خانه > انديشه زمانه > Apr 2009 | |
Apr 2009حاشیهای بر «قرآن محمدی» اکبر گنجی دانستن، همچون گفتوگویی بیپایاناکبر کرمی: به باور من، دین در تلقیای که به زبان، جان و جهان ما سلطه یافته است، نوعی سوء تفاهم زبانی است که میتواند و باید موضوع مناسبی برای کالبد شکافی، آسیب شناسی و البته باستان شناسی باشد. «دین، همچون زبانی» برای نامیدن و گفتوگو از بارش و بالش هستی، پی آمد ناگزیر عبور از تلقی «دین، همچون حقیقت» هستی است. به این ترتیب، آشکارا میتوان گفت: دینی موجه است که نباشد! در این جایگاه به نظر میرسد داوری جانانهی گنجی در مورد موجه بودن دین به گزارهی آخرین مقالهاش احاله میگردد: «اسلام یک، متضمن نوعی اخلاق است.» نگاهی به بحران اقتصادی آمریکا (۱۶- ۱۵) انقلاب علیه بازار، برابری بازاریاکبر گنجی: تمامی برساختههای آدمیان برای آن است که در خدمت آنها باشند، نه آنکه آدمیان خادم برساختههای خود شوند. هیچ برساختهی نظری و عملی نباید مقدس به شمار رود و انسانها در پای آن قربانی شوند. به تعبیر کانت، انسانها غایت فی نفسهاند و نباید از آنها به عنوان ابزار برای محقق کردن برساختهها استفاده کرد. کاهش درد و رنج انسانها، باید هدف هرگونه سیاست و برنامهای باشد. مارکسیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم، کاپیتالیسم، اسلام، مسیحیت، یهودیت، و غیره، برساختههایی برای خدمت به آدمیان هستند. نباید جای خادم و مخدوم را عوض کرد. نگاهی به بحران اقتصادی آمریکا (۱۴- ۱۳) علل غیراقتصادی بحرانهای سرمایه داریاکبر گنجی: جوامعی که نهادهای مدنی را نه تنها به رسمیت میشناسند، بلکه پیدایش و توسعهی آنها را تشویق هم میکنند، استعداد بالایی برای رشد اقتصادی دارند. تبادلات مدنی و ارتباطات قوی اجتماعی، همبستگی بالایی را با رشد اقتصادی نشان میدهد. دولتهای خودکامهای که نهادهای مدنی را سرکوب میکنند، بسترهای رشد اقتصادی را از بین میبرند. به گمان برخی از اندیشمندان، فرایند جهانی شدن و انقلاب ارتباطات، تبادلات اجتماعی و نیز ارتباط مردم با ساختارهای محلی را به شدت تضعیف کرده و در عوض، ارتباطات الکترونیکی افراد را افزایش داده است. نگاهی به بحران اقتصادی آمریکا (۱۲- ۱۱) سرمایه داری افسار گسیخته و «پاسبان بیعرضه» یا «همدست»اکبر گنجی: بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که تا پایان سال جاری میلادی نمیتوان بحران اقتصادی جدید را به کنترل در آورد. اختیارگرایی درست باشد یا نادرست، کارآمد باشد یا ناکارآمد، آنچه در آمریکا اتفاق افتاد نشان میدهد که دولت این کشور برخلاف ادعا، حتی پاسبان شب هم نبود، بلکه چشمان خود را بر روی فساد افسار گسیختهای که در حال انجام بود، بست، تا جایی که بحران روی داده را شاید نتوان به این سادگیها حل و فصل کرد. نگاهی به بحران اقتصادی آمریکا (۱۰- ۷) اختیارگرایی نوزیک و چامسکیاکبر گنجی: برای نقد یک نظام باور باید با استدلال عقلی ناسازگاریهای درونی یا نتایج مترتب بر آن یا پیشفرضهای نامعتبر آن را مشخص ساخت. ناقد باید نشان دهد که یک نظام باور خاص در همهی جهانهای ممکن نتایج نامطلوب معینی را به بار میآورد و این امر ناشی از امکانات درون خود نظام باور است و ربطی به جنبههای محیطی ندارد. از این نوع نقادی، میتوان در خصوص همهی ایدئولوژیها و آیینها استفاده کرد. هیچ نوع نقدی نمیتواند و نباید، مسئولیت