تاریخ انتشار: ۳۰ فروردین ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
نامه‌ای به شهردار تهران - بخش سوم و پایانی

شهر بیمار، شهروند بیمار پرورش می‌دهد

کیومرث مسعودی
پژوهشگر و جامعه‌شناس شهری


شهرنشینی در تهران و شهرک‌ها و مجتمع‌های گرانقیمت کوهپایه‌ای

۳. مشکلات کالبدی و نظام آشفته شهری تهران

آقای شهردار
در این زمینه نیز شهر تهران با مشکلات و تنگناهای ساختاری بسیار مواجه است. شهر به دلیل وجود شکاف درآمدی - اگر نگوییم طبقاتی - بین گروه‌های مختلف، گسیخته شده است.

آقای شهردار
نمی‌دانم یادتان می‌آید پیش از انقلاب و در نیمه اول دهه پنجاه که نام تهران حداقل سه مفهوم متفاوت و گاه متضاد را به ذهن متبادر می‌ساخت:

تهران خارج از محدوده با زاغه‌ها و حلبی‌آبادها و گودها، ساکنان مهاجر تهیدست، با خرده‌فرهنگ‌های مسخ‌شده، بدون حداقل حقوق شهروندی، با ترکیب اشتغال غیررسمی و مقطعی، باورها و گرایش‌های قومی و طایفگی و ...

شهر دوم،‌ موسوم به جنوب شهر با محلات قدیمی و کالبد آشفته و ساختار به هم ریخته، فاقد خدمات مناسب، با ساکنین کم‌درآمد و میان‌درآمد، باورهای سنتی و گرایش‌های قومی و مذهبی و ...

شهر سوم، شمال شهر با ساکنین مرفه، فرهنگ ویژه، خدمات سطح بالا، گذران فراغت متفاوت، رفتارها و هنجارهای متضاد با دو شهر دیگر و ... یادتان آمد؟

آقای شهردار
تهران کنونی نیز کم و بیش به شرایط اجتماعی و کالبدی و درآمدی آن سال‌ها شباهت یافته است. لیکن با حجم جمعیتی چند برابر شده و در فضایی بسیار فراتر از تهران آن زمان.

این روند که از اواخر دهه شصت آغاز شد، امروز کلان شهر تهران را به مجموعه‌های منفک از هم و گسیخته در ساختار فضایی - کالبدی مجموعه شهری تهران - تقریباً منطبق بر محدوده‌‌های استان تهران - بدل ساخته است.

حاشیه‌نشینی در حومه جنوبی و غربی تهران با ده‌ها شهر بزرگ، صدها شهر متوسط، هزاران روستا - شهر و کانون جمعیتی کوچک، و همین تعداد واحدهای صنعتی، انبارها، پادگان‌ها، تأسیسات بزرگ شهری، مزارع و ... در کالبدی آشفته با ده‌ها خرده‌فرهنگ آشفته (نسبت به فرهنگ شهری) بدون حقوق شهروندی، حق اشتغال، مسکن مناسب، خدمات اولیه مورد نیاز که بستری مناسب برای جرم‌خیزی، خلاف‌کاری، رفتارهای پریشان و ناهنجاری‌های دهشتناک فراهم آورده است.

آقای شهردار
آیا بیجه‌ها محصول چنین جوامعی نیستند؟

آقای شهردار
در مقابل کمربند آتشینی به اسم حومه که تهران و شهرهای بزرگ کشور را محاصره کرده، در میانه‌ها و جنوب شهر با انبوه ساکنین درمانده از تأمین حداقل نیازهای زیستی مواجهیم که روز به روز بیشتر در مغاک هولناک فقر اقتصادی و فرهنگی فرو می‌غلطند.

چنان‌چه این دو جنبه از شهرنشینی در تهران را با مناطق شمال شهر و شهرک‌ها و مجتمع‌های گران‌قیمت کوهپایه‌ای، خدمات طراز نوین، بهره‌مندی از کلیه امکانات فرهنگی و فراغتی و تفریحی، رفتارها و سلوک ویژه فرهنگی و رفتاری و اجتماعی مقایسه کنیم، آن‌گاه به واقع می‌باید نگران انفجار و طغیان حاشیه علیه متن بود.

آقای شهردار
شهر تهران و کلان‌شهرهای دیگر کشور در محاصره انبوهی از گرسنگان و محرومین قرار گرفته‌اند؛ مردمانی که نه هویت روستایی دارند، و نه امکان بهره‌مندی از هویت شهری؛ نه از سازمان تولید و خدمات روستایی و همبستگی قومی و طایفگی برخوردارند و نه سازمان‌های رسمی و دولتی در قبال آن‌ها مسئولیتی احساس می‌کنند.

آقای شهردار
هر چند به نادرست حیطه مدیریت شما ۲۲ منطقه شهرداری تهران است، ولی بی‌تردید با آثار و پیامدهای یک کلیت پیوسته به اسم مجموعه شهری تهران مواجهید که خواه ناخواه امواج طوفانی آن جزیره امن شما را - منظور تهران - آسوده نمی‌گذارد.

