خانه > وبلاگ زمانه > برنامههای جدید > نمایش توان علوم انسانی | |||
نمایش توان علوم انسانیمحمدرضا نیکفراز سال گذشته که در دادگاههای جمعی معترضان به روند و برآیند دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری، ماکس وبر و یورگن هابرماس را هم محاکمه کردند، حمله به علوم انسانی بیوقفه ادامه دارد. این یورش جدید در ادامهی «انقلاب فرهنگی»ای است که جمهوری اسلامی به مجرد استقرار خود برای فتح دانشگاهها آغاز کرد. بهتازگی صادق لاریجانی، از معممانِ معظم دستگاه، با پرخاش گفته است برای چه در ایران علوم انسانی را ترویج کنیم؟ اینک ولی میخواهند از بستنِ عرصه بر علوم انسانی فراتر روند و باز بکوشند علوم انسانی را با اسلامشان غنی سازند. همچنان تصور میکنند که در «حوزه»، سانتریفوژهای آمادهای برای این کار دارند. از ابتدای روی کار آمدنشان، برای این غنیسازی کوشیدهاند و باز فکر میکنند که جهان منتظر رونمایی محصول کار آنان است. خبرگزاری «مهر»، در گزارش خود از این دیدار آورده است: «رهبر انقلاب اسلامی، انتقاد یکی از استادان دربارهی قدیمی بودن و تغییر نکردن سرفصلهای علوم انسانی را ایرادی وارد دانستند و خاطرنشان کردند: این عیب، نشاندهندهی نبود جرئت برای ورود به مناقشهی فکری است که باید با لیبرالدمکراسی غربی وجود داشته باشد.» در این گزارش همچنین از قول رهبر جمهوری اسلامی گفته شده است: «ایران مهد فلسفه است و لازم است استادان حوزهها و دانشگاهها، در زمینهی تولید فکرِ منبعث از نگاه فلسفی تلاش کنند.» دانشگاهیان دستچینشده برای حضور در خدمت رهبر نیز در مورد علوم انسانی نظر دادهاند. یکی از این نظرها به گزارش همان خبرگزاری، «پیشنهاد ایجاد وزارتخانهی علوم انسانی یا معاونت علوم انسانی در وزارت علوم» بوده است. غنیسازی اسلامی علوم انسانی یکی از جلوههای آن برنامهای است که در محافل حکومتی به آن «مهندسی فرهنگی» میگویند. این برنامه نهایت پیوند ایمان و تکنیک است. در ابتدا فکر میکردند بر انسان غلبه دارند و فقط کافی است بر دستگاه دولتی سلطه یابند، دارای نیروی مسلح و امنیتی شوند و سپس تکنیک را به خدمت گیرند؛ آنگاه میتوانند وعدهی الهی برای تسخیر جهان را متحقق شده بینند. اراده به قدرت به صورت اراده به تکنیک درآمد و از این اراده، کیش اتم سربرآورد. اورانیوم جزو مقدسان شد. همه چیز را مهندسی کردند. فکر میکردند همه چیز را میتوانند آنگونه بسازند که جاده میسازند: میکنید، صاف میکنید، روی آن آسفالت میکشید و پیش میروید. بولدوزر تخریب را به سوی علوم انسانی راندهاند و به گمان آنکه اینجا را نیز میتوانند تخریب کنند، صاف کنند و چیز دیگری به جای آن بسازند، در برنامهی «مهندسی فرهنگی» خود تأسیس علوم انسانی اسلامی را در اولویت قرار دادهاند. آن را میخواهند بر فلسفهای بنیان گذارند که وجود ندارد. هیچ گاه یک سنت فکری اینسان بیمایگی و ورشکستگی خود را عیان نساخته که در ایران امروز به نمایش گذاشته است. نهایت سروصدایی که به پا کردهاند، سرکوب بیشتر دانشگاهها، تشدید سانسور و از طرف دیگر تشکیل دمودستگاههایی است برای ایجاد مقام و تخصیص بودجه برای مهندسی اسلامی علوم انسانی. تصور رهبران جمهوری اسلامی این است که پهنهی تکنیک را فتح کردهاند و اکنون باید پهنهای را به تصرف خود درآورند که در ابتدا تصور میکردند، پیشاپیش فتح شده است. «انسان» اما در مقابل این پیشروی مقاومت میکند. «انسان» فتحشدنی نیست. علوم انسانی، انسانیاند. آنها بنیادی سکولار دارند و از رویکرد اندیشه در عصر جدید به انسان سرچشمه گرفتهاند. آنها به ایدئولوژی آلوده میشوند، در دام مطلقگرایی میافتند، بازیچهی قدرت و سرمایه میشوند، اما درست به خاطر انسانگراییشان، خود را با تفکر انتقادی میپالایند و عزم میکنند که موقعیتهای انسانی را بدون کژی و کاستی بازنمایند. علوم انسانی، به خاطر رویکردشان به موقعیتهای گوناگون هستی انسانی، متأثر از این گوناگونیها در برابر تمامیتخواهی میایستند. دانش انسانی را نمیتوان مهندسی کرد. هیچ مقاومتی ولی خودبهخودی