خانه > شهزاده سمرقندی > با همسایگان > «بیخود نیست که شعار میدهند: جمهوری ایرانی» | |||
«بیخود نیست که شعار میدهند: جمهوری ایرانی»شهزاده سمرقندیshahzoda@radiozamaneh.comبرنامهی همسایگان جای سخن گفتن از زبان و فرهنگ مشترک فارسیزبانان و مطرح کردن نظر و پیشنهادها برای گسترش پیوند مردم فارسیزبان در کشورهای همسایه است. اگر شما هم دوست دارید در این برنامه شرکت کنید، لطفاً با ما تماس بگیرید. و اگر نمیتوانید میهمان این برنامه باشید، نظر و پیشنهاد خود را برایمان ایمیل کنید. در برنامهی گذشته نظرات آثار حکیمی شاعر، نویسنده و روزنامهنگار افغان را شنیدیم که دربارهی زبان مشترک فارسیزبانان میگفت.
اما امروز میهمان برنامه منوچهر یزدیان، دبیر انجمن «پیوند» در هلند است. انجمن پیوند انجمن فارسیزبانان جهان در کشورهای مختلف است و بخشهای جداگانهای در هر شهری دارد. این انجمن گردهماییهای سالانهی خود را در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان برگزار میکند. آقای منوچهر یزدیان که همه روزه با مشکلات و رویدادهای فرهنگی مردم و کشورهای فارسیزبان در جریان است، نسبت به پیوند فارسیزبانان و کارهایی که تا به حال در این راه انجام شده است، میگوید. آقای یزدیان معتقد است که کارهای تا به حال انجام شده ارزشمندند و تلاشهای این انجمن نیز، موفق و نتیجهبخش بوده است: من فکر میکنم که تلاشهایی که شده است برای نزدیکی فارسیزبانان در دنیا، بهویژه در کشورهای تاجیکستان، ازبکستان، افغانستان و ایران بسیار ارزشمند و بسیار حاصلبخش بوده است، علیرغم این که هنوز مشکلات بسیاری در سر راه است. ولی اگر وضعیت را نسبت به سالهای گذشته در نظر بگیریم، میبینیم که پیشرفتهای خوبی انجام گرفته است. میتوانید مثال بیاورید؟ وبسایتهای ایرانی و فارسی را جستوجو کنید یا بلاگهای فارسی را. در خیلی از آنها میبینید که راجع به افغانستان، راجع به زبان فارسی، راجع به زبان دری، راجع به شعرای تاجیکستان، موسیقیدانان تاجیکستان صحبت میشود. اینها چیزهایی است که در ۳۰ سال پیش غیرممکن بود و در ایران لغت تاجیکستان هم خیلی به گوش نمیرسید، چه برسد به این که کشوری است که مردمش به زبان فارسی صحبت میکنند و فرهنگ آریایی دارند. با این همه مشکلات و تفاوتهایی هم در ۱۵ سال اخیر سد راه این پیوند قرار گرفته است. ۱۵ سالی که احتمال میرفت و یا پیشبینی شده بود که فارسیزبانان کشورهای همسایه در بده و بستان فرهنگی، به هم نزدیکتر قرار خواهند گرفت. آقای منوچهر یزدیان معتقد است که مشکلاتی هم وجود داشته که سد این راه بوده است: ببینید این مسأله از دو جنبه قابل بررسی است. یکی از جنبهی سیاسی و به مفهوم کشوری و دیگری از جنبهی فرهنگی و مردمی. از جنبهی سیاسی و کشوری ما راجع به چهار کشور مختلف صحبت میکنیم با حکومتهای سیاسی خودشان، منافع خودشان و استراتژیهای خودشان که اینها ممکن است همیشه هم با همدیگر همخوانی نداشته باشند. جمهوری تاجیکستان بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و مستقل شدن به عنوان یک کشور به دنبال پیدا کردن یک هویت ملی میگشت و این هویت را در فرهنگ آریایی، در فرهنگ زبانی خودشان، که به آن زبان تاجیک میگویند و ما میگوییم زبان فارسی، پیدا کرده است. این