانی برای ما از تجربه‌های خود در این زمینه در طول بیست سال مستندسازی در اروپا به‌خصوص در فرانسه می‌گوید:

آن چیزی که من در اروپا با آن برخورد کردم مسئله‌ی حق تالیف درست است که به شکل قانون درآمده، اما پیش از آن که قانون صرف باشد، تبدیل به یک مسئله‌ی اخلاقی شده است. درواقع یک قضیه‌ی احترام به انسان، یک قضیه‌ی احترام گذاشتن مصرف‌کننده به یک تولیدکننده در این میان مطرح است.

در فرانسه این‌طور عمل می‌شود که مثلاً هر کانال تلویزیونی که می‌خواهد فیلم مرا پخش کند، یک مبلغی را به‌حساب من می‌ریزد و با توافق طرفین، این فیلم را نمایش می‌دهد. این نشان می‌دهد که این‌جا قانون وجود دارد، اما گذشته از این، مسئله‌ی اخلاقی هم پیش می‌آید. وقتی به‌عنوان مثال، من فیلمی می‌سازم، سازمان‌های فرانسوی با من تماس می‌گیرند و نظر مرا برای پخش و یا بازپخش آن می‌پرسند. ایرانی‌ها اما این کار را نمی‌کنند.

من بارها این موضوع را مطرح کرده‌ام، چون شاهد بودم. اولاً انگار با این موضوع آشنا نیستند. شاید بتوانم بگویم که در طول این بیست‌سال مستندسازی، ۹۸ درصد ایرانی‌ها با موضوع کپی رایت آشنا نبودند. من کپی رایت را نشانه‌ی نوعی رشد اخلاقی می‌نامم و این مردمی که با آن‌ها برخورد کردم به این رشد اخلاقی نرسیده بودند.

خیلی‌ها فکر می‌کنند که مسئله‌ی حق کپی‌رایت پدیده‌ای مربوط به سال‌های بعد از گسترش اینترنت و تکنولوژی دیجیتال است. شما در این زمینه چه فکر می‌کنید؟

قبل از سیستم دیجیتال هم مسئله‌ی کپی رایت وجود داشت و این نگاه خیلی زجرآور است.

یک مثال برایتان می‌آورم که وقتی برای من پیش آمد نمی‌دانستم از فقر فرهنگی کسانی که با آن‌ها سر و کار داشتم، بخندم یا اشک بریزم.

من فیلم «دادگاه میکونوس» را ساخته بودم و از دو سه کانال تلویزیونی فرانسوی پخش شده بود. بعد یک انجمن بزرگ که یک نهاد فکری است برای ایرانیان و مشکل مالی هم ندارند (به نکته دقت بکنید که به‌دلیل تنگدستی مالی نیست که کپی رایت را رعایت نمی‌کنند)، با من تماس گرفتند و گفتند که یک کپی از این فیلم را در اختیار آن‌ها بگذارم. من هم یک کپی هدیه کردم. دوباره با من تماس گرفتند و گفتند آقای گلمکانی، ما را راهنمایی کنید که چه‌طوری می‌توانیم از این فیلم بیست نسخه کپی بکنیم و بفرستیم به جاهای مختلف. یعنی این آدم‌ها حتی به فکرشان هم نمی‌رسید که این فیلم پنج سال کار و زندگی برده است.

این تنها مورد نیست. کانال های تلویزیونی و دانشگاه هایی در آمریکا و کانادا هستند که خیلی از فیلم‌های مرا نمایش داده اند و برای تماشا و ورود به سالن نمایش، ورودیه گذاشته‌اند. بدون این که به من خبر دهند یا حقی برای من در نظر بگیرند.

وضع وخیم است. چون این‌ها نمی‌دانند که دارند چه ضربه‌ای به آثار هنری می‌زنند.

به‌هر حال این مشکل را به‌خصوص در چین و کشورهای همسایه‌ی ایران هم داریم. به‌نظر شما از کجا می شود شروع کرد تا این عادت را از بین برود؟

به‌نظر من برای بهبود وضعیت کپی‌رایت و رعایت حق تالیف کار فرهنگی، به تربیتی درازمدت نیاز داریم. باید به سراغ آدم‌ها رفت. مسئله‌ای نیست که با زور قانون، پیگرد و مجازات حل‌شدنی باشد. آن کسی که از راه دستبرد زدن به آثار دیگران کسب درآمد می‌کند، تکلیفش مشخص است. ولی افراد خود باید به این نتیجه برسند که با خریدن و استفاده از آثاری که غیر قانونی تکثیر شده‌اند، تنها به هویت فرهنگی جامعه‌ی خود ضربه می‌زنند. چون به کسانی کمک می‌کنند که در این کار غیر قانونی دست دارند. ما باید همدیگر را نسبت به این خطر آگاه کنیم. من اسم این مسئله را خطر می‌گذارم.

ملاحظه‌های خود هنرمندان هم در میان است که برای به‌دست آوردن حق خود پی‌گیری قانونی نمی‌کنند و یا تکثیرغیر قانونی آثار خود را در رسانه‌ها مطرح نمی‌کنند. به‌نظر شما چرا خود هنرمندان این موضوع را در رسانه‌ها برجسته نمی‌کنند؟

وقتی دو یا سه کانال تلویزیونی ایرانی، به‌خصوص آن‌هایی که در لس‌آنجلس مستقرند، فیلم‌های من را پخش کردند، دوستان پیشنهاد دادند که می‌شود آن‌ها را مورد پیگرد قانونی قرار داد، اما دیدم که مسئله‌ی پیگرد قانونی، مسیری خیلی پیچیده دارد و از نظر مالی واقعاً به جایی نمی‌رسد. من که در این تجربه‌هایی که داشتم موفق نبودم. اصلاً خوشبین نیستم که بشود این سارقان و پخته‌خواران آثار هنری را به راه راست هدایت کرد.

نمونه مستند قتل‌های زنجیره‌ای ساخته گلمکانی

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)