آقای شهردار
نشناختن ساختار شهری که خود انعکاس پیچیده نظام اجتماعی - اقتصادی و سیاسی حاکم بر جامعه شهری است، حتی سیاستمداران را هم گمراه کرده است و این از سنگین‌ترین وظایف اجتماعی شماست که نفرت طبقاتی را با اقدامات ضربتی برای رفع مشکلات پایه‌ای حاشیه‌نشینان و جنوب شهری‌ها تعدیل سازید.

آقای شهردار
مجموعه شهری تهران یک کلیت یک‌پارچه است که به دلیل نقص در قوانین و مدیریت کشوری، به صورت قطعه قطعه درآمده و بخش اعظم جمعیت آن در محرومیت به سر می‌برد. شاید وظیفه اصلی شما نباشد؛ ولی مهم‌ترین خطری که متوجه برنامه‌های آتی شماست، از این ناحیه است.

تا جوامع حاشیه‌ای سازمان کالبدی و انتظام اجتماعی پیدا نکند، تا تقسیم کار مناسبی بین کلان‌شهر و اجزای آن پدید نیاید، و تا توسعه موزون و پایدار در این کلیت یک‌پارچه آغاز نشود، بسیاری از معضلات تهران لاینحل باقی می‌ماند.

آقای شهردار
راه حل بسیاری از مشکلات تهران در خارج از آن است.

آقای شهردار
بدمسکنی، فقدان مطلوبیت حداقل سکونتی در بسیاری از بافت‌های شهری، ناهنجاری‌های اجتماعی، اختلاط کاربری‌های مسکونی و صنعتی و خدمات کلان‌شهری، متروکه شدن بافت‌های مرکزی و تبدیل آن‌ها به خوابگاه افاغنه و یا انبارهای غیراستاندارد، جابه‌جایی‌های گسترده اجتماعی، حاشیه‌نشینی نوع جدید در مجتمع‌ها شهرک‌های تعاونی‌ساز، خدمات نامناسب شهری، عدم امنیت اجتماعی و ایمنی شهری و .... از جمله مواردی است که آسایش و امنیت فردی و اجتماعی را مخدوش ساخته و بخش اعظم شهروندان غیر ممتاز را به حق نگران و روان - پریش نموده است.

آقای شهردار
شهر بیمار، شهروند بیمار پرورش می‌دهد.


کالبد شهری که روح آن را نشناخته‌اید

۴. مشکلات اجتماعی، فراغتی
آقای شهردار
همان طور که در دوره تصدی نیروی انتظامی به درستی در کلانتری‌ها پای مشاورین اجتماعی را باز کردید و نشان دادید که بین خلاف و بزه اجتماعی و روان‌شناسی فردی و جمعی ارتباط قایل هستید، این بار در مسند شهرداری تهران باید به این مهم توجه نمایید که ساختار کالبدی و عملکردی شهر بیمار، شهروندانی پرخاش‌جو،‌ عصبی، افسرده، روان‌پریش، مضطرب بار می‌آورد که خود زمینه‌ساز انواع جرایم و جنایات، اعتیاد، فساد و فحشاست.

آقای شهردار
شما نمی‌توانید فقط به کالبد شهر بپردازید؛ در حالی که روح آن را نشناخته‌اید. بی‌عدالتی در زمینه حقوق شهروندی، وجود اقلیت قدرتمند در برابر اکثریت شهروند درجه دو و سه، حاشیه‌نشینان فقیر و بی‌پشتیبان در مقابل گروه‌های ذی‌نفوذ،‌ هر گونه سازگاری، پایداری و انتظام شهری را غیرممکن می‌کند.

آقای شهردار
! شهروند جوان - چه حاشیه‌نشین، چه از اقشار متوسط - که امیدی به آینده ندارد، افق شغل‌یابی ندارد، امکان تشکیل زندگی و زناشویی متناسب با کرامت انسانی خود را ندارد، پول و پارتی و پدر پولدار ندارد، با چه امید و انگیزه‌ای باید در ساختن جامعه‌ای سالم و پایدار همراهی کند؟

وقتی که تداوم وضع موجود برای این گروه از شهروندان جز آینده تباه، سقوط روزافزون به ورطه فقر اقتصادی و فرهنگی، و ناامیدی مفرط چیزی به دنبال ندارد، چگونه می‌توان توقع داشت که این گروه در حفظ وضع موجود و بهبود آن بکوشند.

آقای شهردار
چنین شرایطی جز آن است که بسترساز روان‌پریشی، اعتیاد و فحشاء و بزهکاری می‌گردد؟

آقای شهردار
جناب عالی به‌خوبی می‌دانید که کشور ما دومین کشور جوان دنیاست (بعد از چین یا هند دقیقاً به خاطر ندارم) یعنی بیش از ۶۰ درصد جمعیت شهرهای کشور ما را گروه سنی تا ۲۵ ساله تشکیل می‌دهد. خواهش می‌کنم لحظه‌ای درنگ فرمایید: ۶۰ درصد جمعیت کشور را افرادی تشکیل می‌دهند که بین یک تا ۲۵ ساله هستند.