وضعیت با وضعیت ایران تفاوت میکرد. در این ۱۵ سال اخیر مردم ایران مشکلات دیگری را داشتند. مشکلات آنها اکثراً مشکلات سیاسی بود، مشکل آزادی بود در ایران که وجود ندارد، مشکل دموکراسی بوده در ایران که وجود ندارد. در افغانستان مشکلات مشکلات جنگی بوده است. بنابراین این مسألهی سیاسی و آن خوشبینی که در ۱۵ سال پیش وجود داشت، صورت نگرفته و صورتش بسیار بسیار کم بوده است. ولی از جنبهی مردمی، دانشگاهها و روشنفکران این سه کشور، بخصوص روشنفکران تاجیکستان و روشنفکران ایران، اینها قدمهای خیلی مهمی را در راه نزدیکی این مردم انجام دادهاند. مردم تاجیکستان، روشنفکران تاجیکستان اینها پایهگذاران انجمن پیوند بودند. آقای رحمان رئیس جمهور تاجیکستان، دبیر و رئیس انجمن پیوند است. این خود نشان میدهد که سیاست در تاجیکستان به این هویت ملی کمک میکند و همسو قرار گرفته است با آن گسترش فرهنگی که مردم یا روشنفکران فارسیزبان آرزویش را دارند.
وقتی از زبان صحبت میکنیم، ناخودآگاه بحث لهجه و یا به قول تاجیکها شیوه و یا به قول افغانها گویش را هم در میان میآوریم. آقای آثار حکیمی در برنامهی گذشته اشاره به این داشت که خودداری کردن از استفادهی زیاد از کلمات محلی، زبان فارسی را برای مردم بیشتری فهماتر میکند. اما آقای یزدیان نظر خود را در این باره چنین بیان میکند: اسم زبان هیچ اهمیتی ندارد. مهم این است که من در دوشنبه با مردم میتوانم به زبان خودم صحبت کنم و مردم دوشنبه میتوانند با من به زبان خودشان صحبت کنند. ما با یک زبان مشترک حرف میزنیم. اسمش میخواهد دری باشد، پارسی باشد، فارسی باشد یا تاجیکی باشد. مشکلات سیاسی و اجتماعی کشورهای فارسیزبان و کمکهای اقتصادی بین این کشورها در اولویت قرار گرفته و چنین به نظر میرسد که برای گسترش زبان فارسی کار کمتری انجام میشود. برخی هم معتقدند که پیوند کشورهای فارسیزبان ممکن است به ضرر و یا منفعت این و یا آن کشور انجام بیابد. از آقای منوچهر یزدیان میپرسم به عنوان کسی که هر سه این کشور فارسیزبان را از نزدیک میشناسد، میتواند بگوید که این نگرانی و یا اندیشهها از کجا سرچشمه گرفتهاند؟ مشکلات کشوری نمیتواند نزدیکی این مردم را به همدیگر کم بکند. شما توجه کنید که بریتانیا و ایرلند هر دو عضو اتحادیه اروپا هستند و این اتحادیه هرگز نمیتواند خصوصیت ملی ایرلندیها را، که ریشهی زبانشان انگلیسی هست، ازشان بگیرد. اتحاد بین تاجیکها، ایرانیها، افغانها، ازبکها به معنی این نیست که هویت ملی این مردم ازشان گرفته بشود. ما در ایران بلوچها را داریم، کردها را داریم، آذریها را داریم. مردمی را داریم با زبانهای دیگر که در این کشور زندگی میکنند. فارسها در ایران قادر نیستند این حقوق و هویت ملی را از این مردم بگیرند. حداقل روشنفکران فارس چنین تصوری را ندارند. آقای منوچهر یزدیان اشاره به قومهای دیگری دارد که در خاک کشورهای فارسیزبان بسرمیبرند و با زبان و هویتی متفاوت، با زبان و فرهنگ فارسی در بده و بستان روزمرهاند: فراموش نکنیم که این کشورها به غیر از فارسیزبانان مردمان دیگری را دارند. مثل ازبکها در تاجیکستان، یا پشتونها در افغانستان و یا ملل مختلفی که در ایران زندگی میکنند. ایران فقط سرزمین فارسیزبانان نیست، ایران، کشور