و به نحوی مقدر پیش نمیرود. در همه حال آگاهی و اراده به مقاومت لازم است. در مورد نبرد بر سر علوم انسانی در ایران نیز چنین است. این نبردی است علیه سانسور، علیه تمامیتخواهی، در دفاع از روشنگری، در دفاع از سکولاریسم، در دفاع از فرهیختگی. اینکه در قرن بیستویکم کسانی بر آن شوند «علوم انسانی» را تخریب و به اصطلاح خودشان از نو مهندسی کنند، نشاندهندهی آن است که فرهنگ در پهنهی بُروزِ گستاخی آنان، هنوز نتوانسته آن حرمتی را برای «علوم» و برای «انسان» ایجاد کند که چنین جسارتهایی فوراً با تمسخری ملالتگر فروکش کنند. این واقعیتی است که میتوانند بولدوزرهایشان را به کار اندازند و هنوز بدون رودررویی با مقاومتی پرنمود، پیشروی کنند. نفسِ امکانِ طرح نقشهی مهندسی اسلامی علوم انسانی، بایستی این پرسش را در مقابل کوشندگان در پهنهی این علوم بگذارد که چه کوتاهیای کردهایم که بنای ما را سست پنداشته و وسوسه شدهاند، آن را ویران کنند. دفاع از علوم انسانی، مقابله با سانسور و پیشبرد امر روشنگری است. بهترین شیوهای که علوم انسانی بر اساس آن میتوانند به دفاع از خود برخیزند، این است که توانایی خود را در روشنگری در مورد موقعیتِ کنونیِ انسان ایرانی به نمایش بگذارند. باید نوشت، نوشت، نوشت و با هر نوشته چراغی را افروخت. خوشبختانه، دیگر امکان برقراری اختناق مطلق ممکن نیست. امکانهای نشر اندیشه فراوان هستند. سایت و رادیوی «زمانه» یکی از آنهاست. کل برنامهی بخش «اندیشهی زمانه» را میتوان در یک کلام خلاصه کرد: دفاع از علوم انسانی. این دفاع، همچنان که گفته شد، از راه نشان دادن توان آنها در روشنگری پیش برده میشود. ما در بخش «اندیشهی زمانه»، که مسئولیت آن از این پس با من خواهد بود، ضمن انجام این وظیفهی عمومی، بر آن شدیم که در مورد مسئلهی «علوم انسانی» در ایران با گروهی از صاحبنظران گفتوگو کنیم. متن این گفتوگوها به تدریج در سایت زمانه منتشر خواهد شد. ما از انجام گفتوگوهای بیشتر و دریافت مقاله از صاحبنظران استقبال میکنیم. پس از بحث «علوم انسانی» موضوعهای مهم دیگری را در برنامهی گفتوگو و نظرخواهی گنجاندهایم که دربارهی آنها به موقع اطلاعرسانی خواهیم کرد. از پیشنهادهای همهی خوانندگان برای پربار کردن بخش «اندیشه»، شادمان و سپاسگزار خواهیم شد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آغاز پروژه جدید شما به سرپرستی دانشمند فرهیخته دکتر محمدرضا نیکفر تبریک می گویم، امیدوارم موفق باشید و مشتاقانه در انتظار برنامه های شما هستم، تنها با دانش و شهامت می توان با استبداد مبارزه کرد
-- همایون مقصودی ، Sep 8, 2010به خاطر بازگشایی این بحث خوشحال و ممنونم٬ اما از لحن نامناسب شما خوشم نیامد.
-- منصورنیا ، Sep 8, 2010سلام آقای نیکفر
از خواندن خبر پذیرش مسئولیت تازهتان خشنود و امیدوار شدم. جدا از انجام گفت‐و‐گو با صاحبنظران آیا میتوانید برخی از مقالههای پیشین خود را به ویژه مقالهی «دکارت در میان قبیلهی ما» ـــــ چاپ شده در مجلهی نگاه نو ــــــ در این بخش بگذارید؟ اینگونه مقالهها اکنون دستیاب نیستند و خواندنشان میتواند آموزنده باشد. دومین پیشنهاد من از سرگیری دو بارهی برنامههای نیلگونِ آقای کلانتری است. این برنامهها بسیار آموزنده و مفید بودند و جای دریغ است که دیگر ساخته نمیشوند. سومین پیشنهاد من بسط بیشتر برخی نوشتههای شما است برای نمونه شما در بحثهای خشونت دینی و مانند آن به نظرهای یان آسمن مصرشناس نامدار در~بارهی خاستگاه خشونت نهفته در دینها اشاره کرده~اید اشارهای هم به کریستف لوکسنبرگ و کتاب «خوانش سوری−آرامی قرآن» داشته~اید. واقع این است مرجعي که از آسمن در مقالهتان معرفی کردید به زبان آلمانی است و من ترجمهی انگلیسی آن را در سایت آمازون نیافتم. آیا میشود قدري با شرح بیشتر در بارهی نظرهای آسمن و لوکسنبرگ بنویسید و شرح دهید؟
من در اینجا میخواهم از خانم اقدمی یادی بکنم و سپاسگزاری ویژه. نوشتههای ایشان در عین استوار بودن از نظر استدلالی بسیار آموزنده و مفید بوده~اند.