چنین جمعیت جوانی که نیمی از آنان را زنان و دختران تشکیل می‌دهند و به دلیل ادامه تحصیل، اوقات بیکاری زیادی دارند، از چه امکاناتی برای گذران اوقات فراغت سالم برخوردارند؟

جوانانی که بنا بر خصلتشان شدیداً نوجو، ماجراجو، کنجکاو، انرژیک و تیزهوش‌اند، چگونه باید ساعات طولانی بیکاری‌شان را خودشان سازمان‌دهی کنند؟ با کدام پول، با کدام امکانات، و با کدام حمایت دولتی یا غیردولتی؟

آقای شهردار
فرهنگسراها که متأسفانه حال و روز خوشی ندارند؛ مدارس که تقریباً هیچ نقشی در سازمان‌دهی اوقات فراغت جوانان و نوجوانان ایفا نمی‌کنند؛ شهرداری‌ها که اساساً در این زمینه مسئولیتی برای خود قائل نیستند؛ خانواده‌ها که اکثراً فاقد توان مالی هستند و حتی اگر به لحاظ مالی برایشان مقدور باشد تجربه برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی اوقات فراغت جوانان را ندارند. پس چه کسی مسئول است؟

درخواست می‌کنم آمار و ارقام آموزش و پروش و نمی‌دانم سازمان ملی جوانان و غیره را به ذهن خود راه ندهید. با نگاهی گذرا از شمال تا جنوب شهر، هر آدم ناواردی هم متوجه امواج سرگیجه‌آور جوانان سرگردان در خیابان‌ها و پارک‌ها و کوچه‌ها می‌شود.

آقای شهردار
آیا ما سازمان‌دهی اوقات فراغت جوانانمان را به دست باندهای مواد مخدر و فساد و فحشا سپرده‌ایم؟ یا از کشورهای بیگانه توقع داریم برای جوانان‌مان سرگرمی درست کنند؟

آقای شهردار
وضع کتاب‌خوانی را بهتر از بنده می‌دانید. سینما در حال ورشکستگی است. تئاتر و نقاشی و مجسمه‌سازی نداریم. حال و هوای موزه و کتابخانه‌ها بیشتر به قبرستان‌ها در یک روز بارانی شباهت دارند. در یک آپارتمان ۸۰ - ۷۰ متر مربعی، شش هفت نفر زندگی می‌کنند. در یک کلاس درس ۵۰ - ۴۰ نفر در هم می‌لولند، در خیابان و پارک و کوهستان با هزار مانع و رادع مواجه‌اند. پس چه باید کرد؟

آقای شهردار
این وضع در محلات حاشیه‌ای بحرانی است، چندشغله شدن والدین، تضادها و تفاوت‌های بارز طبقاتی و درآمدی حتی در یک کلاس و یک مدرسه به عریان‌ترین شکل ظهور یافته است. امکانات برای دختران و زنان فاجعه‌بار است. پرواضح است که چنین شرایطی جز کینه‌توزی، طغیان‌گری، قانون‌ستیزی و جنایت و اعتیاد و فحشاء - یا در بهترین حالت، افسردگی و خودکشی - محصولی به بار نمی‌آورد.

آقای شهردار
درد بسیار است و گوش صبور شما هر دردمندی را به شوق می‌آورد؛ لیک فعلاً این مقال بگذار تا وقت دگر.

و در پایان لازم می‌دانم اشاره کنم که شناخت مسایل و مشکلات یک گام از فرایند مدیریت است؛ هر چند گام مهمی، لیکن بدون نظام مدیریت شهری متجانس و هماهنگ، رویکرد علمی برای تهیه طرح‌های شهری، و تأمین منابع لازم برای اجرای طرح‌ها، و پذیرش نقش مشارکت مردم و سازمان‌های غیردولتی در این فرایند، راه به جایی نخواهیم برد. لذا به دلیل تخصصی‌تر شدن موضوع، پرداختن به این مقولات اساسی را به وقت دیگری موکول می‌کنیم.

Share/Save/Bookmark

بخش نخست این مطلب:
آقای شهردار! می‌دانید چه مسئولیتی را پذیرفته‌اید!؟
بخش دوم این مطلب:
کسی به فکر باغچه نیست؛ آقای شهردار!
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

مقاله وانتقاداتتان را در مورد شهر تهران و مشکلاتی که این شهر برای مردم دارد خوندم واقعا جالب بود فقط یک درخواستی که از شما داشتم این است که با توجه به اینکه موضوع پایان نامه من در مورد روند دموگرافیکی شهرنشینی در ایران طی سالهای 1355 تا 1385 می باشد لذا از جنابعالی تقاضامندم در صورت داشتن اطلاعاتی در مورد این روند برایم ایمیل کنید با تشکر

-- سید کبیر فتاحی ، Apr 19, 2008

استادارجمندجناب مسعودی
مقاله جنابعالی را من در وبلگ خود با ذکر منبع قرار دادم،خوشحال خواهیم شد با ارائه نظرات خود ما را یاری فرمائید.http://tehrangreencity.persianblog.ir/

-- بدون نام ، Jun 3, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)