مردم ساکن ایران است. آقای منوچهر یزدیان در رابطه با رفتوآمدهای مردم فارسیزبان میگوید: در تاجیکستان امکانات توریستی برای ایرانیانی که میخواهند از آن کشور دیدار بکنند کم است. استانداردها در تاجیکستان پایینتر از استانداردها در ایران است و این که ایرانیانی که از تاجیکستان دیدار میکنند، به همراه خودشان عدهی زیادتری را به تاجیکستان نمیفرستند. یا در ایران سطح زندگی بالاتر از تاجیکستان است و آن مقدار که مردم تاجیکستان میتوانند به عنوان توریست در یک کشور دیگر خرج کنند، رفتن به ایران برای آنها هرچند ارزانتر از رفتن به اروپا است، ولی ایران کشور گرانی است برای توریستها. اگر این دو مسأله، که دولتها شاید کار زیادی در این زمینه نخواهند یا نتوانند انجام بدهند، حل شود، شاید مردم بتوانند در این زمینهها یا شرکتها و کمپانیها در این زمینهها شرایطی را بهوجود بیاورند که رفت و آمد بین این مردم نزدیک شود. من اولین مرتبهای که خودم به دوشنبه رفتم، در خیابان که قدم میزدم، به نظرم میرسید که در خراسان قدم میزنم. در یک شهر زیبا در خیابانهای بسیار بسیار زیبا که من را به یاد خیابان ثناآباد یا کوهسنگی در مشهد میانداخت. این آرزوی مردم ایران است که بتوانند از تاجیکستان دیدن کنند. تاجیکها، افغانها و فارسیزبانان مقیم ازبکستان هم این را درک بکنند، مردم ایران امروز به دنبال دسترسی به دموکراسی و آزادی هستند. این بیخود نیست که اخیراً شعار میدهند: آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی و راجع به ایرانیبودن حرف میزنند. مردم تاجیکستان، مردم افغانستان باید به این مردم کمک کنند؛ خودشان را کمک میکنند. آقای منوچهر یزدیان دبیر انجمن فارسیزبانان جهان در هلند معتقد است که راههای دیجیتالی نزدیکترین راههاست برای آشنایی بیشتر با همسایگان و بده و بستانهای فرهنگی. در برنامهی دیگر تلاش میکنم همسایهی تاجیکی را برای صحبت دعوت کنم و دربارهی راههای دیجیتالی صحبت کنیم. تا جایی که میدانیم بین این سه کشور فارسیزبان، تاجیکستان کشوری است که کمتر دسترسی به اینترنت و یا راههای ارتباطی دیجیتالی دارد و شاید دورافتادهترین همسایهی فارسیزبان باشد که با خطی متفاوت و با دسترسی کمتر به اینترنت از دیگر همسایههای فارسیزبان اطلاعات کمتری دارد و تشنگی بیشتر برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر، از دیگر همسایههای فارسیزبان خود. ▪ ▪ ▪
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
بدک نبود . ادامه بدید دوست عزیز
-- امیرم amiram ، Nov 12, 2009دوستان عزیز سلام
-- reza maleki ، Nov 12, 2009از برنامه خوبتون منونم
من یک مرد ٥٥ ساله هستم که دوست دارم یک خانواده فرهنگی تاجیک را به ایران دعوت کنم.ولی کسی را نمیشناسم اگر شمامیتوانید لطفا کمک کنید.
متشکرم
رضا ملکی
سناباد درست است نه ثناآباد
-- بدون نام ، Nov 12, 2009با درود
یکی از مشکلات کنونی که پیش روی پارسی زبانان این کشورها است بهره گیری تاجیکان از خط سیریلیک به جای خط فارسی است که سبب می شود ارتباط دوستان تاجیکمان با مردمان ایران و افغانستان در اینترنت به حداقل ممکن برسد.امیدوارم همان گونه که در قانون اساسی تاجیکستان آمده خط این کشور به زودی فارسی شود.
