تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

ملكه روياهاي دختران ايراني

انوشه قبل از سفر به فضاچادرش را مي‌كشد توي صورتش و ريز مي‌خندد: "آرزوي من؟ خوب معلوم است. مي‌خواهم مثل انوشه به فضا بروم."
17 ساله است و همراه مادرش به فرهنگسراي ارسباران آمده است تا در برنامه‌اي به مناسبت سفر انوشه انصاري به فضا شركت كند.

مادروخواهر 5 ساله‌اش بيرون ايستاده‌اند. فقط محدثه توانسته است خود را از ميان سيل جمعيت به داخل سالن كنفرانس بكشاند. عاشق نجوم است و مي‌خواهد در رشته فيزيك ادامه تحصيل بدهد.


او نمي‌داند كه كمي آن سوتر چند دانشجوي رشته فيزيك هم نشسته‌اند و به آرزوهاشان فكر مي‌كنند. مريم با خنده مي‌گويد:"مي‌خواستم اولين ايراني باشم كه به فضا مي‌رود. اما انوشه روي دستم بلند شد." فتانه با طعنه مي‌گويد: "نگران نباش. مي‌گويم نوبل فيزيك را براي تو نگهدارند و به هيچ كس ندهند." صداي خنده هر چهارنفر بلند مي‌شود.

كسي صدا مي‌زند: "انوشه". هيجان‌زده بر مي‌گردد و به پشت سر نگاه مي‌كند. نامش زهرا است اما چند روز است كه بچه‌ها او را انوشه صدا مي‌زنند. از اين شيطنت ناراحت نمي‌شود: "من عاشق انوشه‌ هستم. از زمان پروازش تا حالا، اين اولين باز است كه كامپيوتررا ول كرده‌ام و از خانه بيرون آمده‌ام."

دختر كوتاه قدي است كه شيطنت از چشمانش مي‌بارد. دوستانش دوره‌اش مي‌كنند: زهرا بخوان. تو را خدا بخوان." چشمانش را مي‌بندد و شمرده شروع مي‌كند: "سلام به دنيا، من نمي‌دانم اكنون چه كسي اين مطلب را خواهد خواند. شايد تو دخنري جوان باشي كه كنجكاوي بيشتر در باره من بداني، شايد مرد جواني هستي كه از تصوير من در روزنامه‌ها خوشت‌ آمده و شايد تو هم يكي از آنهايي باشي كه هميشه روياي سفر به فضا را در سر داشته‌اند...."

زهرا تقريبا تمامي نوشته‌هاي انوشه در وبلاگش را كه به فارسي ترجمه شده از حفظ است. در پاسخ به اين سوال كه انوشه كيست مي‌گويد: "انوشه اولين زن گردشگر فضايي است كه با پرداخت 20 ميليون دلار به سفري 10 روزه به مدار زمين رفته است. اين زن ايراني‌الاصل چهارمين توريست فضايي است كه نامش در ميان 500 انساني كه تاكنون به فضا سفر كرده‌اند ثبت شده است. اما من از همه بيشتر اين بخش از نوشته‌هایش را دوست دارم. آنجا كه مي‌گويد: فكر مي‌كنم زماني كه در فضا شناور شوم از همه واهمه‌ها، تشويش‌ها و توقعات آزاد خواهم شد. آنجا فقط من هستم، آزاد و شناور در بيكران فضا. "صدايش مي‌لرزد. "كاش مي‌شد يك لحظه جاي او بودم".

خانواده انوشه  آماده شدن او را برای پرواز نگاه می کنند- عکس:AFP

فهيمه اما نمي‌خواهد به جاي انوشه باشد: "براي مردن هنوز زود است. من آرزوهاي كوچك زيادي دارم كه مي‌خواهم به آنها برسم." اين دانشجوي 24 ساله ميكروبيولوژي مي‌خواهد جهانگرد شود. زمانش هم مهم نيست. تا زماني كه بتواند راه برود و ببيند به خودش فرصت داده است. او انوشه را دوست دارد: "او سمبل يك زن ايراني است. هرچند خيلي خوش شانس بود كه توانست هم پولدار شود، هم خانواده‌اي داشته باشد كه مانع پيشرفتش نشوند، باز هم مي‌تواند براي من يك الگو باشد."

ترانه با صداي بلند به مسئولان برگزاري جلسه اعتراض مي‌كند. او معتقد است كه براي برگزاري چنين مراسمي بايد سالني بزرگتر را در اختيار مي‌گرفتند. 20 ساله است و علاقه‌مند به نجوم. سه دوره كلاس نجوم رفته و اميدوار است بتواند در اين رشته ادامه تحصيل دهد. او حاضر است هر چه دارد، كه زياد هم نيست، بدهد اما يك لحظه به جاي انوشه باشد. او حتي از مرگ هم نمي‌ترسد: " مي‌ارزد. حاضرم براي يك لحظه ديدن زمين جان بدهم."

سخنرانان به بحث خود درمورد مباحث علمي پرواز سفينه سايوز ادامه مي‌دهند. دختران جوان آرام و سراپا گوش، در سالن نشسته‌اند. اما روح آنان دستخوش تغييرات بزرگي است. آنها دريافته‌اند كه حتي آرزوي گام گذاشتن بر كره ماه نيز دور از دسترس نيست. انوشه نيز روزي مثل آنان بر بالكن خانه‌اي مي‌ايستاد و به آرزوهايش مي‌انديشيد. آرزويي كه حالا تحقق يافته‌است.

رؤیا کریمی مجد

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.