خانه > شهزاده سمرقندی > گفت و گو > محیط ادبی سمرقند در آیینه تاریخ | |||
محیط ادبی سمرقند در آیینه تاریخبخش زبان و ادبیات تاجیک، از معدود بخشها دانشگاه دولتی سمرقند است که هنوز تحصیل و امتحانات در آن به زبان تاجیکی برگزار میشود، این دانشکده در سراسر کشور ازبکستان شناخته شده است و دانشجویان تاجیک از دیگر شهرهای ازبکستان، مانند بخارا، ترمیز، تاشکند، فرغانه، نمنگان، به این دانشگاه میآیند. دانشگاهی که استادان پرکار و انگشت شماری دارد، یکی از این استادان صدری سعدیِف است. به بهانه چاپ کتاب جدید صدری سعدیِف به نام، محیط ادبی سمرقند در آیینه تاریخ، که محصول پژوهشهای چند سال اخیر اوست، با او گفتوگو کردم.
متن فشرده و خلاصه شدهی این گفتوگو را اینجا میخوانید و گفتوگوی کامل را میشنوید: این کتاب در مورد شاعران و ادیبانی است که در سمرقند نشو و نما کردهاند؛ حتی آنهایی که زاده سمرقند نبودهاند ولی در محیط سمرقند به شکوفایی رسیدهاند نیز در این کتاب آمده است. این کتاب تحقیقی دربارهی ادبیات فارسی تاجیکی است. از چه دوره و سالی کتاب آغاز و به چه سالی ختم میشود؟ از آغاز ادبیات فارسی تاجیکی، عصر نو؛ از زمان کسانی که به اولین سخنگویان فارسی دری مشهور هستند، مانند ابوالینبغی سمرقندی و ابوالحفظ سغودی تا شاعران و نویسندگان ابتدای عصر بیستم و انقلاب اکتبر را فرا میگیرد. در این کتاب زیاده از ١٢٠ ادیب برجسته سمرقند آورده شده است و ارزش هنری، مقامهایشان، لحظههای جداگانه روزگارشان معین شده است. ارزش این کتاب از تذکره و تاریخ ادبیات بهتر است. برای معین کردن روزگار، ارزش و مکان این شاعران در تاریخ ادبیات از منبعهای گوناگونی چون، تذکره لباب الاباب محمد عوفی بخارایی تا ادبیات تاجیکی استاد عینی، استفاده کردهام و تذکرههای گوناگون دیگری که تاکنون منتشر شده یا نشدهاند، مانند تذکره اثرخواجه نصاری، در عصر ١٦ [میلادی]، تذکره ملیحای سمرقندی در عصر ١٧ [میلادی]، و تذکره مطربی که در نیمه عصر ١٦ [میلادی]، تصنیف شده، نیز استفاده شده است. این کتاب به زبان ازبکی منتشر شده و نسخه تاجیکی آن نیز برای نشر آماده است. در نسخه ازبکی تنها شاعران برجسته و مشهور سمرقند آورده شدهاند، ولیکن در نسخه تاجیکی تمام شاعران محیط ادبی سمرقند از عصر نو تا عصر ٢٠ [میلادی] به همراه آثار بعضی از آنها، آورده شده و در نتیجه تذکرهمانندتر است در حالی که نسخه ازبکی بیشتر تاریخ ادبیات است.
حدود چند نفر شاعر و نویسنده دراین کتاب، گردآورده شدهاند؟ در نسخه ازبکی بیشتر از ١٢٠ شاعر آورده شده، اما در نسخه تاجیکی بیش از ٣٥٠ شاعر آورده شده، در ابتدا معلومات مفصلی در مورد شاعران آمده، سپس از آثار آنها یک یا چند نمونه در صورت امکان آورده شده است. آیا این ٣٠٠ شاعری که از آنها نام بردهاید، در بین مردم سمرقند شناختهشده هستند؟ بیشتر این شاعران نه تنها در بین مردم عادی، بلکه برای متخصصان هم معلوم نیستند. برای همین این کتاب یک تحفه کلان برای تاریخ ادبیات است که درآن شاعران مشهور آن دوره و آثارشان جمعآوری شده است و این برای محققان و متخصصان تحفهای محسوب میشود. چند نفر از شاعرانی را که بین مردم سمرقند شناخته شده هستند و مردم شعر آنها را به یاد دارند نام ببرید. شاعرانی بودهاند که در زمان خود شهرت کلان و جایگاه هنری بالایی داشتهاند ولی در زمان ما حتی برای متخصصان، معلوم نیستند، اما بعضی شاعران هم هستند که نام آنها را دایره وسیع خوانندگان میدانند، مانند ابوحفظ سغودی، رودکی، سوزنی سمرقندی، رشیدی از عصر ١٢[میلادی] و مشفقی که دو دیوان غزل خود را در سمرقند تهیه کرده، در این کتاب آورده شده است.