با سپاس
-- سیاوش ، Nov 12, 2009پاینده ایران
من حظ کردن از این کلمه "تقه" در آخر نوشته.
-- مانی ، Nov 13, 2009لطفا از پویشگران فرهنگی ازبکستان بیشتر بنویسید. اینجا در جنوب شرق آسیا من مردمانی از سمرقند را دیده ام که به چه شیوایی فارسی حرف می زنند. اشکال فارسی زبانان در ازبکستان و باقی اسیای میانه این است که متاسفانه سواد نوشتاری فارسی ندارند و فارسیشان فارسی محاوره است.
خانم سمرقندی ودار ودسته اشان ظاهرا با تجزیه طلبان همرایی دارند که در هر مبحثی ملل! ساکن ایران را مطرح میکند. ولی به تاجیکستان و افغانستان که یرسد از مردمان غیر فارس زبان صحبت یکنند."فراموش نکنیم که این کشورها به غیر از فارسیزبانان مردمان دیگری را دارند. مثل ازبکها در تاجیکستان، یا پشتونها در افغانستان و یا ملل مختلفی که در ایران زندگی میکنند."
-- بدون نام ، Nov 13, 2009درود شهزاده خانم.
من آرزومند پیوند دوباره سرزمین های آریایی هستم. دراین راه به اندازه ای که بتوانم تلاش می کنم. سال گذشته به کابل سفر کردم. در اردیبهشت امسال(1388) به دوشنبه رفتم. آن سفرها از آرزوهایم بود. مردم را در هردو شهر یادشده دوستدار پیوند یافتم. به آرامگاه صدرالدین عینی و دکترعاصمی رفتم؛ همچنین به آرامگاه دیگر بزرگان دانش وفرهنگ تاجیک در دوشنبه. می خواهم باردیگر به این دوسرزمین، سرزمین های نیاکانم بروم. با سپارشی که زنده یاد دکتر عاصمی کرده بود کوشش می کنم تاآن اندازه که میتوانم در راه افزایش پیوندهای مردمی بکوشم. دراین راه مرا راهنمایی و همراهی کنید. سروده زیر را برای شما می فرستم؛ آهنگسازجوان علی قمسری براین سروده آهنگی گذاشت و با همکاری شماری از نوازندگان جوان، همایون شجریان آن را خواند، ولی برای پخش درایران(با این که ازوزارت ارشاد پروانه گرفتند) اجازه نمی دهند. همین گونه است سرودی بنام پیام خلیج پارس که آن نیز فرخوان ایرتبارن وآریایی نژادان است برای پیوند. اگر این پیام به شما رسید به من آگهی بدهید تا آن را نیز برایتان بفرستم. این سرود را نیز همین هنرمندان اجرا کردند ولی اجازه پخش نیست. خواهشمندم نشانی و تلفن دفتر یا یکی از اعضا «پیوند» د رتهران را برایم بنویسید. سپاسگزارم. دوستدار: فرهنگ مهر
آرمانِ پرواز
پروبالش خونین
خسته ازراهِ دراز
گاه نزدیکِ زمین
گاه دراوج بُوَد درپرواز،
آمده ازسَدِگانی بس دور
از ستمهای فراوان رنجور،
کی شود تا که دگربارگشاید پروبال
سایه گسترشودازآن سوی
دریای پراوازه پارس
برمیانرودان تا فراسوی ارس
سرزمینِ آران زادبومِ مادان،
وزدگرسو برفراز ِسیستان و مَکران
برخراسانِ بزرگ
برهرات و بر مَرو
برسمرکند، بلخ و بخارای ستُرگ،
روی البرزِ بلندتا فرارود
روی سرسبزفلاتِ پامیر
تا بدانجا که فرود آمده تیر
ازکمانِ آن کماندارِ دلیر؛
تا بگیردکی اوج
به امیدِ یزدان
بارِدیگر
ایران.