اخلاقی برسازنندگان نظامهای فکری را منتفی سازد. نگاهی به بحران اقتصادی آمریکا (۸- ۷) اختیارگرایی هایک و محال بودن سوسیالیسماکبر گنجی: تکثر و تفاوت، اموری هستند که موجب شکوفایی آدمیان و فرهنگشان میشوند. باید «دیگری» و سبکهای متفاوت زندگی شهروندان «آزاد» و «برابر» را به رسمیت شناخت. هر کوششی برای ساختن کل جامعه مطابق با یک الگوی خاص از زندگی، فاجعه به همراه خواهد داشت. عدالت برای آن نیست که همهی افراد مشابه مدلی خاص از زندگی خوب شوند، عدالت برای آن است که انسانها بتوانند آزادانه تصور خودشان از زندگی خوب را تعقیب کنند. هر مدلی از برابری که با آزادی، تفاوت و تکثر تعارض داشته باشد، ناپذیرفتنی است. نگاهی به بحران اقتصادی آمریکا (۶- ۵) اختیارگرایی فریدمن و دولت حداقلیاکبر گنجی: ریگانیسم و تاچریسم مدعایی بزرگ را تبلیغ میکرد: فقرا و محرومان، خود مسئول وضعیت نامقبول خودشانند، خدمات اجتماعی دولتی موجب کاهلی افراد میشود و در عین حال، مانع راه خودکفایی و رقابت اقتصادی هستند. در پرتو این تحولات دولت به عنوان «عامل تنظیم کنندهی اجتماعی و اقتصادی» فروپاشید؛ نظارت دولت بر روابط کار حذف شد؛ دوران تنظیم کنندگی ملی مطابق الگوی کینز به سر آمد، و بدینترتیب دوران طلایی تنظیم کینزی پایان یافت. نگاهی به بحران اقتصادی آمریکا (۴- ۳) سازگاری و تعارض آزادی و برابریاکبر گنجی: فقر و نابرابری گسترده به هیچ وجه قابل دفاع نیست. برابری، در کنار آزادی و دموکراسی به عنوان نظامی که بیشترین آزادی و برابری را ایجاد میکند، آرمانهای بزرگ حیات جمعی آدمیان هستند. معمولاً از سوسیالیستها و مارکسیستها به عنوان مدافعان برابری، و از لیبرالها به عنوان مدافعان آزادی نام برده میشود. برخی از متفکران براین باورند که جمع آزادی و برابری ناممکن است. این همان مسألهای است که آیزایا برلین به عنوان ناسازگاری ارزشهای اخلاقی با یکدیگر طرح کرده است. نگاهی به بحران اقتصادی آمریکا (۲) تجدید ساختار سرمایه داری و پیامدهای آناکبر گنجی: سرمایه داری کنونی با سرمایه داریای که مارکس توصیف میکرد، از جهات گوناگون تفاوت دارد. به نظر مانوئل کاستلز، ویژگی سرمایه داری فعلی، جهانی شدن فعالیتهای اصلی اقتصادی، انعطاف پذیری سازمانی و قدرت بیشتر مدیریت از حیث روابطش با نیروی کار است. بنیان سرمایه داری اطلاعاتی بنابر قاعده، همچنان تولید برای کسب سود و تصاحب خصوصی سود براساس حقوق مالکیت است. این سرمایه داری، از طریق تقسیم کار، فردی شدن کار و انتشار سرمایه در مدارهای جریانهای مالی جهانی، ساختار طبقاتی جامعهی صنعتی و بقایای همبستگی طبقاتی آن را نابود کرده است. نگاهی به بحران اقتصادی آمریکا (۱) تحلیل مارکسیستی بحران سرمایه داریاکبر گنجی: بحرانهای پیاپی اقتصاد سرمایه داری جهانی شده، نشان داد که نمیتوان مارکس را از تاریخ حدف کرد. گویی این بار نوبت کمونیسم است که از سرمایه داری و لیبرالیسم انتقام بگیرد و جشن و پایکوبی به راه بیندازد که آنچه نماد پایان تاریخ به شمار میرفت، در کمتر از دو دهه، به حال احتضار افتاده است. مارکس به همراه انگلس، در مانیفست کمونیسم گوشزد کرد که وجود و بقای بورژوازی منوط به تغییر و انقلاب دائمی همهی روابط و مناسبات جامعه و درانداختن آشوب بیوقفه در تمامی روابط اجتماعی است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|