آ.ق.
-- آ.ق. ، Sep 8, 2010به جز تبریک به آقای محمدرضا نیکفر و به انتظار نشستن ، که ایشان اهل زایش اند یا رانش ، گریزی نیست .
-- فریدون ، Sep 9, 2010پذیرشِ مسئولیتِ بخشِ اندیشهی زمانه توسط دکتر نیکفر مایهی خرسندی است. روزهای پرباری برای زمانه آرزومندم.
-- امین ، Sep 9, 2010محمدرضا نیکفر با این مقاله به افرادی که میخواستند او نباشد، نشان داد که جایش کجاست و چه میتواند بکند!
-- خواننده ، Sep 9, 2010آقای نیکفر!
-- شهراد ، Sep 9, 2010من پرسشی دارم:
آنچه «علوم انسانی» نام دارد، شاخه ای از علم است که «موضوع»اش انسان است یا «منبع»اش؟
من مشتاقم پاسخ شما را بدانم.
اما فقط به دو تبعه از تبعات پاسخی که به این سئوال داده میشود اشاره میکنم:
- اگر بگویند صرفا «موضوع»اش انسان است، مسلما هر مکتب فکری - از جمله مکتب فکری فقهای شیعه - میتواند با تکیه بر منابع خود - از جمله قرآن و حدیث - علوم انسانی بسازد. چرا؟ چون به هر حال در منابع آنها نیز پیرامون انسان دانش های فراوانی یافت شدنی است.
- اگر بگویند صرفا «منبع»اش انسان است، باز یک فقیه شیعه نیز میتواند بر «انسان بودن» خود تکیه کند و مدعی شود که آنچه بعنوان انسان شناسی ارائه میکند، علمیست صادر شده از انسان. در نتیجه اینجا نیز مانعی وجود نخواهد داشت که مسلمانان یافته ها و برداشت های خود از انسان را علوم انسانی بشناسند و بشناسانند.
آقای نکیفر!
به زعم شما که یک اندیشمند مشخصا سکولار هستید، تاکید بر «انسان»ی بودن علوم انسانی، با توجه به اینکه همه مسلمانان نیز زیرمجموعه انسانها هستند، دقیقا چه منعی برای وجود، بسط و رشد اندیشه های مبتنی بر وحی آنها ایجاد میکند؟ آنها میتوانند براحتی مدعی شوند که انسانند و حق دارند گزاره های وحی را مختارانه بپذیرند و در نتیجه آنچه از انسان شناسی از وحی و حدیث استخراج میکنند را میتوانند علوم انسانی بدانند.
به واقع سکولاریزم چه مانعی برای این دست فهم های انسانی غیر متکی بر انسان صرف میتواند ایجاد کند؟
از التفاتتان تشکر میکنم.
تلاش آقای نیکفر و رادیو زمانه در راستای روشنگری طیف علاقمند به مباحث فلسفی و دینی قابل ستایش است. سه نکته قابل تأمل است، ۱- نیافتادن در چالهٔ مباحث حاشیه ای،سطحی و گنگ شبه روشنفکران دینی، ۲-نقد اسلامیت به اضافهٔ شرح تاثیر و نفوذ اندیشهٔ یهودی در ادیان و فرقه ها در خاور میانه.۳-بسط سکولاریسم از نگاه انسان محوری و بهداشت روانی فردیت مسخ شده در جامعه امروز. موفق باشید!
-- ایراندوست ، Sep 10, 2010با گرم ترین درودها
-- پارسا نیک جو ، Sep 10, 2010برای من خبر شنیدن پذیرش مسوولیت بخش اندیشه ی زمانه توسط اندیش مند باریک اندیش و سنجشگر منصفی چون نیکفر بسیار شادی بخش بود. امیدوارم بیش از گذشته بتوانید به رسالت آگاهی بخشی خود عمل کنید.
بسیار کار خوبی را سایت رادیو زمانه در پیش گرفته است و امیدوارم که در هیچ موردی خوسانسوری نکنید چون اطمینان دارم سربازان امام زمان با نامهای مختلف و شاید هم خود را دلسوز رادیو زمانه نشان بدهند و برای جلوگیری از شروع کار اندیشه زمانه همه تلاش خود را انجام بدهند و چپ و راست در بخش نظرها و در وبلاگها و سایتهای خود شروع بکوبیدن این بخش از سایت زمانه بکنند برای مثال کسی در بخش نظرها نوشته کار خوبی است اما از لحن نامناسب شما خوشم نیامد. انگار این بخش برای خوش امدن کسی اغاز شده و باید اجازه گرفت که جه لحنی را می پپذیرید که ما انتخاب کنیم در حالی که اسلامگرایان ایرانی برای نابودی فرهنگ ازادی خواهی و انسانیت مردم ایران تمام توان خود را بکار بسته اند و از هیچ کاری دریغ نمیکنند و اگر این مقاله دقیق و بدون رودرواسی مشخص کند باید فکری کرد وگرنه تاریک اندیشان اسلامی زندگی ما را نابود خواهند کرد بعضی ها این لحن را دوست ندارند و باید با عذر خواهی و معذرت خواهی نوشت که بله اگر اجازه بدهید ما در این زمینه میخواهیم بنویسیم امیدوارم ناراحت نشیوید و این اجازه را به ما بدهید که ما لحن خود را طوری بیان کنیم که ما با سیاهی نگریی رودرواسی نداریم و با قاطیت به کار خود ادامه خواهیم داد و تا پیروزی بر تاریک اندیشان و خشک مغزان اسلامی خواهیم نوشت چه شما دوست داشته باشید چه دوست نداشته باشید
-- kk ، Sep 12, 2010چه اتفاق مبارکی.