حسین فرهنگ مهر(نوروزی)
چاپ شده درفصلنامه هستی، شماره پاییز و زمستان1383
و ماهنامه حافظ، شماره دی 1384خورشیدی
درود شهزاده خانم.
-- فرهنگ مهر ، Nov 13, 2009چرا نوشتید همسایگان؟ چرا نمی نویسید همتباران یا همنژادان؟
من آرزومند پیوند دوباره سرزمین های آریایی هستم. دراین راه به اندازه ای که بتوانم تلاش می کنم. سال گذشته به کابل سفر کردم. در اردیبهشت امسال(1388) به دوشنبه رفتم. آن سفرها از آرزوهایم بود. مردم را در هردو شهر یادشده دوستدار پیوند یافتم. به آرامگاه صدرالدین عینی و دکترعاصمی رفتم؛ همچنین به آرامگاه دیگر بزرگان دانش وفرهنگ تاجیک در دوشنبه. می خواهم باردیگر به این دوسرزمین، سرزمین های نیاکانم بروم. با سپارشی که زنده یاد دکتر عاصمی کرده بود کوشش می کنم تاآن اندازه که میتوانم در راه افزایش پیوندهای مردمی بکوشم. دراین راه مرا راهنمایی و همراهی کنید. سروده زیر را برای شما می فرستم؛ آهنگسازجوان علی قمسری براین سروده آهنگی گذاشت و با همکاری شماری از نوازندگان جوان، همایون شجریان آن را خواند، ولی برای پخش درایران(با این که ازوزارت ارشاد پروانه گرفتند) اجازه نمی دهند. همین گونه است سرودی بنام پیام خلیج پارس که آن نیز فرخوان ایرتبارن وآریایی نژادان است برای پیوند. اگر این پیام به شما رسید به من آگهی بدهید تا آن را نیز برایتان بفرستم. این سرود را نیز همین هنرمندان اجرا کردند ولی اجازه پخش نیست. دراین سروده ها منظورازایران این ایران کنونی نیست، بلکه آن ایران بزرگ تاریخی و فرهنگی است، سرزمین مشترک نیاکانمان که تا همین چند دهه پیش کم وبیش یک پارچه و یک کشور بود. خواهشمندم نشانی و شماره تلفن دفتر نمایندگی یا یکی از عضوهای «پیوند» در تهران را برایم بنویسید سپاسگزارم. دوستدار: فرهنگ مهر
آرمانِ پرواز
پروبالش خونین
خسته ازراهِ دراز
گاه نزدیکِ زمین
گاه دراوج بُوَد درپرواز،
آمده ازسَدِگانی بس دور
از ستمهای فراوان رنجور،
کی شود تا که دگربارگشاید پروبال
سایه گسترشودازآن سوی
دریای پراوازه پارس
برمیانرودان تا فراسوی ارس
سرزمینِ آران زادبومِ مادان،
وزدگرسو برفراز ِسیستان و مَکران
برخراسانِ بزرگ
برهرات و بر مَرو
برسمرکند، بلخ و بخارای ستُرگ،
روی البرزِ بلندتا فرارود
روی سرسبزفلاتِ پامیر
تا بدانجا که فرود آمده تیر
ازکمانِ آن کماندارِ دلیر؛
تا بگیردکی اوج
به امیدِ یزدان
بارِدیگر
ایران.
حسین فرهنگ مهر(نوروزی)
چاپ شده درفصلنامه هستی، شماره پاییز و زمستان1383
و ماهنامه حافظ، شماره دی 1384خورشیدی
-- فرهنگ مهر ، Nov 13, 2009درود شهزاده خانم.