وضعیت شعر و شاعری در محیط ادبی امروز سمرقند چهگونه است؟ امروز در سمرقند هواداران شعر بسیار زیادند و بعضی مجموعه اشعارشان را به چاپ رساندهاند ولی از نظر هنری همه آنها به درجه بالایی نرسیدهاند، اما نشانههای بعضی شاعران اصیل در بین این هواداران شعر دیده میشود که میتوان به آینده آنها امیدوار بود. چرا در بین هنرمندان سمرقندی این مرسوم بوده است که همیشه شعر را بر نثر ترجیح دادهاند؟ این وابسته به درک و جهانبینی مردم در عصر میانه است، در آن دوره شعر برنثر فزونی میگیرد و این در مرکزهای ادبی دیگر در عصر میانه، مانند خراسان، سمرقند و بخارا هم دیده میشود. در دورههای بعدی که اندوخته نظری مردم بالاتر میرود و تفکرشان رشد میکند مقام نثر بالا میرود. در زمان ما هم در ادبیات تاجیک، نویسندگان با شاعران برابری میکنند و نثر در برابر نظم خودش را بالا میبرد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
با درود به گرامی بانو شهزاده
-- دارا ، Jan 28, 2010به لحاظ آگاهی جالب بود اما ای کاش کمی گسترده تر از این مصاحبه را میگذاشتید ویا در دوبخش یا بیشتر زیرا اینگونه موارد ما را در شناخت محطی که اکنون بر سمرقند وبخارا ویا دیگر شهرهای ازبکی شده تاجیکستان آگاه میکند .من معتقدم وجود شما برای ما ایرانیان غنیمتی گرانبها است ومیتوانید پیوندی میانمان برقرار شازید زیرا اکتریت مردم ایران وافغانستان کمتر به تاریخ وادبیات وموارد دیگر از تا جیکها آشنایی دارند گر چه امروز جوانان بیشتر در کند وکاشند تا ریشه بابی کنند اما آنان نیز قطعا با خط مجزای تاجیکان به بن بست میخورند.خوب شاعرانی که اینجا نامبرده شده اند ومربوط به گذشته های دورند مانند رودکی وسوزنی وابوحفظ سغدی در ایران هم آشنایند خصوصا رودکی و تحصیل کرده ها نیز با ابو حفظ آشنایند زیرا معروف است که او اولین شعر پارسی را سروده است وآن این است که :آهوی کوهی چگونه دوزا او یار ندارد چگونه بوزا یا بر روی کتابهای زمان جوانی ما بود چگونه روزا که از همان رفتن میاید.متلا اگر در اینجا استاد سعدیف معلوم میکردند که چرا کتاب به زبان تاجیکی گسترده تر و به زبان ازبکی محدود تر است آیا این به خاطر حساسیتهای دولتمردان ازبک هست یا به خاطر آنکه آن شاعرانی که گرچه به گذشته متعلق هستند در خاک امروزی تاجیکستان میزیسته اند بنابراین برای ازبک ها اهمیتی ندارد که از آنان نامبرده شود که اگر اینطور باشد نادیده گرفتن حقوق تاجیکان ازبکستان است که اگر دولتمردان آنان را ازبک هم میدانند وقطعا اینکار را میکنند زیرا به قومیتها نمیخواهند انگیزه بدهند میبایستی بپذیرند که آن شاعران برای اینمردمان سروده اند واز خودشان بوده اند که امروز الطاف بیکران انسان خود خواه وگمراه و انسان کشی بنام استالین باعت گردیده است که در زیر سیطره ازبکان روزگار بگذرانند و حتا بترسند که هویت تاجیکی خود را عیان کنند .اینگونه هم به هویت خود پشت کردن نتیجه ای جز محو وگم شدن در تاریخ ندارد امیدوارم من اشتباه کنم و از آنطرف جوانان تاجیک ازبکستان راه مبارزه را بگشایند و از حق وحقوقشان دفاع کنند حال اگر پیوستن به تاجیکستان کلاشینکف های روسی توسط مزدوران بجا مانده روسها در ازبکستان را بالا میبرد حداقل بتوانند از هویت ملی خویش دفاع کرده وخود باشند وهمگامی هایی را دراین زمینه ها با کشور مادر که تاجیکستان است داشته باشند
گفتگوی بسیار خوب و شنیدنی بود! من چندان آگاهی از فارسی زبانان سمرقند نداشتم! برای صدری سعدیف آرزوی تندرستی، پیروزی و شدمانی دارم. همچنین از شما نیز برای تهیه گزارشهای بسیار خواندنیتان سپاسگزارم!