حالا که گفته اید نظر دهید، پیشنهاد میکنم هر چه بیشتر به بحث های ساختاری در مورد ایران، یعنی از منظر جامعه شناسی سیاسی و اقتصادی بیشتر بپردازید. در همین زمینه در مورد مصاحبههایی که گفتید در حال تهیهشان هستید، پیشنهاد میکنم با دکتر حسین بشیریه هم گفتگو کنید.
در ضمن از این توصیفتان از علوم انسانی خیلی لذت بردم:
-- شروین ، Sep 13, 2010«آنها به ایدئولوژی آلوده میشوند، در دام مطلقگرایی میافتند، بازیچهی قدرت و سرمایه میشوند، اما درست به خاطر انسانگراییشان، خود را با تفکر انتقادی میپالایند و عزم میکنند که موقعیتهای انسانی را بدون کژی و کاستی بازنمایند.»
متاسفانه من آقای نیکفر را نمی شناسم و در نتیجه نمیتوانم مثل بقیۀ دوستان به پایکوبی و تبریک بپردازم. اما شناخت من با تجربۀ کار ایشان شکل خواهد گرفت . انسانی و آزاد منش بودن کارشان را اینطور خواهم سنجید که این ستون مربوط به ایشان در برگیرنده ی روح جستجو گری ست یا صدور احکام. آیا تشویق میکند به تحقیق - به فراتر از اندیشۀ فعلی خود رفتن یا به اجبار در پذیرفتن برخی تئوری های مد روز.
پیشنهادی که دارم اینست که از خوانند گان یکسری سوال بگیرند و آن سوالها یا برخی از آنها را بعنوان سوال هفته مطرح کرده و ار اندیشمندان با طیف فکری مختلف بخواهند به آنها جواب بدهند تا فکر تولید شود. فرهنگ چند صدائی تولید بشود
-- مهناز ، Sep 13, 2010M.Nikfar, Payedar bashid.
-- Mansoor ، Sep 14, 2010بی تردید کار دفاع از علوم انسانی و ابتکار اقای نیکفر بجا و ستودنی است . همانطور که ایشان گفته اند باید نوشت و نوشت ولی کلام ایشان بگونه ای است که پنداری علوم انسانی در برابر جنبش تاریک اندیشی اسلام فقاهتی در تنگنا ست و دستاش خالی است . آنجا که اقای نیکفر می نویسد ما چه قصوری داشته ایم که اینها براحتی قصد صاف کردن جاده و مهندسی اسلامی علوم انسانی را کرده اند. این اظهارات مشعاشعانه ولی فقیه و امثال هم از سر وحشت زدگی از پیشروی علوم انسانی است و نه کوتاه بودن دیوار آن که آنها را طماع و حریس کرده باشد . واقعیت این است که اسلام عزیز و انقلاب فرهنگی پس از دو سه دهه ارابه رانی امروز به گل نشسته و از ان ویرانه های ان دانشگاه ها ی تصفیه شده و دانشجویانه گزینشی علوم انسانی مقتدر تر از هر زمان سر براورده است . سودای مهندسی جدید و هماوردی با لیبرالیسم فقط نشان دهند اعتراف به چنین شکست استراتزیکی است . علوم انسانی و همه رشته های دیگر علوم چهار نعل به پیش می تازند و ارابه های انقلاب فرهنگی اسلامی در برابر آن گاری های از کار افتاده ای بیش نیستند . هیچ وحشتی از این مساله نباید داشت . با این حال تردیدی نیست که دانشمندان ما باید بیش از اینها کار کنند و در این زمینه هر چقدر کار شود باز کم است .