من آرزومند پیوند دوباره سرزمین های آریایی هستم. دراین راه به اندازه ای که بتوانم تلاش می کنم. سال گذشته به کابل سفر کردم. در اردیبهشت امسال(1388) به دوشنبه رفتم. آن سفرها از آرزوهایم بود. مردم را در هردو شهر یادشده دوستدار پیوند یافتم. به آرامگاه صدرالدین عینی و دکترعاصمی رفتم؛ همچنین به آرامگاه دیگر بزرگان دانش وفرهنگ تاجیک در دوشنبه. می خواهم باردیگر به این دوسرزمین، سرزمین های نیاکانم بروم. با سپارشی که زنده یاد دکتر عاصمی کرده بود کوشش می کنم تاآن اندازه که میتوانم در راه افزایش پیوندهای مردمی بکوشم. دراین راه مرا راهنمایی و همراهی کنید. سروده زیر را برای شما می فرستم؛ آهنگسازجوان علی قمسری براین سروده آهنگی گذاشت و با همکاری شماری از نوازندگان جوان، همایون شجریان آن را خواند، وآمده پخش است. همین گونه است سرودی بنام پیام خلیج پارس که آن نیز فرخوان ایرتبارن وآریایی نژادان است برای پیوند. اگر این پیام به شما رسید به من آگهی بدهید تا آن را نیز برایتان بفرستم. این سرود را نیز همین هنرمندان اجرا کردند وآماده پخش است. دراین سرودها منظورازایران، ایران بزرگ تاریخی وسرزمین مشترک نیاکانمان است که تا همین چند دهه پیش کم وبیش یک کشوربوده است. خواهشمندم نشانی و شماره تلفن دفتر نمایندگی یا یکی از عضوهای «پیوند» در تهران را برایم بنویسید سپاسگزارم. دوستدار: فرهنگ مهر
آرمانِ پرواز
پروبالش خونین
خسته ازراهِ دراز
گاه نزدیکِ زمین
گاه دراوج بُوَد درپرواز،
آمده ازسَدِگانی بس دور
از ستمهای فراوان رنجور،
کی شود تا که دگربارگشاید پروبال
سایه گسترشودازآن سوی
دریای پراوازه پارس
برمیانرودان تا فراسوی ارس
سرزمینِ آران زادبومِ مادان،
وزدگرسو برفراز ِسیستان و مَکران
برخراسانِ بزرگ
برهرات و بر مَرو
برسمرکند، بلخ و بخارای ستُرگ،
روی البرزِ بلندتا فرارود
روی سرسبزفلاتِ پامیر
تا بدانجا که فرود آمده تیر
ازکمانِ آن کماندارِ دلیر؛
تا بگیردکی اوج
به امیدِ یزدان
بارِدیگر
ایران.
فرهنگ مهر
چاپ شده درفصلنامه هستی، شماره پاییز و زمستان1383
و ماهنامه حافظ، شماره دی 1384خورشیدی
من هم با تذکر "بدون نام" همسو هستم. ما چیزی به نام ملل مختلف در ایران نداریم. اقوام گوناگونی درون "ملت واحد ایران" وجود دارند. هرچند باور دارم که عمد و قرضی از سوی خانم سمرقندی یا میهمانانشان در کار نیست. امیدوارم بیشتر حساس باشید.
-- سیاوش ، Nov 13, 2009با سپاس
از خانم سمرقندی و آقای یزدیان متشکرم. گفتگوی جالب و مفیدی بود. ولی چند نکته هست که باید عرض کنم. اول اینکه استفاده از کلمه "آذری" صحیح نیست. این یک اصطلاح ساختگی است که در ایران بیشتر با مقاصد سیاسی بکار برده شده و مردم هم خودشان را آذری نمی نامند. به همین دلیل بهتر است که از کلمه "ترک" استفاده شود. آقای یزدیان در قسمتی از سخنانشان اشاره کرده اند که "فارسها در ایران قادر نیستند این حقوق و هویت ملی را از این مردم (یعنی اقوام و ملل ایران) بگیرند. حداقل روشنفکران فارس چنین تصوری را ندارند." به نظر می رسد که آقای یزدیان نگاه خوشبینانه ای به مسئله دارند. ولی واقعیت اینست که تدریس به زبانهای ملی و قومی در ایران عملا ممنوع است. نه تنها هیچ بودجه ای برای تقویت این زبانها اختصاص داده نشده، بلکه بر عکس برای نابودی آنها و اجرای سیاست آسیمیلاسیون تلاش فراوانی صورت می گیرد. و تلختر اینکه، به جز مرحوم جلال آل احمد هیچ روشنفکر فارسی به این وضعیت اعتراض نکرده و بسیاری از آنان از این سیاست حمایت می کنند.
