تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

چهارشنبه سوری، یادگاری از سفره تهی‌دستان

علی طهماسبی

جشن سوری مناسكی بود ویژه‌ی ایرانیان، در آخرین شب اسفندار مذ (ماه اسفند) و رواج آن بیشتر شاید در خراسان بزرگ بود. «سوری» ظاهرا نوعی از گل سرخ و بسیار خوش‌بویی بوده كه بعدها به نام گل محمدی شهرت یافت. شادی، خوشحالی و خرمی را نیز از معانی «سوری» دانسته‌اند*. پس جشن سوری انگار خوشامدی بوده به نورز و بهار و سبزه و گل.

اگر چه جشن سوری پیشینه‌ای در ایران پیش‌ از اسلام داشته و با ششمین گاهنبار كه روز آفرینش مردمان دانسته می‌شد** یگانه بوده است اما پس از اسلام دگرگونی‌های تازه‌ای پیدا كرد و در پاره‌ای موارد با مضامین اسلامی هم در آمیخت.

پیش از اسلام چرخه‌ی گاه شماری روزانه چنان بود كه برای هر سی روز نامی از نام‌های ایزدان و امشاسپندان بود***. اما پس از اسلام گاه شماری روزانه كه در چرخه‌ی سی روزه تكرار می‌شد به حساب «هفته» در آمد و نام روزها را «شنبه» تا پنج‌شنبه و جمعه نهادند. این چرخه‌ی هفت روزه‌، ظاهرا مبتنی بر داستان آفرینش در كتاب پیدایش تورات است كه خداوند جهان را در شش روز آفرید و در روز هفتم آرامی گرفت****. واژه‌ی «شنبه» نیز شكل تغیر یافته‌ی همان «سَبت» روز آرامی خداوند است كه در نزد یهودیان مشهور و مقدس است.


با تغیر نام‌گذاری روزها و پدید آمدن نام‌های شنبه تا جمعه، آخرین شب چهارشنبه‌ی هرسال شمسی، ویژه‌ی جشن سوری شد. همین بود كه تركیب «چهارشنبه سوری» پدید آمد و نخستین بار در قلمرو حكومت سامانیان رواجی دوباره پیدا كرد، افروختن آتش و عبور از آن نیز از نقطه‌‌های كانونی چهارشنبه سوری شد. شاید به یاد نیایش آتش مقدس آسمانی، یا عبور سیاوش از آتش تهمت ها، و روئین تنی ابراهیم در آتش خشم نمرودیان، شاید هم عبور از سه توده‌ی آتش مقدس، به نشانه‌ی سفارش نیاكان به سه اندرز پندار نیك و گفتار نیك و كردار نیك که پلیدی ها را از آدمی بزداید. و بسی تاویل‌ها و تعبیرهای گوناگون دیگر، كه از آتش پاك آسمانی تا آتش عشق زمینی را شامل می‌شد.

از آنجا كه این جشن‌ها متولی خاصی نداشت و ارباب دین هم كاری به آن نداشتند، مردم عادی با شمّ و ذوق انسانی خود و متناسب با نیازهای عاطفی خود چیزهایی بر مراسم این شب می‌افزودند و بسا چیزها را كه شاید انجامش ضرورتی نداشت و زمانه‌اش سپری شده بود به فراموشی می‌سپردند. یعنی كه چهار شنبه سوری در نزد پیشینیان ما و تا همین پنجاه و شصت سال پیش، تنها برافروختن آتش نبود، عبور از آتش تنها یكی از مراسم آن شب شمرده می‌شد. از مهمترین كارهای دیگر در این شب یكی هم قاشق زنی بود و دیگری ایستادن بر سر چهارسوق، گاه به نیت فالگوشی و گاه برای نشان دادن گره فروبسته‌ای تا دستی پیدا شود و گره گشایی كند.

رسم قاشق‌زنی، در این فصل از سال، و هنگام ورود به سال نو، ریشه در چگونگی اقتصاد قدیم داشت. یعنی تمام شدن ذخیره‌ی ارزاق برخی خانواده‌ها كه در پائیز محصول كمتری نصیبشان شده بود و توان رسانیدن آن ارزاق را به سفره‌ی نوروزی نداشتند. همین بود كه در این شب، تهی سفرگان، به‌گونه‌ای ناشناس، چادری بر خود كشیده و نقابی به صورت زده، به در خانه‌ها رفته و به وسیله‌ی زدن قاشق بر كاسه‌ی خالی یا بر در خانه، اهل خانه را از تهی بودن سفره‌ی خویش خبر می‌كردند. اهل خانه هم وظیفه‌ی خود می‌دانستند كه با آوردن مقداری آذوقه‌ی خشك و ناپخته، او را پاسخ گویند. مهمترین شرط در این رسم آن بود كه هیچ كلامی و گفتی در میانه‌ی طرفین واقع نشود، مباد که سائل شناخته شود.

این رسم گاهی نه به سبب تهی بودن سفره‌ی قاشق زن، بلكه بسا به تفنن انجام می‌گرفت. با این همه، یادی بود از تهی سفرگان، و تذكری بود بر حرمت انسانی آنان و ضرورت ناشناخته ماندنشان.

چهارشنبه سوری و چهار راه هم انگار با هم سر وسری داشتند و تفاّل زدن به گفتار عابرین بر سر چهار راه، ریشه در نگاه باطنی و ذوق تاویل‌گرایانه‌‌ی كسی داشت كه به آواز مردم گوش می‌سپرد تا تفاّلی زده باشد و با دلی امیدوار تدارك سامان كار خویش كند.