-- مرتضی ملک ، Oct 4, 2010سلام
-- بی نام فعلا ، Oct 4, 2010من هم اختصاص این صفحه رو به فال نیک می گیرم و به بانیان آن تبریک می گویم
من در این زمینه خود را شاگرد آقای دکتر سروش معرفی می کنم و به دوستان پژوهشگر خود یادآور می شوم که از نقطه نظر روش باید موضوع را جدا کرد یعنی داشتن تعابیر کلی و فلسفی از انسان را به انسان شناسی در شاخه فلسفه بدانیم و تعابیر زیبا و نظری خاص و غیر تکرار پذیر را هم به عرفان بسپاریم و در مقایسه بین عرفا و نظرات و دیدگاه های اهل عرفان غور و تفحص کنند و خود راه تعالی را پیش برود اما آنچه که در دانشگاه های رسمی موضوع علوم انسانی است نه نظرات حافظ و ومولوی و سعدی درباره انسان است و نه سخن از ماهیت آدمی نخواهد شد در دانشگاه دریافت های ابطال پذیر و تکرار پذیر و قابل آزمون و قابل عرضه در قالب های علمی هستند و در مقالات دانشگاهی پژوهش هایی ثبت و عرضه شوند که از واقیعت های محلی و روشمند و بر اساس روش تحقیق دانشگاهی باشد و متاسفانه مراکز تحقیقاتی علوم انسانی ما در زمینه روانشناسی و آموزش و پرورش و جامعه شناسی انجام نمی شود و کتب خوب و قابل چاپ و ترجمه نمی شود دانشجویان دسترسی به منابع اصلی ندارند و استادان هم مطالب علمی را نمی گویند و اختلاط بین مفاهیم فلسفی و عرفانی شده و در مقابل آقای شهداد هم می گویم اگر کسانی بر مبانی منابع اسلامی حرفی زدند اگر قلسفی و نظری بود به نام خود او ثبت می شود و نظریه نسان شناسی جدیدی می تواند باشد اگر چیر شنیدنی بود و اگر حرف علمی بود باید در تجربه مفید اوفتدتا سفید رو شود آنکه در او غش نیست و در آزمون و تجربه ثابت شد و در قالب ارتباط متغیر قابل بیان و عرضه و اثبات شد می تواند حرف نو و طرح نو باشد و قابل رقابت باشد و از روابط موثر و اثر گذار سخن بگوید مثل روابط مالک و مستاجر و زن و شوهر و روابط دختر وپسر و روابط کارمند و رئیس و روابط طبقات و قشرهای مختلف در بین شهر های مورد جامعه نمونه معین و از این قبیل مفاهیم که در دانشگاه ها سخن می رود.
موضوع سخن دانشگاه از یادگیر و هوش و کودکان استثنایی است و انسان ممکن الوجود و ماهیت و اختیار و مجبور بودن انسان مربوط به دانشکده فلسفه است مردم همه این ها را با هم می گیرند و می دهند ولی وظیفه محقق سخن روشمند گفتن است.نکته دیگر اینکه در هر زبان کلمات مشترک لفظی و اختلاف در معنا داریم و این علم در زبان عرب و لسان ائمه معصومین به معارف الهی اطلاق می شود و در آن زمان دانشگاه ها نبودند و علوم روز امروز تدوین نشده بود و این مفهوم علم در بین دانشگاهیان مفهوم پاسخگو بودن و قابل تکرار بودن و در محدوده علوم رفتاری است
با عرض سلام و ادب خدمت جناب نيكفر و بازديد كنندگان محترم بويژه خوانندگان تخصصي موضوع علوم انساني و با عرض تشكر از مدير اين ميزگرد مجازي از بابت اينكه متن قبلي مرا با اغماض از اغلاط انشائي بنده كه ناشي از عجله در تايپ بود براي عموم به نمايش گذاردند و اما چند نكته كه توجه شما را بدان جلب مي كنم:
-- بي نام فعلا ، Oct 6, 2010يك- ورود در اين وادي روحيه علمي مي خواهد و با جناح بندي سازگار نيست فلذا اگر متن هاي رقيب همراه با قلدري و نفش كش طلبيدن بود شما حيثيت و اعتبار تحقيقاتي خويش را با حوصله ويژه پيوند بزنيد و با تاني و تفكر پاسخ علمي بدهيد وهر چه حريف از حاشيه ها وامور خارجي و كلام هاي نامربوط و مفاهيم غيرمرتبط با موضوع استفاده كرد ما و شما مي بايست با دقت نظر ويژه اهل دانش و صلابت اهل فرهنگ؛ عزت و سربلندي خود را حفظ كرده و پايبند آزادي انديشه بوده و با ديدگاه همه جانبه پذيرنده همه افكار باشيم و اعلام كنيم كه مقصود از طرح گسترده اين مباحث گسترش انديشه و عقلانيت و تربيت نسل خلاق و متفكر است كه انديشه ورزي از صفات اوليه هر انسان معاصر مي باشد و ايراني امروز مي بايست اهل تساهل و مدارا و نجيب باشد و تحليل هاي بسته و يك طرفه و ازپيش تعيين شده و يكبار مصرف مربوط به نسل هاي قبلي بود كه مغز گروهي شان فقط در سر يك نفر بود و انسان معاصر احياگر و مسئول و مكتشف و مبتكر است كه پاي كلام خويش را خود امضا مي كند و از فضايل گذشتگان براي خود شخصيت كاذب نمي بافد.