-- محمدرضا هیئت ، Nov 14, 2009در مورد اعتراض دوستانی که گفته اند "ما چیزی به نام ملل مختلف در ایران نداریم" باید بگویم که حرف آقای یزدیان در این مورد کاملا صحیح است. ما در ایران هم ملل و هم اقوام مختلف داریم. ایران از دو ملت ترک و فارس و از اقوام کرد، عرب، بلوچ، لر و غیره تشکیل شده. زمانی یک قوم تبدیل به ملت می شود که بتواند دولت تشکیل بدهد. یعنی قومی که دارای دولت باشد، ملت شمرده می شود. بنابراین دو قوم ترک و فارس که در طول تاریخ ایران همواره در رأس قدرت بوده و دولتهای متعددی تشکیل داده اند، ملل و بقیه اقوام نیز اقوام ایران محسوب می گردند. به رسمیت شناخته شدن زبانها، حق طبیعی هر ملت و قوم است و نباید با زدن مارکهایی مانند تجزیه طلب مردم را از حقوق طبیعی شان محروم ساخت. به نظر من تجزیه طلبان اصلی کسانی هستند که با رسمی شدن سایر زبانها در ایران مخالفند.
به جناب محمدرضا هیئت
پس از تشکیل شدن دولت جمهوری اسلامی و تصویب قانون اساسی، آزادی زبانهای مختلف در ایران به رسمیت شناخته شد و زبان فارسی دیگر به عنوان زبان اصلی و اجباری برای همگان محسوب نمی شود فقط معلوم نیست چرا این قانون به اجرا در نمی آید!؟
از سوی دیگر اگر هم هر قومی در ایران این آزادی را داشته باشد (که امیدوارم داشته باشد) تا بتواند زبان بومی خود را در مدراس محلی منطقه خود تدریس کند (که امیدوارم چنین نیز بشود) آنگاه اگر قرار باشد این اقوام (یا ملل) همچنان در کنار یکدیگر و به عنوان یک "ملت بزرگ ایرانی" زندگی کنند، نیاز به یک زبان مشترک خواهند داشت. امروزه می توان به راحتی از زبان بین المللی انگلیسی یا حتی فرانسوی یا آلمانی و غیره هم برای اینکار استفاده کرد اما آیا بهتر نیست "زبان دوم" ایران همان فارسی باشد که به هر حال گویشهای بسیاری از آن هم در میان بیشتر اقوام این کشور رایج است، حتی در میان ترکها و اعراب ایران؟ به واقع، آیا زبان فارسی، اگر چه مدتها است که زبان اجباری رسمی ایران بوده، اما در عمل همان زبان دوم نبوده است؟ غیر از آن است که بیشتر اقوام این خطه همچنان در منزل و حتی محل کار و اداره و کوچه و بازار و در میان همزبانان خود فقط به زبان مادری خود سخن گفته و از فارسی در مواقع ضروری دیگر استفاده می کنند؟ اگر اندکی دقت کنیم می بینیم آنقدر که کلمات غیر فارسی در زبان فارسی وارد شده، واژگان فارسی در زبانهای دیگر منطقه یافت نمی شود. و در عین حال، چند وقت است که اهالی آذربایجان به زبان ترکی سخن می گویند؟ (حدو سه قرن.) آنان از نظر قومی، یا اصلاً ترک نیستند و یا با ترکها مخلوط هستند و کمتر "ترک خالص" در میان آنها یافت می شود همانطور که پارسی خالص نیز اینک در ایران کم است هر چند که بسیاری از مردم ایران به آن زبان سخن می گویند.