علی
-- Ali ، Feb 14, 2010با سلام خدمت دوست عزیز شاهزاده سمرقندی
-- اشکان ، Feb 28, 2010سرکار خانم وجود شما از کشوری که در صدد محو تاریخ و فرهنگ تاجیکان می باشد یک نعمت بسیار زیاد می باشد.من پیشنهاد می کنم دامنه فعالیت خود را گسترش داده و ارتباطی فرهنگی بین مردمان آن دیار با سایر فارسی زبان ها برقرار سازید.بهترین وسیله ارتباطی زبان و خط است که این امر به واسطه خط سریلیک در آنجا و فارسی در اینجا بسیار دشوار است.حتی اگر ما بتوانیم سریلیک بخوانیم نمی توانیم پاسخ دهیم چون من قلمهای آنرا هرگز ندیده ام.بنابراین اگر لااقل بتوانیم فارسی را به قلم انگلیسی بنویسیم و با هم ارتباط داشته باشیم خیلی مفید می باشد. هر دو طرف می توانند اینگونه ارتباط داشته باشند و نیازی به فراگیری خط نیز نمی باشد. به این پیشنهاد فکر کنید شاید در این شرایط بهترین باشد.باید روح هویت را در وجود هموطنان تاجیک خود بدمید.به واسطه سیاست ازبک سازی و مصادره تمام افتتخارات تاجیک به اسم آنها همچون ازبک خواندن بوعلی سینا و غیره خیلی از مردم تاجیک آنجا به تدریج دچار بی هویتی می شوند.این یک واقعیت تلخ است و به این خاطر وظیفه ای حساس بر عهده شما است.امیداورم از مسئولیت خطیر خود آگاه باشید.پس به هر طریقی می توانید این پل ارتباطی را برقرار کنید.نباید بگذارید فرهنگ پرافتخار آنها محو شود.ما آماده هر گونه همکاری با شما عزیزان هسیتم و از پیشنهادات شما جهت برقراری ارتباط شدیدا استقبال می کنیم.امیدوارم این حسن نیت من را در جهت حفظ هویت تاجیکی را به فال نیک گرفته و اقدامات جدی در این راه بردارید.
با تشکر و آرزوی سربلندی برای شاهزادی عزیزم
با درودها
بسیار مسروم که به اطلاع برسانم غزل تقدیمی بعنوان سرود ملی اتحادیه کشورهای فارسی زبان مورد استقبال واقع شده است:
عنوان شعر:
"ز جوی مولیان راهیست تا اروند پر آبم"
من از تاریخ «پامیر»م من از نسل دماوندم
من از بلخ و بدخشانم من از شهر سمرقندم
من از تاریخ می آیم هزاران ساله گردیدم
دلم خوش زان شود روزی که باید بگسلم بندم
«سهند» آرزوی من تب «دوشنبه» می گیرد
کجا منزل دهم آسان ستیغ کوه الوندم
به خوابِ طفل ِ«کولاب»م زمستان ذوب شود فردا
که دست افشان شود با من به بزم پاک پیوندم
نشان خاک خوارزم از بخارا کرده شیرازم
به یاد شهر تبریزم چه دلتنگ است «میمند»م
بسوی بامیان باشد نگاه "خارغ" از شرقم
به سمت بیستون آری دل از عشق تو آکندم
ز جوی مولیان راهیست تا اروند پر آبم
ز آمو پر کشد غربت به یک کارون لبخندم
چو بر سرچشمه بگذارم قدم،آهسته میگویم
به اصل شاخه آویزم ثباتِ سعی و سوگندم
سزای میهن پاکم نباشد تکه گردیدن
پس ازاین،بار همت را به یک مقصود می بندم
شعری از عاکف
-- عاکف ، Mar 3, 2010