دو- از حركت بلدوزر نوشته بوديد كه تعبير درستي بود ولي التزام به مقدمات پژوهش مي طلبد كه ما سابقه موضوع را هم تحقيق كنيم و همه ما بخاطر داريم كه در سال هاي شصت تا شصت و دو و پس از آن در مقابل حركت انقلاب فرهنگي و تعطيلي دانشگاه ها در قم موسسه در راه حق قيام كرد و جمع كثيري را فراهم نمود و زير نظر مديريت آن موسسه جزوات و تحقيقات و مطالعات مفصلي را سامان دادند و مقداري هم كار تبليغاتي شد و نهايت يك هيچ ديگر بر هيچ هاي قبلي افزوده شد و سوالي بر پرسش هاي پيشين اضافه گرديد كه پس كو نتيجه؟ و اكنون نيز از آن مسير و تلاش ها كتابي در كتابخانه هاي رسمي كشور نشر نيافته و در هيچ مراسم رسمي و فرهنگي از آن نهله و چند جريان كوچك و بزرگ بعدي كه شروع شدند و قبل از يكسالگي به رحمت خدا رفتند ثبت نشده كه همه ما منتظريم.
سه- حال كه بر همه ما روشن شد كه اين بلدوزر خاموش است و فقط گاهي كسي روي آن مي نشيند و بوقي ميزند و يا با سيگار خود دودي در مي كند و با گلوي خسته خود پت پت مي كند و اداي حركت و نماي روشن بودن را در مي آورد ديگر هراسي به خود راه ندهيد چون پشت اين نمايش هيچ خبري نيست حتي چوب هندسه هم اين بلدوزر را نمي تواند به حركت در بياورد فكر مي كنيد از مجموع دوره هاي دانشگاه امام صادق عليه السلام چند كتاب قابل عرضه و ارزشمند و واجد اصول علمي علوم انساني دانشگاهي به بازار عرضه شد و يا چند نفر از مجموع فارغ التحصيلان مودب و شايسته آن؛ افراد پويا و شايسته به جامعه معرفي شدند تا جاي مرحوم شريعتي يا بازرگان و يا مطهري را بگيرند من نمي شناسم لطفا بفرماييد دوستان مدافع علوم اسلامي انساني يا انساني اسلامي با ذكر مدارك و اسناد معرفي كنند و تا آن روز بدانيد اين دانشگاه هاي رسمي هم در اين زمينه كاري نكرده اند كه كتاب قابل ترجمه باشد آنها از نوع سراسري و آزادش از استاد و مربي سرشار بوده وهستند ولي نتوانستند سري تو سرها در بياورند؛ من فقط كتاب "قبض و بسط تئوريك" شريعت آقاي دكتر عبدالكريم سروش را به مرجع حل وفصل اين بحث به شما و همه دلسوزان علوم انساني دانشگاهي معرفي مي كنم ولي بدانيد كه اين بلدوزر خراب را چند نفر خسته ملول؛ بيهوده هل مي دهند و نتيجه هم معلوم است هر چه بگويند و هر چه بكنند به نفع دانش پژوهان؛ انديشه مداران و انسان هاي عقل محور و آدميان خواهد بود.
چهار- توصيه مي كنم كه هر كس هر چه گفت شما به عنوان باني ميزگرد وارد موضع هاي عيني و به قول اهل علوم انساني دانشگاهي قابل سنجش و اندازه گيري؛ بشويد و وقت و انرژي خويش را صرف موضوع خارج از بحث نكنيد؛ من خود به خاطر دارم روزي در دانشكده روانشناسي شرطي شدن پاولوف روسي را توضيح مي دادم كه كسي گفتند نه كم مي گويي او انسان را چون سگ پيرو پاسخ مطرح كرده و مقام آدمي را در حد حيوان پائين آورده و استنادشان هم درست بود چون در ترجمه جمله توضيح دهنده به صورت تام آمده بود ولي همه ميدانيم كه آن دانشمند روسي وقتي شيوه تغيير رفتار را اثبات و به همه عرضه مي كند نه در صدد نظريه پردازي هاي انسان شناسانه فلسفي است و نه در موضع دخالت اعتقادات خود در موضوع ونه حتي مترجمان كم دقت قصد ورود به چنين مقالي را داشته اند و فقط من گفتم حتما به خاطر داريد كه هر وقت اسم لواشك و .... را مي شنويم آب دهان مان راه مي افتد و همه خنديدند.
پنج- راستي آيا مي دانيد اين بلدوزر و چند بلدوزر ديگر امروز راننده ندارد و آن كسي كه بايد سررشته علوم اسلامي را به دست بگيرد و امروز به امر الهي از نظرها غايب است نامش اباصالح المهدي است و به همين مناسبت هم به ما آموخته اند كه هرصبح جمعه او را اين گونه صدا بزنيم كه " اين معالم الدين و اهله"-كجاست احيا كننده معلومات هاي دين خدا و زنده كننده اهالي دين خدا.
جناب نیکفر ! درود بر شما.
-- غ. کشانی ، Oct 7, 2010خبر خجسته ای دادید.
امید که در این وظیفه ی تازه، بیش از پیش منصف و بی طرف و با وجدان باشید.