از پیران قدیم همچنین شنیده بودم كه اگر كسی را مشكلی بود كه خود به‌تنهایی از حل آن ناتوان بود، بر سرچهار راه می‌ایستاد، بر گوشه‌ی قبای خود گرهی می‌زد، یا دنباله‌ی دستارش را، منتظر می‌ماند، تا بزرگی و معتبری از اهالی به سراغش بیاید، و گره را باز كند. یعنی كه آسوده باش، گره از كار فرو بسته‌ات خواهم گشود. بسا جوان عاشقی كه دختر دلخواهش را از او دریغ می‌كردند، اینگونه به مراد می‌رسید.

انگار نیاكان ما آموخته‌بودند كه در پایان سال، تا آنجا كه می‌توانند گره از كار فروبسته‌ی هم بگشایند، حسرت بر گذشته و نگرانی از آینده را از دل بیرون كنند، سفره‌ی خویش را در حضور خداوند به شادمانی بگسترانند، حتی نیاكان و رفتگان را نیز به جشن خویش بخوانند.

این مراسم اگرچه ابتدایی بود، و اگر چه متناسب با همان زمان و مكان خود بود، اما هرچه بود این مایه از ارزش‌های انسانی در آن بود كه شایسته بازخوانی در ساحت‌های تازه و متناسب با شرایط تازه باشد. اما نفی و طرد این آداب خوب مردمی، در این سال‌های گذشته، که از سوی برخی صاحبان دین و دولت انجام گرفت، به این بازخوانی نقشی واژگونه داد. تا آنجا که در نزد بسیاری از جوانان امروز، چهار شنبه سوری، آتش باروت و صدای انفجار ترقه ها شده است.

---------------------------------------
پانوشت:
*لغتنامه‌ی دهخدا. همچنین در اشعار مشهورترین شاعران پارسی گوی ، «سوری» اشاره به همان گل محمدی است. « آب گل سوری» كه همان گلاب امروزی است در شعر منوچهری به این گونه آمده:
بر فرق شما آب گل سوری بارم/// یا جام جوانی بهم اندر بگسارم
**اوستا، گزارش جلیل دوستخواه: جلد دوم، پیوست‌ها، همسپتمدم (حركت همه‌ی سپاه)
***مهرداد بهار: پژوهشی در اساطیر ایران، بخش دوم
****تورات، كتاب پیدایش، باب دوم

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

فرمودید:عبور از سه توده‌ی آتش مقدس، به نشانه‌ی سفارش نیاكان به سه اندرز پندار نیك و گفتار نیك و كردار نیك که پلیدی ها را از آدمی بزداید.
دوست عزیز، ایرانیان برای هر عمل مذهبی و آئینی خویش، دلایلی محکم داشتند که پهلو به پهلوی خردورزی خاص ایشان می‌زد. گذر از آتش ربطی به سه دستور اخلاقی دینی ایشان نداشته و اصلا چنین رسمی همان‌طور که اشاره فرمودید تا قبل از ورود دین اسلام وجود خارجی نداشته. آتش اندکی از آتشکده بر می‌گرفتند که پاک بود و بر بام خانه‌ها می‌افروختند تا فروهرهای نیاکان راه خانه‌ی خویش گم نکنند و بدین وسیله با دعای ایشان بر اهالی خانه، رحمت و برکت در سال جدید، نصیب ایشان می‌شد- در گاهنبار همس‌پت‌میدیم‌گاه که اسقبال رسمی از سال جدید محسوب می‌شد چنین رسم بود -.

فرمودید: رسم قاشق‌زنی، در این فصل از سال، و هنگام ورود به سال نو، ریشه در چگونگی اقتصاد قدیم داشت. یعنی تمام شدن ذخیره‌ی ارزاق برخی خانواده‌ها كه در پائیز محصول كمتری نصیبشان شده بود و توان رسانیدن آن ارزاق را به سفره‌ی نوروزی نداشتند. همین بود كه در این شب، تهی سفرگان، به‌گونه‌ای ناشناس، چادری بر خود كشیده و نقابی به صورت زده، به در خانه‌ها رفته و به وسیله‌ی زدن قاشق بر كاسه‌ی خالی یا بر در خانه، اهل خانه را از تهی بودن سفره‌ی خویش خبر می‌كردند.
رسم قاشق زنی را نیز باید در ادامه‌ی رسم فال عنوان می‌کردید. البته که سفره‌ی مستمندان را پر کردن و کمک به ایشان از دستورات صریح دین مزدیسناست و اختصاص به روز و شب خاصی ندارد. این رسم چنان بوده شخص که اغلب دخری بوده با قاشق زنی اهل خانه را به دادن چیزی دعوت می‌کرده گاهی حتی نیازی به دعوت نبوده. در یزد زنبیلی از بالای هشتی خانه‌ها که معمولا سوراخی داشته آویزان بوده و در آن چیزی می‌گذاشتند. برابر نیت فرد اگر چیزی مطابق میل بود فالی خیر را برای وی به دنبال داشت و در غیر آن بدشگونی یا بی‌خاصیتی را مطابق خواست قلبی فرد برای وی به همراه می‌آورده است.

با احترام.

-- سوشیانت ، Mar 14, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)