در آخر، لطفاً توجه بفرمایید که اعراب هم در ایران حکومت کرده اند (بنی امیه و بنی عباس) و این فقط ترکان و ایرانیان نبوده اند که سلسله هایی در این کشور داشته اند.
با احترام
-- ایرانی ، Nov 15, 2009جناب آقای ایرانی،
-- محمدرضا هیئت ، Nov 18, 2009متشکرم از اینکه نسبت یه نوشتار کوتاه بنده اظهار نظر کرده اید و بر خلاف عده ای که در چنین مواقعی تنها به ناسزا گفتن و حقارت کردن بسنده می کنند، شما به استدلال (هر چند که با برخی موارد موافق نیستم) پرداخته اید. در مورد اول که نوشته اید با توجه به اصل اجرا نشده 15، زبان فارسی دیگر زبان اصلی و اجباری نیست باید عرض کنم که در این اصل به صراحت گفته شده که "زبان و خط رسمی ایران فارسی است." این جمله بدین معناست که در ایران تنها یک زبان رسمی وجود دارد و زبانهای دیگر غیر رسمی است. همانطوری که در ادامه این ماده گفته نامی از زبانهای دیگر برده نشده و تنها اصطلاح "زبانهای قومی و محلی" بکار رفته که قابل تفسیر است. در ادامه همین ماده آمده است که "ولی استفاده از این زبانها در مطبوعات و تدریس ادبیات آنها در مدارس آزاد است". این قسمت حداقل سه ایراد حقوقی دارد. اول اینکه معلوم نیست چه کسی و یا سازمانی این زبانها را مشخص خواهد کرد. دوم اینکه "تدریس ادبیات" این زبانها آزاد اعلام شده نه زبانها. یعنی شما می توانید به زبان فارسی هم ادبیات ترکی را تدریس کنید. و سوم که مهمتر از همه است اینست که تدریس زبان مادری مردم کشور جزو وظایف دولت است. آزاد بودن در اینجا به چه معناست؟ آیا در مقابل زبان فارسی که با بودجه کشور تدریس و اشاعه می شود، دیگر زبانها باید با هزینه شخصی تدریس شود؟
از اینکه معتقد به تدریس زبانهای قومی و محلی هستید، خیلی خوشحالم و به شما تبریک می گویم. باید عرض کنم که موقعیت زبانهای فارسی و ترکی در ایران با دیگر زبانها متفاوت است. غیر از این دو زبان، بقیه زبانها محدود به منطقه خاصی هستند، فارسی و ترکی تقریبا در اکثر نقاط کشور دارای گویشور هستند که جمعیتشان چندین میلیونی است. بنابراین منطقی است که زبان دوم مردم ایران یکی از زبانهای فارسی و ترکی و یا هر دو (با انتخاب مردم) باشد.
جناب ایرانی، در مورد اینکه زبان مردم آذربایجان از سه قرن پیش ترکی شده، دچار اشتباه شده اید. به عقیده دانشمندان و زبانشناسان، زبان ترکی از قرن هفتم میلادی در آذربایجان شمالی و از قرن یازدهم میلادی در بخش جنوبی آذربایجان زبان عمومی مردم بوده و پیش از آن نیز طوایف ترک متعددی در آذربایجان زندگی می کردند. علاوه بر این آنچه که مهم است زبان کنونی مردم است نه زبان تاریخی آن. در غیر اینصورت معلوم نیست چند درصد از کسانی که امروز به زبان فارسی صحبت می کنند، تبار فارسی دارند.
در آخر کلام، مسئله ای که خیلی باید توجه داشت و شما هم فکر می کنم بدون قصد و از روی عادت استفاده کرده اید، مترادف دانستن ایرانی و فارس است. همه ساکنان این کشور به یک اندازه ایرانی هستند و اصطلاح "ترکان و ایرانیان" صحیح نیست. مگر اینکه شما نیز خدای نکرده مانند دیگر روشنفکران فارس، ترکها را خارجی بدانید که بعید به نظر می رسد.
با تقدیم احترام