سلام بنده خدمت مدیر محترم و بازدیدکنندگان گرامی همراه با تهیت و عرض ادب و احترام.
-- بی نام فعلا ، Oct 8, 2010فرصتی شد تا باز خدمت رسیدم و از وسعت نظر و لطف شما قدردانی کنم و بر نوشته های پیشین خود نکاتی را اضافه کنم تا طبق روال جاری بین انسان های عصر جدید با تعاطی اندیشه و دریافت نظرات تکمیلی بر معرفت خویش بیافزایم.
یک- بجا است که در این مبحث به تنظیم و تنقیح تعریف علوم انسانی بپردازیم تا سنگ بنای همه ما یک وزن داشته باشد و پایه و مقدمه اندیشه مورد نظر این میزگرد دارای معنای روشن تر و ثابتی باشد.
مرحوم مطهری در مقدمه کتاب علوم اسلامی خود این ترکیب "علوم اسلامی"را حداقل دارای سه معنای احتمالی معرفی می کنند:
الف- علوم اسلامی آن معارفی است که صرفا از منابع اسلامی (قرآن و سنت) اخذ شده باشد.
ب- علوم اسلامی اندیشه های (تولید شده) عالمان و دانشمندان متخصص مسلمان است.
ج- علوم اسلامی آن دسته از علوم بشری است که به رشد و تعالی و گسترش اسلام و یا معارف اسلامی (گزینه اول) کمک می کند.
چون علوم انسانی بطور طبیعی زیر مجموعه علوم می باشد پس بطور منطقی علوم انسانی نیز در سایه همین تعاریف سه گانه می تواند باشد؛ پس بنده برای هر یک از تعاریف فوق یک مثال از علوم رفتاری را طرح و بررسی می کنم تا جایگاه امروزین محققین و پژوهشگران روشن گردد.
یک- در روایات مستند تربیت فرزند به سه هفت سال تقسیم و برای هر فصل توصیه های شده که در هفت سال اول او امیر است و باید بازی کند و در هفت سال دوم باید ادب شود و در هفت سال سوم وزیر است و باید مشاور باشد؛ خب این مفاهیم در کتب تربیتی و روانشناسی که با ظاهر مذهبی وارد بازار می شود حتما ذکر می شود و ظاهرا هم موافق و موفق است ولی واقع امر این است که در اینجا سوالات جدی و ریزتر که پیش می آید ما برای شناخت حقیقت باید به تجربیات و آزمون های معتبر علمی مراجعه کنیم مثلا بازی های کامپیوتری تا چه حد و برای کدام سن و در چه حدی توصیه می شود و بیش از آن باید پرهیز گردد؟ و یا ادب کردن با چه وسائلی مجاز است و یا تنبیه بدنی حکم و عمل به آن به چه عواملی بستگی دارد؟ و این مشاور در چه اموری می تواند به پدر و مادر امروز مشورت بدهد؟
و یا در منابع دینی به امر ازدواج بموقع توصیه شده است که مورد وفاق و اشتیاق همه جوانان نیز هست اما سن رشد وآمادگی برای ازدواج به عنوان تشکیل خانواده و اداره خانه به عنوان یک نهاد اجتماعی چه سنی است؟ و ترکیب و نسبت خانواده جوان با اطرافیان چگونه باید باشد تا قصه به سامان برسد و این پیوند دوام داشته باشد و یا عوامل موثر در طلاق کدام است؟ و چگونه باید این عوامل را کنترل کرد؟ و یا جایگاه اقتصاد در تصمیم گیری های قبل و بعد از ازدواج کجا است؟ و ده ها سوال فنی دیگر که هر یک می بایست موضوع پژوهش گروهی متخصصین قرار گیرد و زیر نظر یک مرکز پژوهشی معتبر آغاز و سامان داده شود.
ب- علوم انسانی آن است که از سوی دانشمندان مسلمان طرح گردد و این تفکیک دیگر خیلی جنجال برانگیز است که اگر خداوند را قاضی عادل بدانیم که تنها در روز قیامت بر مسلمانی و عمل صالح ما قضاوت می کند در این میان تشخیص مسلمانی افراد به ظاهرسازی ها و یا حزب گرائی ها و منفعت طلبی ها می رسد و نظریات بر خواسته از اینگونه تقسیم بندی ها چقدر قابل تامل است و صرفا برای حفظ نفس و میز و تخت تنظیم می شود؛ سوالی است که تجربیات سخت و سنگین اجتماعی پاسخگوی آن است و در واقع "مسلمان بودن" اگر به اقرار و یا به شناسنامه باشد هیچ ملاک معتبر و علمی برای تحقیق و حقیقت جوئی ما نیست و انتقادات بسیاری بر این سخن می توان یافت که این اشکال نیز شامل همان علوم اسلامی (عنوان اول این مقال) هم می شود.
ج- علومی که به رشد و تعالی اسلام کمک کند؛ یعنی مثل مراکز تست و آزمون های روانی که در نقاط مختلف شهر هستند و کار مراجعین را انجام می دهند و برای نوجوانان تست هوش می گیرند و یا نوار مغزی بر می دارند و یا همان تست های استعداد سنجی و یا مراکز مشاوره ازدواج و تشکیل و آموزش های قبل از ازدواج که اگر برای مردم مسلمان انجام شود و فعالیت ایشان هم برای نشر اسلام باشد این علوم بشری که برای گسترش اسلام استفاده شده دیگر اسلامی خواهد بود؛ در این مورد هم لازمه رشد و گسترش ابزار و تکنولوژی مورد استفاده داشتن ارتباطات علمی و رفت وآمد های تحقیقاتی و داشتن فرصت های مطالعاتی برای پژوهشگران است و ارائه زمینه برای ترجمه کتب و منابع اصلی تحقیق که خود انتشارات رضوی وابسته به آستان قدس در این زمینه دارای ترجمه های خوب و ارزشمندی در علوم انسانی می باشد که ادامه آن جای تقدیر دارد ولی این وسعت نظر و نگرش باز متاسفانه در بقیه نهادها و مقامات مسئول وجود نداشته و ندارد؛ فلذا ما در هفته کتاب با هجوم سنگین دانشجویان به غرفه های خارجی برای خرید کتب تخصصی به زبان اصلی روبرو هستیم هر چند که این جوی کوچک هم به سر منزل مقصود نمی رسد.
سلام و محبت صمیمانه بنده را پذیرا باشید؛ ضمن قدردانی از لطف و توجه مدیر این میزگرد؛ جناب آقای نیکفر قدری افزودنی مجاز برایتان آوردم تا در ذیل کامنتها اضافه شود.
-- بی نام فعلا ، Oct 8, 2010یک- علاقمندان علوم اسلامی توجه تام دارند که از زمانی که آقای دکتر سروش در سخنان خود به "نسبیت معرفت دینی" اشاره کرد و به مصادیق آن پرداخت جمله ای از ایشان معروف شد که "به عدد نفوس بشری راه هایی برای رسیدن به خداوند هست" که این جمله به سینما و فیلم سینمایی مارمولک هم بجا کشیده شد و از همان موقع که ایشان به عنوان مثال به تعدد تفاسیر و ضرورت نگاه دوباره و در هر زمان به منابع دینی سخن به میان آورد با کمال تاسف ما شاهد بودیم که طبق دستوری پنهانی و شبانه دیگر هیچ تفسیری نوشته نشد و هیچ محقق دینی و یا مجتهدی جواز و اراده تقریر و تفسیر جدید بر قرآن را نداشت و نتیجه کار به روز نشدن ترجمه ها و به سایه رفتن تفاسیر سابق و دور شدن علمای دین از مسائل و تجربیات روز بود و این موضوع برای جامعه بسیار گران هم تمام شد این هزینه اگر چه یکباره پرداخت نشد اما امروز جایگاه مدافعین حقیقی و خالص و سالم دین و علم و بیان کننده رابطه صحیح و شایسته بین این دو در این زمینه خالی است؛ در حالی که دشمن یا رقیب با چشم بسته همه دست اندرکاران و شخصیت های قابل توجه و مطرح را به بهانه های نادرست از صحنه حقیقت جوئی بیرون می راند شخصی را تکفیر میکند شخصی را ترور مسلحانه گرم و یا سرد می کند دیگری را هجو و تمسخر می کند به پای منزلی هوار و منزل مقابل را هورا می کشد گاهی با چماق قلم و یا ویروس های مجازی و با تهدید های اینترنتی کار را ادامه می دهد و یا اگر موضوع سامان مطلوب ایشان را نگرفت با به حبس کشیدن جسم نویسنده و محقق ته مانده علوم مرده در دانشگاه ها را می خواهند اسلامی کنند؛ حال آیا می شود یا نه خدا می داند و بس.
دو- روزی برای گرفتن پایان کار ساختمان خود به شهرداری رفته بودم کار به درازا کشید و سخن به کار شهرداری در شهر رسید؛ پرسیدم شما برای امام زمان چه کردید گفت خب ما اسم ایشان را روی حلبی رنگ کردیم و میخ کردیم روی دیوار تا رهگذران از زیر آن راحت بیایند و بروند و هر کاری خواستند بکنند؛ من هم گفتم که خب شما این کار را برای شهدا هم کرده اید که اسم شان را روی حلبی رنگ کرده اید و به دیوار های کوچه ها میخ کرده اید و زیر آن هر کسی هر کاری می خواهد می کند؟ او پاسخ داد نه ما برای امام زمان یک (عج) هم اضافه نوشته ایم که برای شهدا ننوشته ایم! شما به پایان کار خودت برس.
گفتم من به پایان کار ساختمان خودم می رسم شما هم به پایان کار ساخته های خودتان برسید- انشاالله.
اقای نیکفر از بابت مسولیت جدیدتان بسیار خوشحالم و فکر میکنم مقالات و نظرات شما سهم عمده ای در روشنگری امروز ایران ایفا میکند . موفق باشید
-- محمد ، Oct 10, 2010